شما يادتون نمياد آسياب بشين ميشينم، آسياب پاشو پاميشم، آسياب بچرخ ميچرخم، آسياب پاشو،پا نميشم؛ جوون ننه جون، پا نميشم؛… جوونه قفل چمدون،پاميشم..آسياب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
شما يادتون نمياد موقع امتحان بايد بين خودمون و نفر بغلي کيف ميزاشتيم رو ميز که تقلب نکنيم.
شما يادتون نمياد ، پيک نوروزي که شب عيد ميدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عيد ميگرفتن !
شما يادتون نمياد اونجا که الان برج ميلاد ساختن، جمعه ها موتورهاي کراس ميومدن تمرين و نمايش. عشقمون اين بود که بريم اونا رو ببينيم. راستي چي شدن اينا؟
شما يادتون نمياد سريال آيينه ، دو قسمتي بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خيلي دعوا ميکردند بعد قسمت دوم : زندگي شيرين مي شود بود و همه قربون صدقه هم مي رفتند. يه قسمتي بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت ديواري اورده بودند. بعد قسمت زندگي شيرين ميشود جواد خداياري و مهين شهابي براي زوج جوان چايي و قند و شک…ر بردند همه از حسن سليقه اين دو نفر انگشت به دهان موندند و ما بايد نتيجه ميگرفتيم که چايي بهترين هديه عروسي مي تونه باشه.
ديدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پيش خدا رفت
خدا که مهربونه پيش بابام ميمونه
گريه نميکنم من که شاد نباشه دشمن
شما يادتون نمياد چکمه پلاستيکي که مامانا از کفش ملي ميخريدند پامون ميکردند.
شما يادتون نمياد شيشه هاي همه خونه ها چسب ضربدري داشت.
شما يادتون نمياد که چه حالي ازت گرفته مي شد وقتي تعطيلات عيد تموم داشت تموم مي شد و يادت مي آمد پيک نوروزيت را با اون همه تکاليفي که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادي واقعا که هنوزم وقتي يادم مي ياد گريم مي گيره.
شما يادتون نمياد،انگشتامونو تو هم کليد ميکرديم يکيشونو قايم ميکرديم اينو ميخونديم: بر پاااا….بر جاااا…. کي غايبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اينجااام…
شما يادتون نمياد، توي سريال در پناه تو وقتي باباي مريم سيلي آبداري زد به رامين چقدر خوشحال شديم!
شما يادتون نمياد، تو بلفي و ليليبيت.. عمو دکتره هميشه مست و پاتيل بود! دماغش هميشه قرمز بود و بطزيش دستش!
شما يادتون نمياد، زنگ آخر که مي شد کيف و کوله رو مينداختيم رو دوشمون و منتظر بوديم زنگ بخوره تا اولين نفري باشيم که از کلاس ميدوه بيرون.
•
شما يادتون نمياد، خانواده آقاي هاشمي رو که ميخواستن از نيشابور برن کازرون، تو کتاب تعليمات اجتماعي.
شما يادتون نمياد ولي سره کلاس انشاء که ميشد اگه نوشته بوديم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولي اگه ننوشته بوديم زنگ استراحت دل درد ميگرفتيم!
شما يادتون نمياد يک مدت از اين مداد تراش رو ميزي ها مد شده بود هرکي از اونا داشت خيلي با کلاس بود.
شما يادتون نمياد دبستان که بوديم معلم بهداشت يه ساعتايي مي اومد با مدادامون لاي موهامونو نگاه مي کرد.
شما يادتون نمياد! روي فيلماي عروسي، موقعي که دوماد داشت حلقه رو توي انگشت عروس مي کرد؛ آهنگ يه حلقه طلايي معين و مي ذاشتن.
شما يادتون نمياد:قبل از شروع برنامه يه مجري ميومد اولش شعر مي خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام مي کرد…آخرشم مي گفت شما رو به ديدن برنامه ي فلان دعوت مي کنم..
شما يادتون نمياد تو فيلم سازدهني مرده با دوچرخه توکوچه ها دور ميزدو ميخوند:دِريااااااا موجه کا کا.. دِريا موجه.
شما يادتون نمياد، تو نيمکت ها بايد سه نفري مي نشستيم بعد موقع امتحان نفر وسطي بايد ميرفت زير ميز.
شما يادتون نمياد، سرمونو مي گرفتيم جلوي پنکه مي گفتيم: آ آ آ آ آ آآآآآ
شما يادتون نمياد، مراد برقي عاشق محبوبه بود، وقتي سريال مراد برقي شروع ميشد پرنده تو خيابونها پر نميزد.
پدر داشت روزنامه مي خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پيش پدرش رفت و گفت : پدر بيا بازي کنيم پدر که بي حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنيا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتي عکس را به پدرش داد. پدر ديد پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسيد که نقشه جهان رو …از کجا ياد گرفتي؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتي آدمها درست بشن دنيا هم درست ميشه.