کد خبر 1216032
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۲:۱۴

با آنکه خود تنها یک فرزند دارد، اما با دل دریایی ، کرم و سخاوت مثال زدنیش پدر معنوی ۴۰۰ کودک نیازمند شده و با افتخار از واژه فرزندانم سخن می‌گوید و ماهانه ۲۰ میلیون تومان به آنها کمک می‌کند.

به گزارش مشرق، همه چیز از یک تلفن شروع شد.درخواست مصاحبه کردم اما از همان ابتدا گفت اصلا اهل مصاحبه کردن نیستم. از من اصرار و ابرام از حسین آقا انکار. خلاصه سمج بازی من جواب داد و قرار شد فقط بروم از نزدیک او را ببینم.

نیمچه گرمای عصر بهاری در حوالی میدان امام خمینی(ره) وارد مغازه‌اش شدم. گرم گفت‌وگو با یکی از همکارانش بود. با گرمی پذیرایم شد؛ اما از همان ابتدا باز مخالفت خود را با مصاحبه و گرفتن عکس اعلام کرد.

خلاصه پافشاری و اصرارم جواب نصف و نیمه داد و قرار شد اسم کامل از او منتشر نکنم و عکسی نگیرم؛ حتی حاضر نشد عکس یادگاری با هم بگیریم.

نامش حسین است.۵۰ سال دارد و بچه نارمک است. پدرش باز نشسته آموزش و پرورش بوده و حالا ۱۵ سال از وجود نازنین پدر محروم شده است.

حسین آقای روایت امروز ما می‌گوید:کارم فروش انواع باتری است. پدرم حتی یک ریال هم برای ما سرمایه نگذاشت؛چون بازنشسته آموزش و پرورش بود. پدرم بسیار بسیار متدین بود و روی حق الناس دقت زیادی داشت. 

دیپلمه هستم و ۱۷ سال زبان انگلیسی خوانده‌ام. وارد عرصه کار شدم. یک نفر آگهی استخدام داده بود و خلاصه سر کار رفتم و مدت ۹ سال پیش وی کار کردم. بعد، شروع به کار به صورت مستقل کردم؛ البته من در شرایط خیلی سختی فعالیت کردم؛ به طوری که از زیر صفر شروع  کردم. بعد از مدتی شرایط بهتر شد.

حدود ۱۵ سال پیش یک روز روبروی دانشگاه تهران بودم که فردی از کمیته امداد یک میز قرار داده و اسامی تعدادی از ایتام را نوشته بودند. گفتم: «چطوری می‌توانم کمک کنم؟» آن زمان گفت: ماهیانه ۱۰ هزار تومان برای این ایتام بدهید. این کودکان مربوط به شهر فریدن در استان اصفهان بودند.همان ابتدا گفتم ۲۵ نفر برای من باشد. به مرور اضافه شدند و الان ۴۰۰ نفر کودک شهر فریدن اصفهان را تحت پوشش قرار دارم.

ماهانه پول به حساب کودکان واریز می‌کنم.البته افراد دیگری را در خیریه دیگری هم تحت پوشش دارم.کمک‌های موردی نیز مثل هزینه جراحی این افرادی که تحت پوشش دارم را نیز می‌پردازم. دختران از ۲ - ۳ سال تا ۳۰ سال تحت پوشش دارم و تعدادی نیز پسر هستند.  

حال عجیبی دارد!انگار که در عالم دیگری سیر می‌کند، با سوز و گدازی از فقر برخی مردم برایم صحبت می‌کند و تاسف عمیقی می‌خورد.

*ماهیانه ۲۰ میلیون تومان به فرزندانم کمک می‌کنم

می‌پرسم ماهانه چقدر کمک می‌کنی؟ با شکسته نفسی پاسخ می‌دهد:«چیزی نیست»؛سئوالم را تکرار می کنم؛ بالاخره می‌گوید: «ماهانه ۱۲ میلیون تومان پرداخت می‌کنم!» همیشه تولد بچه‌هایم نیز به آنها هدیه می‌دهم.

چنان در کلامش از واژه بچه هایم صحبت می کند که گویی فرزندان واقعی او هستند! حسین آقا ادامه می‌دهد: البته ماهانه با مخارج دیگری که این فرزندانم دارند ماهی ۲۰ میلیون تومان هزینه می‌شود؛چون کمک‌های موردی مثل جراحی نیز پرداخت می‌کنم.در سال حدود ۲۵۰ میلیون کمک می‌کند. تنها یک فرزند دختر دارد که دانشجوی معماری است.

می‌پرسم کسی می‌داند که این کارهای خیر را انجام می‌دهی؟ سرش را پایین می‌اندازد و با آرامی می‌گوید: «نه! ضرورتی ندارد!» حتی همسرم هم خبر ندارد! می‌پرسم چرا؟! سری تکان می‌دهد و ادامه می‌دهد:« برای چی باید بداند؟»

همیشه می‌گویند در کار خیر حاجت هیچ استخاره‌ای نیست. هر وقت پیامک کمکی از فرزندانم برسد همان اول صبح و سر نماز صبح پرداخت می‌کنم؛ می‌گویم شاید عمرم کفاف ندهد! 

البته همسرم از کار خیر خیلی هم خوشحال می‌شود اما نمی‌گویم؛ چون اعتقاد دارم پنهانی بهتر است؛البته شاید مقداری از کارهایم را بداند. 

*هرچه کمک کرده‌ام برای مانده است

حسین آقا با شور و شوق خاصی از پیامدها و باز خورد مثبت کمک‌هایش در زندگیش برایم می گوید! انگار مثل روز روشن در این مسیر اثر و برکتش را دیده و لمس کرده است! می‌گوید: «احساس می‌کنم‌، هرچه در این مسیر داده‌ام مانده و هرچه خرج کردم رفته است.»

اینها همه در دفتر پروردگار ثبت شده است. من اول ماه دقیقا واریز می‌کنم.برای تولد فرزندانم نیز به آنها هدیه می‌دهم. در ماه مبارک رمضان تعدادی سبد غذایی هم می‌دهم.

از حسین آقا می‌پرسم از این همه کمک کردن چه دیدی؟لبخند ملیحی می‌زند و می‌گوید: من ابتدا کارمند یک فردی در میدان انقلاب بودم. اما از زمانی که خودم کار کردم، کمک می‌کنم. همه این ثروتی که دارم به برکت دعای مادر و این افراد است.

*در زندگی سختی زیادی کشیدم

خودم خیلی سختی کشیدم.مثلا برای پاس کردن چک‌هایم مشکل زیادی داشتم اما با وجود همه مشکلات وقتی قرار بود پول ماهانه این افراد را بدهم، پول این بچه ها جور می‌شد. من در همه این پرداختها یکبار هم لنگ نبوده‌ام.

خود را تنها یک واسطه در کار خیر می‌داند و می‌گوید: من خودم را مثل یک تحویلدار بانک می‌دانم و انگار من یک واسطه هستم و مثل یک تحویلدار کار می‌کنم. از زمانی که به این کودکان و نوجوانان کمک می‌کنم هیچ  موقع در فشار قرار نگرفتم.

تازه هرچقدر مبلغ کمکها بالا می‌رود فشار کمتری به من وارد می‌شود! خدا را شاهد می‌گیرم که راه می‌روم سنگ مشکلات از جلوی زندگی برداشته می‌شود. توصیه می‌کنم مردم در مسابقه ثروت اندوزی نیافتند؛چراکه هرچه بگیری یک مدل بالاتر هست.

*کوچکترین مشکلی در زندگیم ندارم

قبلا من برای تمام پرداخت‌ها و چک‌هایم مشکل داشتم اما الان کوچکترین مشکلی در زندگی نداشته و هیچ دغدغه‌ای ندارم. غصه من می‌تواند این باشد که یکی از اقوامم مشکلی داشته باشد. این کارهای من نمودی برای فامیل ندارد، اما اگر احساس کنم نیاز دارند کمک می‌کنم.

الان سمند مدل ۸۲ دارم و با مترو به سر کار می‌روم؛ خودروام را ۱۷ سال دارم. نیازی ندارم و قانع هستم. اعتقاد دارم خیلی کارهای مهمتری دارم که باید در مسیر کمک کردن انجام دهم.خیلی عاشق کمک کردن هستم و حال خوبی به من دست می‌دهد. 

*ساعت زندگیم خوب می‌چرخد

هیچ مشکلی در زندگی ندارم؛ همه چیز جای خودش وجود دارد. من طمع را در خودم کشته‌ام. همه ما دوست داریم خانه و ماشین آنچنانی داشته باشیم اما طمع پایانی ندارد و اگر وارد مسابقه ثروت اندوزی شویم، بی پایان است.

من هنوز بچه‌های تحت پوششم را ندیده‌ام.به دخترم می‌گویم تو تنها نیستی! خدا به همه توفیق بدهد وارد این خط و مسیر کمک شوند.

*دوست دارم هرروز بیشتر کمک کنم

همیشه سر نماز از خدا خواستم اول دست بده به من بدهد و بعد به من مال بدهد و این خیر را از من دریغ نکند. دقت کنیم تو چشم خدا همه فقیر هستند و همه در درگاه  او  فقیر هستیم.دوست دارم هر روز این کمک‌ها و حجمش بیشتر شود.

منبع: فارس