کد خبر 1199959
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۱

محسن رنانی از اقتصاددانان حامی دولت یادداشتی با عنوان "سلام بر ایران، سلامبر رهبری" منتشر کرده است. علی شعبانی به ۱۴ اشکال موجود در نوشته‌ی اخیر آقای رنانی پرداخته است.

به گزارش مشرق، محسن رنانی اخیرا سه یادداشت مسلسل (تحت عنوان سلام بر ایران، سلام بر رهبری) در مورد وضعیت بغرنج کشور و تنها راه حل آن منتشر کرد که خلاصه آن این است که کشور در شرایط بسیار بحرانی و در آستانه فروپاشی است و تنها راه حل آن تغییر اساسی در ساختار نظام و بویژه موضوع حاکمیت دینی است و این کار فقط از عهده رهبر معظم انقلاب بر می‌آید.

در ابتدا وقتی وصف مقاله  آقای رنانی را شنیدم، تصور می‌کردم با توجه به اینکه ایشان استاد دانشگاه هستند از یک مقاله وزین علمی با تکیه بر مستندات قوی برخورد خواهم کرد اما بعد از مطالعه دقیق و کامل آن متوجه شدم که ایشان در عین اینکه پوسته مقاله‌اش را آراسته است اما از نقصان شدید محتوا برخوردار است .

چند نقد کلی:

۱- اولین نقدی که بر یادداشتهای سه گانه آقای رنانی وارد است اینکه ایشان در نوشته خود مدعی هستند که نظام اسلامی در آستانه فروپاشی است و در چند جا به این مسئله اشاره می کنند و حتی مدعی می شوندکه "تقریباً قاطبه عالمان سیاست، عالمان اقتصاد و عالمان جامعه شناسی ایران، با هر گرایش سیاسی و ایدئولوژیک، بر این باورند که نظام سیاسی و اجتماعی ایران گرفتار بیماریهای سختی شده است که عدم درمان آنها به فروپاشی می‌انجامد." در حالیکه بدترین دشمنان نظام نیز هرگز بر این باور نیستند که نظام ما در آستانه فروپاشی است بلکه به عکس غالب کارشناسان معتقد هستند که ثبات ایران در حال افزایش است و البته کسانی مثل جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل و از حامیان گروهک منافقین خیال می کردند که انقلاب اسلامی جشن چهل سالگی خود را نخواهد دید اما امروز آنها هستند که دیگر به فراموشی سپرده شده‌اند  و یا منافقین ۳۰ سال پیش با حمله به مرزهای غربی کشور گمان می‌کردند که چند روز دیگر پایتخت را به تسخیر در می‌آورند و یا صدام چهل سال پیش تصور می‌کرد که در کمتر از یک هفته تهران را فتح خواهد کرد.

اگر آقای رنانی با تکیه به این دست از کارشناسان نسخه پیچیده، باید در نسخه خود تجدید نظر کند و یا آن قاطبه عالمان را معرفی نماید تا شاید باور کنیم که معنی کلمه قاطبه را به خوبی می‌داند .

۲- دومین نکته مهم در مباحث آقای رنانی این است که ایشان یکی از بدیهیات فلسفه و منطق را نادیده گرفته‌اند  و آن قاعده "علت و معلول" و یا منطق "صغری و کبری" و "تصور و تصدیق" است. ایشان در مقدمه یادداشت اول خود اشاره می‌کند که "من در این نوشته، نه می‌خواهم علت یابی کنم و نه می‌خواهم مقصر را معرفی کنم" و حال آن که مگر می‌شود بدون آشنایی با "علت‌ها" به راه‌حل رسید؟ مگر می‌شود پزشک بدون دانستن علت درد، برای بیمار نسخه بپیچد. به نظر بنده همین یک جمله ایشان برای بی بنیان بودن ادعاها و راه حل‌های ایشان در سه یادداشت مزبور کافی است. اگر شما علت مشکلات کشور را بررسی نکرده‌اید از کجا می‌دانید که مشکلات موجود ناشی از ساختار است و از کجا می‌دانید که دقیقا ساختار در بخش ولایت فقیه علت موجبه مشکلات است . 

۳- سومین نکته‌ای که بصورت کلی در یادداشت آقای رنانی به وضوح قابل مشاهده است، مسئله سیاه نمایی شدید است بطوری که در یک جمله بلند و طولانی از فقر، شکاف طبقاتی، انسداد سیاسی، خشم اجتماعی، فساد مالی گرفته تا فساد سیاسی، فساد اخلاقی و جنسی، طلاق، مهاجرت نخبگان و حتی بیماری‌های سخت درمان، فرار سرمایه‌ها، آلودگی آب و هوا و تخریب محیط زیست، کیفیت نظام علم و فناوری، تصادفات رانندگی، مرگ‌ومیرهای جاده‌ای، خام فروشی و ... را بدون اینکه به شاخص‌های استاندارد در زمینه این معضلات اشاره کند و بدون اینکه بداند هر کدام از این مشکلات به چه عواملی بستگی دارد همه آنها را اولا در حد بحران مطرح کرده و ثانیا همه آنها را ناشی از ساختار نظام می‌داند. خوب بود آقای رنانی شاخص‌های این معضلات اجتماعی را حداقل با قبل از انقلاب اسلامی مقایسه می‌کرد. برای مثال آیا خام فروشی که او به آن اشاره می‌کند نسبت به قبل از انقلاب کاهش بسیار خوبی پیدا نکرده است؟ و از طرفی این خام فروشی ناشی از بی توجهی برخی دولت‌ها (که آقای رنانی سنگ آنها را به سینه زد) به تدابیر رهبر معظم انقلاب نبوده است؟

در مورد فساد اخلاقی که به عنوان یکی دیگر از معضلات و نشانه‌های بحران یاد کرده‌اید آیا میزان فساد و فحشا در کشور ما به نسبت کشورهایی که شما آنها را الگو می‌دانید کمتر نیست؟ آیا فساد اخلاقی خاندان پهلوی و اطرافیانش را که خودشان در کتابهای خاطراتشان به آن اعتراف کرده‌اند را نخوانده اید ؟ آیا سن و سال شما آنقدر هست که مظاهر علنی فساد و بی بند و باری را در خیابانهای تهران در دوران پهلوی به خاطر بیاورید؟ هر نگرشی که نسبت به جمهوری اسلامی دارید ، لا اقل از دایره انصاف خارج نشوید.

۴- موضوع چهارم: یادداشت سه گانه رنانی بگونه‌ای نگاشته شده که گویا به جز رهبری انقلاب ، هیچ نهاد و ارگان و سازمان دیگری در این کشور عهده دار هیچ بخشی از امور نیست و همه چیز را (حتی راه حل را) به رهبری نسبت می‌دهد در حالیکه اختیارات نهادهایی چون ریاست جمهوری و نقش سیاستهای آن در موفقیتها و یا شکستها و ناکارامدی ها نقش اصلی و بسیار پررنگی است و اصولا در نظامهای مردم سالار از جمله جمهوری اسلامی، نقش دولتِ منبعث از رأی مردم بسیار پررنگ می‌باشد (مراجعه کنید به یادداشت تسنیم با عنوان "آیا اختیارات رئیس‌جمهور برای اداره کشور ناکافی است؟")

در حال حاضر نیز کیست که نداند دولتهای حاکم در چهل سال گذشته و تیم همراه آنها هر کدام با توجه به نگرش های سیاسی و اقتصادی چقدر بر پیروزی ها و ناکامی ها تأثیر گذاشته‌اند بگونه‌ای که یکی از روزنامه نگاران مطرح و اصلاح طلب در مورد رئیس دولت فعلی می‌گوید : اختیاراتی که به روحانی و سران سه قوه دادند اگر به چوب داده بودند  تا الان یک کاری کرده بود! به هر صورت طی ماه‌های اخیر جریان غرب زده مسیر مشترکی را برای فرافکنی در ناکارامدی های خود انتخاب نموده و با نامه نگاری ها به رهبری و یا مطالبی در رسانه ها و فضای مجازی به دنبال این هستند تا شرایط نامطلوب کنونی را که ناشی از سیاستهای غلط خودشان است را به رهبری نسبت دهند. در همین زمینه علاوه بر نامه سه گانه و سرگشاده رنانی، شاهد نامه‌های دیگری از جمله نامه سربسته رئیس دولت اصلاحات به مقام معظم رهبری هستیم.

۵- موضوع دیگری که نویسنده این یادداشت سه گانه در چند جا از آن یاد می‌کند ، تهدید بودن چهل میلیون جمعیت زیر ۳۰ سال در کشور است. البته این نگاه بسیار توهین آمیز برای ما تازگی ندارد و همین چند وقت پیش بود که معاون اول رئیس جمهور مشکل کشور را متولدین دهه شصت در کشور نامید. در تمام دنیا جمعیت جوان یک فرصت ارزنده محسوب می‌شود و نه یک تهدید بویژه در مورد کشور ما که جوانانش دارای توانمندی ها و ضریب هوشی به مراتب بالاتری برخوردار هستند. از رهبر معظم انقلاب بیاموزید که بارها و بارها از جایگاه ویژه نسل جوان به نیکی یاد کرده‌اند و برای دولت آینده استفاده از این ظرفیت بی نظیر را راه نجات کشور از مشکلات برشمردند و حتی بیانیه گام دوم انقلاب بارها بر ظرفیت جوانان کشور تأکید می‌فرمایند.

در صورتی ‌که خودباختگان و غرب زدگان به ظرفیت و انرژی فوق العاده این جوانان آسیب وارد نکنند ، بدون تردید با این چهل میلیونی که آقای رنانی آنها را تهدید می‌داند ، می توان حرکت انقلاب اسلامی را شتاب مضاعف بخشید و مشکلات فراوانی را حل کرد.   

۶- موضوع ششم که بارها در یادداشت سه گانه سلام بر ایران سلام بر رهبری ، چند بار به آن پرداخته است و برای مقامات امنیتی بایستی محل توجه باشد ، تحریک به شورش و ناامنی است. با خواندن این یادداشت گویا شما با یک نویسنده اپوزیسیون فراری در خارج از کشور مواجهید که از راه دور فرمان به ناآرامی می دهد . نمونه ای از یاد داشت رنانی را بخوانید: اگر سونامی ۴۰ میلیون جوان زیر ۳۰ سال تصمیم به تغییر بگیرد هیچ مقاومتی در برابر آن ممکن نیست و نتیجه آن نیز قابل پیش‌بینی نیست. چون این سونامی اگر وارد فاز خشونت شود، چون هدایت‌گر عقلانی ندارد، همه چیز را ویران می کند؛ و اگر وارد فاز مقاومت منفی شود نیز همه چیز را به تمسخر می‌گیرد واستحاله می‌کند؛ فرقی نمی‌کند فرهنگ باشد یا اخلاق باشد یا علم باشد یا هنر باشد یا دین باشد یا ارزش‌ها سنتی ایرانی باشد و حاصل این وضعیت نیز چیزی شبیه ویرانی است.

۷- رگه هایی از سلطنت‌طلبی در چندجا از یادداشت سه گانه رنانی قابل مشاهده است تا جایی که به صراحت می‌نویسد که شکستن شاه، اشتباه بوده است ‌. برخی از موارد در نوشته سه گانه آقای رنانی را بخوانید :

  • ما فقط لبی به جام شاه زدیم و چون احساس کردیم تلخ است زدیم و جام را شکستیم. این بار نباید همان اشتباه را تکرار کنیم
  • هر بدی را به شاه نسبت دادیم، برایش جوک ساختیم، بر علیه او شایعه و دروغ پراکندیم و کار را به جایی رساندیم که در ذهنمان از او یک دیو ساخته شد که اگر بفرض می‌خواست به سوی ملت بازگردد هم، دیگر خودمان از خودمان جرات نمی‌کردیم که سخنش را بشنویم و با او مذاکره کنیم و راهکار کم هزینه‌تر و معقول‌تری برای تغییر پیدا کنیم
  • روشنفکران و دانشگاهیان که از دستاوردهای نوسازی شاه برخوردار شده بودند، آزادی می‌خواستند (درحالی‌که مغزهای‌شان هنوز دموکرات نشده بود)
  • رضاشاه نخستین حاکم تاریخ ایران بود که با رأی نمایندگان مردم پادشاه شد(به آقای رنانی یادآور می‌شوم که رضا شاه با کودتا سپهسالار شد و بعد نخست وزیر را حذف کرد و بعد با تأیید نمایندگان مجلس شاه شد)
  • من اگر مشاور مصدق بزرگ بودم به زاری از او تمنا می‌کردم که به دیدار شاه برود، شاهی که هنوز جوان بود و مستبد نشده بود و از او بخواهد رهبری نهضت ملی‌شدن نفت را خودش برعهده بگیرد و با همفکری شاه راهکاری را پیدا کند تا ملی‌شدن نفت به نام شاه تمام شود
  • من اگر در دهه ۵۰ قلمی و موقعیتی در جامعه ایران داشتم، حتماً به شاه نامه می‌نوشتم و خواهش می‌کردم تا به‌خاطر آینده ایران با روحانیان مدارا کند و سخن آنان را بشنود.

بهتر است آقای رنانی برای آشنایی با شاه جوان در زمان مصدق، قدری سوابق او را درجوانی مطالعه کند (مثلا کتاب خاطرات فردوست را که دوران جوانی با شاه همراه  بوده ، مروری کند) تا فساد و تباهی این خاندان را بیاموزد و اما اگر فساد آنها را می‌داند و حکومت فاسدین را مجاز بر می شمرد، باید برای ایشان متأسف شد

۸- اخلال در مبانی فکری آقای رنانی موضوع دیگری است که در یادداشت سه گانه وی مشهود است. برای مثال رنانی به صراحت اندیشه حکومت دینی را با آزادی کاملا متضاد می‌بیند. با این وصف باید گفت که رنانی یا دین را نشناخته و یا برداشت او از آزادی کاملا مغایر با نگاه دین به آزادی است . شهید مطهری در کتاب انسان کامل می‌نویسد: آزادی یکی از بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی است و به تعبیر دیگر ، [ جزء ] معنویات انسان است ( معنویات انسان یعنی چیزهایی که مافوق‌ حد حیوانیت اوست ) . " آزادی " برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی‌ است.

البته آزادی مطلقی که شاید مورد نظر آقای رنانی باشد نه تنها در اسلام نیست که در غرب نیز آزادی بی حد و حصر وجود ندارد بلکه دایره آزادی آنها بخاطر نگاه غلط به انسان و ارزشها با آزادی در اندیشه اسلامی تفاوت دارد رنانی تضاد بعدی را بین دموکراسی و ولایت فقیه مطرح می نماید. البته مفهوم دموکراسی در فلسفه غرب با دموکراسی در مکتب اسلام تفاوتهای قابل توجهی دارد اما مکتب تشیع آنچنان نگاهی به دموکراسی و مردم سالاری دینی دارد که ۱۴۰۰ سال قبل در حالی‌که جهان در حکومت‌های قبیله‌ای و ... غوطه‌ور بود، مولای متقیان امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام علی رغم شایستگی و علی رغم انتخاب الهی و نبوی ، برای پوشیدن ردای حکومت ۲۵ سال سکوت کرد.

در جمهوری اسلامی نیز انتخاب ولایت فقیه با رأی خبرگانی است که منتخب مردم هستند. برای آقای رنانی یادآوری می‌کنم که امام راحل در نامه ۶/۱/۶۸ به مرحوم منتظری اعلام می‌کند که با بنی صدر موافق نبوده است و حتی بازرگان را برای نخست وزیری قبول نداشته است اما می‌بینیم که آن امام دور اندیش به رأی مردم در انتخاب بنی صدر احترام گذاشته و تا قبل از عزل وی در مجلس از وی حمایت می‌کرد اما در مورد نسبت جریان سیاسی آقای رنانی با دموکراسی همین بس که در سال ۸۸ علی رغم اذعان سران فتنه به عدم تقلب در انتخابات اما کشور را ماه ها به آشوب می‌کشند تا مقابل رأی مردم بایستند .

۹- نهمین اشکال اساسی به یادداشت سه گانه، ادعای نویسنده مبنی بر تهی شدن جامعه از انرژی خرد جمعی است بگونه‌ای که با ادله‌ای نظیر "بررسی صلاحیت داوطلبان در انتخابات توسط شورای نگهبان"، "حضور یک جریان خاص در چرخه حکومت و حذف سایر جریانات" و ... به عنوان ادله این ادعا یاد می‌کند و حتی رهبری را متهم به این می‌کند که از سوی جریان خاصی احاطه شده است . در پاسخ باید گفت که خرد جمعی مصادیق روشن و پر فروغی در جمهوری اسلامی دارد که حتی مورد انتقاد برخی همفکران آقای رنانی نیز هست و در این زمینه مشکلی نداریم. مشکل عدم اتکا به نظام هدایت امت است که کاستی آن ناشی از عدم همراهی رنانی ها و همفکرانش با قافله سالار است که قافله سالار  در بیابانی پر از گرگ درنده همه را به یک سو می‌خواند اما مدعیان خرد هر کدام به سمتی می‌روند که نهایتا به دلیل تنهایی گرگ آنها را می‌بلعد.

در مورد رد صلاحیت ها نیز که مانع از حضور خرد جمعی معرفی شده, کافی است که اشاره کنیم که امثال خاتمی و روحانی و نمایندگان مجلس با آراء متفاوت سیاسی و... خروجی همین شورای نگهبان هستند و در سی سال گذشته به جز مقطعی چهار ساله (دوره اول احمدی نژاد ) بقیه دولتها اصولا خردی را که شما دنبال آن هستید حمایت می‌کردند. البته اگر خرد شما خرد است و نتیجه‌اش می شود حمایت از دولت کنونی (رجوع کنید به بیانیه حمایتتان از کاندیداتوری آقای روحانی) که ناکارامدی این خرد بر همگان ثابت شده است  

۱۰- انواع ادعاهای بدون سند و مدرک و آمار " از اشکالات مبنایی یادداشت سه گانه رنانی است.. برخی از این ادعاها را مرور می‌کنیم:

  • متوسط بهره هوشی مجموعه نظام مدیریتی کشور از متوسط بهره هوشی جامعه ایران پایین تر است (آیا آقای رنانی از مدیران کشور تست هوش گرفته‌اند که چنین ادعایی را مطرح می‌کنند؟ و در ثانی اگر مدیران کنونی فاقد بهره هوشی هستند آیا ۹۵ درصد آنها شامل وزرا ، معاونین ، استانداران ، فرمانداران ، بخشداران ، مدیران کل و .. همگی منصوب دولتی نیستند که شما برای رأی آوردن آنها به تبلیغ و امضای بیانیه پرداختید؟)
  • ایشان(رهبری) از عمق بحران‌های زیرپوستی کشور مطلع نیستند... من از گفت‌وگوهایی که در سال‌های گذشته با برخی مقامات دولتی و نیز مشاوران رهبری داشته‌ام متوجه شده‌ام که آنان در انتقال حقایق به رهبری، شدیدا خودسانسوری می‌کنند. شواهدی هم هست که می گوید نمی گذارند ایشان از برخی حقایق کشور مطلع شوند.(بیش از سه دهه از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای می‌گذرد و در تمامی این سالها گزارشات متعددی از طرق مختلف اعم از دفتر بازرسی ایشان، دفتر ارتباطات مردمی، دفتر نشر آثار، مشاوران رسمی و غیر رسمی، ملاقات با صنوف مختلف، جلسات با دولت و مجلس و خبرگان و شعرا و دانشگاهیان و ... کماکان برقرار است و خودسانسوری اتهام بی پایه‌ای است که در روز جزا باید به آن پاسخ دهند.

آیا بخشهایی از ملاقات غیر رسمی رهبر معظم انقلاب را با اصحاب فرهنگ و هنر را ندیدید و نشنیدید که چگونه صحبت های بسیار تند و انتقادی برخی حضار را می‌شنوند و اول جلسه هم می‌فرمایند من در این جلسات می‌خواهم شنونده باشم؟ آیا جلسات با دانشجویان در این سالیان متمادی ندیده‌اید که چگونه با روی باز مطالب انتقادی دانشجویان را می شنوند و از آن یادداشت برداری می کنند ؟ آیا جلسه با نمایندگان کاندیداهای فتنه گر در سال ۸۸ را ندیدید چگونه اظهارات آنها را متواضعانه مورد توجه قرار می‌دهند ؟ نکند مشمول آن آیه قرآن شوید که وَ لَهُم آذانٌ لایَسمَعوُنَ بِها (اعراف – ۱۷۹)

۱۱- موضوع بعدی در یادداشت سه گانه رنانی ، ادعای محرومیت جامعه از حضور نخبگان بدلیل نظارت استصوابی است ؛ آنجا که می نویسد:  "از سوی دیگر نظارت‌های استصوابی نیز در این چند دهه مانع ورود بهترین نخبگان سیاسی و فکری و اجتماعی به سطوح عالی نظام مدیریت شده است".

اولا: کنترل ورودی‌های میدان سیاست در تمام نظامهای حکومتی دنیا (حتی آنجا که قبله آمال امثال آقای رنانی است) وجود دارد و کافی است مطالعه اندکی در این زمینه داشته باشند

ثانیاً : نظارت شورای نگهبان بر بررسی صلاحیت داوطلبان بخشی از قانون اساسی است که در روشی کاملا (به قول شما) دموکراتیک با انتخاب خبرگان قانون اساسی توسط مردم و نهایتا تأیید قانون اساسی در رفراندوم عمومی توسط مردم می باشد

ثالثا: عقل سلیم نیز اقتضا می‌کند که برای سپردن مسئولیت‌ها به افراد بایستی صلاحیت آنها را در نظر گرفت. برای مثال آیا می‌توان فردی را که مشکل قلبی دارد به عنوان خلبان گزینش کرد و جان صدها نفر را به او سپرد ؟ به همین دلیل نمی‌توان مسئولیت جامعه را به افرادی سپرد که از سلامت کافی (آن هم بر اساس قانون انتخابات) برخوردار نیستند. بخاطر دارم که یک داوطلب مجلس شورای اسلامی که به دلیل اعتیاد به مواد مخدر رد صلاحیت شده بود برای شکایت عازم تهران بود که در فرودگاه مبدأ به دلیل همراه داشتن مواد مخدر دستگیر شد و یا داوطلب یکی از انتخابات با بیش از ۱۰ زن مجرد و متأهل ارتباطات غیر اخلاقی داشت و رد صلاحیت شده بود و به این موضوع معترض بود! و یا فرد دیگری برای شرکت در انتخابات مدرک تحصیلی جعلی ارائه داده بود و آن یکی با سوء استفاده از جایگاه شغلی به آلاف و الوف رسیده و هفتاد شرکت را به نام خود و بستگانش دایر کرده است و قس علی هذا. بنابر این بایستی نهادی متولی کنترل و احراز شرایط اولیه داوطلبن شوند تا مردم با اطمینان از میان افراد واجد شرایط گزینه مورد نظر خود را انتخاب نمایند

رابعاً: این ادعای آقای رنانی که بهترین نخبگان با نظارت استصوابی از حضور در عرصه مدیتی بازماندند، صد درصد کذب است چرا که اساسا نخبه‌ای که تشخیص ندهد فساد اخلاقی پسندیده نیست و یا اختلاس از اموال مردم خلاف عدل و انصاف است، اصلا نخبه نیست. نخبه آن است که علاوه بر توانمندی های مدیریتی و علمی، نخبگی خود را در سلامت روحی و معنوی به اثبات رسانده باشد و این چیزی است که در قانون اساسی در مورد شرایط رئیس جمهور و شرایط ولی فقیه به صراحت به آن پرداخته شده است  و در قانون انتخابات مجلس نیز برای آن بندهایی را در ماده ۲۸ و ۳۰ قید کرده است

از سوی دیگر باید پرسید آیا یک مفسد اقتصادی که منافع خود را بر منافع مردم ترجیه داده و حق مردم را خورده است و حالا بر حسب اتفاق به یک جریان سیاسی هم وابسته است، اصولا عقلی دارد که بتوان از آن استفاده کرد؟ آیا فلان نماینده مجلس که با فساد شدید اخلاقی برای دوره بعد تأیید صلاحیت نشده، می‌تواند نماینده اهل خرد برای مدیریت کشور باشد؟ آیا کسی که مدرک تحصیلی جعل کرده تا وارد انتخابات شود و به فلان جریان سیاسی هم وابسته است خردی دارد؟ که اگر داشت، درس می‌خواند تا نیازی به جعل مدرک نداشته باشد. بنابر این مشکل ما در این است که کم خردان، مدعیِ بی خردی در ارکان نظام شده‌اند و قیاس به نفس می‌کنند.

۱۲- ادعای دیگر رنانی این است که مقبولیت رهبر معظم انقلاب را ناشی از رابطه نسل جنگ و انقلاب با ایشان می‌داند و می‌نویسد: "آیت‌الله خامنه‌ای آخرین رهبری است که این بختیاری را دارد که انباشت سرمایه اجتماعی ناشی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و حمایت نسل جنگ را در پشت سر خویش داشته باشد." ادعای آقای رنانی از دو جهت اشکال دارد: اولا بسیاری از جوانان نسل ِ بعد از انقلاب و بعد از جنگ به شدت با ایشان ارتباط معنوی و مرید و مرادی دارند و ثانیاً نسل انقلاب و جنگ اگر به واسطه همراهی در آن دوران دل به کسی می‌بستند، چرا این دلبستگی را نسبت به شخصیت‌های دیگری نظیر مرحوم هاشمی رفسنجانی و روحانی ندارند؟ بنابراین هم نسل انقلاب و جنگ و هم نسل سوم و چهارم انقلاب دلبستگی‌هایشان ناشی از اعتقاداتشان از یک سو به نایب امام زمان است و از سوی دیگر ناشی از صفات و ویژگی های اصیل و پایدار مقام معظم رهبری است .

۱۳- توصیه به ویژه خواری از دیگر مبانی فکری آقای رنانی است؛ آنجا که می‌گوید: "من اگر در زمان امیرکبیر بودم و دسترسی داشتم، به پای او می‌افتادم و تمنا می‌کردم که منافع درباریان را، و حتی خارجیان را، یک‌جا و یک‌مرتبه قطع نکند و با برخوردهای تند و تیز خود موجب بسیج درباریان و خارجیان برای فشار بر شاه نشود و شاه را نگران و خشمگین نکند." اولا بسیار خرسندیم که جناب رنانی در زمان امیر کبیر حیات نداشتند تا به ویژه خواری و حرام خواری درباریان و بیگانگان توصیه کنند و ثانیا احتمالا ایشان اگر در زمان حکومت امیرالمؤمنین بودند در مقابل زیاده‌خواهی طلحه و زبیر و در مقابل درخواست عقیل به آن حضرت عرض می‌کردند چرا برای این بزرگان بیت‌المال مسلمین را  به حراج نمی‌گذاری؟

۱۴- مدت دار کردن رهبری در قانون اساسی پیشنهاد دیگر رنانی است و حال آنکه اولا بر اساس فقه شیعه بیشترین شرایط برای محدودیت مرجعیت و ولایت فقیه پیش بینی شده است و مدت زمان رهبری نیز بر همین اساس تا زمان واجد شرایط بودن وی می باشد و به محض سلب هر یک از شرایط اولا به خودی خود از ولایت ساقط می‌شود و ثانیا خبرگان منتخب ملت بر اساس قانون به بررسی و تصمیم گیری در مورد این موضوع می‌پردازند. در ثانی اصولا رهبری امت اسلامی از جنس اجرایی نیست که نیاز به تازه شدن  داشته باشد و بالعکس هدایت امت نیاز به ثبات و دوام دارد و این نکته ای است که به روشهای دیگر حتی در کشورهای غیر اسلامی نیز ساری و جاری است.

در پایان مجددا یادآوری می‌کنم که آنچه بیان شد صرفا چند اشکال کلی به یادداشت آقای رنانی بود و در الّا در خط به خط نوشته ایشان اشکالات زیادی هست که ان‌شاءالله اصحاب اندیشه به آن خواهند پرداخت.

منبع: تسنیم

برچسب‌ها