ضربه به نطنز برای کم کردن سطح امتیازخواهی ایران از غرب نقشه‌ای بود که دیپلمات‌های وزارت امور خارجه از آن غفلت کردند.

سرویس سیاست مشرق- هم زمان با سفر وزیر دفاع آمریکا به سرزمین‌های اشغالی، تأسیسات اتمی نطنز دچار حادثه شد. محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در اولین واکنش به ماجرا در صفحه توییتری خود نوشته است که از رژیم صهیونیستی انتقام گرفته و تجهیزات نطنز پیشرفته‌تر از قبل دوباره برپا می‌شود. این واکنش تلویحاً مسئولیت این اقدام را بر عهده صهیونیست‌ها گذاشته و بر برخی اخبار در دخالت اسرائیل در این حمله سایبری صحه گذاشت.

اما در ساعات اولیه این واقعه علی‌اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی درواکنشی قابل‌تأمل می‌گوید: ایران ضمن محکوم کردن این حرکت مذبوحانه بر ضرورت برخورد جامعه بین‌المللی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با این تروریسم هسته‌ای تأکید می‌کند[1]

به نظر می‌رسد که برخی مقامات دولتی در توسل به جامعه بین‌المللی دچار سو برداشت هستند. آقای صالحی پیش‌ازاین در شبکه آمریکایی کلاب هاوس به تحریف تحریم پرداخته و حالا نقش دشمنان را در این سناریو ضد ایرانی تغییر داده است.

باراک اوباما پس از توافق هسته‌ای صراحتاً می‌گوید که اگر می‌توانست تمام پیچ و مهره‌های برنامه اتمی ایران را جمع می‌کرد. رئیس‌جمهور سابق آمریکا که در مجمع سالانه مرکز سابان وابسته به اندیشکده بروکینگز، گفته بود: من با دوست خودم بی‌بی (بنیامین نتانیاهو) فقط اختلاف‌نظر تاکتیکی دارم.

واقعیت آن است که آمریکا در آن زمان می‌خواست؛ برنامه هسته‌ای کشورمان را از ریشه قطع کند؛ اما نتوانست...، هرچند مدتی بعد و ذیل توافق برجام برخی عوامل داخلی باهدف نرم کردن دل دشمن برنامه راهبردی و غیرنظامی را به یک برنامه پایلوت و تحقیقاتی تبدیل کردند.

دولت تدبیر در عرض شش سال صنعت هسته‌ای ایران را به برنامه‌ای تحقیقاتی کوچک تبدیل کرد و حالا همان 5 درصد باقی‌مانده مورد فشار و حملات دشمن خارجی قرار دارد. با یک محاسبه عددی ساده به این نتیجه می‌رسیم که خود تحریمی داخلی به‌مراتب پرزیان تر از اقدامات دشمن در این چند ماه اخیر بوده است.

به‌طور قطعی برنامه هسته‌ای کشورمان در آینده‌ای نه‌چندان دور؛ سبز گشته و ریشه تلاش‌های شهیدان آن چون علی محمدی؛ احمدی روشن؛ رضایی و فخری زاده دوباره جوانه خواهد زد.

اما آینده مواجه جمهوری اسلامی ایران با دولت صهیونیستی چگونه است؟ واقعیت آن است که اشراف امنیتی ایران بر نقطه‌به‌نقطه خاک سرزمین اشغالی به حدی است که پرونده این رژیم را در چند ساعت می‌توان بست. در کنار چنین اشراف امنیتی و اطلاعاتی نرم؛ در جنگ سخت نیز مقاومت دست بالا را در برابر اسرائیل دارد.

مدتی قبل یوسی میلمان تحلیلگر ارشد مسائل امنیتی رژیم صهیونیستی، با انتشار تحلیل راهبردی در روزنامه معاریو ضمن اشاره به توانمندی‌های حزب‌الله، مقاومت لبنان را بزرگ‌ترین تهدید نظامی برای اسرائیل برشمرد.

ارزیابی صهیونیست‌ها از قدرت حزب‌الله به شرح زیر است:

1-در اختیار داشتن بالغ‌بر 100 هزار موشک

2-حمله موشکی تا عمق 250 کیلومتری اسرائیل

3-افزایش وزن کلاهک‌های انفجاری موشک‌ها

4-توانایی حمله به تمام تأسیسات راهبردی اسرائیل

5-دسترسی به موشک‌های پیشرفته ساحل به دریا

6-استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین پیشرفته

7-مجهز شدن به سامانه‌های دفاع هوایی کارآمد

8-دستیابی به قدرت بسیار بالای اطلاعاتی

9-توانایی پیشرفته درزمینه جنگ سایبری

داشتن چنین اشراف امنیتی و نظامی بر صهیونیست‌ها باعث می‌شود که افزایش تحرکات از سوی این رژیم نامتوازن، آن‌ها را در وضعیتی قرار داده که مانند جنگ 2006 توانایی پاسخ به حمله پیش‌دستانه را ازدست‌داده و در کمتر از یک ماه سرنگون شود. از سوی دیگر بر اساس اطلاعات موجود بین 80 تا 90 درصد از ساکنان صهیونیست سرزمین‌های اشغالی، در منطقه‌ای به مساحت 120 کیلومتری از سواحل حیفا تا اشدود ساکن هستند. این مهم، نشانه فقدان عمق استراتژیک اسرائیل بوده و تهدید نظامی-امنیتی واقعی برای رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود. نداشتن عمق استراتژیک باعث تمرکز جمعیت و تأسیسات حیاتی، حساس و مهم اسرائیل در مناطق مذکور گردیده است[2] . این رگ حیاتی در حال حاضر تحت پوشش موشک‌های بالستیک ایران قرارداد.

آمریکایی‌ها به‌خوبی می‌دانند که نابود کردن زیروبم چند ساختمان در سرزمین اشغالی به چند دقیقه زمان کوتاه نیاز دارد. البته پیش‌بینی الهی رهبر انقلاب اسلامی در نابودی اسرائیل در آینده نزدیک؛ تنها متکی بر قدرت تهاجمی ایران نیست؛ بلکه ایشان با نگاهی جامعه‌شناسانه بر بافت‌های طبقانی و سیاسی در اسرائیل وعده‌ای چندساله را داده‌اند که به‌زودی محقق می‌شود.

اما مسئله ایران با جهان غرب توانایی ما در حذف اسرائیل یا چند ترور کور؛ اقدامات خرابکارانه یا تحریم از سوی غرب نیست؛ نظام  اسلامی

چهل سال است که به‌صورت دائم در معرض تهدید، تحریم و جنگ بوده و به‌صورت متناوب خود را بازسازی کرده‌ایم.

بزرگ‌ترین سیاه‌چاله پیش رو در پیشرفت و توسعه تمدن اسلامی رشد و نمو مدیران غرب‌گرا و لیبرال مسلکی است که همواره دست نیاز و التماس به‌سوی غربی‌ها داشته و حتی در بحرانی‌ترین شرایطی چون حمله خارجی نگاهشان به‌سوی دشمن است.

ماجرای حمله اخیر به نطنز درس عبرت قابل‌توجهی برای همه‌کسانی است که گمان می‌کنند که می‌توان با آمریکایی‌ها به تفاهم رسید و با مدد از آن‌ها وارد بهشت کشورهای نرمال و پیشرفته شد. در طی زنجیره‌ای از مذاکرات در شهر وین با عنوان «پایان بازی» برخی از دولتمردان گمان می‌کردند که روزگار تحریم به پایان سیده و حالا می‌توان با جنتلمن‌های پای میز مذاکره به تفاهم رسید.

آن آرزو خیلی زود تبدیل به سراب شد؛ درحالی‌که دیپلمات‌های ایرانی در هتل گراند مشغول مذاکره بودند؛ یک خیابان پایین از اجلاس در هتلی دیگر آمریکایی‌ها در کنار چند مقام امنیتی اروپایی برنامه‌ای دیگر را به‌پیش می‌بردند. ضربه به نطنز برای کم کردن سطح امتیازخواهی ایران از غرب نقشه‌ای بود که دیپلمات‌های وزارت امور خارجه از آن غفلت کردند. دست آمریکایی در حالی به‌سوی ایرانی‌ها دراز است که زیر دستکش مخملی دستی چدنی قرار دارد. واقعیت آمریکایی را هنوز دولتی‌ها بعد از هشت سال باور نکرده‌اند؛ جایی که حسام‌الدین آشنا می‌گوید: قطع برق نطنز نباید مانع از قطع مذاکرات وین شود.

هواداران دیپلماسی تدبیر هنوز باورشان نشده است که دستور حمله به نطنز را نه رژیم صهیونیستی؛ بلکه در همان شهر وین در هتل ریتز کارتن صادر کرده‌اند. حذف صهیونیست‌ها از صحنه روزگار ساده است، تفکر غربی را چگونه از پیکره انقلاب اسلامی حذف کنیم؟ سناریو پایان بازی را آمریکایی‌ها نوشته‌اند؛ اما بازی هنوز ادامه دارد.

[1] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/22/2483028

[2] https://www.mashreghnews.ir/news/588348