به گزارش مشرق به نقل از ایران، در اين ميان پدر، مادر و خواهرانش هرچه سعي داشتند او را از اين افكار به هم ريخته بيرون آورده و قانعش كنند كه نيازي به اين همه سختي و عذاب دادن خود نيست، توجهي نميكرد. وضعيت روحي و رفتاري او از وقتي هم كه «امير» به خواستگارياش آمده بود شدت گرفته بود، البته به قول مادرش حرفهاي برخي از اطرافيان حسود هم در او تأثير زيادي گذاشته بود چرا كه به او ميگفتند براي آنكه امير از ازدواج با وي پشيمان نشود بايد خودش را لاغر كند. دختر بيچاره هم از شدت نگراني و وسواس كمكم دچار بيماري روحي شده بود.
او كه به دنبال راهي براي رهايي از چند كيلو وزن اضافهاش بود سرانجام به پيشنهاد يكي از دوستانش در يكي از باشگاههاي ورزشي و بدنسازي ثبتنام كرد كه مسئولان باشگاه هم در آگهيهاي تبليغاتيشان به لاغري زودهنگام و با استفاده از دستگاههاي پيشرفته قول داده بودند.
بدين ترتيب دختر جوان پس از پرداخت هزينه ثبتنام با خوشحالي به خانه برگشت اما مادرش كه ميدانست اين همه اشتياق و هيجان چند روز بيشتر دوام نخواهد داشت به او گفت: «دخترم نميخواهم با تو مخالفت كنم اما خودت هم ميداني ورزش فقط براي سلامتيات اهميت دارد و تو هيچ نيازي به لاغري نداري، اگر هم نگران تفكر امير هستي كه بايد بگويم سخت در اشتباهي او تو را همين طور كه هستي پسنديده و انتخاب كرده است و از من به تو نصيحت كه اينقدر بيدليل خودت و ما را عذاب نده و به فكر آرامش زندگيات باش.»
اما سپيده كه حرفهاي مادرش را نشنيده گرفته بود به اميد حضور در باشگاه و رسيدن به آرزوي لاغري لحظهشماري ميكرد. از طرف ديگر وقتي از مربي باشگاه شنيد كه چنانچه رژيم غذايي و استفاده از دستگاه را به طور مرتب و دقيق رعايت كند در كمتر از يك ماه حدود 10 كيلوگرم وزن كم خواهد كرد، سر از پا نميشناخت.
سرانجام صبح آن روز شوم سپيده با حضور در باشگاه و به دنبال راهنمايي مربياش به طرف يكي از دستگاههاي بدنسازي رفت. زن جوان همانطور كه سرگرم ارائه توضيحات لازم به سپيده بود سيمهاي دستگاه را به بدن دختر جوان وصل و مقدار برق آن را تنظيم كرد. مربي هم با شروع به كار دستگاه و اطمينان از اينكه سپيده مشكلي ندارد او را ترك كرد اما دقايقي بعد ناگهان صداي جيغ يكي از ورزشكاران كه كنار پيكر سپيده ايستاده بود همه را به آنجا كشاند.
دختر جوان هم وحشتزده گفت: در حال صحبت با سپيده بودم احساس كردم حالش خوب نيست، همين كه خواستم حالش را بپرسم ناگهان بشدت لرزيد، رنگش سفيد شد و بدنش يخ كرد و ناگهان بيحركت روي زمين افتاد.
دقايقي بعد امدادگران اورژانس وارد باشگاه شدند و پس از معاينه دختر جوان و بررسيهاي لازم مرگ او را تأييد كردند، با اعلام موضوع به مأموران كلانتري و بازپرس جنايي تهران در محل حادثه، دستور تحقيقات ويژه در اين باره صادر شد، جسد نيز به پزشكي قانوني انتقال يافت.
از سوي ديگر مادر سپيده كه با شنيدن خبر مرگ ناگهاني دخترش دچار شوك عصبي شده بود راهي بيمارستان شد. پدرش هم كه در تدارك جهيزيه و برگزاري مراسم ازدواج دخترش بود و براي ديدن سپيده در لباس عروسي لحظهشماري ميكرد حالا باورش نميشد بايد دخترش را به دل سرد خاك بسپارد، حالا ديگر كمر مرد ميانسال هم به خاطر اين داغ سنگين خميده بود.
با گذشت چند روز از مراسم سوگواري پدر و مادر داغديده براي پيگيري موضوع و طي مراحل قانوني راهي دادسراي جنايي تهران شدند اما بازپرس تعيين تكليف پرونده را به اعلام نظر كارشناسان پزشكي قانوني درباره علت اصلي مرگ موكول كرد.
سرانجام سه ماه بعد كارشناسان پزشكي قانوني با ارسال نامهاي به بازپرس جنايي تهران علت مرگ دختر جوان را ايست قلبي ناشي از شوك الكتريكي وارده از دستگاه – ورزشي – اعلام كردند.
پدر و مادر سپيده نيز با اطلاع از موضوع، ضمن تسليم شكايت از مسئولان باشگاه ورزشي خواهان رسيدگي به پرونده شدند. بازپرس جنايي هم با صدور دستور پلمب باشگاه، به گروهي از كارشناسان مأموريت داد مقصران حادثه را شناسايي كنند. مسئولان باشگاه، مربي مربوطه و مسئولان تربيت بدني منطقه نيز براي بررسي موضوع به دادسرا فراخوانده شدند، هم اكنون نيز تحقيقات در اين باره ادامه دارد.
سپيده دختري زيبا و دوست داشتني بود اما اعتماد به نفس پائيني داشت، به همين خاطر هم حرف ديگران بشدت در او تأثير ميگذاشت، با آنكه ظاهر مناسبي داشت اما هميشه فكر ميكرد از اضافه وزن و چاقي زيادي رنج ميبرد بنابراين هميشه به فكر رژيمهاي مختلف غذايي و يا داروها و راههايي براي لاغري بود.