اینکه در تربیت فرزندمان راه ورود سیگنال‌های کثیف را آزاد بگذاریم تا خود فرد آن را پس بزند، یک پز سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. در واقع همان گزاره‌ای که دنیای غرب در ذهن روشن‌فکران مرعوب وطنی کاشته است.

به گزارش مشرق، نیم نگاهی به مهدهای کودک در کشور بیندازیم. فضاهای متناقض با فرهنگ ایرانی اسلامی و... بیداد می کند. مهدهای کودک رها هستند. اصلا «کودک» در کشور صاحب ندارد! سیاست راهبردی ما افزایش جمعیت است ، اما حداقل، کودکان پیش دبستانی ما  که نتیجه این سیاست هستند، رها شده اند. 

شاید با ملاحظه ای بتوان این مثال را زد که هزاران نوجوان هستند که به هر دلیلی به هیئت های پرشور مثل «هیئت» حاج محمود کریمی جذب شده و ادامه داده اند. همیشه این تداوم، از سر آگاهی و شناخت نیست، بلکه شور (هیجان حماسی و معنوی) و شوق، اولین جاذبه بوده است و این نوعی«هنر» است. وقتی این تمایل هیجانی استمرار پیدا می کند، شناخت هم به دنبال آن می آید و بتدریج «شاکله» حماسی، شهادت طلبی، بصیرت و رفتار عاشورایی شکل می گیرد. اما «نقطه عزیمت» آن «تحریک هیجانی» است. ما عمدتا برای سنین نوجوانی، نقطه عزیمت رشد روحی و شخصیتی را «محتوا» قرار می دهیم که به نظر من اشتباه است. 

در این مثال، کار امثال آقای محمود کریمی به لحاظ تربیتی کار بسیار درست و بزرگی است که کمتر از این زاویه به آن نگاه شده است. امثال وی کار یک دستگاهی مثل آموزش و پرورش را انجام می دهند. الغرض، ما تا چه اندازه میدان‌های سالم را برای برپایی عنصر واقعی و غیرقابل انکار هیجان  فراهم ساخته ایم؟ فقط کلاس، کلاس وکلاس و سخنرانی و محتواسازی...!

متولیان این بخش شامل حاکمیت تا والدین درون خانه ها هستند ، اما طراحی و برنامه ریزی و هدایت آن برعهده حاکمیت است و نمی توان آن را به دیگری واگذار کرد. در حال حاضر من این زمینه را نمی بینم. 

دو؛ دیگر، کار سلبی یا به عبارت بهتر ، «مراقبتی» است؛ و آن «کنترل و هدایت» راه ها و کانال هایی است که سیگنال های مثبت و منفی را به ذهن و روح کودکان و نوجوانان می رسانند. 

اجازه بدهید از یک شعر فارسی پرحکمت شروع کنم که: ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هرچه دیده بیند دل کند یاد.

جالب است شیوه تربیتی قرآن هم همین است. مفهوم «غض» و پوشاندن سر، بدن و ستر عورت ها نیز اشاره به کنترل کانال های حسی دارد. 

*سیگنال های تحریک هیجانی را کنترل کنیم

حتما برای اینکه باعث «تصویرسازی‌»های ذهنی کودک و نوجوان نشویم، باید کانال های سیگنال رسانی و تحریک کننده هیجانی نوجوان را کنترل کنیم. منظور کنترل درونی نیست. ایجاد کنترل درونی یک کار محتوایی است. منظور من ایجاد «کنترل بیرونی»  و سالم سازی محیط است. اینکه راه ورود سیگنال های کثیف را آزاد بگذاریم تا خود فرد آن را پس بزند؛ یک «پز » سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. این گزاره ای است که دنیای غرب در ذهن روشنفکران «مرعوب» وطنی کاشته است.

ما می گوییم وقتی تصاویر تحریک کننده ای که مخاطب را در میدان تخریب روانی وارد می سازند مهار نشوند، طبیعی است «اشتغال ذهنی» و تمایلات او  در جهت ارضا و تحقق همان تصاویر سامان می یابند و چون نوجوان برای خاموش سازی هیجان تحریک شده خود، به «جنس عینی» دسترسی ندارد، دچار اضطراب شدید و گاهی رفتارهای پرخشونت می شود.

در این ویدیو اخیر پخش شده در فضای مجازی هم نوجوان اظهار اعصاب خردی و اضطراب بالا و هیجان می کند. جالب است که زن مورد نظر هم تصریحا به کنترل کانال تاکید می کند!

در این راهکار، حاکمیت (مجموعه تصمیم گیری و اجرا و نظارت) نقش اول را دارد. نقش والدین، رسانه و مدرسه با فاصله زیاد بعد از آن است.

سوال این است که می توان با مکانیزم‌هایی این کنترل و مصونیت سازی را اعمال کرد یا نه؟ اگر آری و می توان این کار را انجام داد چرا انجام نمی شود؟ دلیل عدم اجرا کجاست؟  عدم اجرای کنترل مکانیزمی، «جرم» است و نمی دانم چرا مؤاخذه ها صرفا در حد گله مطرح می شود؟ ایجاد زمینه انتشار «ویروس روانی و اخلاقی» گناه کوچکی نیست که در حد تذکر باقی بماند. 

*کنترل به معنای فیلتر سازی نیست

من ده ها تقاضا از والدین و حتی نوجوانان داشته ام که چرا ذهن ما و بچه های ما باید در معرض این همه کثافت در فضای مجازی باشد؟ خیلی از والدین دست های خود را برای مهار فضای مجازی بالا برده اند. آنها تقصیر ندارند، نهادهای ارتباطاتی و مخابراتی مقصرند. این کنترل لزوما به معنای فیلتر سازی رایج نیست. بلکه راههای دیگری از جمله اینترنت ملی و...  وجود دارد که موضوع کنترل را ریشه ای و مکانیزمی حل می کند.

جالب است اوباما در زمان ریاست جمهوری اش وقتی با این سوال روبرو شد که دخترش صفحه فیس بوک دارد یا نه، پاسخ داد دختر من در سنی نیست که ذهنش درگیر مسایل ناجور باشد و او «اجازه» استفاده از فیس بوک را ندارد! من فکر می کنم ابتدا باید برای مسؤلان  ذهنیت سازی کرد که منطق و عقل حکم می کند که جلوی هرگونه سیگنالی که موجب اختلال ذهنی و روانی می شود باید گرفته شود. البته قبول دارم که شیوه اجرا و حتی نحوه بیان آن باید حساب شده باشد نه گل درشت!  تا مسؤلان نسبت به این موضوع دارای دغدغه مند نشوند، کار اصولی سامان نمی یابد.

*راهکارهای بهبود شرایط 

در نهایت لازم است:

۱. دغدغه سازی در ذهن مسؤلان ایجاد شود، 

۲. ایجاد زمینه های «میدانی» برای ارضای هیجان خواهی کودکان و نوجوانان.  ( متاسفانه چون تصمیم های ستاد ملی مبارزه با کرونا پیوست بهداشت روان ندارد، بدلیل برخی قرنطینه ها نوجوانان از میدان خارج و به درون خانه ها و صرفا به عمق باتلاق موبایل ها و فضای مجازی فرو رفته اند).

۳. تسلط «مکانیزمی» بر فضای مجازی و کنترل آن البته با اتخاذ راه درست نه استفاده از راه های ابتدایی مثل فیلترینگ. مثلاً من نمی دانم که آیا به تبعات تدریس مجازی و دسترسی هر ایرانی به یک تبلت! فکر کرده ایم؟ یا می شد راه دیگری را رفت؟ عملا با این کار، گستره وسیعی از کودکان و نوجوانان را وارد محیط مجازی رها کرده ایم. 

۴. مطالبه گری پرحجم والدین و مربیان از دولت، مجلس، رسانه، آموزش و پرورش و... البته با «لحن» اقناعی و «زبان» تربیتی و روانشناختی نه با زبان تند و لحن سیاسی و عصبی. (متاسفانه عمده مطالبه گری ها با لحن پرخاشگرانه و بعضاً سیاسی مطرح می شوند. این لحن، مقاومت ایجاد می کند).

۵. پیشنهاد می کنم طی «نشستی» این موضوع با وزرای کشور، آموزش وپرورش، ارتباطات، دبیر شورای عالی فضای مجازی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، رییس رسانه ملی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان رییس شورای فرهنگ عمومی کشور برگزار شود. البته پیش بینی می کنم که گزارش موسع و مشعشعی! را ارائه خواهند کرد، اما لااقل برای آنها «دغدغه» و «دستورکار ذهنی» درست می شود و سطح خواسته های والدین را می فهمند.  همچنین شایدبرگزاری میزگردی در تلویزیون بتواند کار این نشست را انجام دهد.

منبع: فارس