به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: تجاوز ائتلاف غربی-عربی به مردم مظلوم یمن حدود شش سال به طول انجامیده است. این جنگ، براساس اظهارات منتشر شده از سوی مقامات ارشد بعضی از کشورهای اسلامی باید در دو هفته به نتیجه نهایی یعنی چیرگی مطلق دولت سعودی بر یمن، میرسید. قطعنامه سازمان ملل که سه هفته پس از شروع جنگ صادر شد، هم از این مسئله خبر میدهد. در این قطعنامه با به رسمیت شناختن انصارالله، بر شکست ائتلاف ضدیمنی غرب و جمعی از کشورهای عرب بهطور ضمنی اعتراف شده بود. قطعنامه سازمان ملل بر مبنای اعمال فشار به یمنیها برای پذیرش شرایط سیاسی و نظامی سعودی تنظیم گردید. محاصره مطلق و در واقع تحریم یمن مهمترین بخش این قطعنامه بود.
در آن زمان غربیها و دولتهای عربی مهاجم تردید نداشتند که یمن نمیتواند در حین جنگ، محاصره و تحریم مطلق را تحمل کند و از این رو ناگزیر به خواستههای سعودی تن میدهد. شرایط یمن در آن مقطع، شباهت زیادی به شرایط «باریکه غزه» داشت؛ دوپارچگی دولت در شمال و جنوب، فقر شدید، محدود بودن به یک تا دو همسایه، عدم امکان استفاده از دریا و هوا و زمین برای ارتباطات خارجی، دور بودن از جبهه مقاومت برای دریافت پشتیبانیهای مؤثر، همکاری مطلق غرب با طرف مهاجم و دشمنی کینهورزانه با طرف مظلوم، شباهتهای زیادی میان یمن و غزه پدید آورده بود. البته در نهایت همانطور که مردم غزه علیرغم همه محدودیتها، مقاومت کرده و تا حدی شرایط را تغییر دادند، مردم یمن نیز مقاومت کرده و شرایط را تا حد زیادی تغییر دادند.
رژیم سعودی در دوم اردیبهشت ۱۳۹۴ -یعنی ۲۷ روز پس از آغاز جنگ- با تغییر عنوان عملیات خود از «طوفان قاطعیت» (عاصفهالحزم) به «بازگرداندن امید» (اعاده الامل) به شکست خود اعتراف کرد اما در عین حال از ابعاد حملات خود به یمن کم نکرد و این نشان داد که یک ماه پس از جنگ، از نگرانی سعودیها نسبت به تحولات یمن کاسته نشده است و حالا جنگ با یمنیها به یک مخمصه هم برای آلسعود تبدیل شده بود؛ چرا که جنگ به تلاش یمنیها برای دستیابی به تسلیحات کارآمدتر ابعاد جدیدی میداد و تداوم مقاومت نظامی یمنیها و تشدید آن، یک ماه پس از آغاز جنگ، نشان داد محاصره دریایی، هوایی و زمینی یمن نتوانسته، توانمندی نظامی یمنیها را با محدودیت مواجه گرداند. ظاهراً سعودیها با این گمانهزنی که توانایی تسلیحاتی یمنیها، ماهیت بیرونی دارد، به محاصره مطلق یمن برای ضربه اساسی زدن به توانایی نظامی آنان اطمینان کامل داشتند ولی یک ماه پس از محاصره مطلق یمن، دریافتند که مقاومت یمن خوداتکاست و در عین حال توانسته هرچه را که باید از خارج وارد کند، وارد کرده است.
سعودیها از آغاز عملیات «بازگرداندن امید» با مخمصه جدی در جنگ مواجه گردیدند و در پی راه فرار میگشتند و این در حالی بود که در مدت زمان کوتاهی ائتلاف عربی-اسلامی علیه یمن فرو پاشید و از حدود ۱۷ کشوری که در آغاز با ریاض در جنگ همراه شده بودند، جز امارات باقی نماند. از همین رو سعودیها به مرور از خواستههای خود فروکاستند ولی در عین حال روی خلع یمنیها از سلاحهای دوربرد و میانبرد تمرکز کرده و کوتاه نیامدند. و این در حالی بود که یمنیها به مرور به سلاحهای مختلف دست پیدا کرده و به خصوص در تولید انواع موشکها و پهپادهای تهاجمی به موفقیتهای ویژهای دست پیدا کرده و به موقعیتهای مهمی رسیده بودند. عملیات تهاجمی انصارالله و ارتش یمن به الشیبه، بقیق، خریص و الدوادمی در عمق حدود ۱۰۰۰ کیلومتری خاک سعودی و ضربات شدیدی که به تأسیسات نفتی سعودی وارد کردند، سعودیها و غربیها را مبهوت کرد.
بر این اساس در آذر ۱۳۹۷ که مذاکرات استکهلم میان طرفهای مختلف عربی و یمنی برگزار شد و به توافقاتی پیرامون نحوه اداره بندر استراتژیک «الحدیده» انجامید، در این مقطع سازمان ملل تلاش کرد تا مدل الحدیده را درخصوص صنعا نیز تکرار کند و عملاً پایتخت یمن را تحت اداره بینالمللی درآورد و در واقع قلب یمن را از دست مردم آن بگیرد. اما این طرح به جایی نرسید و چهار دور عملیات مختلف سعودیها و اماراتیها برای به محاصره درآوردن صنعا نتیجه نداد. از آن طرف یمنیها با انجام عملیاتهای تهاجمی به عمق خاک سعودی که برجستهترین آن رشته عملیاتهای نصرمنالله بود، روحیه تهاجمی خود را ۴ سال پس از آغاز جنگ نشان دادند و کمی بعد عملیاتهای آنان در داخل یمن نیز وجهی تهاجمیتر پیدا کرد. انصارالله در زمان کوتاهی توانست استان «الجوف» در مرز عربستان را آزاد و بر بخش وسیعی از استان اقتصادی مأرب نیز سیطره پیدا کند که با این دو رشته عملیات، هرگونه امید غربیها و دولتهای سعودی و امارات برای تهدید موقعیت پایتخت یمن به یأس کامل مبدل شد. اگر به روند جنگ در این دو سال نگاه بیندازیم درمییابیم که در این دو سال هیچ پیشرفتی در بعد نظامی و نیز در بعد سیاسی جنگ به نفع سعودیها و اماراتیها پدید نیامده است و این در حالی است که انصارالله در این دو سال علاوهبر خسارتهایی که به تأسیسات نفتی سعودی در اعماق خاک این کشور وارد کرده، استان جوف و استان مأرب را نیز آزاد کرده است.
مقامات واشنگتن از یک سال پیش متوجه شدند که این جنگ به ضرر آمریکا و عوامل آن پیش خواهد رفت و هر چه بگذرد به موقعیت یمنیها کمک کرده و در عین حال بر میزان دلبستگی یمنیها به ایران و جبهه مقاومت میافزاید و از این رو از حدود یک سال پیش زمزمه لزوم پایان دادن به جنگ در دولت و کنگره به گوش میرسید. این موضوع اگرچه مورد قبول سعودیها بود، اما رژیم غاصب صهیونیستی را بسیار خشمگین کرد چرا که انصارالله یمن به مرور به مقاومت خود هویتی منطقهای بخشیده و رسماً خود را بخشی از مقاومت منطقه و در همپیمانی با ایران و حزبالله لبنان و مقاومت فلسطین میخواند و متقابلاً مقاومت فلسطین و لبنان به طور جدی از مقاومت یمن حمایت میکردند. این مسئله برای اسرائیل یک تهدید بسیار حیاتی تلقی میشد چرا که تثبیت موقعیت انصارالله در یمن میتوانست نقشه دو دهه اخیر این رژیم در سیطره بر دریای سرخ را نیز برهم بزند و به یک تهدید جدی امنیتی علیه اسرائیل هم شکل بدهد و این یعنی تغییر ژئواستراتژیک در منطقه.
با روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا بار دیگر این مسئله که ادامه جنگ به ضرر آمریکا و رژیمهای سعودی و امارات است، مطرح گردید. در عین حال آنان گمان میکردند تغییر دولت در آمریکا میتواند به هر دو معادله جنگ و سیاست در یمن تغییر جهت بدهد. به گمان آنان بایدن میتواند با شعار خاتمه جنگ یمن در مقام ظاهری مدافع یمنیها وارد شود و مردم یمن و به خصوص انصارالله را به پذیرش چرخش سیاست متقاعد نماید تا هم جنگ به پایان برسد و سعودی را از تهدید نظامی خارج کند و هم چرخش سیاسی اتفاق بیفتد تا امنیت اسرائیل تأمین گردد. بر این اساس مقامات دولت بایدن و نماینده ویژه آنان در امور یمن مشغول رد و بدل کردن یک پیام دووجهی به یمنیها شدند؛ پیغام این بود که به شرط جدا شدن یمن از محور ایران، واشنگتن سعودی را وادار به خاتمه جنگ کرده و محاصره یمن را نیز برمیدارد. نتایج این پیام کاملاً آشکار و واضح بود. آمریکا میخواست جنگ را به نفع سعودی و به ضرر یمن به پایان برساند و گریبان دو رژیم اسرائیل و سعودی را از دستان پرقدرت یمنیها برهاند. اما پاسخ یمنیها خیلی هوشمندانه بود؛ «تعیین تکلیف آمریکا برای یمن که در کدام جبهه باشد و چه سیاست خارجی را اتخاد کند، خود جنگ هویتی علیه یمن است و ما فقط توقف جنگ بدون هر قید و شرطی را میپذیریم.».