کد خبر 119861
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۰۲:۰۷

سخن اين نيست كه پلشتي ها نقد نشود و مطالبات مردمي- حتي نوع حداكثري آن- از مسئولان نظام خواسته نشود، بلكه به قول حضرت آقا كه كلامي علمي و حكيمانه است، نقد دلسوزانه آن است كه در كنار ناهنجاري ها و نبايدها به هنجارها و دست آوردها نيز اشاره شود.

 مشرق--- 1- «مارپيچ سكوت»- SILENCE SPIRAL- يكي از ترفندهاي پيچيده و پرهزينه عمليات رواني است كه از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون و مخصوصا طي دو سال اخير در حجم انبوهي عليه مردم كشورمان به كار گرفته شده است. مارپيچ سكوت كه شرح آن خواهد آمد اولين بار در سال 1974- 1353- از سوي خانم اليزابت نئول نيومن آلماني در كتاب «افكار عمومي- پوست اجتماعي» مطرح شد. نيومن و برخي ديگر از نظريه پردازان غرب مارپيچ سكوت را يك نظريه علمي مي دانند كه مي تواند بخشي از ساز و كار و مكانيسم اجتماعي در شكل گيري افكار عمومي را توضيح داده و تشريح كند. اما به گزارش آسوشيتدپرس، چگونگي بهره گيري از اين نظريه يكي از ده ها - و اكنون صدها- ماده درسي است كه در سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و اروپا به افسران عمليات رواني آموزش داده مي شود و بخش قابل توجهي از فعاليت غول هاي رسانه اي وابسته به كلان سرمايه داران غرب، نظير رابرت مرداك و برادران وارنر در اين بستر به كار گرفته مي شوند.
2- ترفند مارپيچ سكوت بر اين نظريه تكيه دارد كه افراد جامعه اگر احساس كنند ديدگاه و نظر آنها در «اقليت» قرار دارد و اكثر افراد جامعه ديدگاه و نظري متفاوت با آنها دارند، به طور معمول و براساس يك قاعده فراگير- استثناها مورد نظر نيست- علاقه و تمايلي به ابراز نظر و عقيده خود نخواهند داشت و بيم آن دارند كه به خاطر ابراز عقيده و نظر متفاوت خويش در انزوا قرار گيرند و از سوي ديگر وقتي يك ديدگاه از سوي اكثريت افراد جامعه حمايت مي شود، افراد خنثي و بي تفاوت نيز ترجيح مي دهند در همان راستا ابراز عقيده كنند.
كارشناسان و نظريه پردازان عمليات رواني براساس قاعده فوق ترفند مارپيچ سكوت را طراحي كرده و به ميدان مي آورند. با اين توضيح كه وقتي رواج و فراگيري فلان «باور دروغين» را در جامعه حريف به سود خود ارزيابي مي كنند، با بهره گيري از رسانه ها، گروه ها، احزاب و شخصيت هاي وابسته يا تحت تاثير خود، همان ديدگاه و نظر را به عنوان ديدگاه و باور اكثريت مردم(!) تبليغ كرده و ترويج مي دهند و از آنجا كه در جوامع امروزي و در عصر ارتباطات، رسانه ها نقش برجسته اي در شكل دهي و ساخت افكار عمومي دارند، ديدگاه ترويج و تبليغ شده در يكي از دو حالت زير، شكل گرفته و تثبيت مي شود. اول؛ آن كه اكثريت مردم، ديدگاه ارائه شده را باور مي كنند! اين حالت، مطلوب ترين نتيجه مورد انتظار دشمن از عمليات رواني ياد شده است ولي معمولا در يك جامعه هوشمند و صاحب بصيرت امكان وقوع ندارد. و حالت دوم اين كه؛ شمار قابل توجهي از مخاطبان- و نه همه آنها- نظر ترويج شده را باور نمي كنند ولي آن را نظر اكثريت مردم تلقي مي كنند. اين حالت اگرچه براي دشمن مطلوب ترين حالت نيست ولي با حالت مطلوب فاصله چنداني ندارد، چرا كه در هر دو حالت، نظر و ديدگاه تبليغ شده به عنوان نظر اكثريت جامعه معرفي شده و فضا را به سمت و سوي دلخواه دشمن سوق داده است.
3- اما، اصلي ترين مشكل دشمن جريانات، شخصيت ها و افرادي هستند كه نه فقط ديدگاه ارائه شده را باور ندارند بلكه آن را نظر اكثريت جامعه نيز نمي دانند. اين عده چنانچه زبان و قلم به مخالفت با نظر ارائه شده بچرخانند و «واقعيت»ها را آنگونه كه هست به گوش مردم برسانند مخصوصا اگر اين شخصيت ها و جريانات از اقبال و پايگاه مردمي برخوردار باشند، عمليات فريب دشمن با شكست قطعي روبرو مي شود و كار رسانه ها و گروه هاي همراه و همسو با آن به رسوايي شكننده مي انجامد. ترفند «مارپيچ سكوت» در اين نقطه به كار گرفته مي شود.
4- در شگرد «مارپيچ سكوت» ماموريت اصلي برعهده رسانه ها - اعم از رسانه هاي ديداري، شنيداري، مكتوب، تريبون ها، نظر شخصيت ها- است. در اين هنگام، رسانه هاي وابسته به دشمن- به قول حضرت آقا پايگاه دشمن- و يا كم اطلاع از ترفندهاي دشمن، وظيفه پيدا مي كنند كه هر ديدگاه و نظر مخالف با نظر ارائه شده از سوي دشمن را زير اين تابلو و عنوان دروغين كه با نظر اكثريت جامعه در تضاد است، به باد مخالفت و در مواردي استهزاء بگيرند. اين هجوم در حجم انبوه و سطح گسترده صورت پذيرفته و تلاش مي كنند ارائه كننده نظر مخالف را از ابراز نظر پشيمان كرده و به «سكوت» وادارند... «مارپيچ سكوت» اينگونه شكل گرفته و به ميدان آورده مي شود.
5- اواخر بهمن ماه سال گذشته- چند هفته قبل از انتخابات مجلس نهم- گروهي از كانال يك تلويزيون نروژ براي مصاحبه به كيهان آمده بودند. خبرنگار نروژي به عنوان اولين سؤال پرسيد «ارزيابي شما از شرايط سخت اقتصادي ايران و گسترش فقر در كشورتان چيست»؟! نگارنده بعد از خوش آمدگويي پرسيد «ترافيك سنگين خيابان هاي تهران برايتان دردسرآفرين نبود؟» و مصاحبه كننده نروژي كه سر درد دلش باز شده بود گفت «ترافيك فاجعه است. تهران به يك پاركينگ بزرگ شبيه است»! پرسيده شد «شايد اتومبيل ها فرسوده اند و مشكل ترافيكي ايجاد مي كنند»؟ با تعجب گفت «اكثر اتومبيل ها از بهترين هاي اروپايي و ژاپني و كره اي و آخرين مدل هاي پژو فرانسوي اند» به ايشان گفته شد «اين روزها به عيد نوروز نزديك مي شويم و مردم براي خريد به خيابان ها آمده اند» خبرنگار نروژي ابتدا پرسيد «شما با من مصاحبه مي كنيد يا من با شما»؟! و سپس گفت؛ «اكثر اتومبيل ها تك سرنشين بودند و بعيد است براي خريد عيد آمده باشند»! از ايشان پرسيده شد «آيا انبوه اتومبيل هاي سواري آخرين مدل و تك سرنشين نشانه فقر و تنگدستي مردم است»؟! و او سكوت معناداري كرد و گفت مي پذيرم و پرسيد؛ آيا شما وجود فقر را در كشورتان نفي مي كنيد؟ پاسخ آن بود كه نه! ولي شما تصويري از ايران ارائه مي دهيد كه انگار هر روز پيكر بي جان تعدادي از مردم ايران را كه از گرسنگي فوت كرده اند از كنار خيابان ها جمع مي كنيم؟! و اينهمه پيشرفت و عمران و آباداني و تلاش براي فقرزدايي را ناديده مي گيريد و... سخن در اين باره به درازا كشيد ولي تلويزيون نروژ اين بخش از مصاحبه را پخش نكرد!
ترديدي نيست كه در عرصه اقتصاد و تامين معيشت مردم نيز مانند برخي عرصه هاي ديگر با نقطه مطلوب و ايده آل فاصله داريم ولي از نقطه شروع تاكنون گام هاي بلند و حيرت انگيزي برداشته ايم تا آنجا كه شرايط اقتصادي و اجتماعي و موقعيت علمي و تكنولوژيك كشورمان نه فقط با هيچ يك از كشورهاي منطقه قابل مقايسه نيست بلكه در مواردي از بسياري كشورهاي مدعي پيشي گرفته ايم.
6- اين نوشته در پي انكار برخي از پلشتي ها، نظير گراني لجام گسيخته و يا سوءاستفاده هاي كلان مالي و بي توجهي شماري از مسئولان به معيشت محرومان و اقشار مستضعف جامعه نيست. چرا كه به گواهي نسخه هاي روزنامه كه براي همگان قابل دسترسي است، كيهان بيش از ديگران و همواره پيش از آنان به اينگونه ناهنجاري ها پرداخته است. اعتراض به گراني جهشي اين روزها اولين بار از سوي كيهان و در قالب ده ها يادداشت و گزارش مستند صورت پذيرفت. فساد كلان بانكي و نقش بانك آريا و مه آفريد اميرخسروي در آن، 4 ماه قبل از آن كه دستگاه هاي قضايي و امنيتي به سراغ ماجرا بروند از سوي كيهان افشا شد. تقريبا - و با جرات گفته مي شود كه- هيچ پرونده كلان فساد مالي و اقتصادي را نمي توان آدرس داد كه قبل از دستگاه قضايي و اطلاعاتي در كيهان مطرح نشده باشد و... اما در اين نوشته سخن بر سر سياه نمايي دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها است كه فضاي كشور را وارونه جلوه مي دهند و با بهره گيري از رسانه هاي زنجيره اي و اجاره اي، مارپيچ سكوت مي سازند و مي كوشند تا هرگونه توضيح و روشنگري درباره واقعيت هاي جاري كشور را در هزارتوي اين مارپيچ از صدا بيندازند. تا اينجاي كار اگرچه ناجوانمردانه است، اما طبيعي است چرا كه از دشمن جز كينه توزي و توهم پراكني انتظاري نيست، ولي گلايه- شما بخوانيد ملامت- متوجه برخي از خودي هاي غافل- اعم از شخصيت ها، گروه ها و رسانه ها- است كه مرعوب فضاي مجازي و دروغين «مارپيچ سكوت» مي شوند و بي آن كه بدانند يا بخواهند در اين چنبره فريب با دشمن مردم و نظام و اسلام همصدايي مي كنند!
سخن اين نيست كه پلشتي ها نقد نشود و مطالبات مردمي- حتي نوع حداكثري آن- از مسئولان نظام خواسته نشود، بلكه به قول حضرت آقا كه كلامي علمي و حكيمانه است، نقد دلسوزانه آن است كه در كنار ناهنجاري ها و نبايدها به هنجارها و دست آوردها نيز اشاره شود. در اين صورت، فضا آنگونه ترسيم مي شود كه واقعا هست، نه آنگونه كه دشمن مي نماياند. در اين حالت پاي مقايسه به ميان مي آيد- همان كه امام راحل ما(ره) بارها بر ضرورت آن تاكيد فرموده بود- و در اين مقايسه است كه گام هاي ناپيموده در كنار گام هاي بلند طي شده با هم به نمايش گذارده مي شوند و اين واقعيت كه نه خلاف است و نه گزاف به وضوح رخ مي نمايد كه «ناپيموده»ها اگرچه به هرحال «ناپيموده»اند و بايد پيموده شوند ولي در حد و اندازه اي نيستند كه سايه خود را بر «گام هاي بلند پيموده» تحميل كنند... و اين رشته اگرچه سر دراز دارد و باز هم به آن خواهيم پرداخت ولي در پايان اشاره به اين نكته از قول روزنامه آمريكايي يو. اس. اي تودي و به نقل از گزارش «آمريكن اينترپرايز» را ضروري مي دانيم كه؛ «بزرگترين مشكل آمريكا در ايران، حضور يك حريف قدرتمند- با استفاده از واژه SUPER OPPONENT (ابرحريف) به نام [آيت الله] خامنه اي است كه نقشه راه را مي شناسد و مردم به او اعتماد آميخته به اعتقاد دارند».
حسين شريعتمداري