به گزارش مشرق، بازخوانی تعامل دولت و فرهنگ، از این جهت ضروری است که از دریچه این بازخوانی، علاوهبر نقد عملکردها، میتوان زمینهها و فرصتهای اصلاح مدیریت فرهنگی را هم گوشزد کرد. تا پیش از دهه ۹۰ و قبل از قدرتمند شدن رسانههای نوین در جامعه ایران، گزاره مشهوری مطرح بود که دولتها و نظام سیاسی، نقش مهم و اثرگذاری بر تنظیمگری اهل فرهنگ و هنر دارند و دولتیها خودشان را واجد قوایی میدانستند که میتوانند بر نظام عرضه محصول فرهنگی نظارت کنند و به آن سروشکل دهند. اتفاقا با علم به همین قوای نظارتیشان، در ایام انتخابات از وعدههای رنگارنگ فرهنگی بهرهبرداری میکردند. البته که دولتیها برای ایران ۱۴۰۰ با جامعه پیچیدهتری طرف هستند. جامعهای که محتوای فرهنگیاش در عرصههایی بیرون از تصمیمات دولتی تولید و عرضه میشود و دیگر وعده و وعیدهای فرهنگی، مثل هفت، هشت سال گذشته، کارکرد تبلیغاتی نخواهد داشت. باید پذیرفت که جامعه امروز بهرغم دستورالعملها و رهنمودهای سیاسی، در بسیاری از وجوه اجتماعی و فرهنگی از گزینش و بهرهوری از فرهنگ بیگانه برکنار نمانده یا پرهیز نمیکند. طبیعی است که در چنین وضعیتی، فعالیت و مدیریت در عرصه فرهنگ، نیازمند مدیرانی باهوش و پویا است.
مدیرانی که پیچیدگیهای مدیریت فرهنگی جامعه امروز را بشناسند. مدیرانی که صد البته در کابینه دولت حسن روحانی یافت نشد. دولت یازدهم و دوازدهم از همان روزهای آغازین فعالیت خود، با همان ژست سنتی مواجهه با اهل فرهنگ سراغ وعدههای رنگین متکی بر گزاره کاهش نظارت دولتی، رفتند و توانستند طیفی از اهالی فرهنگ و هنر را با خود همراه کنند. اما هرچه گذر زمان به نفع حذف قوای نظارتی دولت پیش میرفت، اعتبار هدایتگری دولت در حوزههای مختلفی مثل سینما، شبکه نمایشخانگی، موسیقی و... نیز از دست میرفت. خلا این هدایتگری باعث قدرتمند شدن بخشهایی از سرمایهداری شد که هیچ مناسبتی با حوزه فرهنگ و هنر نداشتند. مافیای موسیقی، فربه شد و پولهای کثیف سر از تولیدات سینمایی درآوردند و صنعت نشر کشور هم درگیر قاچاق کتاب و دلالی کاغذ شد. دولتی که در آزمون معیشت مردم و همچنین امید به جامعه شکست خورده بود، درنهایت بیتدبیری، طیف هنرمندان همراهش را از خود و هرچه مدیر فرهنگی بود، ناامید کرد. هر روز که بر این دولت میگذشت، ثابت میشد که دولت در مقابل بحرانهایی همچون شیوع ویروس کرونا، هیچ برنامه منسجم و نظاممندی ندارد. سینماها تعطیل و کتابفروشیها به حال خود رها شدند و دیگر حوزههای فرهنگی معطل ماندند.
روزها میگذشت و دولت روحانی ثابت میکرد که در حوزه فرهنگ و هنر فاقد راهبرد است و ماحصلش این شد که در مختصات تولیدات فرهنگی نهتنها نتوانست قدم موثری بردارد، بلکه با سهلانگاری در حوزههای مدیریت فرهنگی و رهاشدگی نقاط اثرگذار، راه ورود ابتذال به عرصه فرهنگ را از طریق کانال کسب منفعت باز گذاشت. طبیعی است که بررسی عملکرد مدیران فرهنگی دولت روحانی در این مجال کوتاه امکانپذیر نیست و در این گزارش از وعدهها و عملکرد مدیران دولتهای یازدهم و دوازدهم در حوزههای سینما، کتاب و موسیقی نوشتیم. در شمارههای آتی، درمورد عملکرد فرهنگی دولت روحانی در حوزههای تئاتر، شبکه نمایشخانگی و هنرهای تجسمی خواهیم نوشت.
داستان یک ورشکستگی
دولت حسن روحانی با حمایت و اقبال ویژه هنرمندان، بهخصوص اهالی سینما روی کار آمد. هرچند شرایط انتخابات سال ۹۲ غافلگیرکننده و ناگهانی بود و فرصتی برای کمپینهای حمایتی توسط اهالی هنر ایجاد نشد؛ اما سینماییها بلافاصله پس از روی کار آمدن روحانی از او حمایت کردند و از ایجاد شدن احساس امید حرف زدند. اکرانهای افتتاحیه فیلمها در اولین ماههای روی کار آمدن روحانی پر بود از جملات تبریک و شادباش و در جشنواره فجر هم به بهانههای مختلف از اینکه چه خوب شد قبلیها رفتند و چه عالی که روحانی آمد، حرف زده میشد. جمله معروفی از رضا عطاران، کمدین مشهور ایرانی در همان ایام تیتر رسانهها شد که میگفت در دوره قبل «اوضاع شمق در عقرب بود» و با تلمیح به ضربالمثل «قمر در عقرب بودن اوضاع»، به دوره ریاست محمد جواد شمقدری بر سازمان سینمایی طعنه میزد. با این همه در دولت روحانی بود که سینما بهطور کامل ورشکسته شد و این البته به قبل از دوران کرونا برمیگردد.
سیدجمال ساداتیان، تهیهکننده فیلم «متری شیشونیم» که پرفروشترین اثر اجتماعی ایران تا به امروز عنوان گرفته، در همان سال ۱۳۹۸ که سال قبل از کرونا بود، گفت: «از ابتدای امسال تاکنون تنها سه فیلم سینمایی سود کردهاند و دو فیلم به هزینه اولیه خود رسیدهاند و مابقی فیلمها همگی ضرر کردهاند.» او در ادامه گفت: «۱۰ میلیارد تومان هزینه ساخت «متری ششونیم» شد به اضافه سه میلیارد هزینه پخش فیلم که مجموعا ۱۳ میلیارد تومان میشود. از طرف دیگر فیلم ما ۲۷ میلیارد تومان فروخت و با کسر مالیات بر ارزش افزوده، ۲۴ میلیارد باقی ماند که نصف آن به سینماها و نصف آن به ما رسید.» به عبارتی با صحبتهای ساداتیان مشخص شد که حتی فیلم خود او هم به سود مالی نرسیده است اما این نتیجهای نبود که ابتدا به نظر میرسید قرار است حاصل شود. هنرمندان سینمای ایران به سودای رونق اقتصادی در سینما و آزادیهای بیشتر، از همان ابتدای روی کار آمدن روحانی با او همدل و خوشدل بودند و در دوره دوم نامزدیاش، چنان که بیسابقه مینمود، از انتخاب مجدد او حمایت کردند. خصوصی بودن و تجاری شدن سینما، گسترش آزادیها و رفع موانع ممیزی، وضعیت چرخه صنعتی سینمای ایران و مدیریت سینما در دوران بحران کرونا، چهار بخش عمده و اصلی هستند که بهطور مختصر میتوان ذیل عناوینشان نسبت دولت تدبیر و امید با سینما را از نظر گذراند.
ورشکست شدیم!
سینمای ایران در دولت تدبیر و امید، قبل از اینکه پاندمی کرونا ایجاد شود، بهطور مطلق ورشکست شد و سعی داشت با آمارسازی خودش را سرپا به نظر برساند. این فاجعه مالی و زیرساختی، در حالی رخ میداد که دولت جدید، تمام ادعایش در حوزه سینما را روی حمایت از بخش خصوصی متمرکز کرده بود. ادعا میشد که فیلمها خصوصیاند و به این ترتیب کمکاری نهادهایی مثل بنیاد سینمایی فارابی هم توجیهپذیر به نظر میرسید اما بهواقع دست نامرئی دولت در پشت کارها بود. این چیزی نبود جز یک بازی سیاسی پیچیده؛ دولت سخت میدانست که جهتگیریهای سیاسی و اجتماعیاش را با بودجه عمومی در سینما تبلیغ کند؛ فلذا نام آن را بخش خصوصی میگذاشت. آدمهایی که یک سر فعالیتشان در بانکها و صندوقهای بازنشستگی و انواع فعالیتهای اقتصادی مرتبط با دولت بود، بهعنوان بخش خصوصی به سینما آمدند و خردهای از پولهایشان را که البته در مقیاس فیلمسازی ایران خیلی زیاد میشد، هزینه کردند. از این قضیه با داستان پولهای مشکوک یا پولهای کثیف سینمای ایران تقریبا همه خبر دارند. بهعنوان یک نمونه شاخص، محمد امامی، تهیهکنندهای که به اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان متهم است، بهطور مشخص به سیستم دولتی متصل بود و در غیر این صورت نمیتوانست به چنین منابعی دست پیدا کند یا شریک دیگر او سیدهادی رضوی که حکمی قطعی بابت فساد مالی دریافت کرد، حتی داماد یکی از وزرای دولت بود. مدیریت فرهنگی دولت روحانی اسم چنین افرادی را گذاشته بود فعالان بخش خصوصی سینما و حاضر نمیشد با اجرای قانونی که میگفت هنگام پرکردن فرم درخواست پروانه ساخت برای هر فیلم، باید سرمایهگذار آن مشخص شود، فیلترینگی در مبادی ورود سرمایه به سینمای ایران قرار بدهد که جلوی ورود پولهای غیرشفاف را بگیرد. وقتی از دولتیها چنین درخواستی میکردید، انگار از آنها خواسته بودید که کل سیستم حامی خودشان در سینما را با دست خودشان نابود کنند.
آزادیهایی که وعده دادند و ندادند
بحث دیگر سینما در دوره تدبیر و امید، آزادیهایش بود. ابتدا به نظر میرسید دولت روحانی چندان در مساله ممیزی سختگیر نباشد اما در عوض بهشدت محتاط بود و در ابتدا کسی نمیدانست که این دردسر بزرگتری خواهد شد. آن دسته از جریانهای سیاسی که بهطور تیپیکال در این موارد سختگیر به نظر میرسند، ممکن است در مواردی قانع شوند و کار را جلو ببرند که همه را غافلگیر کند؛ اما کسانی که محتاط هستند، همانهایی که اگر به آنها بگویید کلاه بیاورند، سر میآورند، ویرانگری هولناکی رقم میزنند. آنها ممکن است به سایه خودشان هم شک کنند که مبادا مورد ممیزی داشته باشد و در مواردی مساله درست میکنند که حتی باعث حیرت سختگیرترین گروههای رقیبشان در عرصههای سیاسی و فرهنگی میشود پروژه اصلی این دولت برجام بود و تمام اجزا و امکانات در جهت تسهیل این فرآیند بهکار گرفته میشد.
روی همین حساب دولتیها حاضر نبودنرد برای سینما هزینه کنند و ترجیح میدادند کوپنهایشان را جای دیگر خرج کنند. مثلا به جای قانع کردن بعضی از بزرگان در اینکه فیلم «رستاخیز» موردی ندارد و باید اکران شود، آنها را قانع کردند تا نامهای در حمایت از برجام به مجلس بنویسند و چنین شد که فیلم رستاخیز بدون آنکه بزرگان آن را دیده باشند، از پرده پایین کشیده شد. اگر در مقیاس فرهنگی کلانتر نگاه کنیم، در دولت حسن روحانی بعضی آزادیهای سطحی فراهم شدند تا به مثابه مخدری در برابر نظرات کارشناسی و عمیقتر که ممکن بود منتقدانه باشند، عمل کنند. زردنگاری و کارهای سطحپایین و عامهپسند هنری در این دوره رواج بسیاری پیدا کردند که این شامل سینما هم میشد؛ اما اینها را بهواقع نمیشد جزء مقوله آزادی به حساب آورد. همین موارد هم هر چقدر دولت به روزهای آخرش نزدیکتر شد، بیشتر زیر تیغ انتقادات رفتند و در دوگانه هنرمند و سلبریتی، بخش دوم به قدری بزرگ شد که توانست باعث کسوف در چهره بخش اول بشود و واکنشهای اجتماعی منفی و بسیار گستردهای را درپی آورد.
وقتی بیعدالتی باعث ورشکستگی سینما شد
اینکه چرا سینمای ایران در دوره حسن روحانی ورشکست شد، به نوع فعالیت زیرساختی آنها در مساله سالنسازی و متمرکز کردن چرخه اکران در محلات اعیاننشین پایتخت هم برمیگردد که بحثی جداگانه دارد و ریشهاش در اقتصاد سیاسی است. اینکه دولت با توجه به قرار داشتن پایگاه اجتماعیاش در طبقات متوسط روبه بالا یا فرادست، میخواست تنها آنها را فعال نگه دارد و صدای آنها را تبدیل به تنها صدای موجود در فضا کند، باعث شد که با متمرکز شدن سالنها در مناطق سکونت همین طیفهای اجتماعی، زنجیره اکران سینمای ایران متلاشی شود و حالا اگر در این سینما معادل امروزی «قیصر» یا «عقابها» را هم اکران کنند، در غیبت مخاطب شهرستانی یا جنوبشهری، به فروش قابل توجهی نمیرسد و در عوض کلی فیلم در این سالها ساخته شد که نامشان از روی نام شهرهای آمریکایی برداشته شده بود.
دولت روحانی در ابتدای روی کار آمدن اعلام کرد که در هنگام ساخت مالها و پاساژهای بزرگ، به ازای هر یک صندلی سینما که در این مجتمعهای تجاری قرار داده شود، یک متر فضای تجاری بهطور مجانی در اختیار سازندگان قرار خواهد گرفت و به این ترتیب اگر کسی چند سالن سینما در مجموعهاش میساخت که هزار صندلی داشتند، هزار متر فضای تجاری دریافت میکرد. یک پیشنهاد جذاب که باعث شد مصرفگراترین طیفهای جامعه، تشکیلدهنده اصلی جدول مخاطبان سینمای ایران شوند. این مساله غیر از تاثیرگذاریاش روی کیفیت و محتوای فیلمها باعث شد که تعداد مخاطبان سینما هم کاهش قابل توجهی پیدا کند. البته دولت حسن روحانی راهی را ادامه میداد که دولتهای همسو با خودش پیش از او آغاز کرده بودند اما چنان شتاب فزایندهای به این جریان داد که بازگرداندن آن به یک حالت نرمال بسیار مشکل به نظر میرسد. در سال ۱۳۷۶ تنها ۲۷ درصد از مخاطبان سینمای ایران متعلق به تهران بودند و با بررسی دقیق جزئیات آماری موجود، مشخص میشود که در خود تهران بخش اعظم این مخاطبان در محلات جنوب شهر یا محلات میانی بودهاند اما امروز نزدیک به ۸۰ درصد مخاطبان سینما تهرانی هستند و در تهران هم بخش اعظم فروشها مربوط به شمال شهر، خصوصا شمال غربی میشود.
کرونا و ۹۹ درصد سقوط گیشه برای سینمایی که از قبل هم ورشکست بود
بعد از گسترش پاندمی کرونا در جهان یکی از اولین صنایعی که صدمه دید سینما بود. در این مجال نمیتوان بهطور دقیق و جامع توضیح داد که چرا آیین اکران تا این حد اهمیت دارد و با توزیع فیلمها در منازل نمیتوان خلأ آن را پرکرد؛ اما بهطور کل میشود گفت اگرچه در این دوره سیستمهای VOD مثل نتفلیکس و دیزنیپلاس به سود مناسب و صعود خوبی در جداول بورس رسیدند، اما در مجموع سینمای جهان ضرر کرد. آمریکا که بزرگترین صادرکننده و بزرگترین بازار سینما در جهان را داشت، با ۷۲ درصد سقوط، یکی از بغرنجترین اوضاع را دارد اما چین که خاستگاه اولیه این ویروس بود، دو سال پیاپی است که توانسته رکوردهای فروش را به خودش اختصاص دهد. اروپاییها ابتدا به سبک آمریکا با مساله اکران سینمایی و کرونا برخورد کردند اما بلافاصله با یک گردش ۱۸۰ درجهای به سمت روشهای چینی رفتند و دستورالعملهای قانونی چین در این مورد را در کشور خودشان کپی و ابلاغ کردند. مدیران سینمایی ایران اما اساسا به شیوه برخورد چینیها با مساله اکران اعتقاد نداشتند و وعده میدادند که با گذشت زمان غلط بودن آن مشخص میشود. این را محمدمهدی طباطبایینژاد که در فروردین سال گذشته معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی و رئیس شورایعالی اکران بود، در مصاحبهای با «فرهیختگان» گفت؛ اما حالا میبینیم که این کاملا سخنی اشتباه بوده که به یک شیوه مدیریت غلط انجامیده است.
چینیها سفت و سخت در سالنهای سینما را بستند و قرنطینه را با غلظت تمام رعایت کردند تا زنجیره انتقال ویروس قطع شود. روی همین حساب وقتی همان دولت سختگیر در سالنهای سینما را باز کرد، مردم به امن بودن آن اعتماد کردند اما دولت ما دنبال هر بهانهای میگشت تا در سالن سینما را باز کند و مردم احساس کردند باید خودشان به فکر سلامتی خودشان باشند. همه چیز سینما حیثیت و ابهت آن است. وقتی فیلم دیدن را اجباری کنید، حتی بهترین آثار تاریخ سینما را هم از چشم انداختهاید. دولتی که در ابتدای تیر ۱۳۹۹ اعلام کرد فیلمهای انصرافدهنده از چرخه اکران جریمه خواهند شد، ابهت سینما را نابود کرد و مردم را فراری داد. این دولت با همین نگاه، جشنواره سیونهم فجر را هم برگزار کرد؛ درحالی که تعداد تولیدات آن سال بسیار کم بود و چیزی از هیمنه سینما و شوق ملاقات نوبرانه با آن در جماعت فیلمباز متخصص باقی نگذاشت. گفته میشد که تحت غیرمنطقیترین شرایط هم جشنواره را برگزار کردهاند تا از ردیف بودجه آن بهرهمند شوند و هنوز پاسخی در رد این ادعای منطقی دریافت نشده است. عملکرد دولت روحانی در دوران کرونا، مطابق آمار و دادههای ثبت شده در تمام بررسیها و اکثر دانشنامهها، بدترین عملکرد بین تمام کشورهای جهان که دارای چرخه اکران فیلم هستند، بوده است و سینمای ایران در این دوره یک سقوط خیرهکننده مالی در حدود ۹۹ درصد را به خودش اختصاص داد؛ سینمایی که قبل از کرونا هم ورشکسته بود.
نگاهی به وعدهها و عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه موسیقی
در چهار سال اول دولت حسن روحانی یکهزار و ۸۸۰ آلبوم مجوز دریافت کرد. آلبومهایی که تعدادشان زیاد بود اما به قول خود حسن روحانی نباید به فرهنگ و هنر نگاه آماری داشت. دادن مجوز به این تعداد آلبوم البته باعث فعال شدن بیشتر جوانان و اهالی موسیقی بود اما شاید الان زمان مناسبی باشد برای بررسی آلبومهایی که مجوزشان صادر شدند.
صلح با کدام موسیقی؟
حسن روحانی، در اولین نشست خبری دوره دوم ریاستجمهوری خود گفت: «یکی از آثار انتخابات سال ۹۶ این بود که همه با موسیقی صلح کردند اما ما موسیقی سطح پایین را نمیپسندیم ولی برخی گفتند آنها هم خوب است.» جالب است بدانید در دوره دوم دولت روحانی، بیشترین تعداد موسیقی سطح پایین به بهانه همراهی با سلیقه مردم و حمایت از بازار تولید و مجوز داده شد. استعفای محمدعلی بهمنی از شورای شعر ارشاد به دلیل کیفیت پایین آثاری بود که به آنها مجوز داده میشدند و بررسهای دیگر اشعار ارشاد هم علاقهای نداشتند تا اسامیشان رسانهای شود. فارغ از کیفیت، آمار تولیدات موسیقی در دوره دوم دولت روحانی در ادامه میآید:
کدام وعدهها عملی شدند؟
دیماه ۹۲ بود که گروهی از هنرمندان به نمایندگی از حوزههایشان با حسن روحانی که تازه رئیسجمهور شده بود دیدار و گفتوگو کردند. در این دیدار کامبیز روشنروان به نمایندگی از هنرمندان عرصه موسیقی با اشاره به ضعفهای موجود در عرصه آموزش موسیقی در کشور توضیح داد چند سالی است نظارت بر آموزشگاههای آزاد موسیقی کاهش یافته است و امروزه میتوان مجوز یک آموزشگاه آزاد موسیقی را در هرجایی از این شهر خریداری کرد. روشنروان درباره وضعیت پژوهش موسیقی نیز گفته بود: «برخی که در این بخش مشغول فعالیتند، عاشق موسیقی بوده و از همه وجودشان مایه گذاشتند و هیچ امکاناتی در اختیار آنان قرار نمیگیرد.
در تولید موسیقی چالشهای بزرگی داریم و شرکتهای تولیدکننده در این بخش به دلیل پدیده قاچاق ورشکسته هستند.» در همان دیدار این استاد موسیقی به تعطیلی چند ساله ارکستر سمفونیک تهران با سابقه ۸۰ ساله اشاره کرده و گفته بود: «دیگر بدون این ارکستر سمفونیک شاهد نواخته شدن سرود ملی جمهوری اسلامی ایران بهطور زنده نیستیم.» روشنروان همچنین به از بین رفتن ارکستر موسیقی ملی اشاره کرد و احیای این دو ارکستر سمفونیک را با حمایت رئیسجمهوری خواستار شد. وی بودجه مرکز موسیقی ارشاد را خجالتآور ارزیابی و بر ایجاد ارتباط موثر میان هنرمندان ایرانی، جشنوارههای خارجی و توجه ویژه به استعدادهای جوان موسیقی تاکید کرد.
حالا و پس از هشت سال، اهالی موسیقی میتوانند بهتر قضاوت کنند که کدام یک از دغدغههای جناب روشنروان که نماینده موسیقی کشور بود برطرف شده است؟ موسیقی برای این دولت و این دو دوره بهانهای بود تا آرایشان بیشتر شود و تنزل سطح کیفی موسیقی و به حاشیه رانده شدن کاربلدهای این رشته از خروجیهای این نگاه است. هرچند موسیقی به دلیل کرونا در وضعیت اسفناکی به سر میبرد اما همه میدانیم که این وضعیت به ۱۴ ماه اخیر برنمیگردد و اهالی موسیقی و بررسی شرایط نشان میدهد موسیقی قبل از کرونا هم شرایط خوبی نداشت و مدیران حق ندارند ضعفهای خود را پشت کرونا پنهان کنند.
از وعدهها تا عملکرد دولت روحانی در حوزه کتاب
کتاب؛ تنهاتر از همیشه
حالا که به پایان دولت فعلی بعد از ۸ سال نزدیک میشویم، بار دیگر اتفاقهایی را که در این دو دوره در حوزه کتاب و نشر رقم خورده است، بازخوانی میکنیم. اگرچه هر آنچه رخ داده، دارای جزئیاتی است که در یک کوتاهنوشته نمیگنجد، اما تلاش کردیم با مرور وعدههای مدیران فرهنگی دولت روحانی و آنچه در این ۸ سال رقم زدند، خیلی کوتاه به موضوع نشر و کتاب در دولتهای یازدهم و دوازدهم بپردازیم. ازنظر آماری هم نگاهی داشتیم به اینکه وضعیت کتاب از سال ۹۲ تا ۱۴۰۰ چه تفاوتهایی کرده است.
وعدههای دادهشده دولتهای یازدهم و دوازدهم در حوزه نشر
از همان ابتدای شروع کار دولت یازدهم و حتی در تبلیغات انتخاباتی در حوزه نشر و کتاب، چند موضوع برای رئیس دولت در این حوزه موردتوجه قرار داشت. اولین مساله موضوع ممیزی در حوزه نشر بود و بعد هم تنوع و چاپ کتاب و به معنایی دیگر، افزایش تیراژ در اولویت قرار داشت. در این بخش نگاهی داشتیم به وعدههای چندساله دولت تا بدانیم کدامیک از این وعدهها محقق شده است.
ممیزی و نظارت بعد از چاپ
هنگام تبلیغهای انتخاباتی در سال ۱۳۹۲ حسن روحانی در حوزه کتاب به دو موضوع اشاره کرد که به گفته خودش برای دولت او این دو مورد بسیار مهم و حیاتی بود.
او در بیشتر میتینگهای تبلیغاتیاش به مساله ممیزی اشاره میکرد و میگفت: «نباید در انتشار کتاب زیاد در ممیزیها سختگیری شود. نظارت را میشود به بعد از چاپ نیز منتقل کرد، زیرا چاپهای اول عموما کمتیراژ هستند. من به ممیزی قبل از نشر اعتقادی ندارم.» در افتتاحیه بیستوهفتمین دوره نمایشگاه کتاب، او بازهم به موضوع ممیزی اشاره کرد و گفت: «باید تشخیص خوب و بد را به صاحبنظران واقعی و انجمنها و اصحاب قلم و فکر واگذار کنیم و بدانیم هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان عمومی و افکار عمومی نیست. آنها بهترین ممیزان جامعه هستند. میدانند به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در گوشه انزوا قرار دهند.» او در افتتاحیه بیستوهشتمین نمایشگاه کتاب هم باز موضوع ممیزی را مطرح کرد و گفت: «اصول ما برای نشر باید کاملا شفاف، روشن و کوتاه باشد. اگر نظارتها سلیقهای شود آنوقت چاپ اول مجاز، چاپ دوم ممنوع و چاپ سوم مستحب میشود، چون سلیقهای است. خدا نکند که روزی اینگونه موضوعات جناحی شود و منافع شخص، گروه و جمع مدنظر قرار گیرد. نباید کتاب، نوشتار و شعر کسی در سخنهای مختلف گرفتار شود و این موضوع را بارها در دولت و به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کردهام که باید امور مربوط به این حوزه به صاحبنظران واگذار شود. اینکه کتاب خوب یا بد است یا قابل نشر هست یا نیست باید به انجمن نویسندگان و ناشران واگذار شود و بیتردید این نهادهای مدنی کار خود را دقیقتر انجام میدهند.»
تنوعبخشی به کتابها
روحانی در میتینگهای تبلیغاتی و حتی در افتتاحیه نمایشگاه کتاب بسیار روی موضوع تنوع در نشر تاکید میکرد و میگفت: «تنوعبخشی به بخش کتاب سبب افزایش علاقه نسل جوان به کتابخوانی خواهد شد.»
وظیفه دولت دربرابر ناشران
حسن روحانی که حالا دو سال از حضورش بهعنوان رئیسجمهور گذشته بود و مطمئنا شناخت بیشتری نسبتبه اوضاع نشر پیدا کرده بود، در افتتاحیه بیستوهشتمین نمایشگاه کتاب وظایف دولت درمقابل ناشران را برشمرد و تاکید داشت که باید همه این وظایف انجام بگیرد و گفت: «کتاب یک مجموعه است از مولف و مترجم گرفته تا آن ویراستار و حروفچین و چاپخانه، توزیع و نشر همه دستبهدست هم میدهند تا کتابی نوشته شود و به دست اهل آن رسانده شود. برای این کار دولت حداقل در زمینه سختافزاری احساس وظیفه میکند، برای اینکه همه وسایل سختافزاری دراختیار مؤلفان، نویسندگان، ناشران، موعظان، نمایشگاه و فروشگاهها قرار داده شود و در زمینه نرمافزاری ما کار را سهل و سهلتر کنیم.»
مکانی مستقل برای نمایشگاه کتاب
همه روسایجمهور در زمان تصدی پست ریاستجمهوری به موضوع داشتن مکانی مستقل برای نمایشگاه کتاب تاکید داشتند، اما درنهایت این اتفاق تا به امروز در هیچ دولتی نیفتاده است. حسن روحانی هم در افتتاحیه بیستونهمین نمایشگاه کتاب و حضور سهسالهاش در دولت درمورد این موضوع گفت: «فضای جدید بهوجود آمده در جامعه نیازمند وجود زیرساختهایی در کشورمان است و داشتن نمایشگاه بینالمللی یکی از آن زیرساختها است. امروز نیازمند نمایشگاهی در حوزه کتاب هستیم که بتوانیم محصولات خود و دیگران را در فضایی مناسب عرضه کنیم. احداث مجموعه آبرومند نمایشگاهی در تهران، پاسخ به نیازی مهم برای تعامل و گفتوگوی داخلی و خارجی است.»
رونق کتابفروشیها
حسن روحانی در سال دوم حضورش در دولت بر رونق کتابفروشیها تاکید کرد و در اردبیهشتماه سال ۹۴ این موضوع را مهم دانست و گفت: «اینکه گفته میشود نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال گذشته سه میلیون نفر بازدیدکننده داشته، جای خوشبختی دارد، اما به همین نسبت باید کتابفروشیهای ما در سطح شهر تهران، استانها، روستاها و بخشها پررونق باشد. موضوع کتابفروشیها بسیار مهم است. همینطور کتابخانههای عمومی ما نیز باید مراجعهکننده داشته باشند و اگر کتابخانههای عمومی ما خلوت باشند، درواقع ما هنوز در این جهت مشکل داریم و هنوز آشتی کامل با کتاب تحقق پیدا نکرده است. راهی وجود ندارد مگر آنکه کتاب خریدن و کتابخوانی وارد سبک زندگی ما شود و تا اینچنین نشده است، ما نمیتوانیم مشکلات را حل کنیم.»
بالا رفتن تیراژ با افزایش ویترین کتاب
موضوع تیراژ همیشه در کشورمان یک موضوع مهم تاثیرگذار بوده است؛ اینکه زمانی در کشورمان کتابها تیراژهای ۵ تا ۱۰ هزارتایی داشتند و به یکباره به تیراژ تکنسخهای رسیدیم که خودش بحران بزرگی است. سال ۱۳۹۴ که دوسال از عمر دولت یازدهم گذشته بود، سیدعباس صالحی که در آن زمان معاون فرهنگی وزیر ارشاد بود، موضوع کم شدن تیراژ کتابها را مطرح کرد و راهحل این موضوع را در ارتقای فرهنگ کتابخوانی و افزایش ویترین برای کتاب دانست.
افزایش کارخانههای کاغذ
سال ۹۲ که دولت یازدهم کارش را شروع کرد، با یک بحران به اسم کاغذ هم روبهرو بودند. همه حوزه نشر با هم برای این موضوع تلاش میکردند تا قیمت کاغذ را با راهحلهای منطقی و درست پایین بیاورند. بعد از بازدیدی که رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب داشتند، به وزیر ارشاد برای مساله کاغذ و تولید کاغذ داخلی تاکید ویژهای شد. رئیسجمهور و وزرای ارشاد و صمت هم با هم جلسات زیادی گذاشتند و تاکیدشان بر افزایش تولید کاغذ داخلی بود تا بتوانیم کاغذی که موردنیازمان است را در کشورمان تولید کنیم و دیگر آنچنان به واردات کاغذ احتیاج نداشته باشیم.
وعدههایی که سرانجام نداشت
با گذشت هشتسال از روی کار آمدن دولتهای یازدهم و دوازدهم در حوزه کتاب و نشر باوجود همه وعدههایی که در بالا ذکر شد، میشود گفت بیشتر این وعدهها به مرحله اجرا نرسید و تقریبا هیچکدام عملی نشد.
رونقی که نیست
رئیسجمهور که به موضوع رونق کتابفروشیها اشاره کرده بود، حالا در سال ۱۴۰۰ با بررسیهایی که انجام دادیم، نشان میدهد نهتنها رونق به کتابفروشیها برنگشته است، بلکه خیلیها شغلشان را تعطیل کرده و ترجیح دادند در این شرایط اقتصادی کتابفروشی نداشته باشند. جدول زیر نشان میهد در این هشتسال چند کتابفروشی تعطیل شده و چند کتابفروشی متولد شده است.
جدول آماری کتابفروشیهای تعطیلشده و افتتاحشده در دو دولت حسن روحانی
قیمت نجومی کتاب نتیجه قیمت زیاد کاغذ
اوضاع کاغذ در کشورمان دقیقا مانند فرزندی است که هیچکس مسئولیتش را نمیپذیرد و برای همین بیشترین نوسان قیمت را همیشه کاغذ دارد و همه وعدهها برای تولید کاغذ داخلی تا الان به هیچ رسیده است. جدول زیر قیمت کاغذ را از ابتدای دولت یازدهم تا انتها بههمراه متوسط قیمت کتاب نشان میدهد.
کاهش تیراژ و چاپ کتاب
تعداد تیراژ برای حوزه نشر بسیار مهم است؛ اینکه کتابها در چند نسخه منتشر میشوند، همیشه یک موضوع حساس و مهم بهشمار میرود، اما در وضعیت فعلی و سال ۱۴۰۰ باید گفت اوضاع خوبی در این حوزه نداریم، همانطور که در چاپ کتاب هم بهنسبت شرایط، خیلی خوب نیستیم جدول زیر از شروع دولت یازدهم تا پایان دوره چهارساله و شروع دولت دوازدهم و تا به الان نشاندهنده وضعیت اسفبار چاپ کتاب و تیراژ آن است. آمار چاپ ممکن است بالا و پایین بیاید، اما مهمتر از آن همان شمارگان یا تیراژ است که دارد ما را به مرحله تکنسخهای شدن میرساند.
تنوعبخشی که به عدم نظارت رسید
دولت یازدهم شعارش در حوزه کتاب را با تنوعبخشی در این حوزه شروع کرد، اما درنهایت به جایی رسیدیم که آنقدر نظارتها ضعیف بود که هیچکدام از وعدهها محقق نشد و این روزها شاهد این هستیم که بسیاری از ناشران برای حضور در حوزه کتاب به قاچاق کتاب روی میآورند و با چاپ کتابهای ترجمهشده توسط ناشری که حق رایت آن را خریده، خیال خودشان را راحت میکنند و درنهایت شاید کتابهای منتوع وجود داشته باشد، اما ناشری که برای چاپ یک کتاب خارجی حق رایت پرداخته است، درنهایت بسیار متضرر میشود و تصمیم میگیرد دیگر این کار را انجام ندهد.