به گزارش مشرق، همین چندی پیش بود که رسانه های خبری از تمایل محمد بن سلمان ولیعهد سعودی برای گفتگو با ایران خبر دادند. اگرچه پیشتر عربستان سعودی در نیمههای جنگ یمن که احساس کرد در باتلاقی گسترده فرو رفته است بارها تمایل خود را برای گفتگو با ایران اعلام کرده بود، اما این بار لحن بن سلمان متفاوت تر و ملتمسانه تر به نظر می رسید. لحنی که که بی تردید نمی توان آن را بر اساس حسن نیت ولیعهد سعودی تفسیر کرد، شخصی که عامل اصلی کشتار در یمن، قتل جمال خاشقجی روزنامه نگار معروف سعودی و بحرانهای منطقهای است.
در همان زمان، عمده تحلیل رسانهها و محافل سیاسی در چرخش ناگهانی بن سلمان نسبت به ایران بر این امر استوار بود که شرایط داخلی و نیز محیط پیرامونی آن این رژیم را وادار به چنین تغییر لحنی کرده است.
یکی از مهمترین مولفه های تاثیرگذار در این تغییر را میتوان فقدان ترامپ برای بن سلمان دانست که پشتوانه و عامل ماندگاری و تضمین سیاسی وی به شمار می رفت شخصی که اگر نبود شاید پادشاهی، هرگز به خاندان سعودی بن سلمان منتقل نمیشد و در ساختار قبلی باقی می ماند.
نکتهای که مهم است این است که دستاوردهای مهم یمن در هفتمین سال مقاومت و مبارزه در کنار پیشرفت های میدانی و سیاسی آن و نیز تکامل گفتمان مقاومت تهران و شرایط بی ثبات در داخل سعودی با توجه به کناره گیری برخی از وهابیت سنتی از خاندان سعودی و همچنین شفاف نبودن یا دست کم تردید بایدن در ادامه حمایتهای پیشین از بن سلمان باعث چنین تغییر رویکردی شده است.
در همین ارتباط، گفتگویی با پروفسور «حسین عسگری» اقتصاددان و استاد تجارت بینالملل و امور بینالمللی دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا انجام داده است.
شما از نزدیک در بهبود روابط ایران و عربستان سعودی مشارکت داشتید، آیا میتوانید مختصراً به ما بگویید که در این رابطه چه اشتباهی رخ داد؟
در حدود سال ۱۹۹۰، زمانی که دو کشور هیچگونه روابط دیپلماتیک با یکدیگر نداشتند، دو دولت ایران و عربستان از من خواسته بودند که به برقراری روابط آنها کمک کنم. معتقدم که در آن زمان، من تنها کسی بودم که هر دو طرف به او اعتماد داشتند زیرا من روابطی در هر دو کشور داشتم و به دنبال جاه طلبیهای سیاسی و یا پول نبودم.
شخصی که با او در عربستان سعودی تماس داشتم وزیر خارجه این کشور سعود الفیصل بود و در ایران نیز با وزیر سابق دارایی وقت ایران در ارتباط بودم. دکتر نوربخش در آن زمان، یک سری از مسائل را برای ایجاد اعتماد بین دو کشور مطرح کرد که من آنها را برای طرف سعودی شرح دادم.
سعودیها دائماً این موضوع را میگفتند که ایران نباید اسیر گذشته باشد و همکاری دو کشور در زمینه سیاستهای نفتی را پیشنهاد دادند. ما امیدوار بودیم که این اولین قدم کوچکی باشد که برای بهبود روابط برداشته میشود اما در اولین نشست اوپک که پس از آن برگزار شد، عربستان سعودی وظیفه خود را در این راستا انجام نداد. بعداً سعود الفیصل بابت این موضوع عذرخواهی کرد و اظهار داشت که عمویش یعنی پادشاه عربستان پیشنهاد او را نپذیرفته است.
برای من روشن شد که سعودیها به ایران اعتماد ندارند و به اشتباه بر این باورند که ایران میخواهد آنها را سرنگون کند و تا زمانی که آنها از حمایت آمریکاییها برخوردار بودند، برایشان این طور بهتر بود که رابطه خصمانهای با ایران داشته باشند.
برای بهبود بخشیدن روابط دو کشور، من نیاز داشتم که تمام وقت خود را برای این موضوع صرف کنم. من علاوه بر این کار، باید به وظیفه خود به عنوان استاد دانشگاه و همچنین رسیدگی به خانواده ام نیز عمل میکردم. بنابراین من دیگر از این موضوع گذشتم. فکر میکنم این روزها، اعتماد میان دو کشور حتی کمتر از قبل نیز شده است.
بن سلمان اخیراً در یک چرخش روشن از موضع قبلی خود در مورد ایران عقب نشینی کرده و از تعامل با ایران استقبال کرده است. دلیل تغییر موضع شاهزاده سعودی چیست؟
جواب کاملاً واضح است. زمانی که ترامپ رئیس جمهور آمریکا بود، محمد بن سلمان احساس کرد که مانند رژیم اسرائیل، حمایت کامل این کشور را برای تمامی کارهایی که انجام میدهد دارد. ماجراجویی او در یمن که به نظر من برابر است با جنایات علیه بشریت، قتل وحشیانه جمال خاشقجی و سرکوب مخالفان داخلی از جمله مواردی هستند که بن سلمان انجام داده است. بنابراین وی احساس امنیت داشت زیرا فکر میکرد که حمایت آمریکاییها را همیشه خواهد داشت. فکر میکنم حمایت ترامپ از او عمدتاً بر اساس معاملات تجاری گذشته و مهمتر از آن معاملات تجاری آینده وعده داده شده، بود.
بنابراین بن سلمان از جهاتی احساس میکرد که ترامپ، ارباب است! اما با رفتن ترامپ از کاخ سفید، تنها سلاح آل سعود یعنی پول و رشوه، کمتر کارایی دارد. لذا او احساس آسیب پذیری میکند و باید با ایران تماس بگیرد و حتی بیشتر مخفیانه به دنبال حمایت اسرائیل باشد.
اگر تغییر در مواضع عربستان نسبت به ایران جدی باشد، این امر بر روابط سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز تأثیر میگذارد و روابط آنها با ایران را بهبود می بخشد. در این صورت، آیا این امر ضربهای به سیاست اسرائیل در منطقه نخواهد بود؟
هم بله هم خیر. مقامات اسرائیلی که من میشناسم خیلی صریح به من گفته اند که آنها از همسایگان عرب خود هیچ ترسی ندارند. آنها به دلیل کارهایی که ایرانیان انجام داده اند و میتوانند انجام دهند از ایران میترسند. بنابراین دل بستن آنها به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد ایران بوده است. تا زمانی که آنها روابط معقول و منطقی با اعراب خلیج فارس داشته باشند، برایشان مهم نیست که این کشورها چه روابطی با ایران دارند و من این اطمینان را به شما میدهم که برای آنها فرقی نمیکند. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس روابط خود را با اسرائیل به عنوان بیمه نامه حفظ خواهند کرد.
سفرهای اخیر وزیر امور خارجه ایران به کشورهای عربی منطقه به منظور تقویت دیپلماسی و حل اختلاف را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهبود روابط میان ایران و عربستان به زمان زیادی نیاز دارد و نمی توان با جلسه یک ساعته به آن دست یافت، من که اینطور فکر نمی کنم.
بایدن خواستار پایان جنگ در یمن شد. اما پس از چند ماه ما همچنان شاهد ادامه حملات سعودیها به مردم یمن هستیم. دلیل انفعال بایدن در قبال عربستان چیست؟
بایدن مشکلات زیادی برای حل کردن دارد. او در حال شعبده بازی است که ببیند کدام مشکل را باید اول حل کند. او نمیتواند کسی را در مجلس ایالات متحده و به ویژه در سنا نادیده بگیرد. وی برای انجام امور داخلی خود به حمایت آنها نیاز دارد.
در رابطه با موضوع عربستان سعودی، فشارهایی بر او برای عدم آزردن محمد بن سلمان از جنبههای مختلف وارد میشود. در این جا موضوع منافع تجار آمریکایی وجود دارد، فروش تجاری اسلحه و صادرات دیگر اقلام که در بسیاری از مناطق ایالات متحده تأثیر میگذارد و بایدن به حمایت کنگره و لابیهای با نفوذ آمریکایی وحتی دانشگاههای آمریکا که از دانشجویان سعودی برای تحصیل، پول دریافت میکنند، نیاز دارد.
تجارت در آمریکا حرف اول را میزند و بایدن نمیتواند سعودیها را از خود دور کند. علاوه بر این، لابی گران اسرائیلی از اعراب خلیج فارس پشتیبانی میکنند و تصور میکنند که این کار به نوبه خود به ایران آسیب میرساند. اما موضوع به اینجا ختم نمیشود. در ایالات متحده، جنگ یمن به عنوان یک جنگ نیابتی بین عربستان سعودی و ایران در نظر گرفته میشود و طی سالیان متمادی، رسانههای آمریکا، ایران را دشمن شماره یک میدانند. بنابراین اگرچه افکار عمومی آمریکا، عربستان سعودی را زیاد دوست ندارند اما ایران از این منظر حتی بدتر دیده میشود. لذا بایدن باید مراقب باشد که هیچ گونه پشتیبانی کنگره را از دست ندهد.