در یک چنین شیر تو شیر کبرایی ، نباید از ناشران دفاع مقدس انتظار ویژه ای داشت (گرچه ما عادت کرده ایم که اصولا در هر شرایطی از ناشران دفاع مقدس انتظار ویژه ای نداشته باشیم) اما با این حال ، گشت مبسوط و توام با صبر و حوصله ای زدیم در شبستان مصلای امام خمینی و حدود بیست غرفه را پیدا کردیم که که محصولاتِ کتبی با موضوع دفاع مقدس و پایداری عرضه می کردند.
به ترتیب حروف الفبا به بررسی تک تک این غرفه ها می پردازیم و با سعی می نماییم با شفافیت و صراحت ، به شرح و ثبت آن چه دیدیم بپردازیم. یقین داریم که آن چه خواهیم نوشت خوشایند مسئولان این انتشارات نخواهد بود اما چاره چیست که در عرصه ادبیات و محصولات مکتوبِ دفاع مقدس ، اتمسفری دهن دره ساز حاکم است و حضراتی که در به هر دلیلی افتخار ورود به این جزیره ی گنج را داشته اند ، به جای کشف الماس و زمرد ، به درختان گوجه سیز و بوته های خیار مشغول هستند و حال ما تماشاگرانی که این فیلمِ اعصاب خرد کن را به نظاره نشسته ایم ، به حال تماشاچیان مسابقه فوتبال می ماند در زمانی که بازکن تیم محبوبمان ، فرصتِ گلِ مسلمی را به هباء و هدر می دهد و آه از نهادِ سوخته مان برمی آید که :« حواست کجاست فلان فلان شده؟» و...
الغرض ؛ این هم گشت و گذار تصویری «مشرق» در بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران برای رصد کردن ثمره یک سال فعالیت ناشرانی که قرار است پل ارتباطی ما باشند با تاریخ پرافتخار انقلابمان. نوشتم «پل ارتیاطی» و دوباره به یاد کارتون های سال های کودکی مان افتادم که بر روی دره ای ، پل معلق پوسیده ای در باد تکان می خورد و پسر شجاع باید از روی آن می گذشت تا به داروی شفابخشی برسد که خانم کوچولو را از مرگ نجات می داد و جان ما در می آمد تا حضرت پسرشجاع از روی این پل که معمولا به یک تار مو هم بند بود گذر کند. بگذریم...
انتشارات «سوره مهر» که چند سالی است راه و چاه به پول رساندن آثار خود را پیدا کرده است ، امسال از معبرِ منتهی به شبستان ، کار تبلیغی خود را شروع کرده بود. گل های سرچینِ امسال ، کتاب های «نورالدین،پسر ایران» و «پایی که جا ماند» بودند. البته بچه های سوره مهر سعی دارند یک کتاب نتچسبک و بی حس و حال را هم کنار این دو اثر فاخر به مخاطبان قالب کنند که به نظر می رسد در این مسیر توفیق زیادی کسب نکرده اند. درست است که فرمول های مدرن تبلیغاتی معمولا کارآمدی خود را نشان می دهند اما سوره مهری ها کمی هم باید روی شعورِ مخاطبان کتاب های دفاع مقدس حساب باز کنند. ارزش متاب های دفاع مقدس ، مثل خاصیت مغناطیس در آهنربا نیست که هر کتابی را کنار این دو گنجینه بگذاری ، جذابیت و کشش پیدا کند. می دانم گوشتان به این حرف ها بدهکار نیست اما گفتیم که فکر نکنند خیلی زرنگ تشریف دارند.
بی انصافی است اگر یادی نکنیم از دو شهیدی که نا و یادشان ، نمایشگاه بیست و پنجم را معطر کرده بود. شهیدان عبدالله میثمی و ناهید فاتحی کرجو ، که تصاویر و شرح کوتاه سیره ی آنان در میان ده ها بنر و تراکت تبلیغاتی ، خودنمایی می کرد. خدا پدر هر شیر پاک خورده ای را که باعث و بانی این خیر و برکت بوده بیامرزد که در این نمایشگاه مد و فشن ، کلی حظ و حال بردیم. رو حمان با یادشان شاد.
نشر امینان(محمل) ناشر اختصاصی دفاع مقدس نیست اما عامل عرضه ی محصولات مکتوبی است که توسط یکی از بچه هیئتی های با حس و حال به نام «عمادی» تولید شده اند. این محصولات که درباره تعدادی از شهدای گمنام مثل ابراهیم هادی و شاهرخ ضرغام تهیه شده اند ، گرچه دارای نواقص جدی و ایراد های اساسی هستند اما بد حوری بوی خلوص و صفا می دهند و اتفاقا مشتری های پر و پا قرصی هم دارند. فی الحال که دستمان از این برادر عمادی کوتاه است اما برادرانه پیشنهاد می کنیم که با رفع ایرادات کارش ، وجهه تخصصی محصولاتش را بالا ببرد. به هر حال چون خصوصی است و یک نفر هم هست و بنا بر اخبار واصله ، جوان و تازه کار هم هست ، جای خسته نباشید و دست مریزاد دارد.
انجمن عکاسان دفاع مقدس ، کار تعریف شده و تخصصی خودش را دارد و اما آثارش محدود و قیمت آن ها بالا است. البته با توجه به کیفیت آلبوم های منتشر شده توسط این عزیزان ، درباره قیمت نمی شود زیاد صحبت کرد ، اما به هر حال چهل هزار تومان و سی هزار تومان ، هنوز هم پول کمی نیستند. البته حضرات همیشه در این مواقع ، قیمت یک جفت کفش و یک پیتزای مخلوط را به شاکیان یاد آوری می کنند که البته مقایسه بدی هم نیست. «آلبوم حماسه الوند» و «آلبوم شهید» قیمت هایی معادل با 6 یا 5 پیتزای مخلوط را دارند اما به هر حال ، در این اوضاع اقتصادی ، معمولا مشتری های آثار دفاع مقدس ، در سال 6 بار پیتزا نمی خورند. ضمن این که بازار مینی پیتزا همیشه گرم است. در کنار آلبوم های قطور و گران قیمت ، پوستر های با کیفیت از عکس های این آلبوم ها و یا آلبوم های کم حجم تر و ارزان تر ، مشتری بیشتری دارد. باز هم می دانم که کلاس خودتان را از گوش دادن به این حرف ها بالاتر می دانید اما این حرف دلمان بود.
ضمنا ، برادران ! آلبوم های آقای استاد فریدونی و استاد صادقی که که وعده ی انتشارش را داده اید ، لابد قیمت هایی در همین ردیف دارند. باور کنید ما در سال ، قطعا 18 بار پیتزا نمی خوریم ، کسی توقع ندارد این آلبوم های فاخر را به قیمت روزنامه همشهری بفروشید اما قطعا ارائه عکس های دفاع مقدس در قالب لوح فشرده کم هزینه تر است. از چی می ترسید؟ از کپی و توزیع غیر مجاز؟؟ واقعا فکر می کنید همین آلبوم های فاخر و گران قیمت ، به صورت خودجوش و با سرعت ، با بهترین کیفیت ، اسکن و توزیع نخواهند شد؟؟ اگر کمی دندان طمع را شل کنید ، بخشی از این بازار غیر مجاز ، به صورت قانونی در اختیار خودتان خواهد بود.
ضمنا ، برادران ! آلبوم های آقای استاد فریدونی و استاد صادقی که که وعده ی انتشارش را داده اید ، لابد قیمت هایی در همین ردیف دارند. باور کنید ما در سال ، قطعا 18 بار پیتزا نمی خوریم ، کسی توقع ندارد این آلبوم های فاخر را به قیمت روزنامه همشهری بفروشید اما قطعا ارائه عکس های دفاع مقدس در قالب لوح فشرده کم هزینه تر است. از چی می ترسید؟ از کپی و توزیع غیر مجاز؟؟ واقعا فکر می کنید همین آلبوم های فاخر و گران قیمت ، به صورت خودجوش و با سرعت ، با بهترین کیفیت ، اسکن و توزیع نخواهند شد؟؟ اگر کمی دندان طمع را شل کنید ، بخشی از این بازار غیر مجاز ، به صورت قانونی در اختیار خودتان خواهد بود.
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ، امسال چیز جدیدی برای عرضه نداشت. راستش سال های قبل هم ، صرف نظر از یکی - دو مورد تصادفی ، اوضاع همین بود. البته به کسی هم برنمی خورد که این ینیاد ، در حقیقت معاونت فرهنگی ستاد فرماندهی کل نیروها مسلح است و امکانات منحصربفرد مادی و معنوی برای خلق آثار ماندگار دفاع مقدس دارد. چند کتاب کم رمق را نمی توان با طرح جلد های رنگ و وارنگِ گرافیکی به عنوان محصول چنین تشکیلات عریض و طویلی به رسمیت شناخت. البته می دانم به این قبیل انتقادها عادت کرده اید و ترک عادت هم سلامتی را به خطر می اندازد ولی حضرات! التماس می کنیم ، جان مادرتان، سالی حداقل یک کار فاخر و تاثیر گذار منتشر کنید. به خدا برای شما کار سختی نیست. فقط کمی چیز لازم دارد. چیز دیگر! اصلا ولش کن.
ینیاد شهید چمران ، مانند شخص شهید چمران ، بی ادعا و کم حرف بود. البته آثار شهید چمران محدود است و توقعی نیست که ایشان در آسمان هفتم ، به نگارش آثار جدید بپردازند اما این بنیاد طی یک دهه ی گذشته ، هیچ تغییر و تحولی در شکل و فرم آثار شهید چمران نداده است. مهندس چمران همیشه این قبیل انتقادات را به کم کاری هایش ، با این استدلال که ما بودجه تخصیصی نداریم و این یک مرکز خصوصی است از سرش باز می کند ولی مگر انتشار یک لوح فشرده صوتی با ظاهری آراسته که شامل تمام سخنرانی های موجود از شهید چمران باشد ، چقدر هزینه می برد؟ یا انتشار یک آلبوم عکس فاخر با تیراژی محدود از عکس های شهید چمران ، چقدر پول نیاز دارد؟ محق کردن این آرزو ها فقط کمی حس و حال و ایضا انگیزه احتیاج دارد که شما ... دارید یا ندارید؟؟
پیام آزادگان ، انتنشارات ستاد امور آزادگان و یادگار مرحوم حجت الاسلام ابوترابی است. این غرفه متاع ویژه ای با موضوع آزادگان برای عرضه نداشت. مسلم است که مرام زاهدانه ی مرحوم ابوترابی بر همه ابعاد این ستاد غلبه دارد اما حداقل این توقع می رفت که کتاب های متعدد خاطرات آزادگان از میان ناشران دیگر انتخاب می شد و در این غرفه عرضه می گردید. استطاعت مالی محدود این ستاد را باور داریم اما با این ویژگی و فقدان محصولات فراوان و متنوع ، چرا این انتشارات ، غرفه ای دو دهنه و بزرگ اجاره کرده است؟
غرفه سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش ، علاوه بر آثار خشک و تخصصی نظامی ، چند تایی هم اثر فرهنگی داشت. البته ما که زورمان به برادران ارتشی نمی رسد. یک کلمه بگوییم که بالای چشمتان ابرو است ، متهم می شویم که عامل این نهاد و آن رقیب و فلان دشمن هستیم و یا نسبمان می رسد به نامردهایی که اول انقلاب ، شعارِ انحلال ارتش را سر داده بودند. ضمن اعلام برائت از همه دشمنان ارتش ، تاکید می کنیم که به خدا و بجان مادرمان ، ما هم معتقدیم که شهدای ارتش و حماسه سازان ارتشی ، جایگاه حقیقی خود را در عرصه های فرهنگی کشور ندارند. اگر گوش شنوایی بود که دلایل ما را بدون برچسب زنی می شنید ، خیلی خوب می شد ولی نیست.
روایت فتح ، ناشری است که هم اعتبار دارد ، هم کلاس دارد.کتاب های خوب هم دارد البته ، اما حجاب هایی هم دارد که چون ذکرش بی فایده است و همان حجاب ها مانع از تاثیر کلام می شود ، از کنارشان می گذریم. امید که روزگار ، به دریدن این حجاب ها کمک کند. به هر حال روایت فتح امسال هیچ کار جدیدِ چشمگیری نداشت(امان از حجاب ها).
در غرفه ستارگان ،با انبوهی از کتاب های چاپ شده توسط کنگره ی شهدای خراسان مواجهیم. از انصاف نباید گذشت که کتاب های انگشت شمار خوبی هم بین آن ها پیدا می شود که البته غنای محتوایی آن ها نمی تواند ضعف های شدید فنی و ساختاری شان را پنهان کند. مشکل همان مشکل کهنه ی آثار شهرستانی است. ظاهرا ستاد های کنگره شهدا در شهرستان ها ، خود را موظف می دانند به صاحب قلمان تازه کار و ناشی سرویس دهی کنند. چرا؟؟ دلایل قابل قبولی برای در پیش گرفتن چنین مسیری اقامه نشده است. این آثار از ضعف مفرطی رنج می برند که باعث ظلم آشکار به محتوای غنی و ارزشمند آن ها است. هیچ ناشر شهرستانی ، محکوم به چنین نقایصی نیست. با کمی خلاقیت و سیاست مدبرانه ی فرهنگی ، می توان جلوی این مسیرِ غلط را گرفت و در شهرستان ها نیز نویسندگانی توانمندتربیت نمود. عزیزان شهرستانی باید دیدگاه های خود را به کتاب و مقوله تولید آثار فرهنگی با موضوع دفاع مقدس عوض کنند. تجربه استثنایی و درخشان کنگره ی شهدای کرمان و سیستان و بلوچستان ، چگونه خلق شد؟ مگر حاج قاسم سلیمانی ، شهرستانی نبود؟ آن یادگار عظیم ، به مددِ افقِ دیدِ وسیع ایشان فراهم آمد و با گذشت یک دهه ، هنوز آثار آن کنگره ی فاخر ، در تهران دست به دست می چرخد. حاج قاسم سلیمانی ، بدون کم ترین تعصب قومی و قبیله ای ، کار را به دست کاردانان سپرد و شد آن چه شد. کاش دیگران هم کمی به آن سردار اقتدا کنند.
ستاد کنگره 7000 زن شهید کشور ، در مهم ترین نمایشگاه فرهنگی کشور ، به رسالت تاریخی خود عمل کرده !! و یک غرفه با کتاب های ناشران دیگر ایجاد کرده. همین و همین و همین. قطعا توقع ما بی جا است که انتظار شق القمر داریم. پس می گذاریم و می گذریم.
غرفه ی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ، کلکسونی از آثار نتچسبک است. البته ارتشیان عزیز جسارت ما را ببخشند. می دانیم که هرگونه انتقادی به ارتش ، به صورت سنتی به پای تلاش برای تضعیف این نهادِ ملی نوشته می شود اما خدا می داند که بزرگ ترین ایراد وارده بر ارتش ، همین بی ظرفیتی در برابر هرگونه انتقاد است. آخر عزیزان! چرا یک اثر قابل توجه و وزین در میان آثار منتشره ی شما وجود ندارد؟ این که خودتان با کتاب های منتشره حال می کنید قبول ! ولی این که همیشه فریادتان بابت مظلومیت ارتش بلند است ، جای گله دارد. یکی از اصلی ترین دلایل مظلومیت ارتش را باید در همین غرفه ی «سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش » جستجو کرد. تمامی آثار عرضه شده در این غرفه ، به شکلی هنرمندانه و با وسواس قابل ستایشی ، فقر دیدگاه عمیق فرهنگی را در عرصه ی حساس رسانه های مکتوب و خصوصا کتاب به نمایش می گذارند. ارتش و شهدای گمنام آن دقیقا به همین دلیل مظلومند. در ارتش های بزرگ دنیا ، ژنرال ها و امرای ستاره دار ، برای انتشار خاطرات خود به سراغ ادبا و روزنامه نگاران معروف می روند اما در کشور ما ، خاطرات رزمندگان ارتش و شهدای ارتش باید توسط افسران بازنشسته یا شاغل و یا وابستگان سازمانی ارتش نوشته شود. چرا؟؟ چرا این سازمان برای نوشتن حماسه های ارتش به سراغ حسین بهزاد یا خانم زهره حسینی یا خانم سپهری نمی رود؟
ضمن ادای احترام به ساحت مجاهدانِ ارتش جمهوری اسلامی ، برادرانه و از سر دلسوزی تاکید می کنم که بخش های فرهنگی ارتش ، برای خروج از مظلومیتی که همواره از آن می نالند ، باید لباس نظامی را از پیکره ی دیدگاه های فرهنگی خود خارج کنند و تجربه تمامی ارتش های منظم جهان را در اعتماد به «اصحابِ غیرنظامیِ فرهنگ» در پیش بگیرند. یقین دارم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد ولی ادای تکلیف کردیم.
ضمن ادای احترام به ساحت مجاهدانِ ارتش جمهوری اسلامی ، برادرانه و از سر دلسوزی تاکید می کنم که بخش های فرهنگی ارتش ، برای خروج از مظلومیتی که همواره از آن می نالند ، باید لباس نظامی را از پیکره ی دیدگاه های فرهنگی خود خارج کنند و تجربه تمامی ارتش های منظم جهان را در اعتماد به «اصحابِ غیرنظامیِ فرهنگ» در پیش بگیرند. یقین دارم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد ولی ادای تکلیف کردیم.
منتخبی از آثار منتشر شده در کنگره های شهدای سراسر کشور. نکته قابل عرضی نداشت. به هر حال خسته نباشند.
برای نشر صریر ، رجوع شود به همان بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس. با این توضیح که این بنیاد ، یک فروشگاه توپ در استراتژیک ترین گذرگاه فرهنگی ایران(روبروی دانشگاه تهران) دارد که تقریبا تمامی ناشران دفاع مقدس دیگر از داشتن چنین امتیازی محرومند. اما در زمینه استفاده درست از چنین موقعیتی ، جز دریغ و درد چه می توان نوشت؟
انتشارات عمادفردا ، از آن بخش خصوصی های با انگیزه است که بر خلاف اسم تماما بی سلیقه اش ، یکی دو تا کار تر و تمیز هم در آورده. باید دید در آینده چه خواهند کرد، تا این جایش که فقط یک خسته نباشید طلب دارند.
آخرش درست متوجه نشدیم که انتشارات فاتحان ، چه فرقی با صریر و بنیاد حفظ آثار دارد. این انتشارات ، پارسال خیلی خوش قد و قواره ظاهر شد و با چند تا کار شیک و قابل توجه و گنجینه ای مثل «مهتاب خین» درخشید اما امسال که خبر خاصی در آن نبود.فقط چند تایی بازار گرم کن داشت که با ناشیانه سعی می کردند نظر تماشاگران را به چند تایی کتاب نه چندان دلچسب که امسال چاپ شده بودند جلب کنند. طرح جلد ها خیلی به روز و چشمگیر بود اما متن هایشان به نظرم دلچسب نیامد. یک کاری با اسم تکراری درباره شهید وزوایی نظرم را جلب کرد. ظاهرا متن اصلاح شده ی کتابی بود که سال ها پیش چاپ شده بود. به نظرم این بهترین کارِ غرفه فاتحان آمد که ظاهرا چندین و چند بار هم تجدید چاپ شده بود ، هر چند که ایراداتِ دور از توقعی داشت.
به هر حال فاتحان ، نسبت به پارسال ، هیچ قدمی به جلو برنداشته بود. البته این مشکل مهمی نیست ، چون یک اپیدمی است و جلب نظر عموم را نمی کند.
به هر حال فاتحان ، نسبت به پارسال ، هیچ قدمی به جلو برنداشته بود. البته این مشکل مهمی نیست ، چون یک اپیدمی است و جلب نظر عموم را نمی کند.
معاونت روابط عمومی سپاه !! البته خبری هم نبود در این غرفه. گذشتیم.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یا همان دفتر مطالعات و تحقیقات جنگِ سابق ، سابقا قبله آمال همه کسانی بود که به دنبال بهترین و موثق ترین آثار پژوهشی در حوزه ی دفاع مقدس می گشتند. همه ساله در نماشگاه ، چند جلد کار جدید و جذاب عرضه می شد و یا حداقل یک مجلدِ جدید از روزشمارِ بزرگ دفاع مقدس ارائه می شد و تا حدی سیراب می کرد تشنه گان معارف تاریخی و تحلیلی دفاع مقدس را اما امسال این غرفه هم جواهری برای عرضه نداشت. هیچ مجلد جدیدی هم به روزشمار بزرگ دفاع مقدس اضافه نشد. شکایتمان را بابت ضربتی که ذوقمان خورده بود باید یه چه کسی می کردیم؟ جایگاه احترام به مخاطبی که هر سال به عشق کاری جدید به غرفه ی ای مرکز پژوهشی معتبر می آمد کجا بود؟؟ حسرتی خوردیم و گذشتیم.
بعد از ده-یازده سال ، وقتی خبر رو نمایی از آثار شهید حسن باقری منتشر شد ، منتظر فرصتی بودیم که خودمان را به عوامل توزیع این آثار برسانیم و یک دوره ی آن ها را تهیه کنیم ، با این تصور که کتاب های مذکور ، همان متن یادداشت های روزانه ی شهید حسن باقری است. چقدر شاکی بودیم از آقای جعفری که دست نوشته های حسن باقری را بلوکه کرده و خودش هم منتشر نمی کند این یادگار های خواندنی را.
و حالا کلی ذوق و شوق داشتیم که بالاخره آشِ موعودِ آقای جعفری جا افتاده و به صورتی مجلل و چشم نواز منتشر شده است. دوره ای پنج جلدی که با دیدنش ، قند توی دلت آب می شد. با ولع تمام ، دستی بر کاورهای یو وی خورده کشیدیم و از شنیدن قیمت سرسام آور این مجموعه هم خم به ابرو نیاوردیم. دو برابرش را هم می گفت ، می خریدیم و حالش را می ببردیم. نوش جانشان. ارزشش را دارد.
اما شروع کردیم به تورق کتاب ها. و چه مشت دندان شکنی خوردیم. هنوز خرده های دندانمان زیر زبانمان است. هیچ توضیح دیگری نمی دهم ، فقط جماعت! دلتان را خوش نکنید. این پنج جلد کتاب شیک و اتوکشیده ، همان سر رسید های معروف حسن باقری نیست. البته شاید به درد آن هایی که عشق آمار و ارقام در روزهای اول جنگ باشد بخورد اما هر چه هست ، آن روزنوشت های معروف حسن باقری نیست. خودتان بروید ببینید چیست و اگر حال کردید حدود شصت هزار تومن بابتش پول بدهید. خدا انصاف بدهد به آقای جعفری. چه زد حالی زد. نمی شد اول آن سر رسید ها منتشر می شد ، بعد این کتاب فوق تخصصی؟؟ لابد نمی شد دیگر ، من بهتر می فهمم یا ایشان؟؟؟
و حالا کلی ذوق و شوق داشتیم که بالاخره آشِ موعودِ آقای جعفری جا افتاده و به صورتی مجلل و چشم نواز منتشر شده است. دوره ای پنج جلدی که با دیدنش ، قند توی دلت آب می شد. با ولع تمام ، دستی بر کاورهای یو وی خورده کشیدیم و از شنیدن قیمت سرسام آور این مجموعه هم خم به ابرو نیاوردیم. دو برابرش را هم می گفت ، می خریدیم و حالش را می ببردیم. نوش جانشان. ارزشش را دارد.
اما شروع کردیم به تورق کتاب ها. و چه مشت دندان شکنی خوردیم. هنوز خرده های دندانمان زیر زبانمان است. هیچ توضیح دیگری نمی دهم ، فقط جماعت! دلتان را خوش نکنید. این پنج جلد کتاب شیک و اتوکشیده ، همان سر رسید های معروف حسن باقری نیست. البته شاید به درد آن هایی که عشق آمار و ارقام در روزهای اول جنگ باشد بخورد اما هر چه هست ، آن روزنوشت های معروف حسن باقری نیست. خودتان بروید ببینید چیست و اگر حال کردید حدود شصت هزار تومن بابتش پول بدهید. خدا انصاف بدهد به آقای جعفری. چه زد حالی زد. نمی شد اول آن سر رسید ها منتشر می شد ، بعد این کتاب فوق تخصصی؟؟ لابد نمی شد دیگر ، من بهتر می فهمم یا ایشان؟؟؟
سوره مهر ، انتشارات اختصاصی دفاع مقدس نیست اما حتی اگر سابقه پیشکسوتی و چند صد کتاب دفاع مقدس را که طی دو دهه منتشر نمود ، در نظر نگیریم ،طی چهار سال گذشته، به حق ، فاخر ترین و ماندگار ترین آثار دفاع مقدس را منتشر کرده است. این انتشارات دولتی است اما موفقیت های اخیر آن که ابعاد ملی به خود گرفته است ، زیاد ربطی به یارانه و سوبسید و پشتیبانی دولتی ندارد. خالقان آثار تاثیر گذار و جریان سازِ این سال ها ، یعنی « دا» ، « کوچه نقاش ها» ، «بابانظر» ، «نورالدین پسر ایران» و «پایی که جا ماند» تا آن جا که نویسنده اطلاع دارد ، تهرانی نیستند و حتی شخصیت های اصلی این کتاب ها ، (به غیر از صاحب خاطرات « کوچه نقاش ها») از آذربایجان و خراسان و خوزستان هستند اما آثارشان در ابعادی ملی درخشید و مطالعه ی این کتاب ها نیز بر حقانیت جایگاهشان تاکید می کند. تنها با تبلیغات محض و سنگین نمی توان گنجشک را به جای قناری جا زد. این کتاب ها حقیقتا ستودنی و تاریخی هستند. خالق این آثار سوره مهر نیست. سوره مهر یک بنگاه تجاریِ خوش ذوق است که فقط آثارش را خوب انتخاب می کند. هیچ کدام از این کتاب ها به سفارش سوره مهر نوشته نشده اند بلکه تنها انتخاب شده اند. خالقان این آثار ، بچه شهرستانی های متواضع و کم ادعایی هستند که هارت و پورت های قومی خود را کنار گذاشته و سال ها در مکتب اساتید بزرگی مانند علی رضا کمره ای ، مرتضی سرهنگی و هدایت بهبودی مشق نوشته اند و امروز سوره ی مهر تنها ثمره ی صبر و تواضع آن ها را درو می کند. صبر و تواضعی که در بسیاری از مدعیان دیده نمی شود.
در هر حال ، صرف نظر از قیمت های نجومی و کاسب کارانه ی سوره مهر که در جای خود مفصلا به آن ها خواهیم پرداخت ، این اننتشارات ، امسال با «پایی که جا ماند» و «نورالدین پسر ایران»دست پری داشت.
در هر حال ، صرف نظر از قیمت های نجومی و کاسب کارانه ی سوره مهر که در جای خود مفصلا به آن ها خواهیم پرداخت ، این اننتشارات ، امسال با «پایی که جا ماند» و «نورالدین پسر ایران»دست پری داشت.
«خاک های نرم کوشک» ، اولین کتاب آقای عاکف بود که با اقبال بی نظیری روبرو شد. انتشارات ملک اعظم ، احتمالا بر پایه ی همان اقبال عمومی به «خاک های نرم کوشک» ایجاد شد و قرار بود که همان موفقیت را تکرار کند یا حتی گامی به پیش بردارد اما ...
به هر حال ، قرار نیست که موفقیت یک اثر ، ضامن توفیق کارهای بعدی باشد. قرار نیست که یک گردآورنده ی خاطراتِ قابل ، حتما رمان نویس و قصه پرداز خوبی هم از کار دربیاید. حرف دیگری در باره ی این غرفه ندارم.
گرا ، یادگاری است از موفق ترین تحرک فرهنگی کشور طی دو دهه گذشته در خارج از پایتخت. آن روز ها ما ، کتاب های کنگره ی کرمان و سیستان و بلوچستان را باید با سفارش پستی می خریدیم. یادم می آید که سال 1377 ، به پول آن سال ها ، 17 هزار تومان دادم تا یک دوره کامل از آثار این کنگره برایم ارسال شود. و چه حالی کردیم با آن کتاب ها. امروز با دیدن گرا و چند جلد کتابِ نه چندان مهمی که بعد از رفتن حاج قاسم از لشکر ثارالله ، چاپ شده ، بیشتر متوجه تاثیر حضور یک مدیر آزاد اندیش در خلق آثار فرهنگی جاودانه شدم. گرا ، یادگاری است از آن مدیر و البته به نظرم به جای خلق آثار جدید ، بهتر است همان آثار قبلی را تجدید چاپ کرده و با شکل مناسبی توزیع کند.
تبلیغی اینترنتی دیده بودم از کتابی با نام «باند عقرب» و به هوای همین کتاب ، انتشارات «دارخوین» را پیدا کردم. گمانم بود که شاید سرِ چنین کاری به تنش بیارزد ، که راستش اگر هم می ارزید ، آن قدر برایم جذاب نبود که پول بابتش بدهم. اسم نویسنده برایم جالب تر بود. چندین کتابِ تازه منتشر شده ی دفاع مقدس با نام ایشان در همین نمایشگاه دیده بودم . حیرت زده ام که چرا این سبک نگارش که به کلی استناد روایت های تاریخی را زیر سوال می برد و با کم توانیِ ادبی به فاجعه ای تبدیل می شود، به شدت در میان ناشران غیر تهرانی رایج است. این گونه نوشتن در میان اساتید تاریخ معاصر و خصوصا اصحاب کرسیان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس از کمترین ارزش برخوردار است.
در حالی که تجربه الگوهای موفقی مانند «کوچه نقاش ها» و «نورالدین پسر ایران» نشان می دهد که گرایش عمومی به چه سمتی است ، با این حال ، اصرار به خلق آثاری از این دست(مثلا داستان خاطره) که نشر «دارخوین» هم خودش را روی آن ها متمرکز کرده جای تعجب دارد. جالب این که در مقدمه ی کتاب «باند عقرب» ، ناشر برای قدرت قلمِ نویسنده ، نوشابه ی خانواده باز کرده و همین نشان می دهد که با چه نگره ای مواجه هسیم. تصمیم دارم با یکی از این آقایان (که چه بهتر همین نویسنده ی پر کار «باند عقرب»باشد) در باره علل گرایش به چنین سبکی صحبت کنم. نتیجه که گرفتم خبرتان خواهم کرد.
در حالی که تجربه الگوهای موفقی مانند «کوچه نقاش ها» و «نورالدین پسر ایران» نشان می دهد که گرایش عمومی به چه سمتی است ، با این حال ، اصرار به خلق آثاری از این دست(مثلا داستان خاطره) که نشر «دارخوین» هم خودش را روی آن ها متمرکز کرده جای تعجب دارد. جالب این که در مقدمه ی کتاب «باند عقرب» ، ناشر برای قدرت قلمِ نویسنده ، نوشابه ی خانواده باز کرده و همین نشان می دهد که با چه نگره ای مواجه هسیم. تصمیم دارم با یکی از این آقایان (که چه بهتر همین نویسنده ی پر کار «باند عقرب»باشد) در باره علل گرایش به چنین سبکی صحبت کنم. نتیجه که گرفتم خبرتان خواهم کرد.
نشر شاهد ، نمونه ای از حیف و میل امکاناتِ مادی و معنوی منحصربفرد برای خلق آثار کم ارزش با کم ترین جاذبه های عمومی است. عناوین فراوان کتاب که از بینشان به سختی می توان آثاری قابل تامل کشف کرد.
واقعا متاسفم که این گونه درباره ناشری می نویسم که به دلیل موقعیت خاصِ بنیاد شهید ، دارای دسترسی های بالا و اعتبار و قدرت نفوذ استثنایی در میان اصلی ترین صاحبانِ میراث دفاع مقدس است. نشر شاهد تنها با گرفتن غرفه ای وسیع و دکوری حرفه ای نمی تواند به پای سوره مهر برسد. برای چنین جهشی، چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید.
واقعا متاسفم که این گونه درباره ناشری می نویسم که به دلیل موقعیت خاصِ بنیاد شهید ، دارای دسترسی های بالا و اعتبار و قدرت نفوذ استثنایی در میان اصلی ترین صاحبانِ میراث دفاع مقدس است. نشر شاهد تنها با گرفتن غرفه ای وسیع و دکوری حرفه ای نمی تواند به پای سوره مهر برسد. برای چنین جهشی، چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید.
غرفه ای اضافه و دیگر هیچ
این بخش هم در سالن یاس ایجاد شده بود. این قسمت تجاری نیست و مثلا قرار بود به پاتوق صاحب نظران در هر حوزه ای تبدیل بشه ، شاید هم اصلا چنین قراری نبود. به هر حال گلچینی از کتاب های ناشران در هر حوزه ای را در این بخش ، ذیل نامِ همان حوزه چیده بودند که صندلی هایش بوسیله خسته شده گان از گشت و گذار در کل نمایشگاه پر شده بود.
و در پایان؛
بیست و پنجمین نمایشگاه دفاع مقدس ، در بیست و سومین سال پس از پایان جنگ تحمیلی ، از منظر این حقیر ، در حوزه ی دفاع مقدس ، چنین وضعی داشت. باشد که در پنجاهمین نمایشگاه بین المللی کتاب ، حال و هوای جنگی کاران از این که هست ، بسیار بهتر باشد(البته چشمم زیاد آب نمی خورد).
مرتضی قاسمی
و در پایان؛
بیست و پنجمین نمایشگاه دفاع مقدس ، در بیست و سومین سال پس از پایان جنگ تحمیلی ، از منظر این حقیر ، در حوزه ی دفاع مقدس ، چنین وضعی داشت. باشد که در پنجاهمین نمایشگاه بین المللی کتاب ، حال و هوای جنگی کاران از این که هست ، بسیار بهتر باشد(البته چشمم زیاد آب نمی خورد).
مرتضی قاسمی