کد خبر 1167479
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۹ - ۰۷:۵۵

روزنامه زنجیره‌ای اعتماد با اشاره به مواضع اخیر عبدالکریم سروش گفت که وی با وجود ادعای «روشنفکری دینی، با دین» وداع کرده است.

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: روزنامه اعتماد با بیان این که «روشنفکری دینی» ادعایی سروش و هم‌طیفانش پله‌پله تا سقوط رفته و به بن‌بست رسیده، تصریح کرد این طیف دیگر دغدغه دین ندارند.

سروش و هم‌طیفانش در حلقه کیان، با نقاب روشنفکری دینی سعی داشتند تحریف و تجدیدنظرطلبی در محتوای دین را پای دین و قرائت‌های جدید از آن بگذارند و متن تخطئه محتوای دین در حوزه احکام و تقابلش با مستکبران و مفسدان، دین مجعول را به عنوان اسلام رحمانی جا بزنند؛ اما حالا سروش می‌گوید اسلام ادعایی آنها واقعیت نداشته است. در واقع او اعتراف می‌کند که جعلیاتی را می‌خواسته به نام دین جا بزند.

اعتماد درباره این اتفاق می‌نویسد: عمری در این خیالِ خام و هوسِ بی‌ثمر طی شد تا کم‌وبیش روشن شد که «شیر و شکر»ی در کار نیست بلکه در بهترین حالت در تمام این سال‌ها با همان «آبغوره فلزی» سروکار داشته‌ایم که در تمثیل مخالفانِ سکولارِ روشنفکری دینی به آن اشاره می‌شد. دکتر سروش البته همیشه با دست پر با منتقدان سنتی و مدرن خود درمی‌افتاد. اما با این وجود او نتوانست از پس انسداد نهایی این پروژه برآید و سخنان اخیرش، اذعان صریحی بود بر شکست کامل پروژه روشنفکری‌شان تحت عنوان «روشنفکری دینی».

اما به نظر می‌رسد در طول یکی، دو دهه اخیر آنقدر این پروژه مورد استحاله قرار گرفته و آنقدر از بخش دینی آن به نفع بخش روشنفکری‌اش زده شد که حقیقتا مشخص نیست بر چه اساس بتوان همچنان ادعا کرد این نوع از روشنفکری همچنان دینی است.

هر چند معمار این بنا، مهندسی زبردست بود اما تناقضات درونی این پروژه، نهایتا کار را یکسره کرد و با امواج تخریبی خود نه تنها بنا را به ویرانی انداخت بلکه حتی معمار محتشم و مجرب آن را نیز در این شکست با خود همراه کرد.

دکتر سروش ابتدا با تکیه بر «خاتمیت» و درک اقبالی از این مفهوم، مرجعیت دینی ائمه شیعه را زیر سوال برد و در این اواخر هم از وحی چیزی نماند جز رویاهای محمد(ص)!

نویسنده می‌افزاید: با انتشار پارت دوم سخنرانی‌شان در کمال شگفتی دیدیم که فرموده‌اند بله پیامبر اسلام «اقتدارگرا» بودند و در این راه از خشونت هم پرهیز نداشتند و اساسا اقتدارگرایی و خشونت در ذات اسلام است نه حتی بالعرض! و از همه اینها مهم‌تر اینکه «ما نباید پیامبری کنیم»! و این پیامبری نکردن به نظر نمی‌رسد معنایی جز این داشته باشد که باید سنت رسول خدا را یکسره کنار گذاشت. تکلیف امامت و قرآن هم که پیش از این روشن شده بود.

اما آنچه از همه بیشتر در این سخنرانی اخیر مهم به نظر می‌رسید، پارادایم شیفتی است که این بار به صورت واضح در اظهارات ایشان خودنمایی کرد. در پارت دوم جلسه مذکور دو نفر با دو ادبیات متفاوت و هر کدام از دو موضع کاملا مختلف، هوشمندانه سوالی را از دکتر سروش پرسیدند که در جواب هر دو سوال ایشان یک نکته را گفتند هر چند با دو ادبیات متفاوت؛ اول در کمال صراحت گفت: شاید یک وقت دیگری هم به این نتیجه برسیم که کل اسلام را باید کنار بگذاریم! که کل آن (اسلام) را باید کنار بگذاریم! آنچه از این جواب‌ها به نظر می‌رسد، بی‌تفاوتی محض سروش  نسبت به اصل دین است.

چطور می‌توان جریانی را همچنان دینی دانست که دیروز خود را مشروط و ملزم به باورهای دینی می‌دانست و می‌گفت‌:«البته روشنفکر دینی بودن التزام به عقاید دینی را هم لازم دارد.» و امروز کمترین دغدغه‌ای برای حفظ اصل و اساس آن هم ندارد؟! اما نکته دیگری که نباید از آن گذشت سرانجام نامیمون، نامبارک و ناموفق روشنفکری دینی است. اظهارات اخیر دکتر سروش نه به نفی دین از جامعه خواهد انجامید و نه در به حاشیه راندن گفتمان دینی نقش چندانی خواهد داشت. بلکه تنها ثمره آن، این خواهد بود که گفتمان روشنفکری دینی به نفع گفتمان رسمی، صحنه را ترک خواهد کرد.

یادآور می‌شود سروش در کنار مهاجرانی، کدیور، عبدالعلی بازرگان و اکبر گنجی، جزو تیم 6 نفره‌ای بودند که در بحبوحه فتنه آمریکایی- انگلیسی و صهیونیستی «سبز» در سال 88، گروهکی موسوم به «اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور» را تأسیس کردند اما پس از ناکامی فتنه، این گروهک از هم پاشید. شورای روابط خارجه آمریکا در دهه قبل بودجه هنگفتی را برای ترویج افکار انحرافی و التقاطی سروش اختصاص داده بود اما به مرور زمان، وی مجبور شد نقاب دینداری و روشنفکری دینی را کنار زده و هویت ضد دینی خود را آشکار سازد. در واقع کارکرد امثال سروش بدین ترتیب پایان یافته و مانند خیلی دیگر از عناصر ضد انقلاب فراری به مجموعه اسقاطی‌های ناتوی فرهنگی منتقل خواهد شد.