به گزارش مشرق، محمد هادیفر در یادداشتی در خصوص شعار سال و مسائل اقتصادی مطلبی را به رشته تحریر آورده است.
بیشتر بخوانید:
نام سال، دوری از شعارها؛ تمرکز بر مصادیق
شعار سال ۱۴۰۰ بر روال سال های گذشته حول محور تولید و اشتغال و معیشت مردم رقم خورد و این بیانگر اهمیت موضوع تولید و اشتغال و سرمایه گذاری است و نشان می دهد این مسائل ضرورت فعلی کشور می باشد.
اما چرا تولید با این همه تاکیدات و ضرورت ها نتوانسته در این چند سال جایگاه آنچنانی در بستر جامعه پیدا کند؟ و انتظارات مسئولین نظام در این عرصه و همچنین نیازهای جامعه برآورده نشده است؟ در جواب این پرسش ابتدا شایسته است آسیب شناسی جدی از کم فروغی تولید و سرمایه گذاری در این چند سال گذشته صورت پذیرد تا در سالی که مزین به مانع زدائی از سر راه تولید است این گزاره با اقبالی عمومی همراه گردد.
یکی از عمده بهانه هایی که بعضا آن را به مانع تولید تعبیر می کنند تحریم های ظالمانه نظام سلطه علیه ایران می باشد. با توجه به ظرفیت های داخلی و قابلیت های اقتصادی کشور و بازارهای پانزده کشور همسایه ایران و از همه مهم تر ظرفیت بخش خصوصی که دولت ها معمولا از آن غافل می باشند، نباید موضوعی به نام موانع تولید معنی داشته باشد. بنابراین بخش اعظم این توهم منع توسعه، زائیده فکر مدیران ناکارآمد می باشد که درک صحیحی ازشرایط و ظرفیت اقتصادی کشور نداشته و اصولا شناختی از وضعیت عمومی کشور ندارند به همین دلیل همواره مترصد امدادی بیرونی برای نجات کشور می باشند. پس باید گفت عدم شناخت ظرفیت های ذاتی کشور توان برنامه ریزی پیشران، را از مدیران سلب نموده است.
یکی دیگر از آسیب های جدی مانع تولید، دوری مدیران اجرایی و بعضا بیگانه بودن آنها با فرهنگ تولید و اشتغال می باشد. فرهنگ تولید همان عنصری است که توانست ژاپن و چین و اندونزی و بسیاری از کشورهای دارای رشد اقتصادی جهانی؛ را از پایین ترین سطح ممکن در ردیف بزرگان اقتصاد جهان قرار دهد. فرهنگی که در ذات و بنیان تولید کنندگان و صنعتگران ایرانی نهفته است که یک ضرورت جدی در شرایط فعلی بوده و بعضا به علت فقدان فهم مدیریتی مدیران سالخورده کشور دچار کم مهری عمومی گردیده است.
این موضوع حلقه مفقوده ای است که از دید دولت های سیاست محور در کشور پنهان شده است. جای بسی تاسف و نگرانی است که درگزینش مدیران در چند دوره اخیر شم سیاسی و رواداری با جریان همسوی دولت ها ملاک انتخاب مدیران بوده است و این اولین گام در کج راهی مدیران و دوری از نیازمندی های جامعه است که همانا نگاه ملی به توسعه و تولید می باشد. عمده مدیران اینچنینی یا به سیاست معروفند و یا به کسابت مشغولند. بر اثر همین رویه نادرست است که رقابت در مدیریت و ابقاء در آن برای آنان حیاتی بوده و دراین عرصه عرض خود برده و زحمت کشور را زیاد می کنند.
شاید یکی دیگر از آسیب های جدی که تولید را تهدید و تحدید می کند این باشد که تصور شود تولید خود بظاهر کاری زمخت و زمان برمی باشد و ثروت اندوزی را با کندی مواجه خواهد نمود و عمده دلیل این آفت تولید، رواج رویه اقتصاد دلالی و واسطه گری در کشور می باشد. بنابراین کشوری که در آن واسطه گری حرف اول را در اقتصاد می زند و ثروت اندوزی به هر قیمتی به یک ارزش غلط در بین جامعه تبدیل گردیده است، تولید نمی تواند جذابیتی داشته باشد مگر اینکه اندیشه ای توسعه گرا و توانی تحولخواه وارد عرصه اجرایی کشور گردد و نگاه تحولی و علمی و ملی به تولید داشته باشد و از آن به صورت جدی پشتیبانی نماید. همچنین اراده ای قوی بر رفع موانع آن درکنار تولید قرار بگیرد تا فرهنگ تولید به عنوان یک قدرت پیشران در بستر جامعه به یک ارزش تبدیل گردد. در حال حاضر چرخ دنده های تولید بر اثر نظام بروکراسی اداری و قوانین زائد بانکی زنگ زده و پیکره اقتصاد بسیار سنگین و پلشت گردیده است کمر اقتصاد و تولید زیر بار فساد اداری و ناکارآمدی مدیران خم شده است اگر کسی منکر این رویه غلط است لطفا خود در مقام یک تولید کننده و یا سرمایه گذار بی پناه و بدون رانت در پیشخوان دستگاه های اجرایی حاضر شود آنگاه جواب خود را دریافت خواهد نمود.
اقتصاد و تولید در شرایط کنونی کشور، نیازمند فرماندهی و رهبری می باشد نه مدیریت. رهبری در اینجا اعم از مدیریت است چون مدیریت یعنی اعمال قدرت و کنترل افراد در حالی که رهبری و فرماندهی یعنی برانگیختن شوق و اشتیاق و اراده و پیشرفت روبه جلو. مدیریت سنتی و فرسوده در راس سازمان ها نمی تواند جوابگوی نیازهای فعلی کشور باشد. رهبران از درون بحران راه نجات و برون رفت از بن بست ها را پیدا می کنند در حالی که مدیران تنها به اداره وضعیت موجود بسنده می کنند. چرا به مدیریت آتش نشانها و یا جنگ ها فرماندهی اطلاق می گردد بخاطر اینکه پیشرفت و ظفر و پیروزی در گرو تصمیم همه جانبه نگر و آنی و فوری می باشد تا اینکه بتواند شعله های آتش جنگ و یا آتش سوزی را مهار کند. به اذعان همگان اقتصاد کشور از سال ها پیش وارد جنگ ناخواسته تحمیلی تحریم گردیده است. با توجه به عملکرد چند ساله برخی از این مدیران کلنگی و رفاه طلب نمی توان به جنگ نابرابر اقتصادی وارد گردید.
فرماندهی درصحنه نبرد مهارت و کارآزمودگی و ریسک پذیری و رشادت و شجاعت می طلبد. مدیرانی که این شرایط را درک کنند می توانند در نقش فرمانده ظاهرشوند درحال حاضر صحنه واقعی نبرد در زنگاره زدائی از چرخ تولید و ایجاد فضای همدلی در ابتکارات وخلاقیت ها و رفع قوانین زائد در بانک ها و صدور مجوزات تولید می باشد تا اینکه فرهنگ تولید را نهادینه نمایند. مدیران و یا به تعبیری فرماندهان سازمانهای اداری می توانند الگوی مناسبی برای نهادینه کردن تولید در جامعه باشند بفرمایش علی (ع)؛ مردم به رهبرانشان بیشترشباهت دارند تا به پدرانشان. به تعبیر دیگر مردم بالغ درجامعه الگو پذیریشان بیشتر از رهبران جامعه میباشد. بنابراین مدیران سازمانها که قابلیت فرماندهی را دارند میبایست میزکارخود را از اتاقی سربسته و محدود بیرون بکشند و تمامی عرصه حوزه مدیریتی او میزکارش باشد می بایست با لباس زربفت و فاخر وداع کرد و لباس خدمت وهمرنگ تولید به تن نمود تا بتوان الگویی برای مردم تشنه عدالت و محبت بود.
بانک ها و پروسه طولانی چرخه مجوزات تولید بیشترین رانت را در پرونده تولید ایجاد نموده اند هرچه این چرخه طولانی تر شود همانند شرایط کنونی، فساد در آن گسترده تر می باشد. مشکلات تولید درکارتابل های بعضی مدیران گم می شود و ماه ها طول می کشد که نامه ای گشوده شود. نگاه های استثنائی برخی مدیران به تولید فرق می کند استثنائات باید تبدیل به قاعده گردد غل و زنجیرهای سیاسی را باید از دست و پای تولید باز نمود و نگاه ملی را باید جایگزین آن کرد. بانک ها قاتل تولیدند و سم مهلکی اند که توسط برخی مدیران نالایق بکام تولید ریخنه می شود. شاهد مثال تولید کننده با هزارمصیبت فرصتی را ایجاد می کند و با کوچکترین دست اندازی ضمیمه اموال راکد بانک ها می گردد و تولید کننده چاره ای جز پیوستند به بازار دلالی ندارد. مرفه ترین زندگی جامعه متعلق به کارمندان و خصوصا روسای بانکها می باشد این واضح ترین شاهد فساد در بانک ها می باشد. بانکها باید از بنگاهداری خارج و وارد عرصه پشتیبانی از تولید شوند. یکی از شاخص های توانمندی و کارآمدی مدیران، باید کثرت کارگروه های اشتغال و سرمایه گذاری نسبت به جلسات سیاسی مدیران باشد. مدیران خود فرماندهی صحنه تولید را بعهده بگیرند و بیشتراز سرمایه گذار دغدغه تولید داشته باشند. در هر کار اقتصادی دو حظ مادی و معنوی وجود دارد مدیران حظ معنوی را انتخاب و حظ مادی را سهم سرمایه گذار بدانند تا تولید به یک فرهنگ و ارزش در جامعه تبدیل شود. مدیران نسبت به رشد و ترقی سرمایه گذاران حسادت نورزند و مشقت ها و ریسک های آنها را دراین راه درک کنند.
اگر تولید به مثلثی تشبیه شود قطعا یک ضلع آن حمایت و پشتیبانی و ضلع دیگر آن رفع موانع و تسریع در روند شکل گیری توسعه خواهد بود و عنصرتولید می تواند قاعده این مثلث قرار گیرد که بدرستی و هوشمندانه شعار سال توسط رهبرمعظم انقلاب تعیین گردیده است. مدتی است که شعار رفع موانع تولید در کشورعملا درقوه قضائیه شکل گرفته و نتایج مطلوبی هم بدست آمده است و مجلس نیز شعار پشتیبانی از تولید و اشتغال و سرمایه گذاری را سرلوحه کاری خود قرار داده است و مدیران فرمانده صفت دو قوه در صحنه های مختلف جامعه حاضر و ناظر می باشند ولی چرخ اصلی تولید که دراختیار قوه مجریه می باشد. ظرفیت الگو شدن را ندارد و نیازمند تحول اساسی دراین قاعده مثلث ت. م.پ (تولید و پشتیبانی و مانع زدائی) می باشد تا بتواند درکنار دیگردست آوردهای ملی درعرصه جهانی تولید قدرت نموده و به مانند کشوری قوی درجهان و در منطقه ظاهر شویم