پیگیری و سماجت عناصر حزب مشارکت، رییس اصلاح‌طلب دانشکده و حتی مدیران ارشد دانشگاه تهران برای جذب این فرد در دو سال گذشته به هر طریق ممکن و علیرغم همه جنجال‌ها، مشکوک است.

سرویس سیاست مشرق- در طول عمر ۴۲ ساله‌ای که از انقلاب اسلامی می گذرد، برخی حوزه‌های به شدت حیاتی و اساسی کشور، در روندی خزنده به سلطه‌ی تفکرات لیبرالیستی و سکولار درآمده است. یکی از از حوزه‌های راهبردی، دانشگاه و آموزش عالی است.

جای تعحب است که اگر پیش از پیروزی انقلاب، دانشگاه همواره یکی از کانون‌های اصلی تفکرات انقلابی و ضدلیبرالی و ضد امپریالیسم بود، هر چه از مبدا پیروزی انقلاب و دهه نخست عمر جمهوری اسلامی گذشت، فضای لیبرالیستی و شیفته و حتی سرسپرده نظام سلطه پررنگ‌تر شد. این که طیف مدیران آموزش عالی و دانشگاه‌های کشور عمدتا از استحاله‌شدگان سیاسی بودند، یکی از عوامل شکل‌گیری چنین فضایی است.

باز در فضای دانشگاهی، در دانشگاه مادر کشور، یعنی دانشگاه تهران و به طور خاص رشته‌های مرتبط با علوم انسانی، بیشتر شاهد پدیده‌ آمریکازدگی و انگلیس‌زدگی هستیم. دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، که به نوعی میراث‌دار قدیمی‌ترین مدرسه آموزش عالی کشور، مدرسه سیاسی است، عملا به جولانگاه اساتیدی تبدیل شده که با وجود برخوردار نبودن از حداقل معیارها و استانداردهای علمی لازم، صرفا به واسطه یدک کشیدن مدرکی از فلان دانشگاه نه چندان مطرح آمریکایی یا بریتانیایی، هیات علمی و بخش‌های مدیریتی را قبضه کرده‌اند.

بی شک نماد این نوع «اساتید» در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، کسی جز «صادق زیباکلام» نیست. زیباکلام که پیش از انقلاب، در رشته مهندسی شیمی در انگلستان تحصیلات نیمه‌کاره‌ای داشت، برای مطالعات سیاسی حول «انقلاب اسلامی» در دهه ۶۰ راهی انگلستان شد! وی عاقبت در رشته «صلح شناسی» دانشگاه بردفورد انگلستان، مدرک دکتری گرفت و به ایران برگشت. تقریبا بلافاصله بعد از بازگشت، با وجود مخالفت معاونت آموزشی وقت دانشگاه، با «پشتگرمی»ها و «حمایت»هایی که در وزارت علوم وقت داشت، جذب هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. این در حالی بود که زیباکلام نه پیوستگی رشته‌ای در سه مقطع را در تحصیلات خود رعایت کرده بود؛ نه رشته‌ای که در دوره دکتری خوانده بود، رشته چندان معتبری در علوم سیاسی بود؛ و نه این که مقالات و مکتوبات علمی-پژوهشی ارزشمندی در حوزه علوم سیاسی در رزومه خود داشت.

زیباکلام اکنون هم چندان متفاوت از گذشته نیست: نه مقالات «علمی» با تعاریف استاندارد و رایج از مقاله علمی دارد؛ نه کتاب‌های روشمند و آکادمیک در حوزه علوم سیاسی نوشته است؛ نه به لحاظ دانش و معرفت سیاسی خود را به روز و مجهز می کند(چرا که یکسره مشغول فعالیت‌های سیاسی-ژورنالیستی از نوع یادداشت نویسی، مصاحبه، مناظره و حضور در برنامه‌های تلویزیونی است و وقت چندانی برای مطالعات جدی ندارد).

با این وجود، زیباکلام به مدد پشتیبانی تبلیغاتی جریان رسانه‌ای جریان غربگرا، به ویژه از دوره اصلاحات به این سو، تبدیل به «ویترین» دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران شده است. در حالی که همان دانشکده پر از اساتید جوان، نخبه،  باسواد، با سابقه پژوهشی قوی است که مدارک خود را از همان دانشگاه تهران یا دانشگاه‌های داخلی کسب کرده اند، و از قضاء، هم رزومه علمی بسیار پربارتری از امثال زیباکلام و هم دلبستگی آن‌ها به این آب و خاک بسیار بیشتر از صادق زیباکلام است که خود مدعی است برای باخت تیم‌های ملی کشورمان دعا می کند!

گزارش گذشته مشرق را درباره زیباکلام اینجا بخوانید:

از توجیه حرمسرای فتحعلی شاه تا دفاع از فرمانده ناو آمریکایی وینسنس

اما جریانات سیاسی داخلی و «خارجی» که از حضور زیباکلام و امثال او(که حقیقتا موجب رکود علمی آن مرکز علمی شده‌اند) استفاده‌های خود را می بردند و می برند، کم کم به فکر معرفی جانشین‌هایی برای «استاد» افتادند که در سال ۹۷ به سن بازنشستگی رسید. درست در همان سال بود که تکاپوهای وابستگان یک جریان خاص سیاسی، یعنی حزب منحله مشارکت، برای تزریق یک عنصر مشکوک به عنوان هیات علمی به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران آغاز شد.

این فرد که «آریابرزن محمدی» نام دارد، مانند زیباکلام، فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های نه چندان برجسته بریتانیا(با رده ۲۵ در بین دانشگاه‌های انگلستان) یعنی دانشگاه دورهم است

آریابرزن محمدی

مشرق در گزارشی تفصیلی در ۲۷ آذر سال ۹۷، علاوه بر تشریح مواضع و فعالیت‌های ضدانقلاب و ضدجمهوری اسلامی این فرد در زمان حضور در بریتانیا، به همکاری نزدیک او با یک عنصر متصل به سرویس‌های جاسوسی انگستان به نام انوشیروان احتشامی(استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه دورهم)، همکاری با شبکه ضدانقلاب رها(متعلق به جاسوس موساد به نام امیرحسین جهانشاهی) و همچنین رزومه علمی نه چندان قابل توجه او پرداخت.

گزارش پیشین مشرق را اینجا بخوانید:

«آریابرزن محمدی» کیست و چه کسانی از نفوذ آکادمیک وی در دانشگاه تهران حمایت می‌کنند؟ + عکس و سند

مضافا این که، موضوع رساله دکترای آریابرزن محمدی زیرمجموعه‌ی گرایش «مسائل ایران» ذیل رشته‌ علوم سیاسی است، این در حالی است که گروه «مطالعات منطقه‌ای» دانشکده حقوق و علوم سیاسی به عنوان مقصد جذب او به عنوان هیأت علمی انتخاب شده است که اصولاً «مسائل ایران» هیچ‌گاه جزو موارد اعلام نیاز گروه مطالعات منطقه‌ای برای جذب هیأت علمی نبوده است. فارغ‌التحصیلان مسائل آفریقا، شرق دور و آسیای جنوب شرقی، توسط این گروه اعلام نیاز شده‌اند و تخصص آریابرزن ذیل هیچ‌کدام از این موضوعات قرار نمی‌گیرد. حتی از درون دانشکده مزبور هم خبر رسیده که تقاضای محمدی برای جذب، توسط گروه مطالعات منطقه‌ای آن دانشکده هم رد شده بود.

با این حال، پیگیری و سماجت کم‌سابقه عناصر حزب مشارکت، رییس اصلاح‌طلب دانشکده و حتی مدیران ارشد دانشگاه تهران برای جذب این فرد در دو سال گذشته به هر طریق ممکن، مشکوک می‌نماید.

نشریه بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، در شماره اخیر خود خبر داده که حامیان آریابرزن محمدی، با استفاده از فضای نیمه تعطیل آخر سال، کار جذب او را نهایی کرده‌اند و حتی صفحه شخصی او هم به عنوان عضو هیات علمی در وبسایت دانشکده ایجاد شده است.

سوال اساسی این است که آریابرزن محمدی واجد چه ویژگی‌هایی، برای چه گروه یا سازمانی است که علی‌رغم نداشتن تاییدیه گزینشی و صلاحیتی، داشتن سوابق تحرکات و مواضع ضدجمهوری اسلامی در خارج از کشور، نداشتن رزومه علمی و تالیفات پژوهشی قابل اعتناء و از همه مهم‌تر عدم نیاز گروه مربوطه در دانشکده مزبور، دو سال تمام برای تزریق او به هیات علمی دانشگاه تلاش شد و عاقبت هم به صورت چراغ‌خاموش و با دور زدن ساز وکارهای قانونی، موفق به این کار شدند؟

آریابرزن محمدی «سفارش‌شده» چه کسی یا کسانی است؟ او قرار است کدام برنامه را پیش ببرد که این چنین موضوع جاگیر کردن او در هیات علمی دانشگاه تهران برای وابستگان یک جریان سیاسی خاص، «حیثیتی» و «ناموسی» شده است؟

شاید کلید این سوالات را نزد «انوش احتشامی»، همکار پروژه‌های جاسوسی MI۶ و CIA و استاد آربابرزن محمدی در دانشگاه دورهم، که چند مقاله هم با همکاری او منتشر کرده، بتوان پیدا کرد.

انوش احتشامی