طنز تلخ ماجرا آن‌جاست که مدعیان تسلط به «زبان دنیا»، نسبت به بدیهیات سیاست و روابط بین‌الملل ناآگاه هستند، اما سبزپوشان سپاه، نه با حرف، که با عمل خود، درس سیاست و دیپلماسی می‌دهند.

سرویس سیاست مشرق- در کوران بحث‌های مرتبط با توافق هسته‌ای در مرداد سال ۹۴، محمدجواد ظریف در جلسه‌ای با حضور اساتید دانشگاه و اصحاب علم سیاست و روابط بین‌الملل حضور یافت تا نظرات آنان را هم بشنود. در همین جلسه، دکتر فواد ایزدی، کارشناس مسایل آمریکا، به ظریف یادآور شد که چون توافق هسته‌ای ایران در کنگره آمریکا به عنوان یک قانون تصویب نشده، رییس جمهور بعدی ایالات متحده این اختیار  را دارد که از آن خارج شود، اما جناب دکتر ظریف با ضرس قاطع چنین احتمالی را ناممکن دانست و حتی به کنایه یادآور شد که به «تام کاتن»، سناتور جمهوری‌خواه ضدایرانی که نظری مشابه فواد ایزدی (درباره اختیار رییس جمهور بعدی آمریکا در این زمینه) داشت، گفته که برود و از دانشگاه هاروارد، شهریه‌ای را که بابت تحصیل در رشته روابط بین‌الملل پرداخته پس بگیرد، چرا که خوب درس یاد او نداده‌اند. اما تنها دو سال باید می‌گذشت تا معلوم شود که از قضاء حرف کاتن درست بود و عملا اتفاق افتاد و کسی که باید پول خود را از دانشگاه دنور پس بگیرد، دکتر ظریف است!

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

ظاهرا درس‌هایی که ظریف در دانشگاه آمریکایی فرا گرفت، نقایص و کمبودهای بسیاری داشته و پاره‌ای از بدیهیات علم سیاست و روابط بین‌الملل را فرا نگرفته است. یکی از چیزهایی که احتمالا در دامشگاه دنور به ظریف یاد ندادند، آن گزاره معروف کارل فون کلاوزِویتس، افسر ارتش پروس و اندیشمند نظامی برجسته و به تعبیری پدر علم استراتژی است: جنگ ادامه سیاست است با ابزارهای متفاوت.

که البته «جنگ» در گزاره معروف کلاوزویتس، آن‌طور که خود او در کتاب معروفش «در باب جنگ»، شرح و بسط می دهد، یک مفهوم عام است که تحرکات نظامی در شقوق و سطوح مختلف را در بر می گیرد. این اندیشمند بزرگ نظامی در کتاب خود می نویسد:

" جنگ تنها یک عمل سیاسی نیست بلکه نوعی ابزار واقعی سیاسی است و به معنای ادامه ی خط مشی سیاسی و اجرای همان مقصود منتها با وسایلی دیگر است. "

طنز تلخ ماجرا آن‌جاست که مدعیان آگاهی و تسلط به «زبان دنیا» ، از ظریف و حسن روحانی، تا مشاورانی چون ناصر هادیان، محمود سریع‌القلم، کاظم سجادپور، فریدون مجلسی و حسن بهشتی پور، تا حامیان و ایده‌پردازانی چون محسن امین‌زاده و دوستان مشارکتی او، نسبت به بدیهیات و مسلمات در نظریات علم سیاست و روابط بین‌المل ناآگاه هستند، لیکن، همان‌ها که در زبان و قلم این چهره‌ها به عنوان «تندرو» و «اخلال‌گر» در امور دیپلماسی آقایان معرفی می شوند، نه با حرف، که با عمل خود، درس سیاست و دیپلماسی می آموزانند.

 آقای ظریف روز ۱۹ دی در گفتگو با روزنامه همدلی باز مباحثی را درباره منتقدان خود مطرح کرد که جای تامل دارد. در بخشی از این گفتگو، ظریف گفت:

"... از دیگر سو، برخی دیگر از منتقدان، ملاحظات و محدودیت‌های یک وزیر خارجه را در نظر نمی‌گیرند. وزیر امور خارجه هر کشوری، سخنگوی کل آن کشور محسوب می شود. این وزیر، نمی‌تواند تعیین کند که مثلا من سخنگوی قوه مجریه هستم ولی سخنگوی قوه قضاییه، قوه مققنه یا فلان نهاد اطلاعاتی نیستم. "

او در تکمیل این صحبت، منظور اصلی خود را روشن‌تر بیان کرد:

" مسئولیت دیگر یک وزیر امور خارجه، دفاع از کل کشور است. یعنی من در این مقام، نمی‌توانم بگویم که مثلا با فلان کار قوه قضائیه مخالفم، یا با این کار اطلاعات سپاه مخالفم واز آن دفاع نمی‌کنم. اطلاعات سپاه جایی است که سریال «گاندو» را علیه من ساخته. از این صریح‌تر که نداریم، با این حال من وظیفه دارم که در خارج از کشور از این نهاد داخلی، دفاع کنم. اصلا نمی‌توانم مسائل داخلی را مورد توجه قرار دهم و مثلا بگویم چون این‌ها گاندو را علیه من ساختند، در خارج از کشور بخواهم مقابله به مثل کنم. وظیفه من این است که در خارج از کشور، از همه سیاست‌هایی که به نام جمهوری اسلامی بیان می‌شود و یا اجرایی می‌شود، دفاع کنم. این در حالی است که در داخل و در محافل تصمیم‌گیری، وظیفه دارم که با صراحت در مورد همه جزئیات آن صحبت کنم. "

به عبارت دیگر، آقای وزیر خارجه، از این که به یک وظیفه‌ی ذاتی و بدیهی خود عمل کرده و در خارج از مرزها به عنوان نماینده کلیت نظام (نه یک جریان یا حزب سیاسی) ظاهر شده، در حال منت گذاشتن بر سر نظام و کشور است! بگذریم از این که حافظه ملی ما آن اندازه کوتاه‌مدت و ضعیف نیست که به یاد نیاوریم، جناب دکتر ظریف در جریان مذاکرات هسته‌ای در سال ۸۳، به عنوان عضو ارشد تیم هسته‌ای کشورمان (به سرپرستی حسن روحانی)، محمد البرادعی، رییس وقت آژانس انرژی اتمی را کنار کشید و صراحتا از او خواست که تصمیمی بگیرد که منجر به روی کار آمدن جریان رقیب آقای ظریف و متحدان او در داخل کشور نشود!

اما ظریف در کسوت وزیر خارجه، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در جلسه با اعضای شورای روابط خارجی آمریکا در تاریخ ۲۶ شهریورماه ۹۳ گفت:

"ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌ نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار می‌شود، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلاً در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت {احمدی نژاد} دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد! حالا بار دیگر من زنده شده‌ام. به نظر من غرب در انتقال پیامی که می‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند. "

همچنین ظریف در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی کوریه دلاسرا در سال ۹۵ هم گفت:

"برای اینکه همه عواقب و نتایج توافق (هسته‌ای) پذیرفته شود، توافق باید نشان دهد که منافع دارد. اگر مردم منافع آن را ببینند، آنها به حمایشان ادامه می‌دهند اگر اینطور نشود آنها می‌توانند به صندوق‌های رای بگویند که به آنهایی که از توافق حمایت کردند، رای ندهید. "

نکته اصلی در این بخش از سخنان ظریف در مصاحبه با همدلی، یادآوری دوباره کینه خود از سریال «گاندو» و لحن طعنه‌زن و شاکی او نسبت به سپاه پاسداران است.

آقای ظریف در حالی به این دوقطبی کاذب علیه سپاه و «دشمن‌پنداری» از این نهاد انقلابی دامن می زند که در صحنه عمل، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در تمام دوران حضور ظریف در رأس وزارت خارجه، صادق‌ترین، بی ادعاترین و البته موثرترین یاور دستگاه دیپلماسی بوده است. دست‌کم، این را فارغ از هر مبالغه‌ای می توان مدعی شد که در عین ضعف مفرط و در واقع «فقدان» بازوی اقتصادی در دستگاه دیپلماسی کشور (بر خلاف همه کشورهای مهم و تاثیرگذار بین‌المللی و منطقه‌ای که بعضا حتی کارکردهای اقتصادی دستگاه دیپلماسی آنان بر کارکرد دیپلماتیک می چربد)، سپاه پاسداران جور این نقیصه بزرگ را کشید و در شرایط تحریمی، از طریق شاخه‌های مختلف زیرمجموعه خود به کمک اقتصاد کشور آمد.

از قضاء، سپاه به همین اندازه جورکش وزارت نفت جمهوری اسلامی نیز بوده است و علی‌رغم همه طعنه‌ها و زخم زبان‌ها و خصومت‌هایی که در وزارت تحت مدیریت «ژنرال» زنگنه نثار آن شد، سنگ‌های بزرگی را از سر راه صنعت نفت کشور در شرایط تحریمی برداشته و برمی دارد، که خود زنگنه بیش از همه از این خدمات راهبردی سپاه مطلع است.

دست‌کم جهت یادآوری به شخص آقای دکتر ظریف، لازم دیدیم بار دیگر بر برخی از مصادیق این همیاری و هم‌افزایی سپاه پاسداران، به عنوان یک نهاد انقلابی و خادم ملت، در حوزه دیپلماسی و اقتصاد و سیاست خارجی مروری داشته باشیم.

جیسون، آدامس رییس جمهور و پالت‌های دلار

جیسون رضاییان، خبرنگار آمریکایی ایرانی‌تبار، مسوول دفتر روزنامه آمریکایی واشینگتن‌پست در تهران بود. در ۳۱ مرداد ۱۳۹۳ رضاییان به همراه همسرش، یگانه صالحی، به اتهام جاسوسی توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شدند. صالحی در ۱۴ مهر آزاد شد، ولی رضائیان به زندان اوین انتقال یافت.

دادگاه او در ۵ خرداد ۱۳۹۴ به صورت غیرعلنی برگزار شد و رضائیان به جاسوسی و فعالیت تبلیغی علیه نظام محکوم شد. رضائیان پس از ۱۸ ماه حبس در ۲۶ دی ۱۳۹۴ به همراه سه آمریکایی دیگر در چارچوب مبادله زندانیان  آزاد شد.  مهم‌ترین اتهامات «رضاییان»، نفوذ در اماکن مهم دولتی، افشای برنامه‌های «ضد تحریمی ایران» از جمله هویت واسطه‌های تجاری و ماهیت شرکت‌های همکار ایران در پروسه دور زدن تحریم‌ها و جاسوسی از برنامه‌ هسته‌ای ایران عنوان شده بود.

ماجرای بازداشت و تبادل این جاسوس به شدت کاربلد و باهوش، که طبق اعترافات خودش آن اندازه در حلقه رییس جمهور نفوذ کرده بود که طعم آدامس حسن روحانی را هم می دانست، محور اصلی سریال «گاندو» است که جناب ظریف را از همان زمان پخش سریال به شدت خشمگین و آزرده ساخت، به نحوی که کینه آن از دل آقای وزیر زدوده نمی شود. ماجرا البته تنها به رنجش و کینه ختم نمی شد و در زمان دستگیری رضاییان و دوره بازجویی او، دولت و شخص حسن روحانی و محمدجواد ظریف از هر کانالی که در اختیار داشتند، تلاش کردند او را صرفا یک «خبرنگار» جلوه دهند و برای آزادی او به دستگاه قضایی و ضابط قضایی فشار وارد کنند.

جواد ظریف در سخنرانی خود که در ایام بازداشت «جیسون رضائیان»، در دانشگاه نیویورک ایراد کرده بود، در ارتباط با موضوع این جاسوس آمریکایی خطاب به حضار آمریکایی گفته بود:

"متاسفانه دوست شما و دوست من، جیسون، به یک جرم خیلی جدی متهم شده و من امیدوارم که تبرئه شود. اما او باید در دادگاه با اتهاماتش روبرو شود. او شهروند ایران است. باعث تاسف است که یک عامل پایین رتبه سعی کرده از او بهره‌برداری کند. "[۱]

حسام‌الدین آشنا، مشاور رییس جمهور در مناظره با حسین صفارهرندی در برنامه «نگاه یک» سیما (۲۶ اسفند ۹۴) به صراحت مدعی شد که رضاییان چون خبرنگار است، جاسوس نیست!

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

اما اهمیت این شخص برای اوباما، رییس‌جمهوری آمریکا و دوستان دموکراتش چنان بود که تقریبا در تمامی مذاکرات هسته‌ای، جان کری، وزیر خارجه آمریکا، نامی از او پیش کشیده بود. وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا، نیز در یکی از مذاکرات گفته بود درصورتی‌ که جیسون در تبادل قرار نگیرد، کل مذاکرات ملغی خواهد شد. جیسون آن‌قدر برای رییس‌جمهوری آمریکا اهمیت داشت که اوباما در اسفند۹۴ (یک ماه پس از آزادی جیسون) شخصا با او دیدار و جیسون و همسرش را به مهمانی ویژه خبرنگاران دعوت کرد که اردیبهشت۹۵ در کاخ‌سفید برگزار می‌شد.

به هر حال، پس از ۱۸ ماه مذاکره پنهانی برت مک‌گورک، دستیاور ویژه رییس‌جمهوری آمریکا، رضاییان به همراه امیرمیرزایی حکمتی و سعید عابدینی، دو محکوم دیگر جاسوسی برای آمریکا، در ۲۶دی۱۳۹۴ آزاد شدند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

همزمان با استرداد زندانیان، قرار بود  ۱,۷میلیارد دلار پول نقد بار هواپیمایی در فرودگاه سوئیس و به ایران انتقال داده شود. محور بعدی معامله، آزادی ۲۱ تاجر ایرانی زندانی در آمریکاست که به اتهام دورزدن تحریم‌ها زندانی شده‌اند. از این ۱، ۷ میلیارد دلار، ۴۰۰ میلیون دلار آن مربوط به بدهی آمریکا به ایران در قرارداد الجزایر بود و باقی آن، هزینه دیرکرد چند دهه‌ای آن.

بلاتردید این مبلغ، بیشترین میزان پول آزاد شده ایران در یک مرحله، در بیش از ۷ سال گذشته بوده است. حال معلوم نیست که آقای ظریف دقیقا از کدام بخش ماجرا ناراحت است و آن را توهین و اتهام به خود در نظر گرفته است: بازسازی این واقعیت که دولت و وزارت خارجه در برابر دستگیری رضاییان تا آن‌جا که توانستند موضع گرفتند و او را بی‌گناه می دانستند؛ یا از به تصویر کشیدن نوع اقدامات و ماهیت واقعی رضاییان؛ یا آزاد شدن ۱، ۷ میلیارد دلار از پول متعلق به ملت ایران که به صورت نامشروع و غیرقانونی توسط امریکا ضبط شده بود؟

لازم به یادآوری است که ظریف در مصاحبه چند ماه پیش خود با روزنامه «کار و کارگر»، درباره ماجرای تبادل رضاییان و آزادسازی این رقم قابل توجه، در کمال بی انصافی هیچ نامی از سازمان اطلاعات سپاه نبرد و تلویحا تلاش کرد که کل ماجرا را دستاورد وزارت خارجه و تشکیلات امنیتی دولت جلوه دهد! [۲]

مصاحبه ظریف با روزنامه «کار و کارگر»
موضع وزیر اطلاعات درباره پرونده جیسون رضاییان در سال ۹۳

پرچم اقتدار روی نفتکش انگلیسی

در ۱۳ تیرماه سال ۹۸، مقامات دولت جبل الطارق به دستور انگلیسی ها و با دخالت نیروی دریایی این کشور نفتکش «گریس ۱» را که حامل نفت خام ایران بود توقیف کردند.

انگلیسی ها در آن زمان مدعی بودند که این نفتکش قصد دارد تا محموله خود را در سوریه تخلیه کند و این خلاف قوانین تحریمی اتحادیه اروپا علیه سوریه است.

در واقع، بریتانیا به عنوان متحد و شریک دولت آمریکا، آلت فعل کاخ سفید شد تا به زعم خودشان هزینه تجارت بین‌المللی رو برای ایران سنگین و به لحاظ اقتصادی کشور ما را ایزوله کنند.

در واکنش به این خباثت روباه پیر استعمار، رهبر انقلاب در ۲۶ تیرماه ۹۸، در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور فرمودند:

"عناصر مؤمن در جمهوری اسلامی راهزنی دریایی انگلیس را بی جواب نمی‌گذارند و در فرصت و جای مناسب پاسخ خواهند داد. "

تنها دو روز پس از فرمایش فرمانده کل قوا، نیروهای ویژه دریایی سپاه با اشراف اطلاعاتی کامل بر منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز، نفتکش انگلیسی استنا ایمپرو را توقیف کردند.

در این عملیات، نیروهای ویژه دریایی سپاه این نفتکش را که توسط یک رزم ناو انگلیسی اسکورت می‌شد و برای فرار از دست نیروهای ایرانی با حد اکثر سرعت حرکت می کرد، با اجرای یک عملیات هلی برن دقیق به تسخیر خود در آوردند و برای سیر مراحل قانونی به بندرعباس منتقل کردند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

نتیجه این اقدام شجاعانه در تحقق نظر رهبر معظم انقلاب، برنامه خبیثانه‌ی آمریکا و متحدانش برای ناامن کردن دریا برای تجارت خارجی جمهوری اسلامی با ضربه سهمگینی مواجه شد و تا حد زیادی از دور خارج شد.

در واقع نیروی دریایی سپاه، یک موازنه اقتدار ایجاد کرد که در پناه آن، کشتی‌های و نفتکش‌های جمهوری اسلامی با پرچم برافراشته کشورمان در آب‌های بین‌المللی تردد کنند، چرا که رئوس نظام سلطه می دانند و دیده‌اند که در صورت اقدام به اخلال و مزاحمت برای شناورهای ما، قطعا مقابله به مثل صورت خواهد گرفت.

دستاورد عینی و ملموس این «موازنه‌سازی»، چند ماه بعد، یعنی در اردیبهشت ۹۹ خود را نشان داد که ۵ کشتی متعلق به ایران، محموله بزرگ بنزین و قطعات فنی پالایشگاهی را به کشور دوست و متحد، یعنی وئزوئلا (که همچون کشور ما تحت تحریم‌های ظالمانه نظام سلطه قرار دارد) رساندند، و این اقدام درست در حیات خلوت آمریکا و در حالی صورت گرفت که شناورهای جنگی آمریکایی هم به منطقه اعزام شده بودند، اما دست از پا خطا نکردند.

این در حالی است که کمی قبل از اعزام این نفتکش‌ها، خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ اعلام کرد که دولت ونزوئلا در ازای خدمات حیاتی ایران برای احیای صنعت پالایشگاهی این کشور، ۹ تن طلا به ارزش تقریبی نیم میلیارد دلار به ایران فرستاده است.

از آن مقطع تا به امروز، چندین کشتی و نفتکش ایرانی به مقصد ونزوئلا رفته و محموله‌های حیاتی را به ملت ونزوئلا رسانده‌اند و البته در ازای آن، در شرایط تحریمی، طلا و سایر اقلام مورد نیاز کشورمان دریافت شده است.

به عبارت دیگر، یک بار دیگر، قدرت و اقتدار نظامی کشور به کمک دیپلماسی آمد تا در فضای «جنگل گونه» دنیا که آنارشی محض بر آن حاکم است و در نهایت «موازنه نیرو»، حق را به حقدار می رساند، پازل منافع ملی را تکمیل کند.

سپاه و شکستن نقطه عطف تحریم‌ها

ریچارد نفیو، مسئول تیم طراحی تحریم‌ها علیه ایران، منجر به برجام، در دوره‌ی دوم اوباما و چهره‌ی اصلی تیم پشتیبانی مذاکره‌کنندگان این توافق در امور تحریم‌ها در وین بوده است. نفیو پیش از آن، به‌مدت ده سال مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی در کاخ سفید و قائم مقام هماهنگی سیاست تحریم در وزارت خارجه‌ی ایالات متحده بوده است. نفیو در کتاب "هنر تحریم‌ها؛ نگاهی از درون میدان" به تشریح چارچوب فکری و  عملی خود در طراحی تحریم‌ها علیه ایران با هدف افزایش حداکثری تأثیر و موفقیت آنها می‌پردازد. او در این کتاب، تحریم بنزین را یک نقطه عطف و یک ضربه فلج‌کننده برای دولتی می داند که وابستگی جدی به واردات این کالای استراتژیک دارد. نفیو درباره اعمال تحریم بنزین علیه ایران و دلیل شکست ان نشوته است:

" در سال­‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ خرد جمعی در واشنگتن ایجاب می‌کرد که اعمال تحریم‌ها بر واردات بنزین ایران و سایر محصولات نفتی و بنزینی می‌تواند دولت ایران را از پای در بیاورد. نماینده‌ی جمهوری‌خواه سنا آقای مارک کرک که یکی از طرفداران اصلی تحریم ایران بود، در سال ۲۰۱۰ چنین استدلال کرد که قرنطینه‌ی بنزین در مورد ایران می‌تواند چنان آثار وخیمی برای این کشور داشته باشد که او را متقاعد کند برنامه‌ی هسته‌­ای‌اش را کنار گذاشته و سایر فعالیت‌های پنهانش را متوقف نماید. به‌همین دلیل تحریم واردات بنزین ایران در قانون "سیسادا" گنجانده شد. در جولای ۲۰۱۰ این تحریم به قانون تبدیل شد، اما چه اتفاقی افتاد؟  ایران به‌­جای اینکه بلافاصله امتیاز بدهد و فعالیت‌های پنهانش را کنار بگذارد، روش‌های مختلف قاچاق را در پیش گرفت و در کنار آن نیز پالایشگاه­‌های خود را باز طراحی کرد تا نیاز بنزین داخلی را تأمین کند. نتیجه‌ی این کار تولید بنزینی بود که این کشور را از واردات بنزین خودکفا کرد. پس ایران توانست از این فشار عبور کند. "

در واقع، تحریم واردات محصولی فوق‌استراتژیک چون بنزین، اثراتی دومینووار و مهلک بر زیرساخت های اقتصادی کشور تحت تحریم دارد که در ادامه ضربات امنیتی ویرانگری را وارد می آورد. کما این که علیه  کشور ونزوئلا این اقدام صورت گرفت و یکی از بسترهای شکل‌گیری کودتا علیه دولت قانونی این کشور و ایجاد دولت دست‌نشانده آمریکا به رهبری خوان گوایدو شد.

اما آن‌چه که یکی از پایه‌های اصلی فلج‌کنندگی تحریم‌ها علیه ایران را شکست، اقدام قرارگاه خاتم‌الانبیاء‌سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طراحی و ساخت پروژه عظیم پالایشگاهی «ستاره خلیج فارس» بود. این پالایشگاه، پرونده واردات بنزین را بست و به بایگانی فرستاد.

کشتی کره‌ای؛ درس عبرتی برای همولایتی‌های جومونگ

۲۳ خردادماه سال جاری، حسین تنهایی، سخنگوی اتاق بازرگانی ایران و کره جنوبی، نکاتی تلخ و به شدت توهین‌امیز از پول‌های مسدودشده ایران در کوره جنوبی را آشکار کرد. آقای تنهایی گفت:

" میزان دارایی‌های مسدود شده ایران در کره جنوبی رقمی بین ۶.۵ تا ۹ میلیارد دلار است که قرار بود مقامات کره جنوبی ۵۰ میلیون دلار آن را آزاد کنند اما بدعهدی کردند و گفتند می‌توانیم مبالغی به عنوان هدیه پرداخت کنیم که همان را هم پرداخت نکردند. "

تنهایی سپس مساله‌ای  آزاردهنده و موهن را هم اضافه کرد:

" نه تنها این کشور پول‌های ایران را آزاد نمی‌کند بلکه "اوری بانک" کره اعلام کرده که حق‌العمل و اجرت نگهداری پول را هم از ایران می‌خواهد، این در حالی است که کره جنوبی در حال استفاده و کار کردن با پول‌های ایران است. "

به گفته این مسوول، حتی کره‌ای بعد از چندین نوبت تماس و مذاکره حتی حاضر نشدند «۵۰ میلیون دلار» از پول خود ما را بابت خرید اقلام لازم برای مقابله با کرونا به ما بدهند!

این روند تحقیرآمیز ادامه داشت تا این روز ۱۵ دی ماه خبری منتشر شد که بازی را عوض کرد: ایران یک فروند کشتی با پرچم کره جنوبی را در خلیج فارس توقیف کرد.

طبق توضیح روابط عمومی نیروی دریایی سپاه این شناور از مبدا بندر الجبیل عربستان سعودی عازم کره‌جنوبی بود که در خلیج فارس به دلیل نقض پیاپی قوانین زیست محیطی دریایی توقیف شد.

این اطلاعیه افزوده است: این کشتی با پرچم کره جنوبی بنام  HANKUK CHEMI  حامل ۷ هزار و ۲۰۰ تن مواد شیمیایی نفتی بوده است. این اطلاعیه با بیان اینکه خدمه‌های این شناور نفتی از ملیت‌های کره جنوبی، اندونزی، ویتنام و میانمار هستند، خاطرنشان کرد: 

"این نفتکش پس از توقیف در لنگرگاه بندرعباس پهلو گرفت و پرونده آن برای طی مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی کشور خواهد شد. "

نتیجه این اقدام شجاعانه دریادلان نیروی دریایی سپاه، خیلی زودتر از آن چه به نظر می رسید، خود را نشان داد. با وجود این که در ۲۴ ساعت اول انتشار این خبر، کره‌جنوبی تلاش کرد با مانور نظامی-رسانه‌ای، نشان دهد که قافیه را نباخته است و خبر از اعزام یگان مقابله با «دزدان دریایی»!؟ به خلیج فارس را منتشر کرد، اما به سرعت پی به مذبوحانه و حتی مضحک بودن این اقدام برد و از در دیگری وارد شد. روز ۲۱ دی ماه، عبدالناصر همتی، رییس کل بانک مرکزی، اعلام کرد که هیات مذاکره‌کننده کره‌ای برای بحث پیرامون آزادسازی منابع مسدودشده ایران در این کشور، به تهران آمده است.

به هر حال، روند آزاد شدن منابع ایران در کره جنوبی، به صورت جدی آغاز شده و اصطلاحا کمی دیر یا زود دارد، اما قطعا سوخت و سوز ندارد، جرا که جمهوری اسلامی به یاری مشت آهنین، به سئول‌نشینان یادآور شد که به موقعش، قواعد بازی در جنگلی به نام «عرصه بین‌المل» را بلد است.

[1] http://www.qudsonline.ir/news/663014

[2] https://mfa.gov.ir/files/mfa/k.pdf

برچسب‌ها