مورد ریحانه پارسا نمادسازی از یک «دخترک معصوم» دیروز است که امروز «طغیان» کرده و می‌تواند الگویی برای طغیانگری دختران نوجوان ایرانی باشد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سال گذشته، در هیاهوی جنجال‌های سیاسی در آمریکا و در سایه شروع بحران کرونا در این کشور، یک خبر بسیار مهم، آن‌چنان که باید و شاید دیده نشد و ضریب پیدا نکرد: مرگ جفری اپستین

جفری اپستین، جعبه سیاه فساد و انحراف جنسی عمیق طبقه حاکم بر آمریکا در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بود. دست‌کم رفاقت نزدیک دو تن از روسای جمهور ایالات متحده (از دو حزب) یعنی بیل کلینتون و دانلد ترامپ با او آشکار و قطعی بود و البته ده‌ها چهره متنفذ و قدرتمند آمریکا در دایره دوستان جفری اپستین بودند.

تخصص اصلی جفری اپستین، قاچاق دختران نوجوان به آمریکا و تشکیل محفل‌های شیطانی برای بهره‌کشی جنسی سیاستمداران، سوپرسرمایه‌داران، ستارگان موسیقی و سینما و ورزش از این دختران بود. جفری اپستین که به لطف حامیان قدرتمند خود، بارها از تله قانون گریخته بود و گویی مصونیت آهنین داشت، سرانجام در پی همه‌گیر شدن جنبش «me too»، به واسطه کثرت و وسعت سیاه‌کاری‌هایش بازداشت شد و در روند رسیدگی قضایی، به نحوی آشکارا مشکوک با ادعای خودکشی در سلول، از صحنه خارج شد.

بسیاری از اهالی رسانه در آمریکا معتقدند که اصل خبر خودکشی اپستین دروغ بوده و با این ترفند او را از صحنه خارج کرده‌اند تا با هویت جعلی جدید در نقطه ای دیگر از دنیا ادامه حیات دهد. البته، محتمل‌تر است که مهره سوخته‌ای چون اپستین که رازهای تکان‌دهنده بسیاری از فساد و انحرافات اخلاقی شدید حاکمان آمریکا داشت، کلا حذف شود.

جفری اپستین
اپستین و بیل کلینتون
اپستین با ترامپ

در این زمینه بیشتر بخوانید:

از «بیل کلینتون» تا مجری برنامه کودک بی‌بی‌سی: مافیای قدرتمند «کودک‌آزاری» به هیچ‌کس رحم نمی‌کند +تصاویر و اسناد

اواخر دهه ۱۹۸۰، زمانی که اردوگاه سرمایه‌داری به سردمداری آمریکا در آستانه غلبه بر رقیب سوسیالیست خود بود، در فضای سرمستانه حاصل از پیروزی قریب‌الوقوع، در حوزه اجتماعی و فرهنگی هم داشت تغییرات بنیادین اتفاق می افتاد و طراحان پشت‌پرده به دنبال نمادسازی برای شورش و عصیان کامل در برابر اخلاقیات مسیحی در حوزه فرهنگ و هنر بودند.

غول‌های صهیونیست حاکم بر هالیوود (به عنوان بایگاه اصلی تولید سبک زندگی و ایدئولوژی مدرن) موسیقی و سینما را به سمت پرده‌دری‌های اخلاقی و طغیان در برابر اخلاقیات ریشه‌دار مسیحی هدایت کردند و برای این روند، نمادهایی هم تراشیدند. «مدونا»، آوازه‌خوان و رقصنده لاتین تبار، تبدیل به نماد عصیان فمینیستی در برابر سنت‌های اخلاقی و محدودیت‌های اخلاقی شد و موزیک ویدیوهای اروتیک و سرشار از نمادهای جنسی او، دوران جدیدی را در موسیقی و به تبع آن لایف استایل آمریکایی رقم زد.

متن اشعار، سناریوهای داستانی دقیقی که برای ویدیوهای این پدیده جدید نوشته می‌شد، همراه با کارگردانی فنی بسیار ماهرانه و به روز، از دخترکی «معصوم» روایت می‌کرد که با ظاهری بیگناه، موهای کوتاه به سبک دختران دبیرستانی و کمی رمانتیک، به ناگهان به قالبی اروتیک، تحریک‌کننده و به شدت عصیانگر تغییر ماهیت می‌داد. مدانا تبدیل به یک نماد از شورش «دخترکان معصوم» در برابر اخلاقیات ریشه‌دار و هنجارهای پذیرفته شده و به یک الهه‌ی فتانه و افسون‌گر و بی‌پروا به لحاظ جنسی و اخلاقی تبدیل شد.

مدونا در دهه ۱۹۸۰ و اوایل کار حرفه‌ای

این روند نمادسازی، در دهه ۱۹۹۰ با چهره‌هایی چون «بریتنی اسپیرز»، «کریستین آگیلرا»، «جسیکا سیمپسون» و گروه‌هایی چون «اسپایس گرلز» ادامه یافت و در قرن بیست و یکم، چهره‌هایی چون «مایلی سایرس»، «ریحانا»، «تیلور سوئیفت» و «کیتی پری»، به نماد آن «دخترک معصوم» که در برابر اخلاق عصیان می‌کند، تبدیل شدند. گفتنی است که این طراحی شیطانی برای نمادپردازی «دختر نوجوان بی‌پروا» در فرهنگ پاپ امریکایی اواخر دهه ۹۰ جریان‌ساز شد و به عنوان «گرایش لولیتا» شناخته می‌شد.

«لولیتا» برگرفته از نام رمان معروفی نوشته نویسنده روس‌تبار آمریکایی، ولادیمیر ناباکوف بود که شخصیت اصلی آن یک دختر نوجوان «اغواگر» است. این رمان بعد از اولین انتشار، تا سال‌ها به خاطر محتوای هنجارشکن و ضدیت آن با اخلاقیات مسیحی، در بسیاری از کشورهای غربی ممنوع بود.

مایلی سایرس که با کاراکتر دختر مدرسه‌ای «هانا مونتانا» در سریالی ساخته شرکت دیزنی در نوجوانی معروف شده بود، بعدتر  به یکی از نمادهای وقاحت جنسی در فرهنگ پاپ آمریکا  تبدیل  شد

به هر حال، نمادپردازی از این چهره‌ها (که بلا استثناء از سنین ۱۵ یا ۱۶ سالگی فعالیت حرفه‌ای خود را در موسیقی و سینما آغاز کردند)، به همراه طراحی‌های رسانه‌ای چون ظاهرشدن پدیده‌هایی چون «رئالیتی شو»، که مرز بین زندگی خصوصی و عمومی این ستارگان نوجوان را برمی‌داشت و آن‌ها، و سبک زندگی طراحی شده برای آنان را (که حول مفهومی به نام «سکسی بودن» ترسیم شده) وارد زندگی روزمره‌ی آمریکایی‌ها و سبک زندگی آمریکایی می‌کرد، نقش بسیار مهمی در انهدام بنیان خانواده در کشورهای غربی و طغیان «حرام زادگی» ایفاء کرد.

البته، همزمان، شبیخون‌های فکری در قالب جنبش‌های «حقوق زنان»، «حقوق دگرباشان جنسی»، «آتئیسم» (ترویج کفر و خداناباوری)، «فمینیسم تهاجمی» و امثال این‌ها به روان بشر مدرن صورت گرفت تا زمینه‌ها و بسترهای فکری را برای حاکم شدن «ارزش‌های نوین» به ویژه در نسل‌های جدید، هموار کند.

این طوفان بنیان‌کن شیطانی، در کنه خود طراحی شده تا با از بین بردن مفاهیمی چون اخلاق، خانواده، علقه‌های انسانی و اعتقادات آسمانی، نسل‌های بشر را در مرداب نیهیلیسم اومانیستی چنان درگیر رذایل اخلاقی نماید که آینده بشر و حتی امتداد نسل بشر را تباه سازد، چند سالی است که به کشور ما وارد شده و در یکی دو سال اخیر، با سرعتی روزافزون نشو و نما کرده است.

البته در این میان، نباید از نقش جریان‌های نفوذی خائن غافل شد که از یک سو با تبدیل شبکه‌های اجتماعی منحطی چون «اینستاگرام» به رسانه اجتماعی اصلی کشور و پایین کشیدن کرکره هر نوع نظارت و کنترل، و از سوی دیگر با اجرای سند ۲۰۳۰، دامن زدن به جنبش‌های فمینیستی و تلاش برای قانونی‌سازی فحشاء، مشروعیت بخشی به حرام‌زادگی و رسمیت‌بخشی به انحرافات اخلاقی چون همجنس‌بازی، بسترساز و تسهیل‌گر این موج شدند. همان‌ها که ازدواج دختری زیر ۱۸ سال را با برچسب «کودک‌همسری» مطلقا تخریب می کند، اما به دنبال آموزش جنسی در مهدکودک‌ها است!

همه این مقدمات ذکر شد که به پدیده‌ی این روزهای شبکه‌های اجتماعی یعنی «ریحانه پارسا» بپردازیم. مورد ریحانه پارسا، از آن مواردی است که به لحاظ نمادین همه شاخصه‌های آن جریان پیش‌گفته را دارد. نمادسازی از یک «دخترک معصوم» دیروز که امروز «طغیان» کرده است؛ عطش و اشتیاق فراوان او برای هنجارشکنی و پرده‌دری‌های نو به نو، اتصال او به پیمانکاران امنیتی سرویس‌های جاسوسی چون مصی علینژاد که قرار است نقش رابط ریحانه پارسا را با ستاد فرماندهی جنبش‌های براندازانه‌ فمینیستی برقرار سازد، رسانه‌ای که تبدیل به پوشش‌دهنده‌ی ماجراهای ریحانه پارسا شده است (اینستاگرام)...

اما اخبار جدیدی که از پروژهای جدید این پدیده (که مدتی است ساکن ترکیه شده) به گوش می‌رسد، ابعادی تازه را از داستان او فاش می کند که جای بررسی و تامل جدی دارد. ظاهرا پارسا قصد دارد در یک شوء اینستاگرامی در مقابل دوربین برهنه شود و همزمان با انجام این کار اشعاری را که مدعی است خودش سروده، بخواند.

بر اساس اخبار موجود، هنرمندانی از داخل کشور، مسیر تدریجی هنجار شکنی ریحانه پارسا را طراحی کرده‌اند. پارسا در گفت و گویی با رادیو فردا به این موضوع اشاره می‌کند که  در کشور ترکیه تحت فشار قرار گرفته و تهدیدهایی درباره احتمال بازداشت دریافت کرده است.

بر اساس اطلاعات کاملا تایید شده‌ای اظهارات اخیر پارسا، گفت و گوهای مکررش با خبرنگاران و رسانه‌های معارض از داخل کشور هماهنگ شده است و از سوی دیگر پارسا با طرح جعلیاتی از این قبیل که از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار قرار داد، در پی تسهیل مسیر پناهندگی خود در خارج از کشور است. قطعه دیگری که این پازل را تکمیل می‌کند، این است که ریحانه پارسا به شبکه گسترده و ذی‌نفوذ قمار آنلاین، پولشویی و فحشاء اینستاگرامی در ترکیه وابسته به سعدالله امیرشقاقی (معروف به دکتر) و پسرش فرشید، که شبکه‌ای از به اصطلاح شاخ‌های اینستاگرامی چون دنیا جهانبخت، پویان بختیاری، نلی افشار، امیر تتلو، داوود هزینه، بهادر ترکیبی، مهراد جم، وحید خزایی و  امثالهم، متصل شده است.

همان‌طور که شبکه‌ی امیرشقاقی‌ها در ترکیه، بدون پشتیبانی یک محفل فاسد اما قدرتمند و دارای نفوذ در داخل کشور، نمی توانست به تاثیرگذاری کنونی در فضای اینستاگرام برسد، «پروژه» ریحانه پارسا را هم بدون لحاظ آن «شبکه داخلی» که مسیر فعالیت او را در سینمای ایران، جنجال‌سازی حول زندگی خصوصی او(در واقع عمومی کردن زندگی خصوصی او)، سوق دادن او به سمت هنجارشکنی در داخل، سوق دادن و هدایت او به بستر آماده‌ای چون ترکیه و در نهایت وصل کردن او به شبکه‌ی قمار و فحشای امیر شقاقی‌ها از یک سو، و پیمانکاران سیاسی-امنیتی چون مصی علینژاد، را طراحی و ریل‌گذاری کردند، نمی توان تحلیل کرد.

در این زمینه بیشتر بخوانید:

مافیای شرط‌بندی، تجارت فحشاء و بمب اجتماعی اینستاگرام در ایران/ چه کسانی به گسترش شبکه فساد شرط‌بندی کمک کرده‌اند؟ +تصاویر

شاید اگر ریحانه پارسا (که به لحاظ فنی و هنری، جایگاه خاصی در سینما و تلویزیون ایران نداشت)، یک نقش «خاص» را در کارنامه خود نداشت، این حجم از جنجال و کنجکاوی پیرامون او به وجود نمی آمد و مثل بسیاری از بازیگران درجه چندمی که فرضا به شبکه ماهواره‌ای جم پیوستند یا به هوای کشف حجاب و فعالیت هنری در فضایی بی قید و بند به کشورهای غربی مهاجرت کردند و نه تنها هیچ توفیقی کسب نکردند که بعد از جنجالی کوتاه، فراموش هم شدند، او هم فراموش می شد.

اما پروژه «ریحانه پارسا» از جایی شروع شد که با پوششی عجیب در جایی ظاهر شد و به ناگهان فضای اینستاگرام و رسانه‌ها از این تقابل پر شد که دختر چادری سریال صداوسیما در زندگی واقعی خود با پوشش و آرایش‌های نامتعارف ظاهر شده است.

کلید ماجرا، همان تبدیل بازیگر کاراکتر «چادری» سریال پرمخاطب به یک دختر جسور و هنجارشکن بود و این همان سناریوی آشنایی است که بالاتر شرحش دادیم: تبدیل «معصومیت» به «وقاحت» که گویی فانتزی سیاه ذهن‌های شیطانی است که قصد دارند دختران نوجوان یک ملت مسلمان شیعه را با نمادسازی‌های منحط، به مسلخ «معصومیت» بکشانند.

برچسب‌ها