سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در روزهای اخیر جریانی ناشناخته در خارج از کشور اقدام به انتشار ویدئویی کرد که تاکید بر شباهت سرود ملی کشورمان با سرود ملی کره جنوبی داشت. با انتشار این ویدئو الکساندر (علی) رهبری، موسیقیدان و رهبر ارکستر ایرانی که در اتریش با نام الکساندر مشهور است پس از انتشار ویدئو مقایسه موسیقی ملی کشورمان با موسیقی کشور کرهجنوبی به این اتفاق واکنش نشان داد و نامهای را خطاب به سیدعلی صالحی در رسانههای داخل و خارج کشورمان منتشر کرد و در این نامه از وزیر ارشاد درخواست کرد تا سرود ملی کشورمان تغییر کند.
متن نامه الکساندر رهبری بدین شرح است:
«جناب آقای صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
حدود ۵۰۰ سال پیش کشورهای جهان برای شناساندن خود و همچنین ارائه فرهنگ و زمینههای تمدنی شان اقدام به تدوین و ارائه سرودی بنام سرود ملی کرده اند که آن سرود را در مراسم رسمی ورویدادهای ملی خود اجرا میکنند. لزوم ارائه ماهیت تمدنی و تاریخی موجب آن شده است که در تدوین این سرود از هنرمندان پرآوازه و گنجینههای فرهنگی خود استفاده کنند و از موسیقی ملی و بومی خود در تهیه کارت ویزیت کشورشان بهره گیرند. چنانچه در کشور اتریش از ساخته آهنگساز بزرگ اتریشی «آمادِ ئوس موتزارت» مدد گرفته اند و یا در آلمان از آهنگ موسیقی دان برجسته ای، چون «یوزف هایدن» استفاده کردند. در این زمینه میتوان دهها مثال دیگر آورد که خود من نظر به حرفه ام و سفرهای فراوان به کشورهای پیشرفته جهان و شرکت در مراسم رسمی آنها شخصاً با این سرودها آشنائی کامل دارم.
در ایران آغاز تدوین موسیقی سرود ملی سابقه چندان طولانی ندارد و حدود ۱۴۸ سال پیش توسط افراد غیر ایرانی (اروپائیان) نگارش شد. به عنوان یک موزیسین حرفهای و ایران دوست باید خدمتتان عرض کنم که در کمال تاسف، موسیقی سرود ملی فعلی کشور ما همچنان به صورتی است که گویا توسط غیر ایرانیان نوشته شده است و بوئی از ایران از آن به مشام نمیرسد. این تنها نظر من نیست. این ایرادی است که موسیقیدانان فراوانی به این آهنگ گرفته اند. سرود ملی کشوری که یکی از آرمانهای اصلی اش «نه شرقی، نه غربی» بوده است شباهت بسیار چمشگیری به سرود ملی کشور کره جنوبی دارد و بسیاری از قطعات آن، کپی سرود این کشور است که خود آن به گمان من از موسیقی غربی گرفته شده است. این از نظر من یک دغدغه جدی است. چگونه است که کشوری، چون ایران با چنین تاریخ و فرهنگ جهانگیر که مبنا و منبع الهام فرهنگی بخش بزرگی از جهان است و خاستگاه رودکی و فارابی بوده، این گونه دچار قحط الرجال موسیقیدان میشود که در تدوین کارت ویزیت اش باید از هنرمندان کشوری دیگر، نه آنکه با فرهنگی مشابه، بلکه با فرهنگی از خاور دور کپی برداری کند. همانطور که حتماً مستحضر هستید، مردم ما در جشنهای مختلف بیشتراز سرود «ای ایران» نوشته زنده یاد استاد «روح الله خالقی» استفاده میکنند، زیرا ملودی سرود ملی فعلی اصلاً روح ایرانی ندارد و برای ایرانیان کمی غریبه است. زیرا استاد خالقی موسیقی ایرانی را میشناخت. زیرا برعکس ایشان، سازنده سرود فعلی این موسیقی را نمیشناخت و در رشته موسیقی سنتی و ملی تحصیل نکرده بود.
جناب آقای وزیر، اینک وقت آن رسیده است که در این خصوص اقدامی صورت گیرد. موسیقی این سرود با وصفی که عرض کردم مناسب ایران نیست. زمان تغییر کرده است. شاید آن موقع میشد آنگونه رفتار کرد و چیزی برملا نشود. اما امروز فضای مجازی و اینترنت این امکان را به تمامی مردم جهان داده است که با یک کلیک روی کامپیوتر سرود ملی تمامی کشورهای جهان را گوش کنند و این کپی برداری یا تشابه را ببینند. راستی، زمانی که مردمان کره جنوبی در مراسم رسمیِ حضور مسئولان ایرانی در کره سرود ملی را میشنوند، چه فکر میکنند؟
جناب آقای دکتر صالحی، هم اکنون ما در ایران دهها آهنگساز بسیار ورزیده داریم که هم با موسیقی ملی ما و هم با موسیقی جهان واقعاً آشنائی کامل دارند. پیشنهاد من این است که فراخوانی داده شود و از آهنگسازان خواسته شود تا روی شعر فعلی آهنگی بسیار ایرانی نوشته شود و آهنگسازان مبرّز در موسیقی غربی آن را برای ارکستر بزرگ و گروه کُر تنظیم کنند تا خروجی آن مورد پسند موسیقی دانان حرفهای و عامه مردم قرار گیرد. به نظر من بهتر است برای این کار از هیأت داوران بیطرف شامل هنرمندان و قشرهای مختلف مردم ایران استفاده شود تا ماهم دارای سرودی ملی با موسیقیای نزدیک به مردم ایران شویم.»
الکساندر رهبری کیست و چرا چنین نامهای را برای تغییر سرود ملی منتشر کرد؟
الکساندر رهبری متولد سال ۱۳۲۷ (تهران)، در هنرستان موسیقی شاگرد رحمت اله بدیعی بود، او از طریق بورسیه دولتی که با تایید دربار انجام می شد به اتریش رفت و در آکادمی موسیقی وین به تحصیل موسیقی پرداخت. در سال ۱۳۵۱ با دعوت رسمی وزیر وقتِ فرهنگ و هنر، مهرداد پهلبـد (پسر خاله فرح دیبا) به ایران بازگشت تا به جای مصطفی کمال پورتراب در هنرستان عالی موسیقی مدیریت کند.
در سال ۱۳۵۳ مجددا به خارج از کشور بازگشت، درسال ۱۳۵۶ با فون کارایان، رهبر ارکستر فیلارمونیک برلین همکار شد و در سال ۱۳۶۳ او با تایید حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی در ژوهانسبورگ روی صحنه رفت و با ارکستری متشکل از آفریقایی تباران و سفیدپوستان موسیقی اجراء کرد.
رهبری در دوران دولت نهـم از طریق بسترسازی جریان سیال موسیقی کشور به ایران بازگشت، اما پس از مدتی با انتشار نامه ای اعتراض آمیز خطاب به آقای صفارهرندی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجددا ایران را ترک کرد. علی رهبری در اروپا نام خود را به الکساندر تغییر داد و تمامی آثار منتشر شده از او در تمام ایام با نام الکساندر رهبری منتشر شده و می شود.
او با ارکسترهای مختلفی همکاری و رهبری آنها را پذیرفته است، اما قابل تامل ترین موضوع، رهبری ارکستر سمفونیک معروف رژیم اسرائیل است، هرچند روزنامههای زنجیرهای در اعتراض به افشاگری روزنامه کیهان در این زمینه به صورت گستردهای واکنش نشان دادند و روزنامه شرق در این زمینه با الکساندر رهبری مصاحبه مفصلی داشت و او ارتباطش با دربار رژیم پهلوی را رد میکند، ارتباط همسرش با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را رد میکند و هرگونه همکاری با ارکستر سمفونیک رژیم جعلی اسرائیل را اکیدا کذب میداند، اما به راستی مسائل مطروحه از سویِ الکساندر رهبری صحیح نبوده و نیست.
در ارتباط با رژیم آپارتاید، نکته قابل توجه این است که او توانست مجوز اجرای ارکستر را با تایید همان رژیم دریافت کند، در خصوص ارتباط با دربار پهلوی نیز باید گفت بدون دعوت و تایید مهرداد پهلبد، او دلیلی برای بازگشت به ایران نداشت و بدون تایید پهلبد نمیتوانست مدیر هنرستان عالی موسیقی شود.
اما مهم ترین موضوع، رهبری ارکستر سمفونیک اسراییل است. موضوعاتِ مرتبط با ارکستر سمفونیک هیچگاه به صورت استودیویی قابل ضبط و تولید نیست، این گونه اجراها بر اساس پارتی تور یا رِپِرتوارِ انتخابی باید به صورت زنده اجراء و ضبط شود.
سمفونی چهارم چایکوفسکی از مجموعه یِ همکاری های او با ارکستر سمفونیک اسرائیل است که به صورتِ یک محصولِ هنری هم اینک نیز در بخش بزرگی از کشورهای مختلف و حتی برخی تارنماهای فروشِ آثار موسیقایی به فروش میرسد و در سایت آمازون موجود است.
متاسفانه روشنگری رسانه ها برای جلوگیری از ورود مجدد الکساندر رهبری برای فعالیت در ارکستر سمفونیک در هیچ جـا منجمله دستگاههایِ نظارتی دیده نشد و او با حکم علی مرادخانی معاون هنری ارشاد به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک منصوب شد.
اما برخلاف ادعاهای الکساندر رهبری که ادعا میکند هیچ همکاری با ارکستر سمفونیک اسرائیل نداشته شود، شواهد و آنچه در سایت آمازون وجود دارد نشان میدهد، تمامی پیش فرضها را در مورد همکاری او با ارکستر سمفونیک رژیم صهیونیستی اثبات میکند.
چرا «الکساندر رهبری» که سابقه رهبری و همکاری با ارکستر تل آویو را داشت به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک کشورمان انتخاب شد؟ آیا فردی که نام خود را از علی به الکساندر تغییر داده و با عناصر تابلودار صهیونیستی همکاری داشته را میتوان دلسوز سرود ملی کشورمان پنداشت؟
با انتشار نامه الکساندر رهبری به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سرود ملی کشورمان به دستاویزی تهاجم توسط رسانههای معاند قرار گرفت.
در پایان هر دولت، گروهی از افراد ناکارآمد فرهنگی که بنا به هر دلایلی از تعاملات با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کنار گذاشته شدهاند، در مقام مطالبهگر و معترض یا گاهی اپوزیسیون دست به کنشگری میزنند تا در دولت بعد جایگاهی برای خود پیدا کنند.
کاملا مشخص است الکساندر رهبری، با آگاهی به پایان دولت و آخرین روزهای استقرار مدیران وزارت ارشاد از این فضاسازی به خوبی استفاده میکند تا از طرفی به عنوان رهبر ارکسترهای ملی فعالیت خود را در ایران از سر بگیرد و از سوی دیگر سرود ملی را مورد هجمه قرار داده تا موضوع تولید سرود ملی دیگری را در دولت بعدی کلید بزند. در حالیکه نامه الکساندر رهبری جز جریحهدار کردن غرور ملی ایرانیان آورده دیگری نخواهد داشت اما پس از انتشار این نامه هیچکدام از متولیان موسیقی در کشور در پاسخ به این جوسازی گسترده واکنشی نشان ندادهاند و حتی حسن ریاحی (سازنده سرود ملی کشورمان) در گفتوگویی بدون ارزیابیهای فنی به این اهانت بزرگ پاسخ نداد و مدیران کل نهادهای موسیقایی مواضعی انفعالی اتخاذ کردهاند.
انتشار بخشهایی از شباهت سرود ملی کشورمان با سرود ملی کشور کرهجنوبی به دستاویز رسانه های خارجی تبدیل شد تا با کلیدهای واژهای نظیر موسیقی کاور شده و تقلیدی مورد استهزاء قرار گیرد.
سرود ملی، مسئلهای ملی محسوب میشود و بسیار قابل تامل است اما نهادها و زیرمجموعههایی که در این زمینه مقصر شناخته میشوند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت هنری وزارت فرهنگ و مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد و خانه موسیقی که در همه امور خود را محور اتفاقات موسیقی کشور قلمداد میکند، نسبت به اهانتهای ملی مندرج در رسانههای فارسی زبان، در این باب هیچ پاسخ مناسبی ارائه نکردند.
با این حال و با این حاشیههای ایجاد شده، دبیری جشنواره موسیقی فجر ۱۴۰۰ به حسن ریاحی سپرده شد. ریاحی در دوره ۱۹ و ۲۱ و دورههای ۲۶ تا ۳۱ و دوره ۳۶ و ۳۷ دبیر جشنواره بوده در چنین شرایطی که بابت این شباهت هیچ پاسخ قانع کنندهای به رسانههای داخلی و خارجی ارائه نداده، دوباره در این سمت منصوب میشود.
حضور ایشان در ادوار ذکر شده نه تنها آوردهای برای موسیقی ملی کشورمان نداشته، بلکه ایشان استطاعت دفاع از سرود ملی که خودش ساخته را هم ندارد. برای افکار عمومی بسیار مهم است که این موسیقیدان ۷۷ ساله با سوابق ذکر شده به چه دلیلی دوباره در مسند دبیری جشنواره منصوب میشود؛ در حالی که چهرههای جوانتری در کشورمان فعالیت میکنند و میتوانند این کرسی را از آن خود کنند.