در همه این سال‌ها امکانات سیستم را بلعیدند و حقوق نجومی گرفتند اما مانع‌تراشی‌شان در برابر نوآوری و تولید فکر در دانشگاه‌ و مراکز فرهنگی و هنری کاستی گرفت؟

به گزارش مشرق؛ استاد حسن رحیم پور درآخرین بخش از پاسخ به پرسشهای ناظر به شورای عالی انقلاب فرهنگی، به  موانع دیگر شورا و نیز پاسخ پرسشی از میزان حقوق ودریافتی اعضا اشاره کرده است:

(قسمت اول؛ قسمت دوم؛ قسمت سوم)

***

(بخش چهارم و آخر)

 س) معیارهای شوری در بودجه‌بندی فرهنگی و آموزشی کشور چیست و اساسا خود اعضای شورا از چندجا حقوق می‌گیرند؟ مثلا خود جنابعالی؟

ج) هیچ بودجه‌ای در اختیار شورا نبوده و نیست. بودجه‌ها تنها در کنترل دولت و مجلس است که البته خود در راس شورایند و قانونا باید سیاست‌های مصوب را رعایت کرده و پاسخگو باشند.

راجع به حقوق هم ظاهرا بجز اعضای دبیرخانه، کسی حقوق بگیر شورا نیست. بنده هم ۲۷ سال است مشغول کار پژوهشی و آموزشی تنها در یک نهاد فرهنگی هستم و حقوق بگیر هیچ سازمان و تشکیلات دیگری نیستم.

(توضیح : گرچه دروغ‌پردازی، مالیات ندارد و همواره شیوه آسان عوام‌فریبی بوده است اما از باب وظیفه پاسخ به سوال، عرض میکنم نه بابت کنفرانس‌های دانشگاهی و نه از صداوسیما که بخشی از این جلسات دانشگاهی را در اختیار عموم می‌گذارد، هیچ مطالبه مالی و مابه‌ازای حقوقی شخصی در کار نبوده و نیست. از یک شبکه از سال ۹۲ تا امروز پس از هفت سال، یک ریال نیز حتی برای عوامل فنی ضبط و تدوین، دریافت نشده است.

یک شبکه دیگر نیز آن هم صرفا به عوامل فنی ضبط و تدوین، سالی یکبار و حدود یک تومان برای هر برنامه به آنان پرداخت شده است. هر شایعه و گزارش دیگری در فضای مجازی در این باب، دروغ محض است.

 آمار دروغی از مثلا حقوق و امکانات بیت المال نیز که مدتهاقبل، ظاهرا در صدای آمریکا و سپس فضای مجازی، حقوق  هشت و نیم تومانی پس از ۲۶ سال سابقه را به دروغ، دهها بلکه صدها میلیون اعلام کردند، نمونه دیگری از همین دروغ پردازی‌هاست. )

س) چرا و چگونه می‌خواهند از شورا، انقلاب‌زدایی و خمینی‌زدایی کنند؟

ج) امام، صریح بود و بدون حاشیه و کنایه، در حکم شورا نوشت دانشگاه نباید حیاط خلوتی باشد برای استادنمایان متخصص تحقیر ایرانی و پرستش ارباب غربی، بشمول ساواکی‌ها و ماسونی‌ها وکمونیست‌ها و آنان که هم امروز به جای "تدریس"، مشغول "تدلیس"، و به جای "آموزش تخصصی علمی"، مشغول "تخلیه عقده‌های شخصی" هستند.

رسالت شورا از ابتدا این بود که دانشگاه، محیط سالمی برای تدریس و تحقیق در جهت اهداف جدید تعالی‌بخش و زمینه‌ساز شکوفایی و خلاقیت انقلابی نسل‌های جدید باشد اما همین امروز نیز جناح‌بندی‌های موذیانه و غیرشفاف حتی درون ساختار حاکمیت در جهت تقویت سنگواره‌های پیشاانقلاب و ممانعت از هر تحول اصلاح‌طلبانه انقلابی در جریان است و تلاش در جهت ارتجاع به دانشگاه نیم قرن قبل ادامه دارد.

سنگ اندازی بر سر راه نظام آموزش و پژوهش متناسب با عصر جدید در جهت تمدن سازی ایرانی و اسلامی متوقف نشده و بیت المال، همچنان صرف بازتولید همان روشنفکرنمایی‌های قدیمی و کاسبکارانه و فسیل‌های چپ مادی و راست سلطنتی نیز می‌شود. کاش لیبرال بودند. دیکتاتورهای لیبرال‌نما، نشسته بر خوان خون شهدای انقلاب، هر گاه کم آورده‌اند از سیستم رسمی آویزان شدند و هرگاه احساس قدرت و امنیت کرده‌اند به همان سیستم، بیرحمانه لگد پراندند.

 ‌هرنوع تلاش اصلاح‌طلبانه و انتقادی در علوم اجتماعی در این ۴۰ سال، گرفتار انواع سمپاشی‌های درون حکومتی اینان و وحشت‌افکنی رسانه‌های دشمن بوده و فکر تکامل علوم انسانی دائما از سوی صاحبان قدرت، ترور شده است. 

در همه این سال‌ها امکانات سیستم را بلعیدند و حقوق نجومی گرفتند اما مانع‌تراشی‌شان در برابر نوآوری و تولید فکر در دانشگاه‌ و مراکز فرهنگی و هنری ایران جوان بر بنیادهای ملی و مستقل از غرب، چه وقت، کاستی گرفت؟   کدامیک رخصت می‌دهند تا زمینه برای تربیت هر چه کیفی‌تر متخصصان متعهد، مغزهای متفکر وطن‌خواه، نیروهای مجاهد ماهرو استادان مومن به استقلال کشور  نهادینه شود؟   این کلمات امام است و گویی ناظر به روزگار ماست.

او به این شورا ماموریت داد که روح تفکر را تقویت کند، اراده تحقیق را بسط دهد، مبارزه با تقلید کور از شرق و غرب را درعین استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری یک لحظه تعطیل نکند. بارها شورا و نهادهای علمی و حاکمیتی را به هدفگیری استقلال فرهنگی از غرب و تمرکز بر جوشش ملی فراخوان داد، اما بپرسید چه  کسانی در حاکمیت، تا هم امروز با صد طعنه و تهمت، "استقلال" را "انزوا" تفسیر کرده و مانع پیشرفت خواندند و "ارتباط" را زمینه "وابستگی" کردند و گفتگوی انتقادی با غرب و شرق را به گفتگوی تمدنهای فرح پهلوی، آنهم با رژیم سیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا، و نیز آرمان جامعه انقلابی برادروار را به تفسیر لیبرالیستی "جامعه مدنی" تبدیل کردند و آنرا بنام انقلاب خمینی، سکه زدند؟

چه کسانی، اقتصاد و فرهنگ و همه چیز مردم را به ۵+۱ گره زدند و بالاخره هیچکس نفهمید حاصل این جمع  چند شد؟ چه کسانی، همه این سالها، همه قدرت و ثروت کشور در دستشان بود و بازی "انتصابی، انتخابی"و "نظام _دولت"و  "حاکمیت وحکومت" راه انداخته و سیستم را مثله کرده و هویت چندپاره و خودمتناقض و آشفته خود را به "نظام شکست خورده" مدیریت کشور، تاویل کردند و نانش راخوردند. حال آنکه از منظر خلق، دلیل نابسامانی مهم نبود بلکه خودش مهم بود.

مردم، بهبود اوضاع می‌خواهند. اولویتشان این نیست که حق با کیست؟ می‌پرسند تعارض‌های بی‌فایده و غیرپاسخگو در عرصه سیاست‌های فرهنگی و آموزشی چه وقت و چگونه حل می‌شود؟

صورت‌بندی ژورنالیستیتعارضها، خوب است اما راه حل چیست؟ مسئول سیاست گزاری کیست  و چرا "مهندسی فرهنگی" کشور و نسل نو در اتاق‌های‌فکر و برنامه‌ریزی در خارج از ایران صورت‌بندی شود و چه عناصری، "فرهنگ غیرانقلابی" و "انقلاب غیرفرهنگی" را جایگزین "انقلاب فرهنگی" کرده‌اند؟

ازاله غربزدگی از حاکمیت، هدف اصلی امام بود اما پس از او عمر حاکمیت، سال‌های سال به اماله غربزدگی بجای ازاله آن گذشت.

 پس ازسالها بحث در "نقشه جامع علمی" و هزاران برگ انشانویسی در باب پیشرفت ایرانی، هیچکس در سه قوه نمیداند که هر سال و بلکه هر ده سال، چه تعداد دانشجو در چه رشته‌ها، در چه سطحی و چرا می‌گیریم؟ و با کدام نیاز کشور؟ و باکدام امکان اشتغال؟ و چرا بودجه و انرژی دانشگاه‌های ما بجای حل مشکلات این مردم، صرف مقاله‌نویسی برای چند مجله در اروپا وآمریکا میشود؟ وچرا و چرا ...؟ باور میکنید هیچکس نمی‌داند؟ باور کنید.