همزمان با رأی آوردن بایدن، مرض و سلامت، به دوگانه جدید دولتی‌ها برای مذاکره جدید با امریکا تبدیل شده است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


این «دیو پلید» اهل عبرت نیست!

 محمدسعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:

۱-پس از هجرت مسلمانان به مدینه و تشکیل جامعه جدید، کفار ستمگر و ‌اشرافیت مستکبر قریش بازهم دست از دشمنی با پیامبر(ص) و پیروان ایشان برنداشت و از طرق مختلف از جمله کاروان‌های تجاری که از مدینه به سوی شام عبور می‌کردند (و علی‌رغم همه دشمنی‌ها و شرارت‌های قریش علیه مسلمانان در سیزده سال آغاز بعثت و قبل از هجرت، پیامبر اجازه عبور و مرور به آنها داده بود) گستاخانه پیامبر و مسلمانان را تهدید می‌کردند. حرف آنها این بود که رسول خدا(ص) بدون هیچ شرط و شروط و بدون هیچ حرف و مذاکره‌ای بساط اسلام و حکومت و جامعه سازی و... را در مدینه جمع کند و با پای خود و به همراه یاران مهاجرش به مکه آمده خود را تسلیم کنند تا درباره‌شان تصمیم گرفته شود... سرانجام با نزول آیات جهاد «اُذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا...»، که به مسلمانان اجازه دفاع در برابر تهاجم قریب‌الوقوع کفار و خنثی‌سازی توطئه‌ها وشرارت‌های آنها داده شد، پیامبر به مردم شهر وپیروانش فرمان آماده‌باش داد و... وقتی قریش به تهدیدات خود عمل کرد و به عنوان قدرت اول نظامی جزیره‌ًْالعرب به مدینه حمله برد، مسلمانان با آمادگی روحی و فیزیکی که داشتند حملات آنها را (در بدر و احد و خندق و...) درهم کوبیده و خنثی کردند و... به گونه‌ای که در سال ششم هجرت کفار مستکبری که موجودیت مسلمانان را به رسمیت نمی‌شناختند و جز نابودی آنها به چیزی رضایت نمی‌دادند و از روی ضعف و استیصال خواستار مذاکره با دولت مدینه شدند و در «حدیبیه» روبه‌روی پیامبر نشستند و قرارداد ده‌ساله صلح امضاء کردند... صلحی که به‌دلیل بدعهدی دشمنان مقدمه سقوط قدرت قریش در منطقه را فراهم آورد و...


۲- مستکبران عالم، روزگاری نه چندان دور برای خودشان در این مملکت بروبیایی داشتند و در شمال و جنوب آن تاخت‌وتاز می‌کردند ملت و بزرگ و کوچک و تاریخ و فرهنگ آن را تحقیر می‌کردند و... حتی بنابرصلاحدید خود خاک ایران را میان خود تقسیم کرده (قرارداد۱۹۰۷) و...! برای آن شاه و وزیر و وکیل تعیین می‌کردند و... اما حالا به برکت انقلاب اسلامی دست‌شان از چنگ‌اندازی به این آب و خاک کوتاه شده است و... با تمام وجود، اثرات خردکننده انقلاب اسلامی را در فناشدن آرزوهای دور و دراز خود در این کشور و بلکه منطقه احساس می‌کنند. ریشه و رمز دشمنی‌های بی‌امان آنها با این انقلاب و مردمی که آن را برپا کرده و بیش از چهل سال است به پای آن ایستاده‌اند، همین جاست. بنابراین تردید نباید کرد تا زمانی که انقلاب اسلامی‌، انقلاب اسلامی است و نظام جمهوری اسلامی در خط اصیل انقلاب که در سیره و روش امام راحل و رهبری انقلاب متجلی است، حرکت می‌کند و قاطعانه در پی تحقق آرمان‌ها و اهداف منبعث از انقلاب است این دشمنی‌ها و خصومت‌ها به شکل وحشیانه‌تر و گستاخانه‌تر ادامه خواهد داشت. پس«به دشمن اعتماد نکنیم» آنها هرگز در پی ایجاد رابطه انسانی و محترمانه با ما نیستند و یکسره و هر روز در حال تدارک توطئه‌ای جدید برای بستن دست و پای ایران انقلابی هستند. بنابراین کسی(خاصه از مسئولان و مدیران ارشد مملکت) خودش را و بدتر از آن مملکت را بیش از این معطل کوتاه آمدن و لطف و محبت ناداشته دشمن زورگو نکند و منتظر چراغ سبز آمریکایی‌ها به امضای بایدن نباشد که این امری ناشدنی و انتظاری عبث و از سر خودفریبی است و نتیجه‌ای جز بازی با عمر و وقت این ملک و ملت و هدر دادن آن ندارد.


۳- دشمن و در راس همه (به تعبیر دانشمند شهید فخری زاده) « دیو پلید»، آمریکا اهل عبرت نیست. خداوند برگوش و ذهن او قفل زده است. چهل و دو سال است که جز دشمنی و خباثت و توطئه وکارشکنی و... درباره این مملکت کاری نکرده است و بدون تردید از این به بعد هم جز این انجام نمی‌دهد با این همه، هرچه علیه این ملک و ملت شهید داده می‌کند و می‌کوبد، پیامدهای منفی آن دامن خودش را می‌گیرد و چهره کریه و ضد انسانی آن از پشت پرده‌های دروغ و نیرنگ بیرون افتاده و در نزد جهانیان رسواتر از همیشه است، چنانکه امروز در دنیا کسی به آلوده بودن دست دولت تروریست آمریکا و همپالکی‌های جنایتکار و غاصبش مثل اسرائیل به خون شهدای مقاومت و هسته‌ای ایران تردیدی ندارد. و باز به گواه واقعیات و اعترافات مکرر شخصیت‌های غربی از سیاستمدار تا کارشناس، تحریم‌های آمریکا و غرب برای تسلیم ایران بی‌اثر بوده و حتی بالاتر از آن تحریم اقتصادی و حمله به معیشت و سفره مردم و اقتصاد کشور عملا و با وجود مقاومت‌های خائنانه‌ای که از داخل صورت می‌گیرد، دارد به فرصتی تبدیل می‌شود برای مبارزه با مفسدان و مفاسد و اصلاح ساختاری و تقویت پایه‌های اقتصادی کشور!... باری با همه اینها دشمن اگر اهل عبرت و منطق بود باید از همان جنگ هشت ساله و دفاع جانانه ملتی دست خالی اما متوکل، خیلی چیزها دستگیرش می‌شد. او سخت به مکر «خیرالماکرین» گرفتار آمده است. این انقلاب تا در مسیر حق و در امتداد خون شهدا در حرکت است هیچ قدرت پوشالی حریفش نمی‌شود. هیچ حربه و سلاحی هرچند پیشرفته و مجهز در مصاف با آن کارآمد نیست. پای خون شهدا در میان است. صحبت مجاهدت ملتی است که با خدا معامله کرده است. خداوند اجر محسنین و کسانی را که در راه او جهاد می‌کنند ضایع نمی‌کند... دشمن این ملک و ملت؛ قاتلان صیاد و سلیمانی و فخری‌زاده و... مطهری و بهشتی و دستغیب، به خدا اعلام جنگ داده‌اندو... نتیجه جنگ با خدا هم معلوم است که چیست؟!


۴-سه راه می‌توان فرض کرد. نخست آنکه دست از انقلاب و آرمان‌ها و عزت و شرف و استقلال خود برداریم و پرچم تسلیم بالا ببریم و عذر تقصیر نزد سلطه‌گران زیاده‌خواه و جنایتکاران تاراجگر که حداقل طی دویست سال اخیر مانع از پیشرفت به‌موقع و بایسته این سرزمین شدند؛ ببریم و از انقلاب اعتقادی خود نزدآنها عذر خواهی کنیم وبی‌خیال خون شهدا و مجاهدت‌های ملت شویم و... که این امری محال است.آنهم در زمانی که پس از چهل و دوسال مقاومت و ایستادگی یک ملت بزرگ آنهایی که دنبال تجزیه ایران بودند حالا درباره تشکیل امپراطوری قدرتمند به رهبری ایران هشدار می‌دهند. نخست‌وزیر تروریست رژیم غاصب صهیونیستی دوبار در چند روز اخیر در این‌باره صریحاً اعلام خطر کرده است.


دو دیگر آنکه دشمنان و بدخواهانی که با این انقلاب سر ستیز و کینه‌ای ذاتی و تمام ناشدنی دارند بر سر عقل بیایند و دچار تحولات اخلاقی و ایدئولوژیک شوند ودر عین حفظ سیرت و اصالت انقلاب تغییر روش دهند و دست از دشمنی و شیطنت و تهدید و تحریم و... بردارند و... که این هم امری ناممکن است.


وبالاخره راه سوم؛ تنها و تنهاترین راه مقابله با این دشمن بی‌منطق، متکبر و زبان نفهم، خنثی کردن دشمنی‌های اوست که در قالب توطئه‌ها و تهدیدها و تحریم‌ها و... عینیت می‌یابد. وقتی تسلیم و ذلت‌پذیری ایران اسلامی و مردم غیور و شجاع آن محال است. وقتی کوتاه آمدن و منطقی شدن دشمن مستکبری که خدا به مصداق (نسؤالله فانساهم انفسهم) او را از یاد خودش برده است غیرممکن است آیا اصولاً جز راه سوم یعنی «خنثی سازی» راه دیگری باقی می‌ماند؟ راهی که الگوی راستین بشریت رسول ختمی مرتبت (ص) به دوستداران وپیروانش که به عشق او و احیای بی‌کم‌وکاست مکتب او در اوج هیاهوی مکاتب مادی و عربده‌کشی سرمایه‌داری انقلاب اسلامی به پا کرده‌اند، نشان داده است راهی که طی آن بیش از هر چیز به توکل و تدبیر خودمان و بسیج و همت اراده‌ها از داخل بستگی دارد.

(رهبر انقلاب اخیرا در این‌باره تاکید فرمودند: «من قبلاً گفته‌ام حالا هم تکرار می‌کنم رفع تحریم دست دشمن است و خنثی‌کردن تحریم دست ماست، غیر از این است؟ ما که نمی‌توانیم رفع تحریم کنیم، دشمن باید رفع تحریم کند اما خودمان می‌توانیم این تحریم دشمن را خنثی کنیم. پس از این مقدم است، پس این درست است، بیشتر دنبال این باشیم.»


۵- صادق آل محمد(ع) می‌فرماید«از نظر من تفاوتی ندارد که کار مردم به دست خائن باشد یا ناشی؛ چون نتیجه آن یکی است.» متاسفانه جامعه ما از بابت رعایت نکردن همین اصل بدیهی متحمل ضربات و ضررهای بسیار شده است. راه خنثی کردن توطئه‌ها و تحریم‌های دشمن فقط و فقط «قوی شدن» است. رهبر انقلاب در این‌باره تاکید می‌کند «باید در همه عرصه‌ها از جمله اقتصاد علم و فناوری و دفاعی قوی شویم چون تا قوی نشویم دشمنان از طمع، تعرض و تجاوز دست برنخواهند داشت.»


 قوی شدن هم در گروی رعایت اصول است. وحدت و همدلی و تقویت و تکیه بر توانایی‌های غنی و دارایی‌های خدادادی انسانی و مادی این «ملک پرگهر» است. مبارزه بی‌امان با هرچیز و هر فرد و جریانی است که با عملکرد خود موجب رنجش مردم و مانع از سلامت و پیشرفت جامعه در حوزه‌های مختلف می‌شود. مثلا امروز برخورد و پیگیری قاطع و بی‌تعارف با دلالیسم مخرب و بی‌مهار که ردپای منحوس و شومش در خیلی جاها به‌ویژه آنجا که با اقتصاد معیشت زندگی مردم سر وکار دارد به‌خوبی دیده می‌شود، یکی از ضروریات مسلم و از لوازم قوی به‌حساب می‌آید به‌علاوه اصول کارسازی چون اصل شایسته‌سالاری به معنای واقعی کلمه باید در همه جا دقیقاً رعایت شود تا نفوذی‌های اجیرشده ومنافقان نتوانند در لباس دوست و ظاهر خودی در این و آن سازمان و تشکیلات رخنه و به پادویی دشمن وخیانت به مردم مشغول باشند.

کسانی که ردپاهای آنها شاید بیش از هرجا در رسانه‌ها دیده می‌شود و برای خوش‌رقصی بیگانگان و مانع شدن از حرکت اصیل انقلاب و خوش‌رقصی برای اربابان خود از هیچ کاری حتی تحریف وقیحانه سخنان و رهنمودهای رهبری و اگر لازم باشد مقدسات و محتویات کتاب آسمانی ابایی ندارند. همچنین عناصر سست‌عنصر و هویت‌باخته که بنابر ملاحظات خانوادگی و باندی و... صاحب پست و منصب شده و می‌شوند با عملکرد فرصت‌طلبانه خود دشمن شاد کن نشوند، مجال ورود به چنین جایگاه‌هایی را پیدا نکنند... باری‌، تنها راه مقابله با دشمنی‌های روزافزون، خنثی کردن آنهاست و خنثی‌کردن هم در گروی قوی شدن همه‌جانبه و تقویت درون است... این کاری است شدنی. به شرط آنکه اراده و ایمان «میانداری» کنند و...مهم‌تر از همه باور به وعده‌های خدا است که خود به مومنان و مجاهدان چنین «پیام امید» داده است که «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا...».
 

آینده مثبت اقتصاد ایران با خروج از دو تکانه

هادی حق‌شناس در روزنامه ایران نوشت:


تحلیل‌های متفاوتی در مورد آینده اقتصاد ایران مطرح می‌شود، برخی‌ها نسبت به آینده بدبین هستند و گروهی هم سعی می‌کنند به آینده و فضای اقتصادی که ایران انتظار آن را می‌کشد، خوشبین باشند. اگر بخواهیم به وضعیت امروز اقتصاد ایران در یک نما بپردازیم، عبارت است از تورم دورقمی و بالاتر از میانگین تورم بلندمدت ایران، چرا که نرخ تورم بلندمدت ایران عددی در حدود 20 درصد و میانگین تورم 9 ماهه 30 درصد است. پس تورم کشور 50 درصد بیش از میانگین بلندمدت است.


همچنین نرخ بیکاری دورقمی است با این تفاوت که جمعیت فعال کم شده است. دلایل آن هم به موضوعات اقتصادی برمی‌گردد. از سویی رشد اقتصادی منفی است؛ به دلیل اینکه در شرایط تحریم و کرونا نتوانسته‌ایم نسبت به جذب سرمایه و سرمایه‌گذاران اقدام کنیم. از طرفی باید عنوان کرد که خوشبختانه رشد اقتصادی در نیمه اول سال‌جاری مثبت بوده که البته این موضوع به روایت بانک مرکزی است و مرکز آمار عددی را اعلام نکرده است. اگر فرض کنیم که روایت بانک مرکزی درست باشد، عدد رشد اقتصادی خیلی کمتر از میانگین رشد اقتصادی بلندمدت 4 درصد ایران است. اگر شرایط فعلی ادامه پیدا کند، یعنی افق و چشم‌انداز اقتصادی مثبت نباشد، طبیعی است همچنان که دولت و مجلس به این جمع‌بندی رسیده‌اند که حدود 50 درصد مردم ایران با عناوین مختلف یارانه بگیرند؛ ادامه روند فعلی یعنی اینکه در آینده باید به جمعیت یارانه‌بگیر اضافه شود. این امر با توجه به شاخص‌های پولی، سرمایه‌گذاری، تجارت و یا بازرگانی کشور است.


اما سناریوی دیگری را که می‌توان دید و یا پیش‌بینی کرد، این است که دو تکانه‌ای که منجر به وضعیت کنونی اقتصاد ایران شده، حل شود. بر این اساس یک تکانه تحریم‌ها است که ایران را از ده‌ها میلیارد دلار درآمدهای نفتی محروم کرده و تکانه دوم کرونا است که ایران را محروم از صنعت گردشگری و تعطیلی بخشی از خدمات در داخل کشور، کرده است. آثار و عوارض هر دو تکانه هم در نرخ بیکاری و هم درسایر شاخص پیدا است.


دولت کنونی موفق شد در سال‌های 95 و 96 یعنی دو سال پیاپی نرخ تورم و بیکاری را یک‌رقمی و نرخ رشد اقتصادی را دورقمی کند. این دولت می‌تواند در صورت رفع آثار دو تکانه تحریم‌های ظالمانه و کرونا مجدداً شاخص‌های کلان اقتصادی را به سمت عدد مطلوب هدایت کند.
قرائن و شواهد نشان می‌دهد که ما ماه‌های پایانی کرونا را می‌گذرانیم چرا که هم واکسن‌های کرونا در دنیا کشف شده و در حال استفاده است و هم واکسن ایرانی احتمالاً تا چند ماه دیگر در دسترس خواهد بود.


پس انتظار عقلایی این است که عوارض تکانه کرونا بزودی کم شود و یا حداقل سیر صعودی نداشته باشد. در حقیقت چشم‌انداز و افق کنترل کرونا دور از دسترس نخواهد بود. تکانه بعدی تحریم‌های ظالمانه است، با توجه به نتیجه انتخابات امریکا و وعده بایدن رئیس جمهوری منتخب از یک سمت و مجموعه تحرکات وزرای خارجه 1+4 بیانگر این نکته مهم است که همه تمایل به برگشت به برجام را دارند.


همچنین موافقت مقام معظم رهبری برای تمدید مهلت بررسی دو لایحه باقی مانده از 4 لایحه اف‌ای‌تی‌اف (4 لایحه مربوط به FATF شامل «اصلاح قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم»، «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی»، «الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT)» و «الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمان یافته (پالرمو)» است که دو لایحه «اصلاح قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم» و «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» تصویب شده است.) بیانگر این نکته مهم است که افق و چشم‌انداز برای تعیین و تکلیف برجام نیز روشن است.
با توجه به توضیحات ذکر شده اگر این دو تکانه ظرف ماه‌های پایانی سال‌جاری از اقتصاد ایران حذف شود، پیش‌بینی این است که سال آینده رشد اقتصادی قابل توجهی خواهیم داشت، نرخ تورم تحت کنترل و کاهشی شود، جذب سرمایه‌گذاری انجام گیرد و فعالیت‌های بازرگانی یعنی صادرات و واردات کشور به روال عادی و نرمال برگردد. اگر چنین شود سناریوی اول که بیانگر نامطلوب بودن شاخص‌ها است دیگر تحقق پیدا نخواهد کرد.

مواردی که مطرح شده به مفهوم این نیست که ما توجه به منابع داخل کشور نداشته باشیم و یا به معنی این نیست که از ظرفیت داخل بهره نگیریم.

مقاومت اقتصاد ایران طی سه سال گذشته در مقابل تحریم‌های ناجوانمردانه بیانگر قوی بودن بنیه اقتصاد ایران است و همچنین با تدبیر در داخل کشور آرزوی امریکایی‌ها تحقق پیدا نکرد. آنها با تحریم‌های سخت، منتظر فروپاشی اقتصاد ایران بودند اما نه تنها اقتصاد ایران به فروپاشی نرسید بلکه در بخش‌هایی چون کشاورزی و صنعت بنیان آن محکم‌تر شد. ولی موفقیت‌های به دست آمده دلیل بر این نیست که ما از روابط و مزیت‌های تجاری خارجی استفاده نکنیم. با این تفاسیر اگر تحریم‌ها رفع نشود و شیوع ویروس کرونا ادامه پیدا کند، طبیعتاً احتمال مطلوب شدن شاخص‌های اقتصادی کمرنگ خواهد شد به هر حال در بودجه مطرح شده یک‌سوم منابع بودجه با نفت و یا فعالیت‌های بخش بازرگانی ارتباط دارد.

ملک‌زاده‌ها عارضه‌اند علت را دریاب!

رضا عبیری / مجتبی جوادی در روزنامه وطن امروز نوشتند:

داستان معروفی برای فهم تفاوت علت با عارضه می‌گویند. «شخصی برای درمان جوش‌های صورتش نزد ۲ پزشک رفته بود، پزشک اول با دادن پماد ضد جوش قائل بود که در سریع‌ترین زمان ممکن جوش‌های صورت را برطرف خواهد کرد ولی پزشک دوم پس از چند بار معاینه تازه فهمیده بود جوش‌های صورت آن شخص ناشی از یک بیماری در کبد اوست و درمانی بلندمدت‌تر و ریشه‌ای‌تر برای جوش‌های صورت او تجویز کرد». تجویز پزشک اول مبتنی بر عارضه جوش صورت بود ولی تجویز پزشک دوم مبتنی بر علت جوش صورت.


تاکنون واکنش‌های مختلفی نسبت به استعفای دکتر ملک‌زاده صورت گرفته است؛ همگی نوعا به عارضه می‌پردازند و کمتر علت ماجرا را بررسی می‌کنند. برخی گمان می‌کنند با رفتن دکتر ملک‌زاده، مشکلات نظام سلامت حل خواهد شد، پژوهش‌ها کاربردی خواهد شد، طب سنتی رواج پیدا خواهد کرد، پژوهش‌ها به مسائل بومی خواهند پرداخت و گمان‌هایی از این قبیل بسیار هستند. از این افراد باید سوال کرد مگر جریان علمی در 7 سال اخیر به این وضعیت رسیده است که با تغییر یک آدم تغییر یابد؟ محدود کردن جریان اجتماع علمی به آدم‌ها در سمت‌های اداری و سازمانی را می‌توان درمان عارضه دانست؛ درمانی که ممکن است در کوتاه‌مدت پاسخ دهد ولی جریان کلان را نمی‌تواند تغییر دهد. علت این جریان جای دیگری است و آن را باید شناخت و آنگاه برای درمانش طرح داشت. هدف از این یادداشت، طرح مساله استعفای ملک‌زاده در یک زمین دیگر است که به آن «حکمرانی علم» می‌گویند، لذا این یادداشت کاری به مباحث سیاسی و تبرئه یا محکوم کردن شخصی ندارد.


بندهای نامه استعفای دکتر ملک‌زاده شامل برخی کلمات از قبیل اظهارات غیرعلمی وزیر، اهمیت مبانی علمی و پژوهشی، اهمیت مطالعات بالینی کافی، عدم درک درست وزیر از تحقیق و پژوهش، سطح بالای استنادات پژوهشی و شبه‌علم و... بود. این نامه و سایر یادداشت‌های1  دکتر ملک‌زاده به‌صراحت گویای این موضوع است که حرفه و پیشه پژوهشگری آداب خاصی دارد. پژوهشگر و اجتماع علمی‌ای که 40 سال از حیات خود را بر سبکی خاص بنا کرده است، نمی‌توان با بخشنامه آن را تغییر داد (اشاره به ابلاغیه وزیر محترم بهداشت حدود 8 ماه پیش از استعفا). پژوهشگران حوزه پزشکی عمری خودشان را با گرنت‌های سازمان جهانی بهداشت و موسسه ملی سلامت ایالات‌متحده معرفی کرده‌اند عمری در تلاش بوده‌اند همکاری بین‌المللی داشته باشند، عمری سپری کرده‌اند تا شتاب علمی کشور را در مقایسه با کشورهای دیگر بالا نگه دارند و مقالات ISI بنویسند. حال انتظار نمی‌رود این انسان 40ساله (کنایه از شخصیت جاافتاده) در بحران کرونا، مسیر خود را براحتی تغییر دهد. شاید جملات فیلسوف شهیر، دکتر داوری‌اردکانی نیز بیانگر این اصل باشد که در کتاب «علم، پژوهش و سیاست‌های پژوهشی» می‌نویسد: «اگر دانشمند و پژوهشگر بگوید کار من پژوهش است و مسائل سیاست علم و شرایط پیشرفت آن به من ربطی ندارد، سخنی درست گفته است، دانشمندان باید مطالعه و پژوهش کنند و کتاب و مقاله بنویسند اما مدیران پژوهش اگر از امکان‌ها و شرایط پژوهش و وضع علم در جهان و در کشور خود بی‌خبر باشند، چگونه می‌توانند نظام علم و پژوهش را اداره کنند؟».


علم و پژوهش به طور اعم و پژوهش‌های پزشکی به طور اخص، شرایط خاصی را می‌طلبند. آنگونه که پیداست برخی پژوهش‌ها نیازمند اطلاعات و داده‌هایی هستند که باید از پیش موجود باشد. گاهی گردآوری این داده‌ها سال‌ها زمان می‌برد و بر پایه همین داده‌هاست که پژوهش‌های بعدی شکل می‌گیرد. به نظر می‌رسد همکاری‌های علمی داخلی و بین‌المللی بخش جدایی‌ناپذیر انجام برخی پژوهش‌ها هستند. ظاهرا فرآیند انجام پژوهش ریسک بالایی دارد و نتایج آن از پیش مشخص نیست. گویا برای اینکه یافته و کشفی مورد پذیرش سایر دانشمندان قرار گیرد باید مسیر خاصی را طی کرده و از منطق مشخصی پیروی کند، البته اگر مایلیم نتایج پژوهش‌مان را معتبر بدانند، از آن در تصمیمات استفاده کنند و نام شبه‌علم بر آن ننهند. ظاهرا انجام برخی پژوهش‌ها برای پژوهشگر اعتبار بیشتری دست و پا می‌کند و اگر به برخی پژوهش‌ها نپردازد گویی از جامعه پژوهشگران طرد خواهد شد یا حداقل در مسیر اصلی باقی نخواهد ماند. آن طور که پیداست عالمان شاخص‌های خاصی برای سنجش میزان کیفیت و اعتبار هر فرد و آثار او دارند.


شرایط و شاخص‌های مذکور فعالیت‌ها و موضوعات خاصی را هم تهییج می‌کند. همه این موارد به این معناست که پژوهشگر باید در مسیر خاصی حرکت کند که توسط سایر پژوهشگران(بخوانید اجتماع علمی!) برای او ترسیم شده است. خارج شدن از این مسیر اگرچه ممکن است ولی عواقب بسیاری در بر دارد و بسیار پرهزینه است. تمام این موارد به این معناست که پژوهشگر خواسته یا ناخواسته در حال تبعیت است. گویا دائما ریسمانی بر گردن پژوهشگر است ولی یک ریسمان نامرئی. باید همه این ویژگی‌ها را در نظر داشت تا راهبری مؤثری اعمال کرد. پژوهشگران برای تعیین موضوعات‌شان از آقای نمکی اجازه نمی‌گیرند. به موضوعی می‌پردازند که فکر می‌کنند مهم است و به آن علاقه دارند و سایر پژوهشگران (شما بخوانید اجتماع علمی!) آن را ارزشمند قلمداد می‌کنند. آنها دغدغه‌ها و مسائل پژوهشی خاص خودشان را دارند و اینکه آنها را از کجا گرفته‌اند نیاز به بررسی دارد.


ما معتقدیم تغییر در موضوع، روش، مدت زمان و سایر ویژگی‌های پژوهش ممکن است امّا نه با بخشنامه و دستورالعمل. این کار ابزارهای خاص خودش را دارد. با جار و جنجال نمی‌توان مسیر پژوهش‌ها را عوض کرد. بهتر است برای انجام این کار دانش مورد نیاز را به دست آوریم و عالمانه‌تر با این موضوع برخورد کنیم. حذف و برکناری حکمرانان پژوهش (بخوانید دکتر ملک‌زاده) و پژوهشگران (ملک‌زاده‌ها)، تنها علاج عارضه این مشکل است. علت مشکل جای دیگری است و در این ماجرا و ماجراهای مشابه کمتر کسی به این علت یا علت‌ها رجوع می‌کند.

قانون جدید انتخابات مغایر اصول مردم‌سالاری

عبدالصمد خرمشاهی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

نگاه به قوانینی که در سال‌های گذشته برای انتخابات وضع شده نشان می‌دهد، این موضوع دچار فرازونشیب و تحول دائم بوده است. مواردی از اصلاحات انجام‌شده مغایر قانون اساسی یا اصول مردم‌سالاری بوده است.

در طرحی که مجلس اخیرا برای اصلاح قانون انتخابات مطرح کرده، بر 3 مورد تاکید بیشتری صورت گرفته است. اول بحث محدودیت سن میان 40 تا 70 سال است. دوم انتخاب پاره‌ای افراد به عنوان رجل سیاسی است. افرادی مانند فرماندهان کشوری و لشکری و استانداران مراکز استانی که بیش از 2میلیون جمعیت دارند، از جمله همین افراد هستند.

سوم عده‌ای بر این باور هستند که انتخابات ریاست‌جمهوری در حال حرکت به نفع افراد خاصی است. این در حالی است که روح دموکراسی و قانون اساسی ایجاب می‌کند، زمینه مشارکت گسترده برای اغلب مردم ایجاد شود. منتقدان به‌درستی انتقاد کرده و معتقدند که این طرح مغایر با اصول 6، 56 و 57 قانون اساسی است. یکی از مواد این طرح، مربوط به شرایط عمومی و خصوصی بوده که شرایط عمومی و خصوصی در آن وسیع‌تر شده است.

از جمله این شرایط، میزان تحصیلات یا تفسیر گسترده از اعتقاد به مبانی اسلام و ولایت فقیه دانسته می‌شود. دایره این مفاهیم تنگ‌تر شده و یکی از پیامدهای این اتفاق، بی‌توجهی به مقوله انتخابات ریاست‌جمهوری و کاهش میزان مشارکت افراد خواهد بود. چه بسا با قانونی شدن این طرح با همین تغییرات، بسیاری از افرادی که شایستگی داشته و بالقوه می‌توانند نامزد شده و بالفعل انتخاب شوند، از رقابت دور می‌شوند. این همین مساله‌ای است که با روح قانون اساسی مغایرت دارد.

در قوانین ما روسای قوا همسطح هم هستند اما براساس اصل 113 قانون اساسی رئیس‌جمهوری پس از مقام معظم رهبری بالاترین مقام اجرایی کشور است. علت این است که رئیس مجلس به وسیله مردم انتخاب می‌شود، رئیس دستگاه قضا منصوب رهبری است اما رئیس‌جمهوری هم منتخب ملت و هم مصوب رهبری است. باتوجه به اهمیت موضوع، ایجاد شروط نارسا و تاکید بر مدرک تحصیلی و خصوصا شرط سن که مورد انتقاد بسیاری از سیاسیون قرار گرفته، صحیح نیست. شرط سن 40 تا 70 سال برای نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری باعث تضعیف حقوق جوانان خواهد بود. افرادی نیز بالای 70 سال هستند و می‌توانند توانمند، کشور را اداره کنند. مدارک اجرایی نیز در اختیار بسیاری افراد نیست و این موضوع تبعیضی میان شهروندان است. در حال حرکت به سمت افراط و تفریط هستیم. زمانی دست همه باز بود تا در انتخابات شرکت کنند و صرف سواد خواندن و نوشتن برای نامزدی در انتخابات کافی بود. مشخص بود که این افراد تاییدصلاحیت نمی‌شوند و از لحاظ بوروکراتیک دست‌وپاگیر بودند.

افرادی برای انتخابات نامزد می‌شدند که سابقه اجرایی و سیاسی نداشته و با اندک معلوماتی نامزد انتخابات می‌شدند و حالا وضعیت معکوس شده است. استدلال کسانی که این بحث را پیش کشیده‌اند، این است که جلوی شرکت افراد کم‌سواد و کم‌تجربه گرفته شود تا انتخابات ریاست‌جمهوری موجب تمسخر نشود اما حالا از آن سوی بام افتاده‌اند. در قانون سابق انتخابات ریاست‌جمهوری بحث این بود که رئیس‌جمهوری ایرانی‌الاصل باشد، تابعیت ایران را داشته باشد، مدیر و مدبر باشد، حسن سابقه داشته باشد، امانت‌دار بوده و مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی باشد. آیا همه این شروط کافی نبوده که به آنها وسعت بخشیده شد؟

آن سوی یک عرض اندام دریایی

حامد رحیم پور در روزنامکه خراسان نوشت:


زیر دریایی «یو اس اس جورجیا» به همراه ناوهای جنگی «یو اس اس پورت رویال» و «یو اس اس فیلیپین sea” از تنگه هرمز عبور کردند و وارد خلیج فارس شدند. یک زیردریایی ارتش رژیم  صهیونیستی نیز با هدف آن چه «هشدار دادن به ایران»، خوانده شده  از آبراه سوئز گذشته و به صورت علنی در راه خلیج فارس است.گرچه این اولین باری نیست که آمریکا و حتی اسرائیل به بهانه های مختلف در آب های منطقه ای حضور داشته اند اما خاصه نیروی دریایی آمریکا معمولا موقعیت زیردریایی های خود را در جهان افشا نمی کند اما وقتی اعلام می کند که مثلا زیردریایی «یو اس اس جورجیا» از طریق تنگه هرمز وارد خلیج فارس شده ،این گزاره را که ممکن است این نقل و انتقال حاکی از«تنشی قریب الوقوع» باشد در سطح رسانه ای القا می کند  .در این بین باید به نکاتی توجه کرد:


1-ترامپ در 27 روز باقی مانده از دولت اش آن هم در حالی که نزدیک ترین یارانش در حال فاصله گرفتن از او هستند رمق سیاسی هیچ تحرک مهمی ندارد اما با نزدیک شدن به سالگرد شهادت سردار سلیمانی عملا فرار به جلویی را برای القای این که اتفاقی در راه است آغاز کرده اند .این در حالی است که ایران بارها اعلام کرده زمان و مکان انتقام  خون شهید سلیمانی را خودمان تعیین می کنیم . بنابراین، این نمایش قدرت از سر قدرتمندی نیست بلکه بیش از هر چیز گواهی است بر ترس و وحشت واشنگتن از اقدام انتقام جویانه ایران.به بیان دیگر،آمریکا بیشتر از این‌که در پی کنش نظامی باشد، درصدد است هزینه  را برای واکنش احتمالی ایران  بالا ببرد و درواقع با تشدید تدابیر نظامی، در پی طراحی یک بازدارندگی در خلیج فارس است تا ایران را از هرگونه عملیاتی علیه نیروهایش برحذر دارد. به نظر می‌رسد این، اصلی‌ترین بخش از منطق تحرکات اخیر آمریکاست که مشخصاً پس از به شهادت رساندن حاج قاسم آغاز شد. البته اجرای عملیات روانی با چنین تحرکاتی برای القای تهدید به مردم ایران، کارکرد ظاهری این رویکرد است.


2- در بیانیه نیروی دریایی آمریکا در تبیین یا توجیه دلایل این حضور دریایی آمده است: اعزام زیردریایی “یو اس اس جورجیا” در راستای تعهد آمریکا به شرکای منطقه‌ای اش صورت می گیرد. بدیهی است که زنده نگه داشتن پروژه «ایران هراسی» در اذهان برخی از شیوخ منطقه و به ویژه درحالی که مسابقه عادی سازی روابط با اسرائیل سرعت چشمگیری گرفته است می تواند به تحلیل بهتر این حضور کمک کند.درواقع واشنگتن می کوشدبا ترویج ایران هراسی، به کشورهای منطقه خصوصا شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس چنین القا کند که ایران نه تنها حضور آمریکا در منطقه بلکه کل کشورهای منطقه را هم تهدید می کند. چند روز پیش  نیز آمریکا گروهی به نام “سرایا المختار” را در بحرین در لیست تحریم های خود قرار داد و ادعا کرد این گروه امنیت منطقه و دنیا را تهدید می‌کند همچنین حملات کاملا مشکوک اخیر به منطقه  سبز بغداد این گمانه را تقویت می کند که اقدامات اخیر به شکلی هدفمند ازسویی ایران هراسی را تشدید واز سوی دیگر برای تقویت و تشدید حضور نظامی آمریکا در منطقه صورت گرفته است.


3-سردمداران تل آویو خاصه نتانیاهو که از قضا دچار چالش های جدی داخلی در سرزمین های اشغالی است و کابینه اش در آستانه سقوط دوباره قرار گرفته ،نیم نگاهی به ایجاد یک تنش کنترل شده با ایران داردآن هم در زمانی که  فشار اقتصادی بی سابقه ای بر جمهوری اسلامی وارد آمده و روند انتقال قدرت در آمریکا از ترامپ به بایدن شکل نگرفته است .به عبارت دیگر،ازطرفی خروج یا کاهش نیروهای آمریکایی نیز از عراق و افغانستان نگرانی‌های نظامیان و ژنرال‌های جنگ طلب آمریکایی را از افزایش نفوذ ایران و پر کردن این خلأ قدرت توسط تهران دوچندان کرده  واز سوی دیگر صهیونیست ها مترصد این هستند که در صورت ایجاد میدانی برای عرض اندام، دست به اقداماتی بزنند که باعث ایجاد بحران‌هایی  برای بهره برداری های داخلی  و منطقه ای خود شود .

گرچه روشن است که  با توجه به نبود ظرفیت گشودن جبهه جدید در خاورمیانه در سیاست خارجی بایدن و این که به دلیل اوضاع پساکرونایی اقتصاد آمریکا و جهان،صهیونیست ها نمی توانند روی کمک  بایدن حسابی باز وجبهه جدیدی ایجاد کنند وازسوی دیگر خوب می دانند که جنگ، هزینه ای بسیار گزاف  برای آن ها در پی دارد؛ گزارش های رسمی این رژیم به وضوح به این حقیقت اذعان کرده اند؛ در این گزارش ها تصریح شده است که در صورت آغاز جنگ، تنها حزب ا... لبنان می تواند ضربات بسیار جدی به این رژیم وارد کند. بنابراین تمام هیاهویی که رسانه های وابسته درباره نمایش قدرت آمریکا و اسرائیل در منطقه راه انداخته اند صرفا تبلیغاتی است که هدف از آن ها کسب آبرو برای ترامپ، ایجاد بازدارندگی درآستانه سالگرد شهادت حاج قاسم و دلگرمی برای شیوخ عربی سازشکاری است که به مسئله اول جهان اسلام یعنی فلسطین خیانت کرده اند.
 


لطفاً مذاکره را از مسیر کرونا پیش نبرید!

محمدصادق فقفوری در روزنامه جوان نوشت:


دو سه هفته‌ای می‌شود که از ورای برخی خبرهای حاشیه‌ای، اسم رمز جدید دولت برای مذاکره چندباره با امریکا لو رفته است، اما موضع‌گیری روز گذشته سخنگوی دولت این اسم رمز را از سطح خبر حاشیه‌ای به خبر اصلی و قطعی ارتقا داده است: «گروکشی از سلامت مردم برای وادادگی جدید مقابل امریکا.»

با صحبت‌های روز گذشته آقای ربیعی، دیگر چشم بسته هم می‌توان گفت سلامت مردم، در رهن دولت باقی خواهد ماند تا مذاکره مجدد با امریکا حاصل شود و همزمان با مذاکره، احتمالاً سلامت ایرانیان هم فک رهن خواهد شد، البته با چند نقص غیرقابل بازگشت. آقای ربیعی دیروز گفته است «در مورد انتقال پول واکسن کرونا بنابر قوانین تحریم و قواعد FATF چندین مرحله انتقال پول با مشکل مواجه شد و با موانعی رو به رو بودیم. به طور کلی نپیوستن به FATF آثار خود را نشان خواهد داد. قبلاً نیز دولت دیدگاه خود را در این زمینه اعلام کرده بود». هفته گذشته هم رئیس کل بانک مرکزی از مانع‌تراشی‌های ترامپ برای انتقال پول واکسن کرونا گفته بود. مشابه همین اظهارات از سوی مسئولان دولتی برای واکسن آنفلوآنزا هم با یک جست‌وجوی ساده در دسترس است. سؤال اساسی اینکه صدها قلم کالا روزانه چطور وارد کشور می‌شود و چرا واکنش به روش مشابه عمل نمی‌شود.

خلاصه اینکه همزمان با رأی آوردن بایدن، مرض و سلامت، به دوگانه جدید دولتی‌ها برای مذاکره جدید با امریکا تبدیل شده است؛ درست مثل دوگانه‌های قبلی: تنگی معیشت و گشایش اقتصادی، آب خوردن و تشنگی، سیب و گلابی و....

همه این دوگانه‌سازی‌ها جعلی از آب درآمد و عایدی نداشت، اما این بار کرونا به کمک مطامع جناحی دولت آمده است. وضعیت کلافه‌کننده کرونایی و محدودیت‌هایش در کنار غم از دست دادن قوم و خویش، یک «گرو احساسی و امن» برای دولت به حساب می‌آید. تن دادن به هر آنچه این وضعیت را تغییر دهد، ولو یک تغییر سراب‌گونه، لااقل نمدی است که کلاه شروع مذاکره را پیش از انتخابات ریاست جمهوری کشورمان می‌سازد؛ پس از آن هم که اولاً ما [دولتی‌های فعلی]سر کار نیستیم و بعدش هم که خدا بزرگ است! مکمل این گروکشی ناجوانمردانه از سلامت ایرانیان، بازی هشتگ‌ها در فضای مجازی است، درست مثل هشتگ پر تکرار «واکسن بخرید». همه این‌ها در کنار هم، پمپاژ توقع بین مردم برای رهایی از وضعیت کرونایی است؛ همه راه‌ها هم فقط به یک نقطه ختم می‌شود: باید با امریکا باز هم مذاکره کنیم، حتی فراتر از برجام، تا بلکه از مرض کرونا خلاص شویم!

جریان تحریف و بزک هم بیکار ننشسته‌اند و همه نیرو و توانشان را جمع کرده‌اند تا به کمک دیپلماسی کرونایی دولت بیایند. فروکاهش عامدانه «خنثی‌سازی داخلی تحریم‌ها» به «رفع خارجی تحریم یک ساعت هم به تأخیر نیفتد»، علاوه بر اینکه نشان از بی‌برنامگی محض در مدیریت داخلی کشور و سپردن اداره ایران به خارج از ایران دارد، گویای ذوق‌زدگی مفرط از تکرار دوباره یک اشتباه محض است! همین‌ها باعث می‌شود برخی تحلیل‌ها راجع به زد و بند و «بستن پشت پرده» دولتی‌ها با بایدنی‌ها پر رنگ‌تر از قبل به نظر برسد. در منابع خبری خارجی هم آمده بود که قرار است تریتا پارسی، بنیانگذار شورای ملی ایرانیان امریکا (نایاک) در شورای امنیت ملی امریکا مسئول خاورمیانه شود. تریتا پارسی در امریکا به لابی ایران معروف است و ارتباطات بسیار تنگاتنگی با ظریف داشته است. اما چرا اشتباه محض؟

تجربه دوگانه‌های بدلی قبلی نشان داده است که به انتظار بهبود امور از داخل ایران نشستن، فقط موجب هدر دادن منابع داخلی است: پیوند زدن گشایش اقتصادی به مذاکره و برجام در نهایت منجر به تنگی معیشت بی‌سابقه داخلی شد. باغ مذاکره که سیب و گلابی نداد هیچ، قیمت موز را هم به کیلویی بالای ۴۰ هزار تومان رساند. حالا، اما اوضاع خطرناک‌تر از قبل است. بدون سیب و گلابی و موز و با تنگی معیشت هم می‌توان زنده ماند، اما کرونا قاتل است! میدان دادن به جولان کرونا، یعنی میدان دادن به قاتل، یعنی احتمالاً معاونت در قتل عمد. گروکشی از سلامت ایرانیان برای رسیدن دوباره به میز مذاکره، اولین نتیجه‌اش هدر دادن سلامت و جان ایرانیان است. کاش دولت برای رسیدن به مذاکره، مسیری غیر از کرونا و راهی غیر از بازی با سلامت ایرانیان انتخاب کند. امیدها برای تولید انبوه واکسن داخلی کم نیست. از طرف دیگر، مشخص شده است که نسخه‌های غربی برای بهبود کرونا، از رمدسیور گرفته تا کورتن و حتی واکسن آکسفورد لزوماً نتیجه بخش نبوده و در مواردی حتی کشنده هم بوده است. بعید است کسی منکر تهیه واکسن تأیید شده از سایر کشورها باشد، اما عجز و لابه‌های تریبونی برای پول واکسن کرونا، نه تنها کمکی به تهیه اصل واکسن نمی‌کند، بلکه اتفاقاً برعکس، در مسیر تهیه واکسن کرونا دست انداز بزرگ ایجاد می‌کند، چون دیگر واضح شده که محل مصرف این قبیل اظهارات فقط داخلی نیست، بلکه به ترامپی‌ها و بایدنی‌ها هم این پیام را می‌دهد که به ما [ایران]واکسن کرونا ندهید تا ما [دولت ایران]بتوانیم با گروکشی از کرونا در کنار ایجاد توقع حداکثری و مجاب ساختن ارکان داخلی دوباره با شما [امریکایی‌ها]سر میز مذاکره عکس یادگاری بگیریم.