به گزارش مشرق به نقل از فارس، موضوع خواندن کتاب شعر که به تبع آن خرید کتابهای شعر را در بردارد موضوع مهمی بود که ما را بر آن داشت کتاب شعر و چالشهای پیش روی آن را از 3 زاویه دید متفاوت نگاه کنیم. ابتدا سراغ مردمی که در نمایشگاه کتاب حاضر میشوند رفتیم و از آنها پرسیدیم که آیا کتاب شعر را در سبد کالای مصرفی چون کتاب قرار میدهند یا نه؟ سپس سراغ شاعران رفتیم و با آنها درباره مشکلات و آسیبهای پیش روی انتشار کتابهای شعر سخن گفتیم و در نهایت پرونده حاضر را پیش ناشران شعر بردیم و از آنها درباره مشکلات انتشار کتاب شعر و صرفه اقتصادی آن پرسیدیم.
بخش اول/مردم و کتاب شعر
ما با چند سئوال مهم سراغ بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب رفتیم. اول اینکه آیا آنها مرتب و هدفدار کتاب شعر میخرند یا نه و اگر کتاب شعر میخرند چه کتاب شعری هستند. سئوال دیگر ما این بود که آیا آنها از شاعران معاصرمان و به خصوص آنهایی که در قید حیات هستند کسی را میشناسند و این شناخت در حدی هست که از آنها نام ببرند یا خیر و اگر شناختی از شاعران معاصر ما دارند، از کجا به دست آوردهاند؟ رادیو و تلویزیون، نشریات، فضای مجازی و دوستان کدامیک به آنها کمک کردهاند تا سراغ کتاب شعر شاعران معاصر بروند.
نگاه اول: جوانیهایم کتاب شعر میخریدم اما نمیخواندم!
خانم صیف اللهی را در یکی از راهروهای نمایشگاه یافتیم. او از اطلاع رسانی نمایشگاه گرفته تا ناشرانی که کتاب شعر میفروختند، میپرسید آیا خبری از برنامه مشاعره در نمایشگاه کتاب دارند؟ و هیچ کس خبری نداشت و شانس خوب یا بدش! او را به ما رساند و راهنماییش کردیم. از این خانم مسن پرسیدیم که آیا مخاطب کتابهای شعراست؟ و پاسخ شنیدیم بله خیلی زیاد و حتی برنامه مشاعره دکتر آذر را مرتب دنبال میکند.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا کتاب شعر هم میخرد یا نه گفت:جوانی هایم کتاب شعر میخریدم. اما خیلی کم وقت میکردم که این کتابها بخوانم.
این خانم این سئوال ما مبنی بر اینکه آیا در نمایشگاه کتاب دنبال کتاب شعر می گردد یا نه ، این گونه پاسخ داد: دنبال کتاب شعر میگردم اما نه برای خودم بلکه برای بچههایم دنبال کتاب شعر خوب هستم. ولی برنامه ها درباره شعر را از تلویزیون پی میگیرم.
صیف اللهی که علاقهاش به شعر و شاعری محدود شده بود به برنامه مشاعره تلویزیون و این علاقه تا آنجا پیش رفته بود که برنامهها را با تلفن همراهش ضبط کند و شعرها را بارها بشنود، از شاعران معاصر کسی را نمیشناخت و نمیدانست برای فرزندانش باید چه کتاب شعری بخرد. مطالعه او در اشعار شعر فارسی محدود شده بود به اشعار سهراب سپهری، شهریار، حافظ و سعدی و دیدن برنامه مشاعره.
نگاه دوم: کتاب درسی و سریال تلویزیون و شعرخوانی مقابل رهبر
آقای رجبی 25 ساله، مورد دیگری بود که او را کنار غرفه یکی از ناشران شعر یافتیم. در مدتی که او را میپاییدیم! بارها کتابهای شعر را برداشت، تورق کرد و سرجایشان گذاشت. نهایتا 3 کتاب شعر را انتخاب کرد، قیمتها را پرسید و یکی را سر جایش گذاشت و نهایتا 2 کتاب شعر خرید.
رجبی که لیسانس مدیریت بازرگانی داشت در پاسخ به این سئوال که آیا همیشه کتاب شعر میخرد گفت: یکی دو سالی هست که کتاب شعر می خرم. مخصوصا امسال که با انگیزه بیشتری برای خرید کتاب شعر آمدهام.
از این آقای جوان درباره هدفدار بودن خریدش پرسیدیم که آیا میداند چه کتابی و از چه ناشری بخرد یا اینکه همینطور چرخی بین کتابها میزند و هر کتابی که چشمگیر باشد آن را میخرد و پاسخ شنیدیم من شاعران را می شناسم. از معاصرها بیشتر شهریار و قیصر امینپور را می خوانم. اما درباره ناشران اطلاعی ندارم. کتابهای شعر را نگاه میکنم و اگر شعری از شاعر مدنظرم دیدم یا اینکه کتاب شعری چشمم را گرفت، میخرم.
از او پرسیدیم از شاعران معاصر و زنده چه کسانی را میشناسد؟ گفت: فاضل نظری و سعید بیابانکی را میشناسم و کتابهایشان را میخوانم.
وی در پاسخ به این سئوال که چه طور این شاعران را شناختید گفت: شعر قیصر امینپور و شهریار که در کتاب درسیمان بود و من را به شعرشان علاقه مند کرد ضمن اینکه سریال شهریار خیلی روی من تاثیر داشت و باعث شد جدیتر سراغ کتابهایش بروم.
کتاب فاضل نظری را هم از دوستم گرفتم و از شعرش خوشم آمد. سعید بیابانکی را هم از شعر خوانیش مقابل مقام معظم رهبری شناختم.
نگاه سوم: فراغتهای دانشجویی در خوابگاه برای آشنایی با شعر
دو خانم جوان کنار غرفه ناشری که هم کتاب شعر میفروخت و هم ادبیات، سرگرم بحث بودند. چند کتاب را با تردید برداشتند. ورق زدند. بستند. به طرح جلدش نگاه کردند و سرجایش گذاشتند. اولی اصرار داشت که کتابها را نخرند و دومی با تردید کتابها برمیداشت و سرجایشان میگذاشت. مردد بود که چه بخرد. اصلا بخرد یا نخرد. تا اینکه صدایش زدیم تا از او درباره کتاب شعر بپرسیم. هول شد که من چیزی نمیدانم. مطمئنش کردیم سئوالهایمان آن قدر عام هستند که از پس پاسخ دادن به آن بر آید. لیسانس حقوق داشت و وقتی پرسیدیم در نمایشگاه کتاب دنبال خرید کتاب شعر هم هست یا نه گفت: قبلا دنبال کتاب شعر نبودم اما در خوابگاه دانشگاه در فرصتهای بیکاری با دوستان به شعرخوانی می پرداختیم و از آنجا کم کم به شعر علاقهمند شدم.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا کتاب شعر از شاعران معاصر می خرید یا شاعران قدیمی گفت: از شاعران قدیمی کتاب میخرم اما از میان شعرهای شاعران جدید شعرهای نیما را دوست دارم.
میخواستیم بدانیم او از از شاعران زنده و معاصر چه کسانی را می شناسد با کمی مکث گفت: همان خانمی که شعرهای قشنگی برای امام زمان میگوید. بیشتر مکث کرد و گفت طاهره صفار زاده را میگویم.
وقتی شنید که طاهره صفارزاده هم از دنیا رفته ادامه داد: من اصلا اهل شعر نبودم. من بیشتر کتابهای شهید مطهری و شریعتی را میخواندم. پس اطلاعی از دنیای شعر و شاعران ندارم اما اگر تصادفی از کتاب شعری خوشم بیاید میخرم.
نگاه چهارم: شعرهای شاعران قدیمی برایم ثقیل است
مورد چهارم خانمی جوان و کوله پشتی بر دوش بود که حداقل تیپ و قیافهاش به ما نشان نمیداد که دنبال کتاب شعر شاعران متعهد و انقلابی باشد اما از این شاعران کتاب میخرید. مقابل غرفه ناشر ایستاده بود، کتابها را باز میکرد و به صفحات اول میرفت و کتابها را انتخاب میکرد. نمیدانستیم مبنای انتخابش چیست اما 8 کتاب شعر خرید آن هم نه با بن کتاب و کارت هدیه بلکه با پولهای نقدی که در جیب داشت.
از خانم صفایی که لیسانس اقتصاد داشت پرسیدیم شما همیشه کتاب شعر می خرید؟ و شنیدیم که بله. همیشه.
این خانم در پاسخ به این سئوال که از شاعران معاصر کتاب می خرید یا شاعران قدیم و کلاسیک، گفت: بیشتر از شاعران معاصر و مخصوصا شاعران 100 سال اخیر چون شعرهای شاعران قدیمی برای من ثقیل است. اما شاعران امروزی با واژه های آشناتری شعر می گویند.
از او درباره مبنای انتخاب کتابهای و قالب شعری که به آن علاقه دارد پرسیدیم و جواب داد: من کتابهای شعر غزل و رباعی را میخرم و به شعر در قالب های کلاسیک علاقه مندم.
صفایی از شاعران زنده و معاصر افراد زیادی را می شناخت و برای ما علیرضا قزوه، علی صالحی ،علی معلم، محمد علی بهمنی را مثال زد. او این شاعران را بیشتر از راه رسانهها و به خصوص تلویزیون شناخته بود.
نگاه پنجم: شعرشاعران جوان، شعرهای امروزی و شعرهای اجتماعی را دنبال می کنم
آقایی میانسال با تحصیلات فوق دیپلم مشتری دیگر یک ناشر شعر بود و هر آنچه در سال گذشته کتاب شعر جدید منتشر شده بود ، خرید. از او پرسیدیم شما به صورت گذری کتاب شعر می خرید یا مشتری دائم کتاب های شعر هستید؟ پاسخ داد: من بیشتر از گذری مخاطب شعر هستم و هرسال در نمایشگاه کتاب، دنبال کتابهای شعر جدید میآیم و آنها را میخرم.
از این آقا که فقط غزل می خواند خواستیم تا بگوید آیا شاعر خاصی مد نظرش هست یا نه و گفت: من به طور کلی شعرشاعران جوان، شعرهای امروزی و شعرهای اجتماعی را دنبال می کنم.
خواستیم چند نفر را نام ببرد و از محمد سلمانی، محمدعلی بهمنی و مریم حقیقت جو نام برد. راه شناخت این مخاطب شعر از کتابهای شعر و شاعران جوان بیش از رادیو تلویزیون و توصیه دوستان، عضویت در سامانه مخاطبان سوره مهر بود که از راه پیامک با شاعران و کتابهای شعر آشنا شده بود.
نگاه ششم: آشنایی با شاعران از راه اتوبوس!
سوژه آخر ما خانمی 30 ساله بود که اطراف یکی از غرفهها پرسه میزد. میآمد و کتاب شعری را میخواند و میرفت. دقایقی بعد باز میگشت کتاب دیگری برمیداشت و میخواند اما نمیخرید! بار سومی که این کار را تکرار کرد سراغش رفتیم و پرسیدیم: بالاخره کتاب شعر میخرید یا نه. در آمد که معلوم نیست و فکر نکنم بخرم.
پرسیدیم چرا و جواب داد: شعر را دوست دارم اما حیفم میآید پول خرجش کنم. چند باری که نگاه کنم شعر را حفظ میشوم. اما 3000 تومان و 4000 تومان پول برای خرید کتاب شعر از نظر من زیاد است.
این خانم مقتصد شعردوست در پاسخ به این سئوال که از شاعران معاصر و زنده چه کسانی را میشناسید، گفت: اسم علیرضا قزوه و علی معلم را شنیدهام اما کارهای میلاد عرفانپور و امید مهدینژاد را خواندهام و دوست دارم. البته مردد هستم که مهدینژاد شاعر باشد یا نه.
از او درباره راه آشناییش با این شاعران شنیدیم و پاسخ داد: رباعیهای عرفانپور را در وبلاگها دیدهام و خیلی رباعیها را دوست دارم و گاه گاهی حتی آنها را برای دوستانم پیامک میکنم. درباره آقای مهدی نژاد هم کتابهای طنزی را در اتوبوس به خاطر میآورم که درباره اتوبوس و جوراب و همسایه و از این چیزها بود و من خیلی خوشم میآمد اما مشخصا در ذهنم نیست که شعری از او خوانده باشم یا نه. برای همین مردد بودم.
در گزارش پیش رو به سراغ مردم رفتهایم و از آنها درباره خرید کتاب شعر و آشناییشان با شاعران پرسیدیم، تلویزیون، کتابهای درسی، رسانهها بیشترین تواتر را در راههای شناخت مردم داشتند.