به گزارش مشرق، روزنامه جام جم یادداشتی از محمدحسین جعفریان، کارشناس ارشد مسائل افغانستان منتشر کرده است که متن آن در ادامه میآید.
اشرف غنی در یکسو و ملاهیبتالله آخوندزاده یا ملا عبدالغنی برادر با آن البسه مخصوصشان در سمت دیگر ایستادهاند و ترامپ با کراوات قرمزش، میان این دو، دست آنها را در دست هم میگذارد و صدها خبرنگار و عکاس هم در اقامتگاه کمپدیوید از این صحنه تاریخی عکس میگیرند و اخبار زنده به دنیا مخابره میکنند.
بیشتر بخوانید:
دموکراتها جنگطلبتر از جمهوریخواهان
این پس از بیتوجهی تهران به سیگنالهای پیدرپی کاخ سفید، طلاییترین رویای ترامپ بود. او شهره بود که مرد مشاجره و درگیری است. حالا میخواست به دنیا و مهمتر از آن به رایدهندگان آمریکایی ثابت کند نهتنها چنین نیست، بلکه توانسته است یکی از طولانیترین جنگهای منطقهای جهان که ابرقدرت پیشین هم سرافکنده از آن خارج شد به صلحی شیرین و جادویی برساند. بعد هم با ساز و طرب سربازان باقیمانده را از کابل به خانه برگرداند. به قول آن مبدل آب دریا به دوغ؛ نشد! اما اگر میشد، چه میشد!
واشنگتن تقریبا هر امتیازی را که طالبان خواستند به آنها داد. امتیازاتی که مولویهای کویتهنشین در خواب شب هم نمیدیدند. در این مسیر هر بلایی هم که لازم شد سر دولت غنی آوردند و هر آنچه را خواستند، در کمترین زمان ممکن به دولت کابل تحمیل کردند. برای مثال تصمیم حیرتآور آزادی ۵۰۰۰ زندانی طالبان یکی از آنها بود. غنی فهمیده بود که خلیلزاد به قیمت جانش هم که شده به آن نمایش کمپدیوید نیازمند است. کمی وقتکشی کرد. پای لویی جرگه را وسط کشید. گفت بعضی از این طالبان مجرم جناییاند، برخی قاتل آمریکاییها هستند. حتی چند نفرشان قاتل سربازان ناتو بودهاند که ممالک متبوعشان نیز بهشدت به آزادی آنها معترض شدند، اما خلیلزاد دست غنی را خواند و برای تسریع خواستههایش تهدیدهای بیسابقهای کرد تا جاییکه کار آنها در ارگ ریاستجمهوری، آشکارا به مشاجره کشید، اما خلاصه غنی ناچار به تسلیم شد.
همه خواستههای طالبان انجام شد. ولی آنها دیگر یک دسته جنگجوی بدوی کوهنشین نبودند که با چند توافقنامه و مقداری پول و تعهدات نسیه میشد خامشان کرد. زمان و تجربههای جنگ و صلح پیدرپی در مناطق کوچکتر و نیز تماس با دولتهای مختلف علاقهمند به حضور در افغانستان، از آنها گرگهای باراندیدهای ساخته بود. ملا برادر و عباس استانکزی خوب میدانستند ترامپ چرا برای امضای صلح و حضور آنها در کمپدیوید عجله دارد، اما قرار بود در آنجا فقط برشی از کیک را به طالبان بدهند. حالا طالبان بهترین موافقتنامه تمام عمر سیاسیشان را آنهم با قدرتمندترین کشور جهان در اختیار داشتند. توافقی که تمام امتیازات لازمه را به آنها داده بود. پس چرا همه کیک نه؟ اصلا چرا باید عجله کرد؟ ترامپ آنها را به عنوان یک برگ پیروزی در انتخابات میخواست. آنها بااستفاده ازاین نیاز عاجل واشنگتن معامله را انجام دادند، سهمشان را هم گرفتند. اما سهم ترامپ را ندادند!
برنده بزرگ این بازی طالبان و پاکستان بودند و بازنده اصلی آن هم دولت کابل و مردم مظلوم افغانستان با ۵۰۰۰ تروریستی که به جبههها برگشته بودند. مفلوکترین چهره این باخت که تمام نقشههایش نقش بر آب شد، زلمی خلیلزاد بود که در باتلاق خودساخته دست و پا میزد تا گناه شکست و کلاهی که طالبان و پاکستان بر سرش گذاشته بودند را به گردن تهران بیندازد. مضحکتر از این ممکن نبود.
اما بعد؛ این سطور را در پگاه سهشنبه ۱۳ آبان مینویسم. رئیسجمهور این دوره آمریکا بهسرعت نوبتهای پیشین معلوم نخواهد شد، احتمالااغتشاشاتی درراه است. بااینهمه اگر بایدن پیروز شود، حلقه غنی جشن عروسیشان خواهد بود. شاید بایدن آنچه را که ترامپ با برجام کرد بر سر توافقنامه دوجانبه آورده، خلیلزاد را اخراج و نبرد با طالبان را شدت بخشد. اما اگر ترامپ رای بیاورد طالبان شادتر خواهد بود، ولی آنها میدانند آن توافقنامه طلایی دیگر برای ترامپ جدید ارزش سابق را ندارد.
شاید نظیر پیمان آب و هوایی پاریس آن را به زبالهدانی بیندازد و حتی شاید از طالبان انتقام هم بگیرد. به نظر میرسد طالبان نیز سورپرایزهایی در چنته دارد. آنها نظربه شرایط از هماکنون در حال تثبیت و توسعه موقعیت خویشند. یورش خونین به دانشگاه کابل با ۲۲ شهید که البته آنرا به داعش نسبت دادند، یک نمایش قدرت تمامعیار بود، یکی از آن حملات سنگین با رعایت تمام تاکتیکهای تروریستی جنگ شهری که تلفات سنگین امابه هدف مهمترین نتیجه آنست. حمله ای آنقدرجدی که معاون اول رییسجمهور بدون پرده پوشی به ضعف اطلاعاتی درقبال آن اعتراف کرد. بایدپذیرفت دست طالبان هم خالی نیست، لکن باید دید آیا انتخابات این دوره آمریکا اصولا به تشنجی درازمدت منجر نخواهدشد؟ که اگر بشود همه در کابل بلاتکلیف خواهند بود...شاید جز طالبان!