کد خبر 1123562
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۸

این روزها باید مراقب بازوهای دشمن در خاکریزمان باشیم، آنها مثل موریانه‌اند و موریانه‌ها سازه را از درون سست می‌کنند.

به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی در ستون یادداشت امروز کیهان نوشت: سپتامبر1979در حاشیه اجلاس ششم جنبش عدم‌تعهدها در هاوانا ابراهیم یزدی با رویکرد «بهانه‌زدایی» به‌منظور رفع مناقشات مرزی دو کشور به دیدار صدام حسین رفت. نتیجه اما کاملا برعکس بود. به نظر می‌رسید در کنار عوامل سیاسی و نظامی دیگر، فروتنی بیش از حد دکتر یزدی در مقابل شخصیت سلطه‌جو و زورگویی مانند صدام هم، او را در تصمیمش برای جنگ مصمم‌تر کرد.

صدام پیشنهادهای دست‌ودل‌بازانه وزیر خارجه وقت ایران را به‌حساب ضعف و ناتوانی ایران گذاشت و بلافاصله پس از جلسه، «صلاح عمرالعلی» نماینده وقت عراق در سازمان ملل را با خود به حیاط محل اقامت‌شان برد و به او گفت: ‏«الان فرصتی تاریخی [برای حمله به ایران] در اختیار داریم؛ خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل آماده کن! من می‌خواهم بروم و به آنها ضربه‌ای بزنم که همه کره زمین صدایش را بشنوند.» در این مورد یک بار دیگر تجربه نشان داد «سایه جنگ» با سازش و عقب‌نشینی کنار نمی‌رود بلکه سنگین‌تر می‌شود.

البته شرایط آن روزهای ایران هر دیکتاتور جنگ‌طلبی را برای کشورگشایی به طمع می‌انداخت. کمتر از دو سال از انقلاب اسلامی ایران گذشته بود؛ نظام نوپای جمهوری اسلامی هنوز مستقر نشده و اداره بسیاری از نهادهای لشکری و کشوری ساماندهی نداشت. ضعف نیروهای نظامی و امنیتی پس از انقلاب مشهود بود و ناآرامی‌های گسترده در مناطق مرزی و تحرکات گروهک‌ها و عناصر تجزیه‌طلب این ضعف را تشدید می‌کرد. تنها در نیمه نخست سال 1359 دو عملیات نظامی علیه انقلاب ایران طراحی و اجرا شد که یکی در طبس و دیگری در پایگاه هوایی شهید نوژه به شکست انجامید.

11 می‌2015 سندی فوق‌محرمانه از گزارش سفر سال 1981 «الکساندر هیگ» وزیر خارجه دولت «ریگان» به منطقه غرب آسیا منتشر شد. هیگ در این سند به صراحت نوشته بود: «رئیس‌جمهور کارتر از طریق ملک‌فهد به عراقی‌ها برای حمله به ایران چراغ سبز نشان داده بود.» در چنین شرایطی هر چقدر ایران در دفاع از خود تنها بود؛ صدام از حمایت همه‌جانبه‌ای برخوردار بود. سال‌ها بعد در 15 جون 2003 «صلاح عمرالعلی» میهمان برنامه «شاهد علی ‌العصر» شبکه تلویزیونی الجزیره بود. او در پاسخ به مجری که پرسید «کدام کشورها این جنگ [عراق علیه ایران] را از نظر مالی تأمین کردند؟» گفت: «همه کشورهای غربی به‌صورت کامل چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و او را با پول، سلاح و همه امکانات پشتیبانی کردند؛ شوروی هم همین‌طور. این واقعا یک مسئله نادر و عجیب تاریخی است که صدام حسین در این نقطه از تاریخ، دو قطب جهانی را [در حمایت از خود] به نقطه ‌اشتراک رسانده بود؛ آمریکا و اروپا را با شوروی.»

آمریکا از همان اولین سال شروع جنگ با ارائه اطلاعات حساس نظامی به رژیم بعث عراق به کمک آنها آمد. «سیمور هرش» روزنامه‌نگار آمریکایی سال 1992 در مقاله‌ای برای «نیویورک تایمز» نوشت: «دولت ریگان در بهار 1982 به شکلی مخفیانه تصمیم گرفت تا اطلاعات فوق سری را به عراق ارائه دهد و همچنین فروش سلاح‌های آمریکایی به بغداد را مجاز کرده تا به رئیس‌جمهور صدام حسین برای جلوگیری از شکست قریب‌الوقوع مقابل ایران کمک کند.»

«حامد الجبوری» وزیر خارجه وقت عراق نیز پس از سقوط رژیم بعث صدام درباره این سخاوتمندی اطلاعاتی آمریکا گفت: «آمریکا اطلاعات بی‌نهایت حساسی را به رهبران عراق می‌داد، یعنی اطلاعاتی که از طریق ماهواره‌ها و هواپیماهای آواکس به‌دست آمده بود و نقشه‌ها و جزئیات را ارائه می‌داد. این اطلاعات به وزارت خارجه می‌آمد و ما آنها را به ریاست‌جمهوری می‌دادیم تا مورد استفاده قرار بگیرند.» تنها در یک مورد «ریک فرانکونا» وابسته نظامی وقت آمریکا در بغداد 26 آگوست 2013 به «فارین پالیسی» گفت: «سال 1988 در روزهای پایانی جنگ عراق با ایران، ایالات متحده از طریق تصاویر ماهواره‌ای مطلع شد ایران در تلاش است از طریق شکاف میان نیروهای عراقی به یک پیروزی راهبردی در شکست خطوط عراق و تصرف بصره دست یابد. مقامات اطلاعاتی آمریکا محل استقرار نیروهای ایرانی را به [مسئولان] عراق اطلاع دادند در حالی که کاملا می‌دانستند ارتش صدام برای حمله از سلاح‌های شیمیایی استفاده خواهد کرد از جمله گاز سارین که یک گاز مخرب سیستم عصبی است.»

اما این حمایت‌ها فقط محدود به اطلاعات نظامی نبود. سلاح‌های آمریکایی نیز هرگز از رژیم بعث صدام دریغ نشد. کاری که حتی طبق قوانین داخلی ایالات متحده مبنی بر عدم فروش سلاح به کشورهای در حال جنگ با یکدیگر؛ اقدامی غیرقانونی محسوب می‌شد اما آنها با یک ترفند و البته همراهی مصر همه چیز را حل کردند، آن‌طور که نماینده وقت عراق در سازمان ملل فاش کرد: «یک افسر عالی‌رتبه عراقی با درجه سرلشکری به واشنگتن فرستاده و در سفارت مصر مشغول به کار شد. مأموریت او فقط این بود که نیازهای عراق از سلاح‌های آمریکایی را پیگیری کند. حکومت عراق درخواست‌هایش را از طریق این شخص مطرح می‌کرد. این درخواست‌ها و فهرست نیازهای تسلیحاتی به اسم ارتش مصر ارائه و سپس خریداری می‌شد و به مصر می‌آمد و از مصر به‌طور مخفیانه به صدام می‌رسید. البته در حقیقت مخفیانه نبود و با اطلاع آمریکایی‌ها صورت می‌گرفت.»

به پشتوانه همین حمایت‌ها بود که «عزت ابراهیم الدوری» از فرماندهان بلندپایه ارتش بعث و معاون اول صدام مدت زمان جنگ عراق با ایران را حداکثر 6 ماه پیش‌بینی کرد. ایستادگی مردم ایران با تکیه بر توان رزمی و مهندسی جوانان خود بود که محاسبات ماشین جنگی تا دندان مسلح رژیم بعث عراق را تغییر داد. جنگی که نهایتا 6 ماه برایش زمان‌بندی شده بود 96 ماه طول کشید یعنی 16 برابرِ حداکثر زمان‌بندی محاسبه شده مسئولان نظامی عراق تا به‌عنوان طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم شناخته شود. صدام به تعبیر خودش آمده بود ضربه‌ای به ایران بزند که «همه کره زمین صدایش را بشنوند» اما برخلاف تصورش آنچه در گوش جهان پیچید صدای سیلی رزمندگان ایرانی به او بود تا جایی که «نزار الخزرجی» رئیس ‌ستاد مشترک ارتش وقت عراق در ارزیابی خود از روزهای پایانی جنگ به روزنامه «الحیات» گفت: «این احتمال وجود داشت که جبهه عراق از هم فرو بپاشد... عراق نمی‌توانست ادامه بدهد، چون درآمدهایمان ته کشیده بود و بدهی‌هایمان وحشتناک شده و تلفات انسانی‌مان به نسبت جمعیت کشور بالا رفته بود... در حالی که در طرف مقابل، ایرانی‌ها از نظر عددی بر ما برتری داشتند... ایران در آن زمان با بخش‌های کم‌حجمی از سپاه پاسداران در جنگ شرکت داشت.»

جنگ تحمیلی 8 ساله در شرایطی به این نقطه رسید که ایران از سال 1359 مورد تحریم قرار گرفت و فروش ساده‌ترین ادوات نظامی به ایران ممنوع شد. با این حال، سال به سال، بر توان دفاعی نیروهای ایرانی اضافه شد و نه تنها موازنه نبرد با عراق که بعدها موازنه قدرت در غرب آسیا را تحت تأثیر قرار داد.

17 جولای 2015 «یوزی رابین» (مسئول برنامه موشکی رژیم صهیونیستی طی سال‌های 1991 تا 1999) در جریان سخنرانی‌اش در واشنگتن به همین نکته‌ اشاره کرد: «ما معمولا می‌دیدیم که مسیر صادرات موشکی به ایران بود و به نظر الان این مسیر برعکس شده است.» رابین در ادامه به ویژگی‌های منحصر به فرد موشک سومار اشاره کرد و توان مهندسان ایرانی را ستود: «من به سرعت این موشک ایرانی را با KH55 روسی مقایسه کرده و متوجه شدم که این نه یک کپی چینی، بلکه یک کپی ایرانی از موشک مورد نظر است. احتمالا موتور جتی هم که بر روی این موشک نصب شده است از نمونه روسی متفاوت است. این یک دستاورد بزرگ مهندسی برای ایرانی‌ها است. این یک کپی نیست. من از لحاظ تکنیکی به احترام افرادی که این کار را انجام دادند کلاه از سر برمی‌دارم و به آنها احترام می‌گذارم.»

کار به جایی رسید که «تامیر هایمن» رئیس ‌رکن اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی، ایران را منبع قدرت دشمنان این رژیم و پایگاه اصلی صنعت و فناوری نظامی در غرب آسیا خواند. هایمن طی سخنانش در مؤسسه مطالعات امنیت ملی مستقر در تل‌آویو هشداری قابل توجه به نخبگان و مسئولان اسرائیلی داد مبنی بر اینکه دو محور راهبردی ارتباطی به دریای مدیترانه یکی در مسیر زمینی عراق- سوریه و دیگری در مسیر دریایی کانال سوئز در تنگه باب‌المندب تحت تسلط ایران است. راهی که از 31 شهریور 1359 تا 31 شهریور 1399 پیموده شد با تمام هزینه‌هایش ارزش داشت چون ایران را از کشور آشفته‌ای که مورد طمع یک دیکتاتور کوچک قرار می‌گرفت به کشوری مقتدر رساند که فقط برآورد قدرت دفاعی‌اش عامل بازدارندگی در محاسبات بزرگ‌ترین دشمنانش می‌شود.

آنچه خواندید روایت دشمن بود از خاکریز ما؛ اعتراف به شکست‌شان در نبرد نابرابری که شروع کردند اما با اقتدار روزافزون ایران ادامه‌دار شد و دژ مستحکمی برای ما ساخت. چنین استحکاماتی هزینه تجاوز مجدد را بیش از پیش بالا برده است. شاید به‌همین دلیل بیش از گذشته تمایل دارند نزاع را به درون خاکریز خودی بکشانند. نزاعی که در آن با رواج تردید در دل مردم اراده آنها را نشانه رفته‌اند؛ یک روز با تحقیر دستاوردهایشان، یک روز با روایت واژگون تاریخ برای مخدوش کردن چهره قهرمانانشان و روز دیگر با ایجاد ترس و تجویز نسخه سازش برای‌شان. این روزها باید مراقب بازوهای دشمن در خاکریزمان باشیم، آنها مثل موریانه‌اند و موریانه‌ها سازه را از درون سست می‌کنند.