به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: آنچه در هفتههای اخیر میان ما و غرب میگذرد، آزمون ارادههاست. یک طرف برای احقاق حق پایمالشده خود تصمیم به اقدام متقابل در برابر عهدشکنان گرفته، و طرف دیگر که به شهادت همه دنیا، پیمانشکنی کرده و دستش خالی است، اما میخواهد با ترکیبی از واسطهتراشی و فریب و تهدید، به وقتکشی ادامه دهد. تیم بایدن با وجود اینکه پیش از انتخابات آمریکا، بارها به شکست «فشار حداکثری» دولت ترامپ اعتراف کردند، حاضر نیستند خللی در آن وارد کنند. آنها میخواهند با رفتارهای تاکتیکی و نمایشی، و بدون انجام تعهدات، به برجام برگردند و سپس راهی برای طلبکاریهای جدید بگشایند! اما واقعیتها به زیان آمریکاست.
روزنامه نیویورک تایمز چند روز قبل در این زمینه نوشت: «بایدن میداند که برای احیای برجام باید تحریمها علیه ایران را لغو کند اما این کار را نمیکند، چون مستلزم اعتراف به حقیقتی تلخ است. اگر احتمال موفقیت کافی برای آمریکا وجود داشته باشد، در آن صورت این رویکرد میتواند قابل دفاعتر به نظر برسد، اما معمولا این طور نیست. با وجود تحریمهای اوباما علیه ایران و تلاشها برای براندازی حکومت ونزوئلا و سوریه، آنها امروز کنترل قاطعانهتری نسبت به قبل دارند... بایدن می خواهد دوباره وارد توافق با ایران شود، اما این منوط به لغو تحریمهاست. اما چرا کنار گذاشتن سیاستهایی که اثبات شده بسیار ناکارآمد و غیراخلاقی هستند، دشوار است؟ پاسخ واضح است: اساسا کنار گذاشتن آنها مستلزم اعتراف به حقایقی سخت از سوی واشنگتن است. مقامات آمریکا ترجیح میدهند به تحریمها ادامه دهند تا اینکه ناتوانی خود را بپذیرند».
در حالی که فشارهای آمریکا حداکثری بود و فروش نفت ایران به زیر دویست هزار بشکه رسیده بود، کشورمان توانست از مرداد امسال، همین رقم صادرات را به بالای یک میلیون بشکه برساند و فروش محصولات فرآوریشده نفتی (مثل بنزین) را هم توسعه دهد. این اتفاق مهم، لگدمال شدن عملی تحریمها بود. به عبارت دیگر، «خنثیسازی» تحریمها با جدیت و به شکل موثر آغاز شده و ایران دیگر مثل دو سال گذشته، معطل پشتهماندازی آمریکا و اروپا نخواهد ماند. امروز پس از پنج سال، سوءنیت آمریکا و اروپا کاملا برای جمهوری اسلامی ایران رو شده و با رفتارهای تاکتیکی قابل کتمان نیست.
هفتهنامه فرانسوی «اکسپرس» اخیرا از قول «برونو ترتره» (معاون مؤسسه تحقیقات راهبردی پاریس) فاش کرد: «هدف غرب از دعوت به مذاکرات جدید، همانند مذاکرات برجام، فقط به دست آوردن وقت برای مهار ایران است و نه رسیدن به توافق. هدف از امضای توافق، به دست آوردن زمان جهت کُند و مهار کردن فعالیتهای اتمی ایران بود. امروز نیز همین هدف، از نو در دستور کار قرار گرفته. با وجود پایان یافتن دوره ترامپ، غرب حاضر نیست به شش سال پیش بازگردد. برنامه اتمی توسعه پیدا کرده و ایران، به مهارتهای تازه دست یافته. بعید است بتوان ایران را به چشمپوشی از پیشرفتهای خود واداشت. با این حال، امروز نیز هدف کشورهای غربی فقط خریدن زمان است. (اما) هیچ شانسی برای توافقی گستردهتر که برنامۀ موشکی و فعالیتهای ایران را در منطقه محدود کند، وجود ندارد». تروئیکای اروپایی -به نیابت از آمریکا- در حد فاصل سالهای ۸۲ تا ۸۴، همین هدف وقتکشی برای مهار توانمندیهای ایران را دنبال میکردند که ابتدا گفتند تعلیق داوطلبانه را به مدت شش ماه بپذیرید اما پس از دو سال وقتکشی گفتند بهترین تضمینی که ایران میتواند برای عدم انحراف برنامه هستهای خود بدهد، دائمی کردن تعلیقها -تعطیلی برنامه هستهای- است!
برجام از نگاه غرب، برنامهای برای توقف پیشرفت فنی، و سپس مهار قدرت منطقهای و دفاعی ایران بود. چنانکه «ارنست مونیز» وزیر انرژی آمریکا ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ اظهار کرد «توافق هستهای با ایران، بخشی از پروژه امنیتی آمریکا برای خاورمیانه است». در همان زمان، دولت اوباما در حال توسعه جنگ نیابتی داعش و دیگر گروههای تروریستی به مرزهای ایران و لبنان بود. در یمن نیز دولت اوباما، دست رژیم سعودی را برای جنایت جنگی و نسلکشی تمامعیار باز گذاشت. این، برنامه «فشار حداکثری» دولت اوباما علیه ایران و متحدانش، در جهت ترسیم «نقشه خاورمیانه جدید» بود؛ نقشهای که توسط بوش و رژیم صهیونیستی و با حمله به عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین کلید خورد. درست زمانی که جان کری با ژست تعامل، کنار همتای ایرانی در ژنو قدم میزد، پنتاگون و سیا، هواپیماهای نظامی را برای تجهیز تسلیحاتی داعش به فرودگاه موصل گسیل کرده و نقشه عملیات را با فرماندهان داعش مرور میکردند. این نقشه جنگی البته با هوشیاری و شجاعت سردار سلیمانی و همرزمانش نابود شد.
اما تنها ارنست مونیز نبود که برجام را بخشی از پروژه (ضد) امنیتی غرب برای خاورمیانه میدانست. «ریچارد هاویت» که ماموریت تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران» را بر عهده داشت، ۱۵ آبان ۹۵ گفت «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود... ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم». ده روز بعد، فدریکا موگرینی گفت «چالشهای زیادی پیش روی ما قرار دارد؛ از جمله انتخابات ریاست جمهوری در ایران... هدفم از سفر به تهران، یافتن زمینههای مشترک همکاری برای حل بحران سوریه بود».
البته بدعهدی و وقت کشی در خدمت واشنگتن، فرصت مد نظر هاویت و موگرینی را نابود کرد و اروپا را در حد شریک جرم خیانتهای آمریکا تنزل داد. همزمان، فرزندان مقاومت با اراده خود -بدون مذاکره و التماس- تهدیدها را خنثی نموده و سرنوشت جنگها را یکی پس از دیگری تعیین کردند. آخرین نمونه، مقاومت مظلوم اما پیروز یمن است. اکنون اندیشکده آمریکایی «بروکینگز» مینویسد: «ایران، برنده بزرگ جنگ یمن است. با ادامه روند جنگ، حوثیها به ایران نزدیکتر شدند و تهران نفوذ بسیاری در صنعا نسبت به شش سال گذشته بدست آورد. ایران، تکنولوژی موشک و هواپیمای بدون سرنشین را در اختیار حوثیها قرار داد. عربستان یا وجود اینکه بزرگترین واردکننده تسلیحات در جهان طی سالهای ۲۰۱۵ - ۲۰۱۹ بود و واردات تسلیحاتیاش ۱۳۰ درصد افزایش یافت، نتوانست در جنگ پیروز شود».
اینها، واقعیات منطقه، در مقایسه با نقشه نابودشده آمریکا و تروئیکای اروپایی است. رفتار متکبرانه ترامپ، ضربهای بزرگ به نقشه «خاورمیانه جدید» زد که علیالدوام از سال ۲۰۰۱ در حال پیگیری بود. او خیال میکرد اردیبهشت ۹۷ با توقف اجرای تعهدات برجامی -در حالی که مطمئن شده ایران به تعهداتش پایبند میماند- و به واسطه اجرای «فشار حداکثری»، آرزوی ناکام شش فرعون قبلی آمریکا را ظرف چند ماه عملی میکند. به همین دلیل هم مشاور احمقتر از خودش (جان بولتون) گفت «مردم ایران جشن چهلسالگی انقلاب را نخواهند دید و ما کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران جشن میگیریم»! با این حال، ترامپ آبان امسال در توییتی نوشت «جان بولتون یکی از احمقترین افراد در دولت من بود که افتخار کار را با او داشتهام. او هیچ چیزی به امنیت ملی اضافه نکرد... یک احمق واقعی!».
آنچه ترامپ را ترغیب به گستاخی و زیر پا گذاشتن حقوق ایران کرد و باید تا ابد عبرتآموز باشد، اطمینان از این موضوع بود که دولت ایران تعهداتش را به شکل یکطرفه انجام میدهد! نشریه آمریکایی پولیتیکو ۲۲ اردیبهشت ۹۷ به نقل از سخنان فدریکا موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا نوشت: «من از روحانی تضمین گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از توافق و برگرداندن تحریمها، ایران به برجام پایبند بماند»! تشجیع اینچنینی ترامپ در حالی اتفاق افتاد که حتی حسین موسویان (سخنگوی اولین تیم مذاکرهکننده روحانی) آبان ۹۸ در شورای روابط خارجی اروپا گفت: «من با سیاست فعلی آقای روحانی موافق نیستم. آمریکا از برجام خارج شد و تحریمها را بسیار فراتر از گذشته برگرداند. اگر من جای روحانی بودم، تعهدات به NPT را تعلیق میکردم و از برجام خارج میشدم».
آمریکا نمیتواند شکستهای خود را به عنوان امتیاز برای ایران فاکتور کند. دولت قبلی آمریکا ضمن خروج از توافق، تحریمها را برگرداند و دولت فعلی نمیتواند بدون برداشتن تحریمها (برجامی و پسابرجامی) به توافق برگردد و عضوی از آن باشد. آمریکا و تروئیکا اکنون با مشاهده قاطعیت جمهوری اسلامی ایران برای احقاق حق خویش، به دست و پا افتادهاند و میکوشند مسئولیت «برداشتن تحریمها» را با ترفند «پیچیده و مبهمسازی موضوع» یا «وعدههای بیارزش» لوث کنند، شاید که در اراده ایران خلل بیفتد. اما از سرگیری غنیسازی ۲۰ درصد و یا توقف اجرای پروتکل الحاقی، تصمیماتی است که قریب سه سال به تاخیر افتاده و باید همان اردیبهشت ۹۷ انجام میشد. آن زمان سه دولت اروپایی با وعده دادن و زمان خریدنهای چندماهه، تلاش کردند ضرب اقدام متقابل ایران را بگیرند. بنابراین با رو شدن دست غرب، طبیعی است که وعدههای جدید دیگر نتواند در تصمیم راهبردی جمهوری اسلامی ایران خلل وارد کند. جالب اینکه در کنار وعدههای منتشره در نشریات غربی، گفته میشود «هر گونه تخفیف تحریمها نه فوری، بلکه در ماههای آتی و بعد از شروع مذاکرات اتفاق میافتد»!
موضع جمهوری اسلامی ایران روشن است: برداشتن همه تحریمها، به شکلی که ایران بتواند بدون کارشکنی، صادرات و واردات داشته باشد، نفت بفروشد، و بتواند با درآمد خویش تجارت کند. ضمنا ایران دیگر معطل غرب نمیماند. حالا نشریه فارین پالیسی گزارش میدهد: «احیای برجام، اهرم بیشتری را برای فشار در اختیار آمریکا میگذارد؛ اما حفظ فشار حداکثری، ایران را به میز مذاکره باز نمیگرداند. ایران برای به حداقل رساندن تأثیر تحریمها، بر سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصاد مقاومتی متمرکز شده تا اقتصاد خود را از راههایی که بیشتر به درون متکی است و نه به غرب، پیش ببرد. پیشبینی میشود اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۱ بهبود یابد».