ظاهرا کارگزارانی‌ها تمایل چندانی به برجسته شدن نقش لیدری مجمع روحانیون مبارز و شخص محمد خاتمی ندارند و تصریح دارند که لایه رادیکال حزب اتحاد ملت تحت تأثیر تفکرات موسوی‌خوئینی‌ها قرار دارد.

سرویس سیاست مشرق- با شکست پروژه نئولیبرالیسم وطنی در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی و داخلی، که با همدستی دو جناح اصلاحات و اعتدال، از طریق بسیج تمام قد جریان اصلاحات در سه انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، مجلس ۹۴ و ریاست جمهوری و شورای شهر سال ۹۶ بر کشور تحمیل شد، بخشی از اتاق فکر اصلاحات (که چهره‌های رادیکال دوم خردادی و حلقه امنیتی‌های سابق که صحنه گردان دو فتنه ۷۸ و ۸۸ بودند، در آن هستند) به این نتیجه رسیده است که دیگر بازی‌های تبلیغاتی چون رفع حصر، کنسرت، ربنای شجریان، رفتن زنان به استادیوم و....برای بسیج کردن مردم در انتخابات پاسخگو نیست و تشت ناکارآمدی دولت اصلاحات-اعتدال با صدای بلند از بام فرو افتاده است؛ پس از یک سو، همان پروژه اسلام اجتماعی که بعد از فتنه ۸۸ مبانی آن توسط چهره‌هایی چون سعید حجاریان و مرحوم داوود فیرحی طرح شد، با هدف شبکه‌سازی اجتماعی در جنوب شهر مدتی مورد بررسی قرار گرفت و حتی توسط دوستان امنیتی حجاریان، جون علی ربیعی(عباد) و مصطفی هوشیار در محلاتی چون جوادیه و نازی‌آباد تست میدانی شد، و هم از سوی دیگر، تغییر چهره‌ی دوباره «اصلاحات» به چپ اسلامی از طریق عملیات رسانه ای و نقش‌آفرینی امثال موسوی خوئینی‌ها، حجاریان، علوی‌تبار، محسن آرمین و… به اجرا درآمد.

اولین‌بار، در پاییز 97 بود که کنش‌گری هماهنگ برخی چهره‌های رادیکال جریان اصلاحات، با شیب ملایم، در جهت جدا کردن حساب خود از شخص حسن روحانی و دولت او کلید خورد.

چهره‌های نزدیک به «سید محمد موسوی خوئینی‌ها»، که دست‌کم از دوران حضور در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در اوایل دهه 70 با «مرد خاکستری اصلاحات» همکاری تنگاتنگ داشتند و اصلاحا «حلقه» او محسوب می شدند، با فاصله‌ای کوتاه به انتقاد از روحانی و دولت او پرداختند. علیرضا علوی‌تبار در 14 آبان 97 به بهانه بازخوانی دوران حضورش در مرکز تحقیقات استراتژیک، از خلق و خوی اشرافی روحانی و سطحی بودن تفکر او سخن گفت.

چند هفته بعد از انتشار این مصاحبه، «محسن آرمین»، دیگر عضو شاخص جریان چپ و سازمان منحله مجاهدین انقلاب که به موسوی خوئینی‌ها نزدیک است، در مصاحبه چند قسمتی با ایرنا، تلاش کرد با یک فلش بک، جریان چپ را حاملان اصلی شعارهای انقلاب و مدافع محرومین ومستضعفین معرفی کند که هم با تفکرات هاشمی رفسنجانی در دهه 70 و هم تفکرات شاگرد هاشمی، یعنی حسن روحانی، مخالف بوده و در نشریه سازمانی خود یعنی «عصر ما» علیه سیاست‌های هاشمی موضعگیری می کردند.

در دی ماه همان سال، همزمان با انتشار مصاحبه آرمین با ایرنا، خود «مرد خاکستری» اصلاحات وارد میدان شد و در مصاحبه با  ایرنا، حرف‌هایی زد که بعضا تا آن زمان ناشنیده بود.

مبنا و محور این مصاحبه، که بیش از همه مورد توجه قرار گرفت، تلاش خوئینی‌ها برای متمایز نشان دادن خود و جریان نزدیک خود با هاشمی رفسنجانی و تفکرات و وابستگان او بود. او حتی مدعی شد که در سال 76، هاشمی می خواست انتخابات ریاست جمهوری مهندسی شود که رهبر انقلاب جلوی آن را گرفت.

با انجام این تحرکات از سوی خوئینی و طیف فکری نزدیک به او، «محمد قوچانی»، عضو شورای مرکزی کارگزاران، مشاور رسانه‌ای حسن روحانی و مسوول رسانه‌های حزب کارگزاران، در 1 بهمن 97، سرمقاله روزنامه «سازندگی» را به تجزیه و تحلیل تحرکات درون‌سازمانی اصلاح‌طلبان و شکل‌گیری یک دوقطبی در آن اختصاص داد.

در این سرمقاله که عنوان درشت «احیای چپ اسلامی» روی آن خودنمایی می کرد، قوچانی از تلاش طیف «رادیکال» درون جبهه اصلاحات (حجاریان، آرمین، علوی‌تبار، تاجزاده و.....) که آن‌ها را در مشرق با عنوان «محفل امنیتی» اصلاحات می شناسیم، برای جایگزینی موسوی خوئینی‌ها به جای محمد خاتمی به عنوان لیدر، و شیفت دوباره این طیف از «بازرگان» به رادیکالیسم «شریعتی» خبر داد.

خوئینی‌ها بار دیگر در تیرماه امسال با انتشار نامه‌ای سرگشاده به رهبر انقلاب، خبرساز شد. او در این نامه از آسیب دیدن "مقبولیت و مشروعیت"‌ نظام و "بی‌اعتمادی و بی‌اعتقادی" مردم نسبت به "مدیریت کلان و مدیریت کشور" گفت و وقیحانه، به طور تلویحی،‌ رهبر انقلاب را مسئول گرفتاری‌های ایران دانست. اهل سیاست، نامه خوئینی‌ها را نوعی «هماوردطلبی» از یک سو، و از سوی دیگر،  تلاش دوباره برای محوریت یافتن در جریان اصلاحات با هدف رادیکال‌کردن این جریان دانستند.

محمد قوچانی که دو سال قبل، در آن سرمقاله سازندگی، پروژه رادیکال‌های اصلاحات را تحلیل کرده بود، در واکنش به نامه خوئینی‌ها به رهبری نوشت:

" با انتشار عمومی نامه/پیام حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد موسوی‌خوئینی‌ها خیلی زودتر از آنچه گمان می‌شد زنجیره و حلقه‌ی احیای جناح چپ رادیکال در جبهه‌ی اصلاحات تکمیل شد... دفاع از رادیکالیسم به معنای تفکری ریشه‌محور از چندی پیش در دستور کار روشنفکران سیاسی جناح چپ رادیکال قرار گرفته است. مشهورترین آنها سعید حجاریان نظریه‌پرداز سیاسی است که ... به صراحت از اصلاح‌طلبانی چون سیدمحمد خاتمی و بهزاد نبوی و به اشاره از سازمان‌های سیاسی مانند کارگزاران سازندگی و اتحاد ملت، انتقاد کرد و نقد آنان بر رادیکالیسم را نادرست خواند. "

قوچانی سپس اعترافی مهم صورت داد:

 " اکنون رادیکالیسم تهمتی نیست که از سوی اصولگرایان به این اصلاح‌طلبان زده می‌شود؛ رادیکالیسم وصفی است که خود آنان (مانند علیرضا علوی‌تبار) برای مرزبندی با اعتدالیون (به تعبیر آنان؛ محافظه‌کاران اصلاح‌طلب) برای خود انتخاب کرده‌اند و نه‌تنها راست مدرن که دیگر اصلاح‌طلبان (از جمله چپ سنتی) را از خود می‌رانند: انتقاد سعید حجاریان از سیدمحمد خاتمی که چرا تندروی را در جبهه اصلاحات را نقد می‌کند و تحریک بهزاد نبوی به سبب گرایش به کارگزاران سازندگی (به سبب آنکه از حسن روحانی انتقاد نمی‌کند و در انتخابات شرکت می‌کند) بخشی از این تسویه‌حساب ایدئولوژیک است که در مصاحبه علیرضا علوی‌تبار با روزنامه همشهری به صراحت آمده است: «اصلاح‌طلبانی که رادیکال نیستند از جبهه اصلاحات بیرون بروند!»"[1]

حال، در سه چهارماه باقی‌مانده به انتخابات 1400، از درون اردوگاه اصلاحات خبر می رسد که اختلاف میان طیف رادیکال اصلاحات (به ویژه اتحاد ملت که به عنوان بدیل حزب منحله مشارکت، تحت سیطره تفکر رادیکال‌هایی چون حجاریان، تاجزاده، نعیمی‌پور و در کلیت موسوی خوئینی‌هاست) با حزب کارگزاران سازندگی (به عنوان میراث‌داران تفکر هاشمی رفسنجانی و حامیان اصلی روحانی در جریان اصلاحات) شدت گرفته است.

جالب این‌جاست که «اتحاد ملت» به عنوان حزب نزدیک و وابسته به محمد خاتمی شناخته می شود، اما یا خاتمی، برخلاف ادعاها و برخی مانورهای سیاسی (که تلاش برای مصالحه با نظام تعبیر می شود) در ته دل با رادیکالیسم متاثر از افکار موسوی خوئینی‌ها و شاگردانش در این حزب همدل است، یا این که در پشت ‌پرده، نفوذ معنوی خوئینی‌ها را پذیرفته است و باز به عنوان فرضی دیگر، بعد از اعتبار به شدت آسیب‌دیده‌اش در پی حمایت تمام و کمال از حسن روحانی در دو انتخابات گذشته، اصولا توان و کاریزمای لازم را برای مهار رادیکالیسم اتحاد ملتی‌ها ندارد.

ظاهرا کارگزارانی‌ها تمایل چندانی به برجسته شدن نقش لیدری مجمع روحانیون مبارز و شخص خاتمی ندارند (کما این که کرباسچی در دو سه نوبت تلویحا این را به زبان آورد) و تصریح دارند که لایه رادیکال حزب اتحاد ملت تحت تأثیر تفکرات موسوی‌خوئینی‌ها قرار دارد. 

حزب کارگزاران سازندگی به دلیل ارائه لیست انتخاباتی برای مجلس یازدهم در شرایطی که سایر احزاب اصلاح‌طلب آن را به نوعی تحریم کرده‌ بودند، از سوی جریان اصلاحات سرزنش می‌شود و از سوی دیگر، حزب کارگزاران نیز نقش لیدری خاتمی را به رسمیت نمی‌شناسند.

ذکر این نکته بسیار لازم است که این نوع اختلافات، صرفا در سطح تاکتیکی است و در «راهبرد»، اختلاف ماهوی بین طیف‌های مختلف اصلاحات وجود ندارد و در نهایت همگی بازگیر ابرپروژه‌ی «استحاله و تسلیم» هستند، اما یکی تقابل با نظام را در سطح تاکتیکی از طریق رادیکالیسم، ایجاد دوقطبی و گسست و در نهایت ملتهب کردن خیابان‌ها می جوید و دیگری، همین هدف را از طریق بسط قدرت و نفوذ در ساختار سیاسی و ایجاد تغییرات خزنده، ولی مستمر در نظام با هدف تبدیل آن به یک «جمهوری اسلامی تقلبی» پی گرفته است.

[1] https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3667856

برچسب‌ها