کد خبر 1203641
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۷

یکی از انقلابیون می‌گوید: در زندان پهلوی محدودیت‌های زیادی برای روزه‌داری وجود داشت. ماه رمضان انگار برای ساواک و زندان‌بان‌ها ماه روزه و عبادت نبود. اصلا از سحری و افطار برای زندانیان خبری نبود.

به گزارش مشرق، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت:

تقید به آداب و رسوم اسلامی به ویژه اعمال ماه مبارک رمضان برای نسل جوان و مومن کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. اما در دوران رژیم پهلوی بی‌اعتنایی به این امر موجب آزار و اذیت قشر مذهبی می‌شد.

حاج احمد قدیریان از مبارزان نام آشنای نهضت اسلامی درباره وضعیت پادگان‌ها در ماه مبارک رمضان در دوران پهلوی می‌گوید: «در پادگان­‌های نظامی رژیم پهلوی نماز و روزه و عبادت اصلاً جایی نداشت و بچه­‌های مذهبی هم باید به طور مخفی و با رعایت یکسری مسائل، نماز خود را بجا آورند و یا روزه بگیرند. شاید کمتر از ۱۰ درصد نظامیان نماز می­‌خواندند و از روزه گرفتن هیچ خبری نبود. در ماه مبارک رمضان ناهار در دانشکده ارائه می­‌شد و از افطار و سحر برای سربازان که تمام وقت در پادگان بودند، خبری نبود. من و تعداد دیگری از بچه­‌های مذهبی ناهار را برای افطار می­‌گرفتیم و شام را برای سحر نگاه می­‌داشتیم.

در حالی که هنگام سحر و افطار هیچ وسیله­‌ای برای گرم کردن غذا وجود نداشت و غذای بی­‌کیفیت سربازی که اکنون سردی و مانده بودنش هم مزید بر علت شده بود، به واقع شرایط را برای روزه‌­داران سخت می­‌کرد. اما اعتقادات و باورهای مذهبی بچه‌­ها بیش از این بود که این موانع کوچک بتواند در اراده آنان برای روزه‌­داری خللی ایجاد کند. 

بیشتر بخوانید:

گزارش محرمانه ساواک از قمار در خاندان پهلوی

احساس شعف و رضایتی که این روزه‌­داری به ما می­‌داد، اکنون غیر قابل وصف است. در آن شرایط اگر خداوند ما را حفظ نمی­‌کرد، در دانشکده افسری منحرف می­‌شدیم. اکثر افسران گروهان منحرف بودند، از جمله یک افسری که مدتی فرمانده گروهان ما بود، مشروب‌خور قهاری بود و خیلی تلاش داشت تا جمع ما بچه مذهبی­‌ها را تحت تأثیر خود بگیرد؛ اما موفق نشد هیچ­گونه اثری در ما بگذارد. این توفیق بیشتر به خاطر این بود که خداوند شهید حاج صادق امانی را مأمور کرده بود تا نسبت به برنامه­‌های مذهبی ما را تقویت کند.»

*** ارشاد افراد با استفاده از فرصت ماه مبارک رمضان ***

حاج احمد قدیریان همچنین می‌گوید: «در رژیم پهلوی سربازانی که در دفتر فرماندهی بودند، خیلی از امور شخصی فرماندهی و دیگر افسران را نیز از خرید منزل تا کارهای دیگر انجام می‌دادند و در اصطلاح گماشته نامیده می‌­شدند. این وضعیت در مورد من باعث شده بود تا فسق و فجوری که در این‌ها بود را ببینم و درک کنم. چند نفری هم بودند که خیلی با شخصیت و سالم بودند، هر چند باز هم در مسائل عبادی کمبود داشتند؛ ولی مشخص بود که ما بچه مذهبی­‌ها را دوست دارند و احترام می‌­گذاشتند. بعضی از آن‌ها فقط در ماه رمضان که روزه می­‌گرفتند، نماز می­‌خواندند. و همان فرصت خوبی برای ما بود تا روی آن‌ها کار کرده و گرایشات مذهبی آنان را بیشتر کنیم. این روند و برنامه­‌ای که ما در پیش گرفته بودیم، تأثیرات بسیار خوبی هم داشت.»

*** سختی‌های روزه‌داری در زندان‌های رژیم پهلوی ***

علاوه بر این مسائل زندان‌ها نیز از این امر مستثنی نبود و زندانیان سیاسی که اغلب مذهبی هم بودند راه‌هایی برای برون‌رفت از این شرایط را در پیش می‌گرفتند. علی‌محمد بشارتی یکی از انقلابیون که در بطن فرایند مبارزه علیه رژیم پهلوی در بند و اسارت آن رژیم بود در این رابطه چنین شرح می‌دهد: در زندان برای گرفتن روزه نیز اهتمام می‌ورزیدم، اما محدودیت‌های زیادی برای روزه‌داری وجود داشت. ماه رمضان انگار برای ساواک و زندان‌بان‌ها ماه روزه و عبادت نبود. اصلا از سحری و افطار برای زندانیان خبری نبود. شام را ساعت پنج تا پنج و نیم می‌دادند که اغلب هم آب‌گوشت بود. ما که روزه می‌گرفتیم می‌بایست آن را برای افطار خود نگه‌ می‌داشتیم. یعنی سه ساعت یا سه ساعت‌ونیم بعد از گرفتن آن‌که تازه افطار می‌شد می‌بایست آن را بخوریم؛ به همین دلیل سرد می‌شد و رغبتی برای خوردن آن نمی‌ماند.

آن موقع ماه‌های رمضان هوا خیلی گرم می‌شد و هیچ‌گونه وسیله‌ خنک‌کننده و حتی یخ موجود نبود. چون موقع افطار حق نداشتیم بیرون برویم، موقع غذا دادن غذای ظرف‌ها را روی هم می‌ریختیم و چند کاسه خالی می‌کردیم و می‌رفتیم آب می‌آوردیم تا هنگام افطار آن را بخوریم. برای سحر نیز کسی حق نداشت بیدار شود. به کلیه زندان‌ها بخش‌نامه کرده بودند که کسی نباید زودتر از ساعت هفت صبح از خواب بیدار شود. البته بعدها تبصره‌ای اضافه کردند که بر اساس آن، کسانی که بالاتر از ۵۰ سال سن داشتند می‌توانستند زودتر بیدار شوند!! این در حالی بود که تنها شاید ۳ درصد از مجموع زندانیان بالاتر از ۵۰ سال سن داشتند. در هر صورت صبح‌ها با مشکلات زیاد نماز می‌خواندیم و سحرهای ماه رمضان هم مشکل خود را داشت. اغلب به جای سحری به همان مقدار نانی که از شام نگه می‌داشتیم و آخر شب می‌خوردیم، اکتفا می‌کردیم.