کد خبر 1176
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۲

پس از واقعه 11 سپتامبر آمريکا و دنياي غرب کوشيدند با ساخت محصولات رسانه اي با مفهوم تروريسم و مبارزه با آن، عرصه اي را براي شکستن قانون هايي که خود تعريف کرده بودند و دخالت هاي نظامي فراهم کنند.

به گزارش مشرق ، پس از11 سپتامبر 2001 مردم جهان با پاراديم جديدي در امنيت و روابط بين الملل آشنا شدند. پارادايمي که مي خواست جهان را براساس تعاريف خود تغيير دهد و براي اين تغيير ابايي هم از به راه اندازي جنگ نداشت. اين پارادايم را آمريکايي ها مبارزه با تروريسم نام نهادند.منابع آمريکايي از جمله کارشناساني مانند خانم اسنو که از صاحب نظران ديپلماسي عمومي بخصوص رسانه اي در آمريکا است، معتقدند که يازدهم سپتامبر زماني براي تولد ديپلماسي عمومي جديد آمريکا بود. ديپلماسي که مي خواست يک بار ديگر داستان آمريکا را براي جهان بازگو کند. نام اين داستان چيزي نبود جز "مبارزه جهاني با تروريسم به رهبري آمريکا".
اين داستان قرار بود تا به آمريکايي ها و مردم ديگر ملت ها بگويد که دولت آمريکا بدون اين که چندان مقصر باشد مورد تهاجم عده اي تروريست قرار گرفته که به مردم عادي و بيگناه بي محابا حمله مي کنند و حالا مجبور است براي نجات مردمش در وهله اول و در وهله بعد براي نجات مردم جهان و بازگرداندن نظم گذشته به جهان با آنها برخورد کند و اين برخورد مي توانند حتي خيلي خشن باشد.
براي شکل گيري اين اتفاق و روايت اين داستان نياز به بسته هاي مختلف تبليغاتي بود که اخبار و تحليل ها و گزارش هاي روزنامه اي براي نخبگان آغاز مي شد و تا فيلم سينمايي و سريال ها گسترش مي يافت.کمپاني هاي فيلم سازي آمريکايي سالانه فيلم هاي متنوع و با کيفيت هاي مختلفي ساختند که خط داستاني آنها يکي بود، در همه آنها تعدادي تروريست بودند که به مردم بيگناه آمريکا حمله مي کردند و در نهايت عده اي از ماموران از جان گذشته با و جود همه مشکلات و کارشکني ها مردم را از شر آنها نجات مي دادند.حالا ديگر گودزيلا و حيوانات فرازميني جاي خود را به آدم هاي شرقي داده بود که مثلا براي حمله به هدفشان قبلش نماز و قرآن مي خواندند و سپس پير و جوان و زن و کودک را به خاک و خون مي کشيدند.
شرکت هاي بزرگ تلويزيوني مانند فاکس نيوز متعلق به رابرت مرداک ميلياردر بزرگ يهودي مفاهيم مربوط به تروريسم با تعريف آمريکايي را وارد خانه ها کردند. سريال هاي تلويزيوني اما تاثيراتشان مانند فيلم هاي سينمايي مقطعي نبود. در يک نمونه واضح و مشهور از همان روزهاي پس از يازدهم سپتامبر توليد سريالي با همين مفهوم آغاز شد. سريالي که چند سال بعد نه تنها طرفداران پروپا قرصي را در آمريکا که در بسياري از نقاط جهان حتي ايران به خود جلب کرد. 24 سريالي بود که تا همين چندي پيش پخش آن ادامه داشت. قهرمان سريال، "جک باور" ابر مردي است که در هر فصل از سريال که 24 هفته به طول مي انجامد يک فاجعه تروريستي را کنترل و خنثي مي کند. باور خشن است، تروريست ها را بي محابا شکنجه مي دهد و گاه مجبور است تا همين برخورد را با افرادي که به نظر بيگناه هم مي رسند انجام دهد، حتي همکاران نزديک خود را مي کشد و همه اينها براي مخاطب در فيلم توجيه مي شود، چرا که باور مجبور است براي هدف والايي که آن نجات هم وطنان اش است اين کارها را انجام دهد، اگر چه اين اعمال با قوانين جاري ايالات متحده هم همخواني نداشته باشد. هم رئيس جمهور و مهم بيننده سريال حق را به باور مي دهند و براي موفقيتش حتي دعا مي کنند. 
 24از سال2001 پخش مي شده و فقط يکي دو ماه پيش بود که با پخش فصل هشتمش پخش آن متوقف شده است.سريال هاي ديگري مانند واحد(The Unit) نيز وجود داشته اند که اندکي پس از آغاز به پخش 24 از تلويزيوني آمريکا پخش شده اند. در سريال يونيت دخالت نظامي گروههاي ويژه از ارتش آمريکا در کشورهاي ديگر براي مبارزه با تروريسم خط اصلي داستان است. رئيس جمهور محبوب سياهپوست در 24 (پرزيدنت پالمر) در اين سريال فرمانده يک گروه کماندويي است. اينسريال در فصل اول و قسمت اول آن از صحنه هايي از عمليات در افغانستان شروع مي شود و با يک حادثه هواپيما ربايي توسط چند تروريست از قضا عرب در آمريکا ادامه مي يابد. شخصيت ها مانند سريال 24 باورپذير طراحي شده اند، آدم هايي که خانواده و مشکلات خانوادگي مربوط به خود را دارند و باز هم از قضا بسيار خانواده دوست و عاطفي هستند. کارگردان مي کوشد که داستان به هيچ وجه خشک، رسمي و نظامي نشود، چنانکه داستان 24 براي مخاطب داراي جنبه هاي جدي عاطفي و انساني است و اين جذابيت ها نيز داستان را پيش مي برد و ايجاد همذات پنداري مي کند.اگر قرار باشد نمونه هاي اينچنيني را از سريال هايي که با موضوع مبارزه با تروريسم و تعريف تروريسم در آمريکا ساخته شده اند را نام ببريم شايد ليست بسياري طويلي را بايد ارائه دهيم.
اما همين سريال ها با مفهوم عامه پسند، براي زمان هاي طولاني در داخل خانواده ها ذهن ها را به خود مشغول کرده و مفهوم تروريسم و مبارزه با آن را آن هم به سبک آمريکايي اش، به مفهومي عادي و بديهي تبديل کردند؛ چرا که شخصيت هاي اين داستان ها به دليل طراحي درست و هدفدار به عنوان اشخاصي واقعي مورد قبول قرار گرفتند.مثال واضح آن را مي توان در ماجراي اخير بمب گذاري در ميدان تايمز نيويورک ديد. رئيس پليس نيويورک در يک اظهار نظر رسمي به راحتي اين جمله را به زبان مي آورد که"جک باور{قهرمان سريال 24} در عرض بيست و چهار ساعت تروريست ها را دستگير مي کند و ما ظرف يک هفته موفق به اين کار شديم" و البته حرف او هيچ جاي تعجبي براي مردم نيويورک ندارد، چرا که آنها باور را مي شناسند و او را باور کرده اند اما اين جمله نکته ديگري را نيز در بر دارد و آن اينکه اوضاع مانند وضعيتي است که باور با آن درگير است، پس بايد منتظر هر چيزي بود.
فارغ از همه نقد هاي ريز و درشتي که از طريق رسانه ها و کارشناسان بر اين سريال ها پيام هاي آنها مي شود، بايد گفت که ديپلماسي عمومي آمريکا اقلا در حوزه هنرهاي نمايشي و به صورت محدود تر در حيطه سريال سازي توانسته است تا يک پارادايم را آفريده و بال و پر دهد. با شخصيت هايي شبيه سوپر من قرن بيستم و تعريف بدمن هايي به نام تروريست.دستگاه هاي رسانه اي جمهوري اسلامي که معتقد به جهاني بودن تعاليم انقلاب اسلامي خود است تا چه ميزان توانسته تا اين تعاليم را به مخاطب جهاني خود بشناساند.در يک مورد ساده، در دوران انتخابات سال گذشته رياست جمهوري در ايران يک شعار مخالفان بسيار مورد توجه رسانه اي بيگانه قرار گرفت؛ "نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران" بايد پرسيد چه چيزي اجازه ظهور بروز چنين تفکري و شجاعت علني شدن آن را داده است.آ
يا متوليان رسانه اي ايران مي توانند تنها يکي و فقط يک سريال با ويژگي هاي مفهومي و محتوايي 24 و يا يونيت را نام مي برند که توانسته باشد تا مفهوم استکبار و استضعاف را در جهان و لزوم شکل گيري جبهه مستضعفين را مانند نياز به مبارزه با تروريسم آنهم مبارزه به سبک آمريکايي اش تبيين کند؟
شکل گيري هسته هاي مقاومت در جهان اسلام و جهان مستضعفين که در تفکر امام خميني جايگاه مهمي دارد نه تنها از پارادايم تروريسم و مبارزه با آمريکايي با دست کمي ندارد که غني تر است. اما متاسفانه ما در اغلب موارد نتوانسته ايم به اين مفاهيم در حوزه عرصه سازي و ترجمه آن به زندگي عادي و قابل لمس براي مردم نزديک شويم و در مواردي نيز که به مفاهيم به مراتب نازل تر اين تفکر خواستيم نزديک شويم دچار غلو، گنده گويي و شعارزدگي در داستان گويي شده ايم.شايد بد نباشد نگاهي دوباره به کلام مرحوم شهيد مرتضي آويني بيندازيم، " ديوار ها تا زماني مفيد فايده خواهند بود که دزدان شب رو از آسمان فرود نيايند" پس در چنين شرايطي "بايد خانه را در دامنه آتشفشان بنا کرد".