به گزارش مشرق، هرج و مرج، آشوب و اعتراض در هر کشوری دلایل خاص خود را دارد؛ حال اگر کشوری، چون آمریکا که داعیه ریاست و مدیریت جهانی را داشته باشد و با مشکلات عدیدهای در داخل مواجه باشد، شرایط بسیار متفاوت است.
آمریکا، خود را باصطلاح ابرقدرت بلامنازع میپندارد و در طول سالهای طولانی سعی کرده است، برای جهان نسخه بپیچد و در دیگر کشورها دخالت کند.
بیشتر بخوانید:
زبانه کشیدن مجدد آتش اعتراضات و ناآرامیها در آمریکا + تصاویر
تاریخ آمریکا مملو از دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم در امور دیگر کشورهای جهان است.
لشکرکشی و تجاوز نظامی، تدارک و انجام کودتاهای گوناگون برای سرنگونی دولتها و ملتهای مستقل، تحریم اقتصادی و تهدید، ابزار و ادواتی است که آمریکا برای رسیدن به اهداف خود از آنها استفاده کرده، اما تنها دستاورد این سیاست، ناآرامی، جنگ، بیثباتی در جهان و به خطر افتادن صلح جهانی شده است.
اما رژیم آمریکا در درون خود با مشکلات و معضلات بسیاری روبرو است که مانند یک صندلی که موریانهها به پایههای آن حمله کردهاند و در حال خوردن آن هستند، در حال فروپاشی است.
پایههای نظام سیاسی اقتصادی آمریکا به خاطر سیاستهای اعمالی در جهان، سست و ناتوان شده است تا جایی که توان اداره امور داخلی کشور را ندارد.
چنین کشوری چگونه میخواهد مدیریت جهان را بر عهده بگیرد؟
آمریکا با اقدامات ویرانگر خود که در جهان انجام داده است و بازتاب این اقدامات اکنون در درون جامعه آمریکا نیز دیده میشود، خود را نیز دچار مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کرده است.
چهره واقعی آمریکا در دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، برای جهان و مردم آمریکا بیشتر نمایان شد.
وضعیت و شرایط آمریکا در آن دوران مانند دملی بود که سر باز کردن و بوی تعفن آن مردم این کشور را آزار میدهد تا جایی که حتی مردم جهان نیز بوی آن را احساس میکنند.
برخی بر این تصور بودند و شاید هنوز هم باشند که با کنار گذاشتن ترامپ، و روی کار آمدن جو بایدن، آمریکا به روزهای متفاوتی باز خواهد گشت، اما شرایط درونی آمریکا چنین برداشتی را نشان نمیدهد.
جامعه آمریکا به خاطر رفتارها و سیاستهای حاکمان خود از هم گسیخته شده است، مردم احساس میکنند دولتمردانشان، به تنها چیزی که فکر نمیکنند، آمریکا و جامعه این کشور است.
تبعیض نژادی، بیتوجهی به شرایط داخلی، نابسامانی اقتصادی، ابتذال، گسست اجتماعی و بی عدالتی در این کشور، آمریکا را به مرز بحران رسانده است.
کشتن سیاه پوستان در آمریکا به دست پلیس به یک رویه معمول تبدیل شده و حتی این رفتار به سفیدپوستان نیز رسیده است.
ساختار اجتماعی و فرهنگی آمریکا هیچ انسجام و هماهنگی ندارد؛ چرا که این کشور از یک پیشینه قوی اجتماعی برخوردار نیست.
آمریکا به خاطر حضور مردمان گوناگون از اقصی نقاط جهان نمیتواند یک کشور متحد باقی بماند؛ چرا که بدون تاریخ و تمدن است.
تاریخ آمریکا را صاحبان اصلی آن تشکیل میدادند که با اشغال این قاره و کشتار سرخپوستان این سرزمین تبدیل به یک کشور تازه شد که از همان ابتدا با چالشهای زیادی روبرو بود.
در چند روز گذشته بار دیگر قتل یک جوان سیاه پوست به دست پلیس این کشور باعث شدت گرفتن تظاهرات گسترده مردم علیه اقدامات پلیس شد.
«دانته رایت»، جوان ۲۰ ساله سیاه پوست به خاطر تخطی از مقررات رانندگی به دست یک پلیس آمریکا کشته شد و بار دیگر این جنایت باعث آشوب و تظاهرات اعتراضآمیز مردم در شهر «مینیاپولیس» ایالت مینهسوتا و سرایت آن به دیگر شهرهای آمریکا شد.
شرایط بحرانی آمریکا نشان دهنده بیماری این کشور است، بیماری که سالها در بدنه جامعه ایجاد شده بدون آن که درمانی برای آن صورت گیرد و اکنون به یک بیماری مهلک و مزمن تبدیل شده است.
جامعه آمریکا بحران زده است، مردم معترض این کشور در طول سالیان شاهد احساس نابرابری بودهاند.
فروپاشی و تجزیه ایالتهای آمریکا سرنوشتی است که رژیم حاکم در این کشور برای برخی از کشورهای دنیا رقم زد و اکنون خود در انتظار آن است.