به گزارش مشرق، محمدرستم پور فعال رسانه‌ای در خصوص صف‌ طولانی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ در کانال تلگرامی خود نوشت: هشت ماه و ده روز مانده تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، صف طولانی و پرشمار کاندیداها از گروه‌ها و جریانات مختلف هر روز رفت و آمدهای جدیدی تجربه می‌کند. برخی ارزیابی‌ها تا سی کاندیدا نیز خبر می‌دهد. چیزی که در همه دوره‌های پیشین انتخابات سابقه نداشته است. صرف نظر از تحلیل‌ها و تبیین‌های جناحی و سیاسی، پرسش این است که مگر این انبوه کاندیدا که برای اداره همه وزارتخانه‌های کشور کفایت می‌کند، مشکلات را نمی‌دانند؟ اینان که همگی سابقه مدیریت بر سازمان‌های اداری یا مجموعه‌های بزرگ فرهنگی یا اقتصادی حکومتی یا حاکمیتی دارند و با امر سیاست‌ورزی و موضوع اداره بیگانه نیستند، چرا تا این اندازه مشتاقند میزشان را بزرگتر کنند و در نتیجه مسؤولیت و به یک معنا گرفتاری‌شان را بیشتر سازند؟

۱_رئیس جمهور در ایران، اختیارات فراوان و امکانات فوق‌العاده‌ای دارد. نظام نیمه ریاستی-نیمه پارلمانی در ایران و رانتیر بودن ساخت اقتصادی و تقویت جایگاه رئیس جمهور در شوراهای عالی به ویژه شوراهایی که در دو سال اخیر پدید آمده‌اند، توازن قوا را به شدت دچار چالش کرده است. به تعبیر گویاتر، قوا و سازمان‌ها و نظام‌نامه‌هایی که حیطه قدرت رئیس‌جمهور را محدود کرده‌اند، درگیر ملاحظات و اما و اگرها و احتمال‌ها و تبعات و تناقض‌ها شده‌اند و عملاً از کار افتاده‌اند. اولویت‌دهی مجموعه حاکمیت کشور به حفظ ثبات و تشدید جنگ نابرابر اقتصادی علیه ملّت ایران، عملاً سؤال از رئیس‌جمهور را منتفی کرده است. موافقان و مخالفان استیضاح رئیس‌جمهور، طرف مقابل را به عدم درک شرایط و سیاسی‌کاری و فرار از مسؤولیت متهم می‌کنند و در نهایت، آنچه باقی می‌ماند، شمار بالای پرسش‌های بدون پاسخی است که به پرونده‌های باز و نیمه‌باز جمهوری اسلامی تبدیل می‌شوند.

۲_رئیس‌جمهور عملاً کاری نمی‌کند. منظور از این رئیس‌جمهور، شخص حسن روحانی است. ایده محوری دولت یازدهم و دوازدهم و در واقع، کلان راهکار اداره کشور، دو سال پس از تشکیل دولت اول روحانی، ضعف و نارسایی خود را نشان داد. در همه پنج سال پس از آن، سرنوشت کشور به موهومات و ابهاماتی که خارج از مرزهای ایران طراحی می‌شد و قطعیت می‌یافت، گره خورد. برجام و اینستکس و اف.ای.تی.اف و بسته تشویقی و جلسه شورای امنیت، همه و همه در حکم وقت اضافه‌هایی‌اند که دولت مرتباً از داور میدان یعنی جامعه ایران طلب می‌کند تا کاری کند و وضع را بهتر سازد. در عمل، تصمیمات دولت مانند ارز 4200 تومانی یا تغییر وزرا به دلیل عدم مشورت با کارشناسان و تعارض منافع اتفاقاً اوضاع را خرابتر کرده و به ظاهر از کنترل خارج کرده است.  کاندیداها این اوضاع را می‌بینند و با خود فکر می‌کنند: «وقتی حسن روحانی آری، چرا من نه؟»

۳_ایده تحریم انتخابات با هدف فشار به نظام برای دستیابی به امتیازاتی مانند آشتی ملّی عملاً شکست خورده است. اصلاح‌طلبان دریافته‌اند تهدید به عدم مشارکت سیاسی، نمی‌تواند نظام را در برابر موضوعاتی مانند کنار گذاشتن نظارت استصوابی دچار انفعال و کرنش کند. در نتیجه آنان خود را محکوم به مشارکت در انتخابات می‌بینند، حتی اگر مشارکت را اندک تصور کنند یا نتوانند از زیر بار مسؤولیت دولت روحانی فرار کنند. تجربه انتخابات 96 و پیروزی به اتکای چند فرمول عملیات روانی آنقدر شیرین است که آنان را به تکرار آن ترغیب نماید. با این حال، آنان نزدیک انتخابات تصمیم می‌گیرند. اگر کاندیدایشان تأیید صلاحیت شده باشد، در انتخابات شرکت می‌کنند و اگر خیر، به ناگاه زبان مردم می‌شوند و سعی می‌کنند رئیس‌جمهور را هیچ‎‌کاره و رهبری را همه‌کاره نشان دهند.

۴_شرکت در انتخابات ریاست جمهوری برای بسیاری از چهره‌های سیاسی بازی برد-برد است. به تعبیر ساده، هزینه چندانی ندارد و در نتیجه، همه کوشش می‌کنند «شانس» خود را امتحان کنند. به ویژه در دوره پیش رو که همگی فرض را بر کم بودن میزان مشارکت گذاشته‌اند. میدان انتخابات برای بسیاری از اینان، یک سکوی پرتاب یا یک برنامه تلویزیونی است. بعضی از کاندیداتوری برای ریاست جمهوری، مناصب دیگری را در نظر دارند و برخی هم به اتفاق دل سپرده‌اند. تجربه انتخاب خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی نشان داد بی عِده و عُده و بدون برنامه و راهکار می‌توان فاتح پاستور شد. در فقدان ساختار حزبی، شهروندان از یک سوراخ، نه تنها دو بار، بلکه بارها و بارها گزیده خواهند شد. از این روست که شرکت در انتخابات برای هر سیاستمداری که اندکی تلاش کرده، یک تفریح جذاب است که آدرنالین بالایی ترشح می‌کند. ممکن است یکهو رئیس جمهور بشوی و آنگاه خوشبختی در دستان توست.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.