در آستانه ۱۴۰۰، تنها دوگانگی در حاکمیت، نه در ساختار یا مشروعیت و یا قانون، بلکه در هویتها و رویکردها در میادین فرهنگ و اقتصاد وسیاست خارجی است.

به گزارش مشرق، حسن رحیم پور ازغدی طی یادداشتی که به مناسبت چهلمین سالگرد شورای انقلاب فرهنگی در توییتر منتشر کرد به بررسی این سوال پرداخت که «چه کسانی چه ابهاماتی متوجه جایگاه شورا به لحاظ ساختاری می‌کنند؟».

برای خواندن بخش اول این یادداشت اینجا کلیک کنید. در ادامه بخش دوم این مطلب را می‌خوانید:

ابتدا با ابهام آفرینی در حکم امام، کوشیدند شورا را با "بحران موجودیت" مواجه کنند و تاریخ همه شوراها و نهادهای انقلابی را به بهانه تبدیل "نهضت" به "نظام"، منقضی اعلام کنند سپس نوبت به ادعای "بحران مشروعیت" رسید و نسبت شورا با قوای سه گانه را تیره وتار خواندند، حال آنکه کنترل ساختار شورا اساساً در اختیار سران قوا بویژه رئیس دولت بوده و هست.

آنگاه نوبت به القائ "بحران هویت" رسید و سوالات بنی‌اسرائیلی و سپس حملات صریح اسرائیلی به اصل مفهوم  "انقلاب فرهنگی"  و تحریف  معنای "سیاستگذاری" و تردید در معنای "مدیریت فرهنگی" و انکار هندسه برای "فرهنگ عمومی"(تا قابل مهندسی باشد) و نهایتا "بحران اختیارات و قدرت" و بازی با وقت و اعصاب ملت، و لابیگری برای مدیریت آرای اعضای شورا و اردوکشی سیاسی، و همه بحران‌ها، دروغ و بی مبنا، و همه ساختگی و سیاسی است.

کجا عیب برداشته؟ بشمامی‌گویم. در شوری و در حاکمیت به شمول هر سه قوه، خط ارتجاع و غربزدگی و فکر "عدول از اصول"  و دنیازدگی در برابر خط "انقلاب وتکامل"، همچون دهه ۶۰ دوباره فعال است و البته آدمهایش عوض شده‌اند.

در آستانه ۱۴۰۰، تنها دوگانگی در حاکمیت، نه در ساختار یا مشروعیت و یا قانون، بلکه در هویتها و رویکردها در میادین فرهنگ و اقتصاد وسیاست خارجی است. عیب در ساختار نیست بلکه بوضوح، ما دو جبهه‌ایم. و این ربطی به دو جناح مشهور ندارد. طبقه‌بندی دیگری است که آن جناح‌بندی‌ها را نسخ و از آن عبور کرده و چپ و راست، سرش نمی‌شود و از هر دو یارگیری کرده است.

آیا نمی‌شنوید صدای مدیرانی که می‌گویند از نسل جوان ما تنها آبگوشت بزباش بر می‌آید؟ و آن دیگری که می‌گوید مگر دین، ربطی به مبارزه با آمریکا دارد؟ و آن یکی که پیش از آمدن، گفت مشکلات کشور ربطی به تحریم ندارد و ضعف مدیریت است و پس از سوارشدن بر کار، گفت حل مشکل آب خوردن ما هم به دست کدخداست؟

رئیس جمهور معمم دیگری را می‌شناسم که در دوران حاکمیت خود در سالهای پایانی دهه هفتاد در همین شورا، عدالتخواهی را سوسیالیسم خواند و به صراحت گفت این آیات و روایات "عدالت‌خواهی" که در حوزه و دانشگاه می‌خوانی تنها به درد "انقلاب کردن" می‌خورد و به درد "حکومت کردن" نمی‌خورد و در چشمان من نگریست و گفت باید بپذیریم که شاید سکولاریسم، تقدیر عصر ما و مشیت الهی باشد و پایان تاریخ شاید همین نظام لیبرال دموکراسی و سرمایه داری است و مقاومت، بیفایده است منتها ما بکوشیم کمی از فسادش بکاهیم و دوز "معنویت" آن را در حریم شخصی کمی بالاتر بریم، از امام تجلیل کرد و سپس تبصره زد که ریشه استبداد دینی در دیدگاه خود امام است و وقتی مراد امام از ولایت مطلقه را برای او توضیح دادم با لبخند گفت با این تقریر روشنفکرانه که تو کردی، قبول!!

مشکل در تفکری است که بنام راست و چپ، اشرافیگری را موجه کرده و دهه ۶۰ را دهه افراطی گری و چپ‌زدگی میخواند و وسعت تهاجم دشمنان درون و بیرون برای پایین کشیدن درفش مقدس امام خمینی را می‌بیند و لبخند می‌زند و ماندن خودش را اصل، و بقای انقلاب را مسئله فرعی می‌داند و رجالی از چپ و راست را اینک همسفره کرده است...