کد خبر 121631
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۰

با تلاش شبانه روزي شهيد حسين بهرامي طرح عمليات المهدي ( عج ) براي دور كردن عراقيها از شهر سوسنگرد از دو محور چپ و راست و يك محور پشت سر عراقيها آماده شد . طبق معمول حسين سخت ترين محور عملياتي یعنی محور پشت سر عراقی ها را بعهده گرفت . آنهم حمله از عقب سر به عراقيها بود اين محور بدان ذليل دشوارتر بود كه تمامي نيروهاي در حال عقب نشيني با اين محور روبرو مي شدند و اين به معني جنگيدن با تعداد بيشماري از تانكها و نفرات فراري از هر دو محور چپ و راست...

به گزارش مشرق به نقل از رزمندگان شمال، سردار حسین تجویدی دوست صمیمی و همسنگر سردار شهید حسین بهرامی می گوید: ارتباط من با حسين ، ارتباط دو دوست  بود ، دوستاني كه دوستيشان در خون و جنگ عميق تر و هر چه زمان ميگذشت عاشقانه تر بود. گر چه هيچگاه بزبان و بيان نمي آمد ولي چشمانمان بيكديگر اين عشق را منتقل مي كرد. به ياري خداوند تلاش ميكنم هر آنچه بياد دارم در خصوص شهيد عزيز ، حسين بهرامي‌ به روي كاغذ بياورم تا دين خود را در اين راستا اداء كرده باشم شايد ياد آوري همه خاطرات كاري مشكل و نشدني باشد ولي از خدا ياري خواستم تا به ذهنم و قلم ضمن خلوص ، توان ببخشد تا در آخرت در مقابل حسين شرمنده تر نشوم :



زندگی دانشجویی در شرایط سخت

حسين داراي اتاق اجاره اي در طبقه دوم يكي از منازل مشهد بود. او فقط يك اتاق داشت و ديگر هيچ ، ابعاد اتاق او بقدري كوچك بود كه نمي توانستي فرش 12 متري را در آن بياندازي ، اتاق قديمي - گچ كاري نم كشيد و كف سيماني با پنجره چوبي و علاالدين جهت آشپزي در گوشه اتاق ، يك پتو 2 متر در يك متر بعنوان فرش زير پا ، دو پتوي نسبتاٌ بهتر بعنوان رو انداز. يك فرورفتگي در اتاق وجود داشت كه با چوب قفسه بندي شده بود و بعنوان كتابخانه استفاده مي شد و البته مملو از كتاب بود. ابتداٌ كه شب مي خوابيدم سردم ميشد ولي بعد از مدت كمي احساس گرماي بيشتري ميكردم صبح متوجه مي شدم كه رواندازم يكي بيشتري شده است پتوي حسين روي من بود شب هاي بعد كه دقت كردم متوجه شدم حسين مدت كمي از شب را مي خوابد و هميشه در حال مطالعه و با نماز خواندن است لذا نياز زيادي به اين زير انداز و روانداز ندارد . البته شبهائي كه پيش او بودم ، ناچار بود روي كف سيماني نماز بخواند تا من بتوانم براحتي بخوابم .

 گریه های حسین در جماران و دیدار خصوصی با امام

نگاه او به امام (‌ره) نگاه كاملاً مريدانه اي بود كه از سر عشق آميخته با معرفت نشأت گرفته بود. با شروع جنگ تحميلي ، بلافاصله حسين گفت بزرگترين كار ما ، حفظ جان امام ( ره ) است و بلافاصله با توجه به اينكه گروه محافظ امام ( ره ) تماماً مشهدي بودند و توسط حسين پذيرش شده بودند، توانستيم به درون گروه محافظ رفته و حدود شش روز از اطراف بيت حفاظت كنيم. شهيد حسين بهرامي در طي اين چند روز آنچنان نگران و دست پاچه بود كه اين موضوع را نمي توانست مخفي كند و همه اين موضوع ناشي از همان عشقي بود كه اشاره شد. آخرين روزي كه در آنجا بوديم گفت بيا برويم در حسينيه جماران كمي بنشينيم بعد به همراه هم به حسينيه رفتيم.



حسينيه با همان زيراندازها و ديوار گچي و صندلي خالي حضرت امام ( ره ) در سكوتي عجيب بسر مي برد ، در كنار حسين روي زمين نشستم ، حرفي براي زدن نداشتيم ، زيرا در و ديوار در حال حرف زدن بودند، چشمان حسين بتدريج خيس ميشد ، سرش را پايين انداخت و در بين دو پايش چهره اش را مخفي كرد، ولي گريه امانش نمي داد بتدريج صداي او بلند و بلندتر مي شد تا جائيكه صداي گريه حسين هم جماران را پوشانيد. نمي دانم ديگر چه گذشت ولي بعد از چند ساعت او را با چشمهاي قرمز ديدم  البته حسين هميشه عاشق ملاقات با امام ( ره )‌بود و طي دوراني كه با هم بوديم يكبار توانست در ملاقات خصوص خدمت امام ( ره ) رسيده و از نزدیک او را ملاقات كرده و دست او را ببوسد.

حسین؛ عارفی زاهد

مراقبت از نفس ، مراقبت از ظواهر اسلامي و مقيد بودن به فرائض و همه در كنار فهم و درك و بيان پيشواي او از او فردي منحصر بفرد و شاخص ساخته بود ، هنگام نماز او را يك عارف به تمام معني مي ديديم ، قبل از اداء اذان وضو مي گرفت و منتظر مي ماند با شروع اذان ، اذان ميگفتن و حزن و اشك در چهره او نمايان ميشد. با شروع نماز با حالت خاص و تأمل بسيار و با حضور قلب نماز مي خواند ، هميشه از حالت حسين مي فهميديم نزديك نماز است.



حسین؛ جانباز محراب عبادت

نماز شب او نيز از قبل از شروع جنگ تا زمان شهادتش ترك نشد او در سرما و گرما بدون توجه به شرايط جوي و حتي درخستگي هاي ناشي از كار زياد طي روز ، نماز شب او ترك نمي شد . حتي يك نوبت در هنگام اداء نماز شب ، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ای  منهدم نشده در یک ساختمان مجروح شده و تا مدتها براي مداوا و معالجه به بيمارستان و اورژانس مراجعه نكرد .

رقص مستانه حسین در میان تانکهای عراقی

با تلاش شبانه روزي شهيد حسين بهرامي طرح عمليات المهدي ( عج ) براي دور كردن عراقيها از شهر سوسنگرد از دو محور چپ و راست و يك محور پشت سر عراقيها آماده شد . طبق معمول حسين سخت ترين محور عملياتي یعنی محور پشت سر عراقی ها را بعهده گرفت . آنهم حمله از عقب سر به عراقيها بود اين محور بدان ذليل دشوارتر بود كه تمامي نيروهاي در حال عقب نشيني با اين محور روبرو مي شدند و اين به معني جنگيدن با تعداد بيشماري از تانكها و نفرات فراري از هر دو محور چپ و راست.



اين محور ديگر با پشت سر خود ارتباط نداشت و ... رساني و تخليه مجروحين و حتي رسيدن نيروهاي كمكي به آنها بسيار دشوار و حتي در چندين ساعت اول غير ممكن بود . حسين با علم به اين مشكلات خودش فرماندهي آن محور را بعهده گرفت . حسین اولين نفري بود كه به سمت عراقيها حمله كرد و پس از درگيريهاي فراوان حتي بي سيم چي او مجروح شد ؛ در شب تاريك و تنها از نظر همراهي رزمندگان آنقدر جنگيد تا سلاحش ديگر گلوله نداشت و زخمهايي نيز در بدن داشت. حسین جانانه جنگيد و در لابلاي تانكهاي عراقيها شهيد شد. او گمشده خود را در كانالهاي آبياري كشاورزي غرب سوسنگرد پيدا كرد.