کد خبر 1202851
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۰

جریان نفوذ و فتنه به خوبی می‌داند که احتمال عدم تنازل شورای نگهبان از موازین قانونی و طبعاً عدم احراز صلاحیت نامزدهای فاقد سابقه اجرایی و سیاسی بالاست.

به گزارش مشرق؛ دکتر رضا سراج، عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس مسائل راهبردی  در یادداشتی نوشت:

با گرم‌ترشدن تنور انتخابات، به تدریج استراتژی‌های انتخاباتی و فراانتخاباتی جریان‌های داخلی و نیز سناریوهای امتداد نظام سلطه آشکارتر می‌شود و می‌توان به طور تقریبی نقشه راه دشمن را در رویدادهای چندماه آینده کشور ترسیم کرد.

به نظر می رسد نظام سلطه با بهره‌گیری از تجارب به دست آمده در مداخلات پیشاانتخاباتی و پساانتخاباتی ادوار گذشته امیدوار است بتواند با استفاده حداکثری از جریان نفوذ و فتنه و سوءاستفاده از نام‌ها و عناوین مورد احترام، چالش جدیدی را علیه منافع ملی ایران به راه اندازد.

بر این اساس سناریوی «خمینی علیه خمینی» که بازیگر میدانی آن عوامل جریان نفوذ و فتنه خواهند بود در سه پرده به صورت ذیل قابل احصاء خواهد بود:

۱- پرده اول، بازی فریب و بازی اصلی:

در چارچوب پرده اول سناریوی «خمینی علیه خمینی» باید یک چهره شناخته شده و منتسب به یک خاندان مورد احترام مردم وارد صحنه انتخابات شود و علی رغم آنکه به دلیل فقدان شرایط حداقلی رجل سیاسی در وی احتمال عدم احراز صلاحیت ایشان بالاست با کمک ابزارهای رسانه‌ای تلاش می‌گردد توجه افکار عمومی و فضای سیاسی کشور به وی معطوف شود تا هم هزینه اعلام عدم احراز صلاحیت وی بالا رود و نیز موج اجتماعی برساخته پیرامون ایشان (در مدلی شبیه سال ۹۲) به یک کاندیدای بدیل منتقل گردد. در این شرایط فضای انتخاباتی کشور به شدت متأثر از جنجال‌ها بر سر عدم احراز صلاحیت وی شده و موضوعات اصلی مردم همچون مشکلات معیشتی و نارسایی‌های موجود به حاشیه رفته و کاندیدای بدیل غرب‌گرایان (که در واقع بازی اصلی را پیش می برد) از پیچ پرسش افکار عمومی در خصوص وضع موجود به سلامت عبور خواهد کرد و در مسیر رسیدن پاستور قرار می‌گیرد.

۲-  پرده دوم دوقطبی‌سازی:

در این چارچوب، جریان نفوذ و فتنه امیدوار است با فشار اجتماعی و تهدید به کاهش مشارکت در انتخابات، شورای نگهبان را به عقب نشینی از رعایت حداقل‌ها در بررسی صلاحیت نامزدها وادار ساخته و نظام را مجبور به پذیرش فردی کند که علی رغم شناخته شده بودن و انتساب به یک خاندان مورد احترام مردم، فاقد تجربه سیاسی و اجرایی است. غرب‌گرایان امیداورند در صورت تنازل شورای نگهبان از موازین قانونی، بتوانند یک دوقطبی بسیار پرحجم و تمام عیار را در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی (با موضوعاتی همچون آزادی‌های اجتماعی، مذاکره، رفراندوم، فتنه ۸۸ و ...) به راه بیاندازند تا باز هم مسأله اصلی مردم که کوچک‌شدن روزبه‌روز سفره آنها در اثر سوءتدبیر و سوءمدیریت‌ است به حاشیه رفته و فضای انتخابات به سود جریان غرب‌گرا شکل یابد. با توجه به تجربه سال ۱۳۸۸، در صورت شکست نامزد جریان غرب‌گرا احتمال آشوب‌های پساانتخاباتی نیز دور از انتظار نخواهد بود.

۳- پرده سوم آشوب پیشاانتخاباتی:

در پرده سوم از سناریوی «خمینی علیه خمینی» جریان نفوذ و فتنه به خوبی می‌داند که احتمال عدم تنازل شورای نگهبان از موازین قانونی و طبعاً عدم احراز صلاحیت نامزدهای فاقد سابقه اجرایی و سیاسی بالاست. از سویی روشن است که اکنون مردم «غربگرایان» را مسببان وضع موجود و عامل اصلی نابسامانی معیشت خود می دانند و از این رو تحقق سناریوهای اول و دوم با چالش‌های جدی‌ای مواجه است. از این رو محتمل است در صورت اعلام عدم احراز صلاحیت نامزد این جریان و عدم امیدواری به کسب نتیجه در پای صندوق آرا، به بهانه اعتراض به رد صلاحیت نامزد، آشوب را در مرحله پیش از انتخابات کلید بزنند. همزمانی آشوب احتمالی با مذاکرات هسته‌ای و فشار خارجی غرب از یک سو و فعال کردن گسل‌های نارضایتی (ناشی از سوءتدبیرهای موثر بر معیشت مردم و سلامت جامعه، حوادثی چون آبان ۹۸ و ...) دشمن را امیدوار می سازد که بتواند در درجه نخست از برگزاری انتخابات در موعد مقرر جلوگیری کند و ثانیاً جمهوری اسلامی ایران را وادار به پذیرش شروط تحمیلی نظام سلطه نماید.

همانگونه که پیداست سه پرده از سناریوی فوق با یکدیگر در تضاد اساسی نیست و بسته به شرایط هر یک از قابلیت پیگیری دارد. با تأسف باید گفت تلاش رسانه‌های خاص در جهت مطرح کردن نام آقای «سیدحسن خمینی» و میدان‌داری برخی عوامل فتنه در حمایت از ایشان، نشانه‌هایی از احتمال تلاش دشمن از سوءاستفاده از نام و انتساب خانوادگی ایشان در جهت ریل‌گذاری مطلوب خویش است.

در واقع دشمن امیدوار است که با نام «خمینی»، استراتژی ترمیدور (Thermidor) انقلاب اسلامی[۱] را کلید زده و میراث واقعی امام راحل عظیم­الشأن (ره) را که همان انقلاب اسلامی و ارزش‌ها و گفتمان آن است را به مسلخ ببرد. آنها با سوءاستفاده از فضای انتخاباتی امیدوارند که با پنهان شدن پشت نام یک «خمینی»، راه «امام خمینی» را مسدود و آرمان-های ان عزیز سفرکرده را به فراموشی سپارند. اگر خدا ناکرده سناریوی دشمن در ایجاد تقابل یک شخصیت شناخته شدن از خاندان شریف بنیانگذار انقلاب اسلامی با انقلاب و دستاوردهای آن به موفقیت رسد، در واقع لطمات جبران ناپذیری به این مکتب نورانی و چهره فروزان امام راحل عظیم‌الشان وارد خواهد شد که به هیچ روی پذیرفتنی نیست.

اینک باید دو نکته را به دو مخاطب گوناگون متذکر شد:

نخست به نیروهای جبهه انقلاب اسلامی و آنها که دل در گروی نام و یاد امام خمینی (ره) و میراث معنوی و پربرکت او دارند. از انجا که دشمن در فضای انتخاباتی پیش رو سناریوی پیچیده و پرابهامی را اتخاذ نموده باید ابتدا بر سناریوی دشمن و دنباله‌های آن در داخل متمرکز شد. ثانیا ضمن بصیرت افزایی، توان اصلی نیروهای انقلاب باید معطوف به دعوت به مشارکت و افزایش شور عمومی در انتخابات باشد. در این راستا شاید اقدام شتابزده و زودهنگام در شکل‌دهی به فضای رقابت انتخاباتی (پیش از قطعیت یافتن نامزدهای نهایی و احراز صلاحیت‌ها) و دوقطبی‌های متأثر از آن، به ویژه در درون جبهه خودی، مطلوب نباشد.

توصیه دوم به فرزند مرحوم حاج سیداحمد خمینی (ره)، جناب آقای «سیدحسن خمینی» است. باید ایشان بدانند دشمنی که تا پیش از این تلاش کرده بود با عناوینی چون «نخست وزیر امام» خط امام (ره) و... میراث گرانقدر امام راحل عظیم‌الشان را به چالش بکشد، هنوز ناامید نشده و امیدوار است که با طراحی بازی پیچیده، انقلاب اسلامی را در مسیر ترمیدور قرار داده و به فروپاشی برساند. در خاتمه تنها به ایشان توصیه مشفقانه پدر بزرگوارشان که امین امام (ره) و یاور رهبری (مدظله العالی) بود را یاد آوری می کنیم که در وصیت خود فرمود: «به حسن و برادرانش این توصیه را می نمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را می خواهند. هرگز گرفتار تحلیل های گوناگون نشوند که دشمن در کمین است.»

 

[۱]  در ادبیات غربی انقلاب حاصل یک تب تند و وضعیتی غیرعادی (Abnormal) است که دیر یا زود بهبود می‌یابد و شرایط به حالت عادی (Normal) بازمی‌گردد. یکی از صریح‌ترین ایده‌ها در این زمینه را کرین برینتون پرورانده است. این نظریه‌ مدعی است انقلاب‌ها فارغ از همه‌ی فرق‌های جزئی، از قوانینی کلی و مشترک پیروی می‌کنند. در تاریخ طبیعی‌ای که وی برای انقلاب تصویر می‌کند، همه‌ی انقلاب‌ها پس از دوره‌ای انقلابی‌گری فرومی‌نشینند و به شرایط عادی پیش از انقلاب بازمی‌گردند. برینتون این بازگشت را تحت عنوان «ترمیدور» معرفی می کنند. در طول ۴۰ سال گذشته دشمنان بارها تلاش کرده­اند ترمیدور انقلاب اسلامی را از طریق عدول از آرمان­های انقلاب و کنارگذاشته شدن شعارهای انقلاب از سوی نخبگان و مردم ایران رقم بزنند که نه تنها تاکنون موفق نشده اند، بلکه انقلاب اسلامی بالنده­تر وارد گام دوم خود نیز شده است. مدل رفتاری آمریکا در قبال کوبا در چارچوب نظریه ترمیدور انقلاب ها قابل تحلیل و بررسی است. از همین رو اوباما در سفر به کوبا سعی کرد در راستای «کاسترو علیه کاسترو»، با به آغوش کشیدن رائول کاسترو، تصویر بازگشت کوبا به آغوش آمریکا و جدای او از خط مشی برادرش را به نمایش بگذارد که با هوشمندی کاسترو و گرفتن مچ دست اوباما، این ترفند خنثی شد. آمریکا تئوری ترمیدور در کوبا را سعی داشت با نام خاندان کاسترو انجام دهد و به نظر می‌رسد در ترمیدور انقلاب اسلامی هم می‌خواهد از نام خمینی علیه انقلاب اسلامی امام خمینی استفاده کند.