به دلیل حساسیت شرایط و نقش با اهمیت و تأثیرگذار پادگان ابوذر در هدایت و پشتیبانی محورهای درگیری، کادر فرماندهی مستقر در پادگان، دچار تغییراتی شد:
ـ غلامعلی پیچک، فرمانده عملیات غرب کشور.
ـ محسن حاجبابا، فرمانده جبهه چپ منطقه سرپلذهاب.
ـ علیاکبر شیرودی، فرمانده هوانیروز منطقه.
ـ سرهنگ بدهای، فرمانده لشکر 81 زرهی.
در اردیبهشت 1360، عملیات دوم بازیدراز با اهدافی گستردهتر به مرحله اجرا درآمد. شیرینی پیروزی این عملیات با اخبار تلخی که به پادگان رسید، کمرنگ شد. در این عملیات سرگرد حسین ادیبان، فرمانده گردان مالک اشتر تیپ یکم لشکر 81 زرهی کرمانشاه که زمین پادگان ابوذر با گامهای استوار او زندگی میکرد، به شهادت رسید.
هنوز گرد ماتم از چهره پادگان ابوذر پاک نشده بود که خبر شهادت عقاب بلند پرواز آسمان غرب، علیاکبر شیرودی در تپههای کوره موش، همه را در ماتمی بزرگتر فرو برد. داغ شیرودی، مسئلهای نبود که به سادگی برای ساکنان پادگان، قابل تحمل باشد. شیرودی، شناسنامه پادگان محسوب میشد و پادگان، هویت و اعتبار خود را از او گرفته بود.
مردانگیهای او بود که در اوج غربت و حمله ددمنشانه ارتش عراق، پادگان را حفظ کرد و با درایت او بود که پادگان ابوذر به فعالترین و مؤثرترین مرکز پشتیبانی و سازماندهی نیروها تبدیل شد. وقتی پیکر آرام خفته شیرودی وارد پادگان ابوذر شد، همه دست از کار کشیده و با چشمهایی مالامال از اشک به استقبال او آمدند. او برای همیشه رفته بود، اما خاطره دلیرمردی او سینه به سینه جاری شد و تا ابد جاری خواهد بود.
سرهنگ صفر پایخان میگوید: «بچههای هوانیروز با دیدن پیکر شهید شیرودی، غمگین و حتی دلسرد شده بودند و روحیه پرواز را از دست داده بودند. عراق با پی بردن به این مسئله، فشار خود را زیاد کرده و هر آن احتمال میرفت پادگان سقوط کند. طوری که افسر رابط در بیسیم گفت: «اگر تا یک ساعت دیگر هوانیروز و نیروهای عملکننده وارد عمل نشوند، پادگان سقوط خواهد کرد.»
در این لحظات، یکی از خلبانان شروع به صحبت کرد و گفت "بچهها، مگر همین شیرودی (با اشاره به پیکر شهید) نبود که میگفت برای ما مملکت و اسلام مهم است؟ چرا راهش را ادامه نمیدهید؟ چرا اجازه میدهید دشمن تا اینجا پیشروی کند؟ چرا شما نباید راه او را ادامه دهید؟ که روح او شاد شود. شما هرکدام یک شیرودی هستید. پس از این همه زحمت و پیروزیهای ارزشمند، باید از دستاوردهای این عملیات دفاع کنید و نگذارید دشمن پیشروی کند و مملکت به دست دشمن بیفتد.»
میزبانان پادگان ابوذر
پادگان ابوذر در اوایل جنگ تحمیلی مفتخر به میزبانی دلاورانی همچون شهید شیرودی، شهید کشوری و شهید حاج محمود غفاری شد. این افتخار در طول سالهای جنگ، نیز ادامه داشت. این پادگان در آن سالهای حماسه، میعادگاه بسیای از رزمندگان اسلام بود.
آنها گروه گروه از استانهای کرمانشاه همدان، تهران و... وارد پادگان میشدند و تحت فرماندهی سردارانی همچون علیرضا موحددانش، سعید گلاببخش (محسن چریک)، علیاصغر وصالی، غلامعلی پیچک، محسن حاجیبابا و دهها سردار سرافراز دیگر که بعدها یکی پس از دیگری به درجه رفیع شهادت رسیدند.
در کنار این دلاورمردان، ستارگان پرفروغ دیگری نیز همچون شهید محمد بروجردی، شهید ابراهیم همت، شهید حسین خرازی، شهید یدالله کلهر، شهید مهدی شرعپسند، شهید محمود شهبازی و... قدم به خاک پادگان ابوذر گذاشتهاند و به این پادگان آبرویی مضاعف بخشیدهاند. در بهار 1361 نیروهای عراقی براساس یک برنامه نظامی، دست به یک عقبنشینی تاکتیکی در منطقه زدند.
تحت تأثیر این مسئله، آرامشی نسبی به منطقه بازگشت و پادگان ابوذر پس از مدتی نفس راحتی کشید و موقعیتی فراهم شد تا یگانهای مختلف، با تشکیل عقبه، بتوانند حضور مؤثرتری در منطقه داشته باشند.
ساختمانهای موجود در پادگان تقسیم شد، قسمت شمالی پادگان دراختیار ارتش و قسمت جنوبی آن در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفت. از آنجا که پادگان در اصل، متعلق به ارتش بود، زمین صبحگاه و مسجد پادگان در قسمت ارتش قرار داشت و نیروهای سپاه اقدام به احداث یک حسینیه در قسمت خود کردند تا مراسم عبادی و گردهماییها را در آنجا برگزار کنند.
بمباران پادگان ابوذر
دشمن که از نقش تأثیرگذار این پادگان در حرکتهای نظامی نیروهای مسلح ایران به خوبی آگاه شده بود، روز شانزدهم اسفند 1363، جنگدههای خود را راهی کرد تا پادگان ابوذر را از هستی ساقط کنند. دهها شهید و مجروح، برای ماندگاری ای روز در حافظه تاریخ کافی بود.