سخنگوی سابق وزارت خارجه می گوید ظریف تفکرات سیاسی اش را به این وزارت خانه تحمیل می کند.

سرویس سیاست مشرق- هر از چند گاهی یک عکس او را درصحنه سیاست خبرساز می‌کند؛ گاهی یک عکس یادگاری با یکی از ایرانیان مقیم در خارج کشور و مدتی بعد انتشار عکسی از شب عروسی با همسر جدیدش. معلم سابق که در جوانی لباس دیپلمات‌ها را بر تن کرده و حالا برای بار دوم می‌خواهد شانس خودش را برای رفتن به پاستور امتحان کند.

می‌گوید دغدغه‌های فرهنگی باعث شده است که پایش به وزارت امور خارجه باز شود، رامین مهمان‌پرست سخنگوی سابق و سفیر ایران در قزاقستان و لهستان در اولین روز از ماه مبارک رمضان در دفتر یکی از احزاب سیاسی تازه تأسیس میزبان مشرق می‌شود تا از اهداف و برنامه‌های انتخاباتی خود بگوید.

مهمان‌پرست برخلاف دیپلمات‌ها اهل تکلف و کلی‌گویی نیست و می‌توان با او ساعت‌ها بحث سیاسی کرد، او صدها صفحه برنامه برای انتخابات آماده کرده است. از او می‌پرسم ازدواج او با یک سلبریتی سینمایی مقدمه‌ای برای گرفتن پست‌های سیاسی جدید بوده است؟ با اندکی تأمل می‌گوید: خانم مریم کاویانی از سیاست دور است و اصلاً تمایل ندارد من وارد این بازی‌ها شوم.

او ظریف وزیر امور خارجه را رقیب خودش در انتخابات می‌داند، انتقادات او به ظریف در شب‌های مذاکراتی ایران در وین جالب‌توجه است، او می‌گوید ظریف وزارت خارجه را سیاسی کرده است؛ دیپلمات‌ها حق ندارند وابستگی‌های سیاسی را به وزارت خانه بیاورند، اما جواد ظریف سنت‌شکن این رویه شده است.

رامین مهمان‌پرست متولد 1339 در تهران از پدری اهل فومنات و مادری یزدی است، او در محله نارمک بزرگ شده است؛ گفتگو با او را از ویژگی های  همین محله شروع می کنیم...

**********

نارمک در میان اهل سیاست برای خودش معنای خاصی دارد، با فعالان سیاسی مقیم این محله رابطه دارید؟

خیر؛ من اهل درس‌ومشق بودم. مراحل دبستان و دبیرستان را در همان محله گذراندم، بعد از اتمام کلاس چهارم دبستان، درتابستان رده‌های پنجم و ششم را به‌صورت متفرقه یا همان جهشی خواندم و مهرماه به کلاس هفتم رفتم به همین خاطر در سال 55 وقتی‌که 16 سال داشتم وارد دانشگاه صنعتی شریف شدم،خیلی اهل گشت و گذار در خیابان های نارمک نبودم.

پس جو سیاسی دانشگاه شریف شما را سیاسی کرد؟

بله به خاطر فضای دانشگاه هم‌زمان با درس در بحث‌های سیاسی هم فعال بودم، انقلاب که شد من سال سوم دانشگاه را تازه تمام کرده بودم، بحث‌های اول انقلاب نیز بخشی از فعالیت‌هایمان شده بود.

قبل از انقلاب جذب سازمان سیاسی خاصی نشدید؟ شریف مستعد جذب گروه های سیاسی بود.

دانشگاه صنعتی شریف یک دانشگاه فنی و سیاسی بود، در اکثر دانشگاه‌های فنی گروه‌های چپ غالب بودند، فضا بیشتر دست چپ‌ها بود و بچه‌های مسلمان و مذهبی در اقلیت بودند.

بنده و دو نفر از هم‌دوره‌ای‌هایم که هم‌زمان وارد دانشگاه شده و باهم در یک‌رشته مشغول به تحصیل بودیم در تیم جریان اسلامی دانشگاه بودیم؛ آقای میرباقری که معاون وزیر کشور و معاون سیما شدند و یک دوست دیگر، ما سه نفر همیشه باهم بودیم و هر سه یک ویژگی خاص داشتیم، آقای میرباقری یک سال را جهشی خوانده و در سن 17 سالگی وارد دانشگاه شده بود.

گروه سیاسی یا مبارزاتی تشکیل داده بودید؟

در فعالیت‌های مختلف دانشگاه باهم بودیم و در مقابل جریانات سیاسی که بعضاً گرایش‌ها ظاهراً مذهبی داشتند بیشتر زاویه داشتیم و سعی می‌کردیم در بحث‌ها مشارکت کنیم، خاطرات زیادی از آن دوران دارم.

جذب مبارزات مسلحانه نشدید؟

خیر، در آن فضا نبودیم، ما بیشتر کار فکری و فرهنگی می‌کردیم، در آن زمان ما کتاب‌های شهید مطهری، شریعتی و حتی کتاب‌های بازرگان که قبل از انقلاب ممنوع بود را مطالعه می‌کردیم، معمولاً اگر می‌خواستیم این‌گونه کتاب‌ها را بخریم آن را با روزنامه جلد می‌کردیم تا جلد و عنوان کتاب مشخص نشود واز نام و عنوان مستعار استفاده می‌کردیم، بیشتر فعالیت‌های ما در آن دوران بحث‌های فکری و مطالعه کتب بود.

بعد از انقلاب هم وارد وزارت خارجه شدید.

از سال 64 تا 66 به خدمت سربازی رفتم، در کنار سربازی کارهای سیاسی و مطبوعاتی هم می‌کردم، با وزارت ارشاد هم همکاری داشتم، دو سه جا مشغول بودم، هر جا که فکر می‌کردم زمینه‌ای برای همکاری وجود دارد وارد می‌شدم. خدمت سربازی ام که تمام شد چند جا مشغول کار بودم، دوستانی که در وزارت خارجه بودند در خصوص یک موضوع فرهنگی به بنده مراجعه کردند من هم به ایشان گفتم که اصلاً برنامه‌ای برای وزارت خارجه ندارم.

چه کسی شمارا دعوت کرد؟

آقای سالک

شما که تخصص کارهای دیپلماتیک نداشتید؟

 آن زمان در وزارت خارجه تشکیلاتی به نام حرکت‌های اسلامی و مردمی تشکیل‌شده بود و آقای سالک رئیس این تشکیلات بودند، ایشان از بنده خواستند که برای اداره بخشی از تشکیلات به کمکشان بروم، گفتم که سرم شلوغ است و فرصت نمی‌کنم، با اصرار قرار شد من روزی دو ساعت وقت بگذارم، شخصیت من طوری است که اگر کاری را بپذیرم باید درست و کامل انجام دهم، نمی‌توانم کار را نیمه‌کاره رها کنم، بنابراین روزی دو ساعت کار، آرام‌آرام به کار تمام‌وقت تبدیل شد و مجبور شدم یکی‌یکی کارهای دیگرم را رها کنم.

کارمند رسمی وزارت خانه شدید؟

بعد از مدتی در آزمون استخدامی وزارت خارجه شرکت کردم، گزینش‌شده و رسماً کارمند وزارت خارجه شدم، البته فعالیت‌های سال 66 نیز جزء سوابقم محسوب شد، دو سال بعد استخدام رسمی شدم.

سال های ورود شما به وزارت خارجه، اوج فعالیت‌های باند معدوم مهدی هاشمی نیز محسوب می‌شود؛ حرکت اسلامی در وزارت خارجه آلترناتیو  این جریان انحرافی در کشور بود؟

دقیقاً، اصلاً این تشکیلات به همین دلیل وارد وزارت خارجه شده بود، تا دست مهدی هاشمی و تیمش را از وزارت خارجه کوتاه کند. آقای سالک مسئول شده بود و کار بسیار سنگین بود، من آن زمان 27 سال داشتم، مهم‌ترین بخش کار هم کشورهای عربی آفریقایی بود که بنده مسئولیتش را داشت. در آن سال حضرت آقا رئیس‌جمهور بودند، ما از کیفیت و نیز وضعیت گروه‌هایی که مشغول به کار بودند گزارش‌های دقیقی تهیه‌کرده و اطلاع‌رسانی کنیم، نتایج کار ما باعث شد که تقریباً همه آن‌ها اخراج شوند.

مشکل شما با این گروه نفوذی چه بود؟ روایت است که باند مهدی هاشمی و حسین‌علی منتظری تحرکاتی در منطقه داشت، ازجمله اینکه بدون اطلاع وزرت خارجه میهمان به ایران دعوت می‌کرد و اصلاً معلوم نبود چه کسانی به داخل کشور تردد می‌کنند.

اتفاقات زیادی افتاده بود، به نظر من مسئله نفوذ ازآنجا شکل گرفت، آن‌ها به‌صورت تشکیلاتی حمایت می‌شدند، پادگان، سلاح و مرکز اطلاعاتی داشتند، بازار شکر و سکه ایران دستشان بود. خانه‌های تیمی داشتند و جاسوسی می‌کردند، اتفاقات بسیار بدی در حال رخ دادن بود، متأسفانه بعضی به این گروه اعتماد داشتند و فکر می‌کردند این‌ها به دنبال اسلام ناب و از طرفداران انقلاب هستند.

آن‌ها از بخش‌های مختلف کشور امکانات می‌گرفتند و هر کاری که دلشان می‌خواست انجام می‌دادند، خاطره‌ای دراین‌باره دارم که بیانش خالی از لطف نیست، برای یکی از ساختمان‌های وزارت یک خط تلفن می‌خواستیم، آقای محمد ناظمی اردکانی آن زمان مدیرکل مخابرات استان تهران و از دوستان ما بود.

ایشان همسر خواهر آقای مرتضی نبوی هستند ما با آقای نبوی هم همکاری داشتیم، من به آقای ناظمی زنگ زدم و درخواست خط تلفن برای ساختمان وزارت را مطرح کردم، ایشان گفت در آن منطقه مشکل خط‌داریم و نمی‌توانیم به شما خط تلفن بدهیم! یک نفر از همان جریانان انحرافی سید مهدی هاشمی کنار من نشسته بود، بعد از تلفن من گفت: شما خط می‌خواهید؟ سریعا زنگ زد و پنج دقیقه بعد خط تلفن را گرفت، این‌ها این‌گونه در بخش‌های مختلف این‌طور نفوذ کرده بودند. شاید یکی از خدماتی که ما به کشور کردیم این بود که توانستیم این افراد را شناسایی کرده و به مسئولین مربوطه معرفی و زمینه خروجشان را فراهم کنیم.

و بعد در وزارت خارجه ماندگار شدید؟

بله

در وزارت خارجه می‌گویند هر دیپلمات دوخانه دارد یکی در تهران و دیگری در اروپا؛ شما چطور؟ فرزندانتان کجا هستند؟

من دو فرزند دارم، پسرم 36 و دخترم 38 سال دارد، بچه‌ها تحصیلات خود را در ایران شروع کردند، زمانی که من سفیر در قزاقستان شدم باید درباره ادامه تحصیل بچه‌ها تصمیم می‌گرفتیم، یا باید فرزندانم را با خودمان به قزاقستان می‌بردیم؛ درحالی‌که شرایط زندگی و تحصیلی آنجا خوب نبود و یا بچه‌ها تنها در تهران می‌ماندند و آن‌هم به صلاح نبود. بچه‌ها ازنظر درسی هر دو خوب بودند و تقریباً جزء نخبگان محسوب می‌شدند، پسرم دانشگاه تهران رشته معدن و دخترم مهندسی پزشکی می‌خواند.

بعد از مشورت به این نتیجه رسیدیم که به کانادا بروند، اما چون شرایط ویزای کانادا سخت بود قرار شد اول به انگلیس و سپس به کانادا بروند، اما وقتی شرایط برای ادامه تحصیل در انگلیس فراهم شد به این نتیجه رسیدیم که همان‌جا ادامه بدهند. تحصیل در انگلیس به دو دلیل بهتر بود، اول اینکه بچه‌ها در دانشگاه‌های خیلی خوبی ثبت‌نام کرده بودند و نکته دوم تفاوت زمانی طول تحصیل بود. در انگلیس دوره لیسانس سه سال و در کانادا و کشورهای دیگر چهار سال، کارشناسی ارشد در انگلیس یک سال و در کشورهای دیگر دو سال است درمجموع بچه‌ها حداقل سه الی چهار سال زودتر فارغ‌التحصیل می‌شدند. دخترم بعد از ازدواج با آقای نیکنام، که پدر ایشان نیز سفیر بودند به کانادا رفتند. بعد از تحصیل هم به ایران برگشتند.

با خانواده برای انتخابات مشورت کردید؟ نظر آن‌ها چیست؟

بچه‌ها خیلی موافق نیستند.

چرا؟

 یکی از دلایل مخالفتشان ازدواج دوم بنده است، شاید انتظار بچه‌ها و تصورشان از ازدواج دوم شرایط دیگری بود، اینکه یک فرد سیاسی با یک هنرمند ازدواج کند ازنظر آن‌ها قابل‌قبول نبود. یک سال از فوت مادرشان می‌گذشت ما یک زندگی وابسته به هم داشتیم فوت همسرم به همه ما ضربه جدی زد و شرایط روحی سختی پیدا کردیم، مسئله ازدواج من باعث دلخوری آن ها شد و شاید هم تصور بچه‌ها این باشد که این ازدواج با اهداف سیاسی صورت گرفته است.

حالا واقعاً اهداف سیاسی پشت این ازدواج قرار دارد؟

ایشان(خانم مریم کاویانی) علاقه‌ای به کار سیاسی ندارد، من هم علاقه ندارم که وارد شوند، دنیای سیاست با دنیای هنر کاملاً متفاوت است، امروز بعضی سعی می‌کنند از فضای هنری به خاطر محبوبیت و موقعیت هنرمندان در کار سیاسی استفاده کنند ما ازاین‌جهت زیاد ضربه خوردیم

استفاده از سلبریتی های هنری و ورزشی در انتخابات چیزی بدی است؟

من معتقدم در امور سیاسی مردم باید بر اساس شناخت و چارچوب‌های درست انتخاب کنند، متأسفانه کسانی که در انتخابات ریاست جمهوری وارد رقابت می‌شوند به‌جای اینکه طرح و برنامه اراِئه کنندیا ازمشکلات مردم و راهکارهای برون‌رفت از مشکلات بگویند، احساسی و شعاری سخن می‌گویند. گفتمان طرح و برنامه باید گفتمان غالب شود، برخی جریانات بیشتر سعی دارند رأی مردم را با شعار و هیجان جلب کنند وقتی‌که شعار و هیجان ملاک می‌شود؛ سلبریتی ها نیز یک ابزار می‌شود و این شیوه قطعاً تبعات بدی به دنبال دارد.

پس سلبریتی ها نباید وارد فضای سیاسی شوند؟

من نمی‌گویم کسانی که در جامعه هنری یا ورزشی مشهور و سلبریتی هستند نباید به بحث‌های انتخاباتی ورود کنند، هرکسی حق دارد و می‌تواند نظراتش را بگوید اما اینکه نامزدهای انتخابات بخواهند از محبوبیت افراد مشهور برای پیروزی در انتخابات استفاده کنند و این موضوع جای گفتمان طرح و برنامه را بگیرد قطعاً درست نیست و منتهی به انتخاب فرد اصلح نمی‌شود

یعنی نمی‌خواهید همسرتان برای شما رأی جمع کند؟

به‌هیچ‌وجه، هم بنده تمایل ندارم و هم ایشان.

در شرایط انتخابات ابزار خیلی مهم است، معمولاً کاندیداها با چهره‌های مشهور حداقل عکس یادگاری می‌گیرند.

در عمل همه خواهند دید که این اتفاق نمی‌افتد. من هیچ تمایلی به انجام این کار ندارم. حداقل در این مقطع احساس می‌کنم باید دولتی روی کار بیاید که طرح و برنامه‌های مهم داشته باشد، تحولی بزرگ در اقتصاد و ساختارهای اداره کشور ایجاد کند.

شما نظرسنجی‌ها را پیگیری می‌کنید؟

خیر در این نظرسنجی‌ها اصلاً اسم من مطرح نشده است.

پایگاه رأی شما چه کسانی هستند؟

پایگاه رأی من مردمی هستند که از رقابت‌های جناحی خسته شده‌اند، امروز به نقطه‌ای رسیدیم که باید دیدی فراجناحی داشته باشیم. درواقع رویکرد من رویکردی فراجناحی است، رویکردی که در آن منافع ملی اولویت دارد، باید بحث وحدت ملی شکل بگیرد تا بتوانیم از مرحله بسیار سختی که مردم در آن قرار گرفتند و معیشت، اقتصادشان به‌شدت تحت‌فشار است عبور کنیم.

یه هر حال خط سیاسی شما نیاز به حمایت احزاب سیاسی دارد.

یک گفتمان و جریان سیاسی با عنوان ائتلاف وحدت ملی در کشور درحالی‌که شکل‌گیری است، این جریان از حدود سه سال پیش با تفکری بسیجی شکل گرفت.

این مجموعه اصول‌گرا هستند یا اصلاح‌طلب؟

شاید ریشه‌های تفکر بسیجی داشته باشند، مجموعه ائتلاف وحدت ملی افرادی هستند که به‌نظام و چارچوب‌هایش اعتقاددارند، از مشکلات رنج می‌برند و سعی می‌کنند از متخصصین برای شناسایی مشکلات کشور و پیدا کردن راهکارهای برون‌رفت از آن‌ها استفاده کنند. با تشکیل کارگروه‌های تخصصی طرح‌هایی را آماده و به مجلس ارائه می‌کنند، با اصناف و اتحادیه‌ها جلسه می‌گذارند و مشکلات را ریشه‌یابی کرده‌اند. متأسفانه طرح‌هایی که آماده می‌شد موردتوجه مجلس قرار نمی‌گرفت برای مثال مجلس از 100 طرح ارائه‌شده تنها دو طرح را بررسی می‌کرد که آن‌هم به‌خوبی اجرا نمی‌شد به همین دلیل این دوستان ائتلاف وحدت ملی را ساماندهی کردند.

یعنی بیشتر بروکرات هستند تا سیاسی؟

خیر، ممکن است غالب افراد گرایش اصولگرایی داشته باشند، بعضی هم گرایش اصلاح طلبانه، اما همه روی یک موضوع اتفاق‌نظر دارند که افراد متخصص، سالم، باانگیزه و خلاق باید در کنار هم قرار بگیرند و یک کار جمعی بکنند. تفکر ما در وزارت خارجه نیز باید همین‌طور باشد کارمندان وزارت خارجه اگر گرایشی هم داشته باشند که حتماً دارند در عمل باید به دنبال منافع ملی باشند. برای مثال اگر برای یک ایرانی در خارج از کشور مشکلی پیش بیاید، برای کارمندان وزارت خارجه مهم نیست که ایشان چه گرایشی دارد یا حتی ممکن است منتقد نظام باشد؛ همین‌که ایرانی است ما وظیفه‌داریم که کمک کنیم.

شما نامزد این ائتلاف وحدت ملی هستید؟

خیر، ائتلاف وحدت ملی بر اساس شاخصه‌هایی که دارد ممکن است چند نفر از نامزدها را  همسو با اهداف خود بداند؛ هر تعدادی از نامزدها که این تفکر را قبول دارند، ائتلاف از آن‌ها حمایت می‌کند. بنده هم که قصد ثبت‌نام دارم، به این معنی نیست که حتماً ائتلاف وحدت ملی پشت من ایستاده است. به‌عنوان یک جریان سیاسی ممکن است فرد دیگری درمیان نامزدها باشد که بهتر از من بتواند این گفتمان را نمایندگی کند در ائتلاف وحدت ملی جمع تصمیم می‌گیرد که از چه فردی باید حمایت کند.

اگر این‌طور شود، به نفع نامزد نهایی ائتلافتان کنار می‌روید؟

خیر، من مستقل وارد شدم ...

بالاخره باید این ائتلاف یک نفر را معرفی کند و به یک نفر رأی بدهد؟

آن در مرحله نهایی اتفاق می‌افتد، در انتخابات دو مرحله وجود دارد مرحله اول افراد وارد صحنه می‌شوند و اعلام آمادگی کرده و برنامه‌هایشان را مطرح می‌کنند مرحله دوم زمانی است که شورای نگهبان نامزدهای رقابت نهایی را اعلام می‌کند، در این مرحله ائتلاف از بین کسانی که در رقابت نهایی هستند از آن شخصی که به اهداف و گفتمان ائتلاف نزدیک‌تر است حمایت می‌کند.

نگران مسئله تائید صلاحیت خودتان  نیستید؟

نمی‌دانم.

بالاخره ارزیابی از خودتان دارید.

فکر می‌کنم در شرایط 1400 دغدغه اصلی برای همه ما افزایش مشارکت است. اولین تأکید مقام معظم رهبری نیز افزایش مشارکت و بعد انتخاب اصلح است. به دلایل مختلفی ازجمله وضعیت معیشتی و عملکرد بسیار بد دولت ممکن است خیلی‌ها انگیزه شرکت در انتخابات را نداشته باشند و اگر مشارکت از حدی پایین‌تر بیاید بحث امنیت، اقتدار کشور و حضور درصحنه‌های داخلی و خارجی به خطر می‌افتد؛ بنابراین افزایش مشارکت باید اولویت همه باشد. افزایش مشارکت تحقق نمی‌یابد مگر با حضور سلیقه‌های مختلف مردم، در انتخابات همه با هر سلیقه‌ای که دارند باید در انتخابات احساس رقابت کنند. برخی نه دیگر اصلاح‌طلبان را قبول دارند و نه اصولگراها را، در واقع عملکرد آن‌ها را در دولت‌های گذشته درمجموع نمی‌پسندند، باوجود نقاط مثبتی که هرکدام داشتند اما وضعیت کنونی کشور را نتیجه عملکرد آن‌ها می‌دانند. اگر کاندیداها تنها متعلق به جناح اصولگرا یا اصلاح‌طلب باشند کسانی که از دست این دو تشکیلات سیاسی خسته شده اند در انتخابات شرکت نمی‌کنند، اما اگر یکی دو جریان دیگر با اهداف و گفتمانی متفاوت، فعال و درصحنه حاضر شوند به‌طور طبیعی مشارکت در انتخابات افزایش پیدا می‌کند.

معمولاً جناح‌های سیاسی سنتی در ایران هرکدام گفتمانی دارند گفتمان جریان اصلاح‌طلب بحث‌هایی مانند آزادی‌های اجتماعی یا سیاسی و گفتمان جریان اصولگرایی عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد است، شما هم در این انتخابات گفتمانی دارید؟

گفتمان ما منافع ملی است. در بحث منافع ملی کارهای زیادی باید انجام شود اگر عدالت در جامعه برقرار و مبارزه با فساد صورت نگیرد مردم ناامید می‌شوند. مردم ما همان‌هایی هستند که در جنگ وقتی ما تنها بودیم، کمبود امکانات داشتیم و هجمه سنگینی علیه کشور بود، نه‌تنها همه سختی‌ها را تحمل کردند بلکه همراهی نیز می‌کردند. کسی هم شکایت نمی‌کرد، چراکه مردم احساس می‌کردند شرایط سخت برای همه است و همه در نجات کشور مشارکت می‌کنند. اما امروز نارضایتی مردم به این خاطر است که بخشی از کشور در سختی است و بخشی دیگر زندگی‌های مرفه دارند خیلی از جوانان از امکانات اولیه برخوردار نیستند درحالی‌که یک جوان 19 ساله ماشین 4 میلیاردی سوار می‌شود. مردم وقتی احساس کنند تبعیض و فساد وجود دارد وعده‌ای از ثروت ملی نفع شخصی می‌برند عصبانی می‌شوند، بنابراین نامزد انتخاباتی باید عدالت‌خواه باشد تا بتواند با فساد مبارزه کند، این امور از شروط لازم است، اگر عدالت‌خواهی نباشد چه مشکلی از کشور را می‌توان اصلاح کرد.

جامعه رامین مهمان‌پرست را به‌عنوان یک دیپلمات می‌شناسد، رقیب انتخاباتی شما آقای جواد ظریف به‌عنوان دیپلمات اصلاح‌طلب است؟

آقای ظریف یک فرد متدین سالم و متخصص در مسائل بین‌المللی است.

او می‌تواند رئیس‌جمهور خوبی هم باشد؟

چند بار از او سؤال کردند و گفته است من برای وزارت خارجه توانایی دارم اما برای ریاست‌جمهوری این توانایی را ندارم.

مفهوم این حرف یعنی ایشان رئیس‌جمهور مناسبی نیست؟

ایشان توانایی مدیریت کشور را ندارد.

شما با ایشان (ظریف) کارکرده‌اید؛ اشکالات شما به وزیر خارجه فنی است یا سیاسی؟

من به ظریف انتقادات زیادی دارم، ساختار وزارت خارجه دارای اشکالات اساسی است و انگیزه را از کارکنان آن گرفته است.

برخی می‌گویند وزارت خارجه تبدیل به یک حزب سیاسی شده است؟

ظریف تفکر سیاسی خودش را به وزارت خارجه تحمیل کرده است، ایشان گمان می‌کند این چینش در وزارت خارجه خوب است، مدیرانی که در وزارت خانه مشغول به کار هستند بر اساس تفکر ظریف دست به عمل می‌زنند.

آقای ظریف در وزارت خارجه سیاسی‌کاری می‌کند؟

ظریف وزیر خارجه آقای روحانی است و سیاست‌های این دولت را دنبال می‌کند. ؛ از سال 66 که در وزارت خارجه هستم؛ این دو دوره سیاسی ترین دوران در تاریخ این وزارت خانه است، وزارت خارجه حزب سیاسی نیست!

ایشان در کنگره یک حزب اصلاح‌طلب حاضر می‌شود؛ مصداق سیاسی‌کاری چنین روندی است که تا قبل از آن سابقه نداشته است. وزارت خارجه باید بر اساس منافع ملی عمل کند، من چهار سال سخن‌گوی وزارت خارجه بودم، سه بار سفیر شدم، حکم سفارت اولم را آقای هاشمی زده، حکم سفارت دوم بنده را خاتمی زده حکم سفارت سومم را هم همین آقای روحانی زده است، کسانی که در وزارت خارجه هستند گرایش سیاسی را نباید در کار خود دخالت بدهند. این اقدام ظریف کار غیر حرفه ای بود.

از ضعف‌های وزارت خارجه آن است که تمرکز خود را روی برجام گذاشت. البته این خواست دولت بود و ظریف تابع نظر رئیس دولت است، اما چند اشکال بر وزارت خارجه وارد است یکی آنکه فکر می‌کردند اگر مسئله برجام حل شود بقیه مشکلات کشور هم حل می‌شود، بنابراین همه توجهات خود را روی برجام قراردادند و جالب‌تر تیمی که روی برجام کار می‌کرد از تعدادی افراد محدود و بسته تشکیل‌شده بود. باید روی رابطه با کشورهای دیگر و ظرفیت‌هایی که در شرق آسیا و آفریقا بود اقدام می‌شد که درباره آن غفلت صورت گرفت. باید افزون بر این، کار چندجانبه و منطقه‌ای با حضور فعال انجام می‌شد که در هرکدام از این موارد و برای منافع ملی کشورمان امتیازاتی به دست آوردیم. ضعف دیگر در وزارت خارجه آن است که  طرح و برنامه آماده وجود ندارد، درحالی‌که باید برای رابطه با همه کشورها غیر اسراییل و آمریکا طرح و برنامه آماده از قبل  داشته باشیم.

باید بدانیم که در بلندمدت میان‌مدت و کوتاه‌مدت چه می‌خواهیم انجام بدهیم و استراتژی باید معلوم باشد، شرایط باید به گونه ای پیش برود که اگر شما وزیر بودید و رفتید نفر بعدی آمد، بداند شما به کدام نقطه رسیدید تا بقیه کار را ادامه دهند. یا اگر شما سفیر بودید و مدت مأموریت شما تمام شد، سفیر بعدی کار شما را ادامه دهد. نه آنکه در جهت دیگری حرکت کند؛ مثلاً شما در جهت اقتصادی کار می‌کردید سفیر بعدی بخش اقتصاد را رها کرده و فقط در بخش فرهنگی کار کند همه‌چیز را تعطیل کند. وظیفه ذاتی وزارت خارجه باید این باشد که برای رابطه با چین، روسیه، آلمان، ایتالیا، فرانسه، ژاپن، کره، برزیل، آفریقای جنوبی طراحی و استراتژیک داشته باشد. چارچوب‌های کار معلوم باشد. در این صحنه رقیب انتخاباتی ظریف هستم، من به دنبال گفتمان جدیدی هستم تا اشکالات برطرف شود.

زمانی که شما سفیر بودید؛ ظریف در دانشگاه تهران در طی یک سخنرانی گفته بود اگر آمریکایی‌ها به ایران حمله کنند با یک بمب همه‌چیز را از بین می‌برند، رهبری جواب دادند و فرمودند ایشان(ظریف) را ببرند که توانایی‌ها را ببینند، واقعاً ظریف از توانایی نظامی کشور خبر نداشت؟ در وزارت خارجه تا این حد بی‌اطلاعی وجود دارد؟

خیر این‌گونه نیست! من دوران سخن‌گویی خیلی جاها را دیده بودم، خیلی مهم است وقتی شما درصحنه‌های خارجی بخواهید از کشور خود دفاع کنید باید بدانید توان شما چقدر است. در دوران سخنگویی به استان‌ها و مراکز مختلف می‌رفتم در همان مقطع حدود صد و پنجاه سخنرانی در بین فرماندهان نظامی داشتم، در بسیاری از سفرها مرا می‌بردند و مراکز را می‌دیدم فرماندهان نظامی به ما می‌گفتند شما باید بخش اقتصادی صنعتی؛ نیروگاه و بخش دفاعی را ببینید زیرا شما می‌خواهید از نظام دفاع کنید.

اخیراً فایل صوتی از ظریف منتشرشده است، برخی می‌گویند نشانه آمدن او به انتخابات است.

آن‌طور که سخنگوی وزارت خارجه عنوان کرده است، این‌یک مصاحبه خصوصی و آرشیوی بوده و نباید منتشرش می‌کردند، پس  اگر جزء اسناد طبقه‌بندی‌شده محسوب می‌شده، باید نهادهای ذی‌ربط با عوامل انتشار آن بشدت برخورد کنند؛ اما اگر قرار بر این بوده که در موعد خاصی منتشر شود، به نظر این فایل دارای پیام انتخاباتی و مانیفست آقای ظریف است.

ولی خود ظریف ادعا می‌کند قصد ورود به انتخابات ندارد؟

باید فضای بزرگ‌تری را دید؛ این‌که رئیس‌جمهور در روز ارتش سخنرانی کرده و تهدید به کودتا می‌کند؛ چند روز بعد یک فردی مانند تا ج زاده اعلام می‌کند که می‌خواهد وارد انتخابات شود و چند روز بعد ابتدا نامه‌ای منتسب به ظریف منتشرشده و عصر همان روز فایل صوتی او بیرون می‌آید؛ این یعنی فضای کشور طبیعی نیست و برخی به دنبال مهندسی کردن افکار عمومی هستند. من نیستم که تحلیل امنیتی از فضا ندارم، اما تحلیل سیاسی من آن است که فضای کشور عادی نیست و بیرون آمدن این فایل سهوی نبوده است. جالب است بدانید در لهستان در یک رستوران اطلاعات مربوط به وزیر خارجه لو رفت؛ بعدازاین حادثه وزیر و 4 مقام دیگر استعفا داده و رفتند، خب به نظرم استعفا دادن برای همین روزهاست!

 این فایل در ایجاد دو واژه میدان و دیپلماسی پیام خاصی دارد؟

آن‌کسانی که می‌گویند دیپلماسی امری جدا از اقتصاد؛ هنر و اقدامات نظامی است، اصلاً علم سیاست خارجه را نمی فهمند؛ ما در منطقه‌ای هستیم که دشمن ما را محاصره کرده و دولت تروریست پرور آمریکا در آن پایگاه دارد؛ آقای ظریف بدون پشتوانه نظامی چگونه می‌خواهد از دشمن امتیاز بگیرد؟ این قاعده نشان می‌دهد که این دوقطبی سازی مبنای تخصصی ندارد؛ بلکه سیاسی است.

وزیر خارجه همواره ادعا می‌کند؛ با شهید سلیمانی هماهنگ بوده؛ اما حالا سخنانی می‌گوید که وزیر خارجه آمریکا پمپئو را سر وجد آورده است. درواقع قاتلان شهید با وزیر خارجه دولت تدبیر هم‌زبان شده‌اند.

ناجوانمردانه‌ترین رفتار را با حاج قاسم همین را افراد کردند، آقای ظریف چرا درزمانی که شهید ما زنده بود این حرف‌ها را نمی‌زد؟ یک روز دار و دسته تروریست‌ها حاج قاسم را شهید می‌کنند، امروز دوباره او  را ترور شخصیتی می‌کنند.

ظریف در کلاب هاوس گفته بود مابعد برجام حاج قاسم را به روسیه و دیدار پوتین فرستادیم!

این هم از آن حرف‌هایی است که جای بحث دارد، من البته آن زمان در سفارت لهستان بودم، و خبر دقیق از این حرف‌ها ندارم؛ اما این را می‌دانم که تنظیم رابطه با سوریه و سفرهای شهید سلیمانی در دست وزارت خارجه نبود.

در دولت احمدی‌نژاد هم به نظر با آقای مشایی به مشکل خوردید.

احمدی‌نژاد یک گفتمان مردمی را آغاز کرد و یک چهره قابل‌قبول از خودش به نمایش گذاشت، احمدی‌نژاد از ظرفیت بزرگی که به دست آورده بود نتوانست خوب استفاده کند. ورود مشایی به سیستم احمدی‌نژاد نقطه شروع انحراف بود.

یک دوره بانفوذی‌های باند معدوم مهدی هاشمی در وزارت خارجه جنگیدید و 20 سال بعد دوباره با یک گروه جدید درگیر شدید؟

بله؛ گروهی به‌مراتب پیچیده‌تر از قبل! این‌ها مستقیماً به وزارت خارجه فشار می‌آوردند و در امور دخالت می‌کردند؛ در دوران بهار عربی در مصر، حضرت آقا آن را بیداری اسلامی می‌دانستند اما احمدی‌نژاد آن را بیداری انسانی قلمداد می‌کرد!

در برابر اتفاقات مصر و سوریه تحلیلی متفاوت از نظر نظام داشت؟

اختلاف‌نظرهایی وجود داشت.

سیاست هایی علیه مقاومت تدوین می کرد؟

 درمصر برخی می‌گفتند یک جریان اسلامی روی کارآمده است، احمدی‌نژاد نگاهش این بود که مردم از هر قشری(سکولار یا مسلمان) در این تظاهرات حضور دارند و نباید میان آن ها فرق گذاشت. احمدی‌نژاد بدون توجه به وزارت خارجه افرادی را برای ارتباط با کشورها منصوب می‌کرد، مثلا مشایی را نماینده خودش در امور خاورمیانه کرده بود؛ آن‌ها با وزارت خارجه تداخل پیدا می‌کردند. آقای احمدی‌نژاد وزارت خارجه را در زمان متکی چندان قبول نداشتند انتقادهای جدی بر او داشت، در دوران صالحی شاید به خاطر شخصیت آقای صالحی مقدار این زاویه کمتر شد، صالحی حاضر به تمکین بود؛ اما متکی این شخصیت را نداشت و اجازه نمی‌داد از بیرون امثال مشایی و بقایی برای او خط و مشی تعیین کنند. این خطوط مغایر با خط و مشی کلی نظام بود.

بعدازآنکه شما سفارت ایران در لهستان را تحویل دادید؛ ترامپ یک اجلاس ضد ایرانی در ورشو به پا کرد.

در سفارت؛ نوع رابطه شما با مقامات آن کشور می‌تواند اثرگذار باشد. خاطره‌ای تعریف کنم شاید بد نباشد. از طریق چند واسطه باخبر شدم که وزیر خارجه لهستان قرار است عوض شود، اسم خانمی را آوردند که در پارلمان اروپا مسئولیت داشت من تمام پرونده او را درآوردم و دیدم او با مریم رجوی در پارلمان اروپا عکس یادگاری گرفته است. از این عکس پرینت گرفته و درخواست ملاقات با معاون نخست‌وزیر لهستان دادم، در آن جلسه به مقام لهستانی گفتم که وزیر جدید خارجه شما با تروریستی که دستش به خون جوانان ایرانی آلوده است عکس یادگاری دارد و این به مصالح روابط دوجانبه تهران و ورشو نیست، زیرا ما در جنگ جهانی دوم یاور شما بودیم.

نتیجه چه شد؟

نام این خانم از فهرست نامزدهای وزارت خارجه بیرون آمد. وقتی ترامپ بر آمریکا حاکم شد در لهستان نیز یک دولت راست‌گرا بر سرکار آمده بود؛ این‌ها نزدیکی فکری پیداکرده بودند. ترامپ اولین سفر اروپایی خود به لهستان آمد در این حین یک ساعت فقط علیه ایران صحبت کرد؛ ناگهان لهستان چرخید و آن اجلاس نتیجه آن همگرایی بود.

از اینکه وقت خودتان را در اختیار «مشرق» قراردادید ممنونم