به گزارش مشرق، علی اکبر ولایتی وزیر اسبق امور خارجه و از دیپلماتهای باسابقه ایران به بررسی تاریخی تاثیرات دو مقوله میدان و دیپلماسی بر یکدیگر در موضوع حکمرانی پرداخت و گفت: از مدتی قبل، دو موضوع مهم «میدان» و «سیاست»، مورد مباحثه و گفتگوهایی در داخل کشور قرار گرفت که سرانجام موجب شد مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) که خود مبدع نظریه جدید «مقاومت منطقهای ناشی از بیداری اسلامی در عصر حاضر» هستند، اخیراً نکات ارزشمندی را به اجمال و اشاره در تبیین دیدگاه خویش مطرح فرمایند.
وی ادامه داد: این سخنان، بنده که افتخار داشتهام در تئوری و عمل در مکتب حضرت ایشان تلمذ کنم و به قدر بضاعت مزجاة، استعداد و ظرفیت خویش بهره برده و آموختهها را در جهت خدمت به اهداف جمهوری اسلامی ایران به کار بگیرم، را وادار نمود که چند کلمهای به عرض دوستان و همکاران سیاستمدار خود برسانم؛ با این امید که این توصیهها که برگرفته از تجربههای سالیان طولانی خدمت در این حوزه است، برای اینجانب و دوستان قدیم و جدیدم در حوزه سیاست خارجی، مفید واقع شود.
ولایتی خاطرنشان کرد: موضوع مورد مناقشه این است که بعضی دیپلماسی و بعضی مبارزه میدانی را عامل تعیین کننده در پیشبرد روابط خارجی کشور میدانند. برای روشن شدن مطلب بهترین راه مراجعه به نمونههای تاریخی در تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران است که من در چند بخش به آنها اشاره میکنم.
وی در اولین مثال، با اشاره به حمله روسها به ایران در سال ۱۲۱۸ هجری قمری (۱۸۰۳ میلادی) گفت: در این مقطع، فتحعلیشاه در تهران مشغول گذران معمول زندگی و سیاست گذاری بود و عباس میرزای ولیعهد را مامور کرد که با نیروهای موجود در آذربایجان، با استفاده از مالیات آن ایالت، مقابل تهاجم روسها بایستد.
وزیر اسبق امور خارجه یادآور شد: عباس میرزا با آن امکانات محدود، حدود ۱۰ سال در برابر یکی از امپراطوریهای قدرتمند جهان آن روز ایستاد و در آغاز جنگ، پیروزیهایی هم به دست آورد بطوریکه حتی «سیسیانوف» -فرمانده سپاه روس- به دست «حسین قلی خان» -حاکم ایرانی باکو- به قتل رسید که تزار روس (نیکولای اول) ناچار شد «پاسکوویچ» -بزرگترین فرمانده ارتش روس- را برای جنگ فرا بخواند.
ولایتی افزود: عباس میرزا ۱۰ سال در دوره اول جنگهای ایران و روس مقاومت کرد و پس از ۱۰ سال مبارزه، بخشی از شهرهای آذربایجان ارمنستان و گرجستان را از دست داد. مجدداً ۱۳ سال بعد در ۱۲۴۱ با پشتوانه «رساله جهادیه» که ۱۴۳ نفر از علما و مجتهدین امضا کرده بودند به مناطق اشغالی آذربایجان و ارمنستان و گرجستان حمله کرد و کلیه شهرهای اشغالی را از روسها بازپس گرفت ولی باز به دلیل سیاستگذاری منفعلانه فتحعلیشاه در سال ۱۲۴۳ از مناطق بازپس گرفته شده، عقب نشینی کرد. در حالی که فتحعلی شاه در پایتخت شعر میگفت که: «کشم شمشیر مینایی که شیر از بیشه بگریزد/ زنم بر فرق "پسکوویچ" که دود از "پطر" برخیزد»
وی ادامه داد: با وجود اینکه در نهایت عباس میرزا در این جنگها شکست خورد، اما مقاومت جانانه ۱۲ ساله وی، رعبی در دل روسها افکند که علیرغم نقشه اولیه آنها برای رفتن تا آبهای گرم و به خصوص خلیج فارس و دریای عمان، از ادامه کار منصرف شدند. زمانی که «گریبایدوف» -سفیر بیعقل و پر مدّعای روس در تهران- طالب اسارت زنهای گرجی الاصل مسلمان ایرانی و اعزام آنها به تفلیس بود، توسط مردم با غیرت ایران کشته شد و متعاقباً عباس میرزا، هیأتی را به ریاست پسرش، «خسرو میرزا» با همراهی امیرنظام زنگنه و میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر)، جهت عذرخواهی به مسکو فرستاد و تزار روس که میدانست اگر آن را نپذیرد، مجدداً شاید با حمله متقابل عباس میرزا مواجه شود و این بار با استفاده از تجربه دوره دوم جنگها، عباس میرزا پیروز شود، به فوریت عذرخواهی را پذیرفت و همچنین غرامت سالیانه ذکر شده در «قرارداد ترکمنچای» که قرار بود از دولت ایران دریافت کند را نیز بخشید.
وزیر اسبق امور خارجه با بیان اینکه آن میدانی که عباس میرزا گشوده بود، زمینه را برای اعمال سیاست «امیر نظام زنگنه و میرزا تقی خان فراهانی جوان» آماده کرد، گفت: در واقع اگر ترس از اقدامات میدانی عباس میرزا نبود، به چه دلیل روسها میبایست ناراحتی بزرگ دیپلماتیک ناشی از کشته شدن سفیر خود در تهران را بپذیرند و از گرفتن غرامت هم منصرف شوند؟ آیا همراه هیأت اعزامی، سپاه رزمی کارآمدی بود که اگر نمیپذیرفتند، مسکو را فتح میکردند؟
ولایتی در ادامه به یک موضوع تاریخی دیگر، این بار در مسئله افغانستان، اشاره کرد و اظهارداشت: با توطئه و دسیسه انگلیسیها، در «هرات» - که «ولیعهدنشین عهد صفوی» بود- به قصد جدایی از ایران، شورشی به سرکردگی «امیر دوست محمدخان» به پا شد و متعاقب آن «سالار» فرزند آصف الدوله در خراسان با تحریک انگلیسیها، شورش دیگری به پا کرد تا خراسان نیز مانند هرات جدا شود. «امیرکبیر» در سال ۱۲۶۴ که اولین سال حکومت «ناصرالدین شاه» و امیر کبیر نخست وزیر ایران و در رأس سیاست گذاری حکومت ناصرالدین شاه قرار داشت، به «سلطان مراد میرزا» فرزند «عباس میرزا» که حاکم «قراجه داغ» بود، فرمان داد که به خراسان رفته و فتنه سالار را دفع کند و وی موفق به این کار شد و از آن پس لقب «حسام السلطنه» گرفت.
به گفته ولایتی، وی به عنوان والی خراسان، اقدام به سرکوب شورش هرات کرد و با شکست «دوست محمدخان» در آنجا نیز موفق شد و به نام ناصرالدین شاه خطبه خواند و سکه ضرب کرد و سکهها را برای ناصرالدین شاه در تهران فرستاد و «شمس الشعرا سروش اصفهانی» قصیده ای در فتح هرات گفت.
وزیر اسبق امور خارجه کشورمان یادآور شد: در سال ۱۲۷۳ یعنی سال نهم حکومت ناصرالدین شاه، ایشان در فتحنامهای که به مناسبت فتح هرات به شاه نوشت، از وی اجازه خواست تا با نیروهای خود از «تنگه خیبر» عبور کند و وارد «دره سند» شود که رگ حیات حاکمیت کمپانی هند شرقی را قطع کند که متعلق به انگلیس و در حال برقراری تسلط کامل بر هند قرار داشت و با نیروهای «بهادر شاه ظفر»، آخرین پادشاه گورکانی هند، درگیر جنگ بود.
ولایتی افزود: در واقع حسام السلطنه قصد داشت با کمک و حمایت نیروهای بهادر شاه، انگلیسیها را تحت فشار قرار دهد تا دست از خوزستان بردارند و از آن طریق هرات را نجات دهد، اما کارشکنیهای انگلیس در مرکز، توسط «مهدعلیا» –مادر ناصرالدین شاه– و «میرزا آقاخان نوری» –صدراعظم وابسته به سفارت انگلیس– او را وادار به تخلیه هرات کرد. نکته مهم این است که میرزا آقا خان نوری، عنصر وابسته به سفارت انگلیس و دارای روابط نزدیک با «مهدعلیا»، طی نامه غلاظ و شدادی، از وی که فرزند خلف عباس میرزا بود و خراسان و هرات را از خطر جدایی از ایران نجات داده و مانند نادر، عازم فتح هند و این بار برای استخلاص آن سرزمین از استعمار انگلیس بود، خواست که هرات را ترک کند؛ یعنی چند سال بعد از پیروزی، تسلیم شورشیان کند!
این دیپلمات با سابقه کشورمان خاطرنشان کرد: در این وقایع تاریخی، فرمانروایی سیاسی کشور، ابتدا در دست امیرکبیر بود که توانست به طور صحیح و وطن پرستانهای از «نیروهای میدانی میراث سردار رشید ایران یعنی عباس میرزا استفاده کرده و خراسان و هرات را نجات دهد، ولی زمانی که مرکزیت سیاسی کشور در اختیار مثلث «مهدعلیا»، «میرزا آقا خان» و «سفارت انگلیس» قرار گرفت، این فاجعه تاریخی به وجود آمد و موجب جدایی هرات از ایران گردید.
ولایتی به سومین موضوع تاریخی در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در ابتدای حکومت جمهوری اسلامی ایران، تلاشهای بسیار ارزشمندی در جهت اعمال سیاست موازنه منفی، یعنی عملیاتی شدن شعار محوری نه شرقی – نه غربی صورت گرفت و الحق حمایت از مردم افغانستان از یکسو و مردم فلسطین از سوی دیگر که در هر دوی آنها جمهوری اسلامی ایران، به صورت متوازن در جهت مقابله با سلطه بیگانه چه غربی و چه شرقی تلاش کرد و بهای سنگینی برای آن پرداخت، نشانگر باور عمیق و عملی ایران اسلامی بود.
وی ادامه داد: بعد از فروپاشی شوروی، روسیه از یک کشور با وزن یک ابرقدرت به یک قدرت بزرگ ولی تأثیرگذار در فعل و انفعالات جهانی تغییر کرد و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) عملاً آرمان مارکسیستی را به موزه تاریخ سیاسی جهان سپرد.
وزیر اسبق امور خارجه اظهار داشت: وقتی آن کشور دیگر داعیهای در تأسیس حکومت جهانی «پرولتاریا» نداشت، جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت با آن دولت، به عنوان یک همسایه مقتدر و صاحب تکنولوژی درجه یک دفاعی، هستهای و فضایی (حتی پیشرفته تر از آمریکا) در این حوزهها، رابطه برقرار کند.
ولایتی افزود: از آن پس «غربگرایان» و «غرب دوستان»، از جمله آنهایی که مارک غربگرایی ندارند، اما دلبسته غرب هستند، به مخالفت با برقراری رابطه معقول براساس احترام متقابل، حقوق برابر و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر با روسیه برآمدند و «غربگرایان»، با عوامفریبی و تکیه بر ذهنیتهای تاریخ گذشته، مبتنی بر برداشت سلطه جویانه کمونیستهای جهان با محوریت مسکو، با تبلیغات پنهان و آشکار، برقراری ارتباط راهبردی با روسیه را مورد تهاجم قرار دادند.
وی از دیگر دلایل و قرائن غیرمستقیم این روس ستیزی را دلبستگی بعضی از ایرانیان مقیم غرب نسبت به غرب دانست که قریب به ۵۰ درصد جمعیت کل ایرانیان خارج از کشور بوده و اغلب طبقه تحصیل کرده و ثروتمند و با دسترسی وسیع به رسانه های بین المللی هستند و می خواهند که رابطه ایران و کشورهای غربی مبتنی بر تسهیلات و آسان گیری ویزا و رفت و آمد بین دو طرف باشد.
وزیر اسبق امور خارجه تصریح کرد: هر کدام از این افراد که مردمی مسلمان و ایران دوست هستند، اگر به طور متوسط، حداقل با ۵ نفر از اقوام و دوستان نزدیک مقیم ایران در ارتباط باشند، میتوان گفت که ۱۰ میلیون نفر طالب ارتباط متعارف با غرب هستند. در حالی که تعداد ایرانیان موجود در کشورهایی مانند روسیه و چین، بسیار اندک و غیر قابل مقایسه با ایرانیان مقیم در غرب هستند.
ولایتی خاطرنشان کرد: شهید بزرگوار ما، مرحوم سپهبد حاج قاسم سلیمانی که یکی از مصادیق ارزشمند قهرمانان بزرگ ایران و همچون عباس میرزا میراثدار ایران قدرتمند پیرو اهل بیت (ع) بوده است، هم صاحب تدبیر شجاعانه میدانی و هم دارای دید راهبردی در مدیریت سیاسی کشور بود که به موقع اقدامی ارزشمند در جهت اجرای تدابیر تعیین کننده مقام معظم رهبری در حوزه سیاستهای منطقهای انجام داد و درست در زمانی که بیش از ۸۰ کشور با محوریت آمریکا و اروپای غربی در حوزههای بین المللی و تهاجم نظامی عرصه را بر سوریه تنگ کرده بودند و در چند سال اول، فقط ایران بود که از سقوط سوریه توسط آمریکا و صهیونیستها با پادوئی برخی از کشورهای ذلیل منطقه ای جلوگیری می کرد، توانست روسها را قانع کند که به کمک بیایند و از هدر رفتن زحمات و و فداکاریهای چند ساله ایران و سوریه و حزب الله جلوگیری و پیروزی نهایی سوریه را قطعی کرد.
وی افزود: کیست که نداند، اگر تدبیر مقام معظم رهبری با اجرای موفق سردار نبود، سوریه و متعاقب آن عراق دچار مشکلات عدیده می شدند و سرنوشت آنها، این نبود که امروز شاهد آن هستیم و به این ترتیب، حزب الله و حماس و جهاد اسلامی نیز تحت فشار قرار میگرفتند که معلوم نبود در مقابل سیل مهاجم ایادی شیطان بتوانند آن طور که امروز ایستاده اند، مقاومت کنند.
وزیر اسبق امور خارجه در جمع بندی این بحث گفت: بعضی به این واقعیت توجه ندارند که سیاست بدون قدرت، امکان توفیق ندارد؛ وگرنه کشورهای کوچک و حتی ذره بینی، این امکان را داشتند که سرنوشت دنیا را در دست بگیرند.
ولایتی با تاکید بر اینکه یک میدان مقتدر، نیازمند سیاستمدار مقتدر و بصیر برای حرکت با اقتدار توأم با بصیرت در صحنه بینالمللی است، افزود: سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران، در «مقاومت حول محور بیداری اسلامی» معنی پیدا میکند.
وی اضافه کرد: امروز اگر از یمن تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین، خط مقاومت و اتحاد کلمه هر روز پر رنگتر میشود، مدیون سیاست آرمانی جمهوری اسلامی است و بدون حرکت در جهت این تفکر، هیچ دلیل دیگری برای اتحاد کلمه بین کشورهای اسلامی با سابقه طولانی مبارزه علیه صلیبیون، استعمارگران و صهیونیسم، وجود ندارد.
وزیر اسبق امور خارجه با بیان اینکه با تعارف و تشریفات، هیچ کس جان خود را فدای وطنهای اسلامی فلسطین و عراق و سوریه و ایران و لبنان و یمن نخواهد کرد، گفت: توصیه متواضعانه و برادرانه اینجانب به دوستان سیاستمدار جمهوری اسلامی ایران این است که قدر شهدای گرانقدر ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن را بدانیم و در مقابل عظمت این بزرگان «پرچمدار تجدید حیات اسلام»، سر تعظیم فرود آوریم و همانطور که آنها از جان خویش گذشتند، ما هم از خودی خویش بگذریم.