شهریار زرشناس با اشاره به این دوره از انتخابات گفت: اگر بخواهیم جامعه به سمت مشارکت گسترده سیاسی ـ اجتماعی برود، باید سیاست‌ورزی نئولیبرال را کنار بگذاریم.

به گزارش مشرق، سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در حالی روز جمعه ۲۸ خرداد ماه برگزار شد که نتایج به دست آمده از آن منجر به تحلیل‌ها و برداشت‌های متفاوتی از میزان مشارکت مردم شد. آن هم در شرایطی که کمپین‌هایی نظیر «نه به انتخابات» و «رأی بی‌رأی» از ماه‌ها قبل از طرف دشمنان این کشور آغاز شده بود و نارضایتی مردم از وضعیت معیشت و همچنین وجود ویروس کرونا انتخابات متفاوتی را پیش‌روی جامعه ایرانی قرار داده بود.

شهریار زرشناس عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و معاون پژوهشی کتابخانه مجلس شورای اسلامی با حضور در خبرگزاری فارس ضمن تحلیل میزان مشارکت مردم در این دوره از انتخابات، به نقاط مثبت و منحصربفرد این آن اشاره کرد که در ادامه می‌خوانیم:

۴۹ درصد در مقیاس جهانی عدد کمی نیست

با توجه به شرایط، این میزان مشارکت و همچنین نتایج سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری چه معنا و مفهومی دارد؟

این انتخابات از نظر جامعه‌شناختی، روان‌شناختی و از نظر فرآیند و برآیندهای کلان فرهنگی و سیاسی در جامعه ما نکات قابل تأمل و جالبی دارد که می‌توانیم روی آن تمرکز و درس‌آموزی کنیم.

دانلود

ابتدا درباره میزان مشارکت، درست است که انتخابات اخیر نسبت به انتخابات قبلی در ایران و مجموعه انتخابات که در ایران انجام می‌شد به میزان کمتری بود، چون در ایران به مشارکت‌های ۶۰ـ۷۰ درصدی و حتی بالاتر عادت کردیم و برای همین مشارکت ۴۹ درصدی از نظرمان خیلی غیر عادی به نظر بیاید یا نشان‌دهنده یک روند نامتعارف باشد. اما در مقیاس انتخابات جهانی یا انتخابات منطقه‌ای نگاه کنیم، اصلاً این عدد ۴۹ درصد عدد پایینی نیست. در نظر بگیرید اگر در کشورهای دیگر مشارکت یکباره بیشتر شود، آن امر غیرعادی است. در چنین شرایطی می‌بینیم ماهواره‌ها و رسانه‌ها امپریالیستی دائم روی این مسأله مانور می‌دهند، در صورتی که این مسأله نشان‌دهنده امر خاصی نیست، بلکه یک امر متعارف در مقیاس جهانی هست.

فشار اقتصادی، سیاست‌گذاری نئولیبرالی و ناامیدی از تغییر، ۳ عامل تأثیرگذار بر مشارکت انتخابات

چرا این میزان مشارکت به حداقل‌ترین مورد انتخابات در ایران بدل شد؟

خب! علت اینکه این مشارکت نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است، چند عامل دارد:

۱ـ یک عاملی که دولتمردان می‌خواهند نادیده بگیرند، مسأله فشار اقتصادی و عملکرد ناصحیح دولت است. این ناکارآمدی ۴ سال گذشته دولت ـ که البته ۸ ساله است ـ به گونه‌ای با اعصاب و روان مردم و فضای عمومی کشور کاری کرده که به نوعی احساس ناامیدی و سرخوردگی به جامعه تزریق کرده است. این مورد، فاکتور بسیار مؤثری است. البته در برخی نقاط مانند سیستان و بلوچستان یا دیگر نقاط با تعلقات قومی شاهد بودیم که میزان مشارکت بالا بود. اما دلیل بر این نیست که روند کلی کشور را منکر این شویم.

وقتی از خود مردم هم جویا می‌شویم، به همین مسأله اشاره می‌کنند. در بسیاری از گزارش‌های میدانی مشاهده کردم که افراد می‌گفتند با این وضع قیمت‌ها و سختی معیشت چرا باید رأی دهم؟! بنابراین فاکتور معیشتی علت اصلی است که نتیجه مستقیم سیاست‌های دولت است. سیاست‌هایی که در این ۴ سال گذشته متکی بر سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی همراه با شلختگی، بی‌کفایتی و بی‌برنامگی خاص ترکیب شده است.

۲ـ دومین عامل این است که سیاست‌گذاری نئولیبرالی در جامعه ایجاد سیاست‌زدایی می‌کند و نئولیبرالیسم هر جا که حاکم می‌شود، نوعی سیاست‌گریزی عمومی در فضای جامعه مدنی ایجاد می‌کند. هر جا که آن‌ها حاکم شدند، این مسائل را به دنبال خود دارند. مگر بر حسب میزان فشاری که نئولیبرال به جامعه می‌آورد، به صورت عکس باعث برخی اعتراض‌های رادیکالی شود که در نهایت منجر به سیاست‌ورزی فعال در  ظاهر شود، وگرنه نئولیبرالیسم اتمیزه می‌کند، چون سود محوری، منطق بازار سودانگار و گرگ‌صفت مدرن را در مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم می‌کند.

نئولیبرالیسم نوعاً سیاست‌گریزی ایجاد می‌کند. چون سیاست عرصه حضور عمومی، تفاهم عمومی، تعامل عمومی، تلاش، ارتباط و کنش فراگیران عمومی است. وقتی شما انسان‌ها را اتمیزه می‌کنید، آن‌ها را به موجودات خودخواه و در خود فرو رفته بدل می‌کنید، در یک رقابت سودانگارانه کم و بیش خصمانه با هم به سر می‌برند، به خصوص اگر این رقابت و فشار از ناحیه سرمایه‌داری و سیاست‌های سرمایه‌داری نئولیبرال زیاد باشد، به رقابت مرگ و زندگی منتهی می‌شود. البته بیش از سه دهه است که سیاست‌ورزی نئولیبرال را در کشور داریم، در این دوره ۸ ساله هم شاهد یک روایت افسار گسیخته و ناکارآمد در عرصه سیاست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از نئولیبرال بودیم و طبیعی بود  چنین شرایطی را به وجود آورد.

هر چقدر جامعه به سمت و سوی ایدئولوژیکی و آرمانی می‌رود، مشارکت بالا می‌رود

در واقع هرگاه با رویکردهای بسیار سریع نئولیبرالی کشور روبرو شدیم، همین اتفاق در مشارکت رخ داده است. در دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در سال ۶۸ میزان مشارکت و رأی ایشان را ببینید. در سال۷۲ که دوره دوم ریاست جمهوری ایشان است و رقیب انتخاباتی‌شان آقای توکلی است، باز مشارکت در حدود ۵۰ درصد است. این میزان مشارکت دقیقاً نتیجه شوک ناشی از ۴ سال سیاست پر فشار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نئولیبرالیسم است. جامعه با چنین رویکردی دچار شوک شد، چون اصلاً چنین چیزی را تجربه نکرده بود و برای چنین جامعه‌ای که برآمده از مطالبات آرمانی انقلاب است، بسیار حیرت‌انگیز بود.

همچنین در سال ۸۴ که دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی به پایان رسید، به خاطر سیاست‌های نئولیبرالی شاهد مشارکت پایین بودیم. به عکس سیاست‌های نئولیبرالی،‌ سیاست‌ورزی آرمان‌گرایانه، ایدئولوژیک و انقلابی ایجاد مشارکت می‌کند. نگاهی به مشارکت‌های دهه ۶۰ بیندازید، متوجه می‌شوید که هر چقدر جامعه به سمت و سوی ایدئولوژیکی و آرمانی می‌رود، مشارکت بالا می‌رود.

۳ـ سومین عامل ناامیدی مردم از تغییر بود. مردم جامعه می‌گویند: هر از گاهی آقای خاتمی با کلی وعده از سیاست‌ورزی نئولیبرالی می‌آید، چیزی برآورده نمی‌شود، بلکه بدتر می‌شود، دوباره آقای روحانی با کلی وعده و کلید می‌آید،‌ باز چیزی به دست نمی‌آید. نگاه کنید در این دولت، سیاست خارجی زمین‌گیر شده و هیچ نتیجه مثبت عملی نتوانسته دریافت کند. در سیاست اقتصادی نیز باتلاق درست کرده است،‌ امروز یک کالایی می‌خرید، بعد هفته می‌بینید قیمت آن کالا افزایش داشته است. در واقع اگر کمیاب و نایاب نباشد، حتماً گران شده است. این سیاست‌ورزی با کدام منطق صورت می‌گیرد؟ در بدترین نظام‌های سرمایه‌داری هم این گونه نیست؛ یعنی سرمایه‌داری‌های نئولیبرال در دنیا زیاد هستند، ولی هیچ کدام این گونه نیستند که قیمت‌ها را هفتگی و ماهانه بالا ببرند.

اگر بخواهیم جامعه به سمت مشارکت گسترده سیاسی ـ اجتماعی برود، باید سیاست‌ورزی نئولیبرال را کنار بگذاریم

در مسأله ارز یا حوزه‌های دیگر نگاه کنید، این‌ها ارتباط مستقیم با تحریم ندارند، بلکه نتیجه ناکارآمدی است و این ناکارآمدی احساس یأس ایجاد می‌کند؛ یعنی جامعه می‌بیند که در دوره آقای خاتمی با آن همه شعار مدنی و احیای فلان و فلان اتفاقی نیفتاد، در این ۸ سال دولت آقای روحانی با آن همه مشارکت در دوره اول هیچ چیزی عایدشان نشد. در نتیجه اگر بخواهیم جامعه به سمت مشارکت گسترده سیاسیـ اجتماعی برود، باید این سیاست‌ورزی نئولیبرال را کنار گذاشت و به سمت سیاست‌ورزی آرمانی، ایدئولوژیک انقلابی و بسیج انقلابی پیش رفت.

مشارکت در ایران را باید از ۷۵ درصد حساب کنیم

آیا عوامل پنهان دیگری هم در این میزان مشارکت دخیل بوده است؟

نکته دیگری که باید در نظر داشت این است که ما یک ۲۵ درصد داریم که هیچ وقت رأی نمی‌دهند. بالاترین میزان مشارکت‌ها در میان ۷۰ تا ۸۰ درصد متغیر بوده است. این عدم مشارکت ۲۵  درصد امر غیرعادی نیست. در همه جوامع هم وجود دارد، چون به هر دلیلی برخی حوصله یا میل ندارند و یا تفاوت فرهنگی بنیادین با نظام حاکم دارند. بنابراین مسأله مشارکت در ایران را باید از ۷۵ درصد حساب کنیم نه از ۱۰۰ درصد. البته بخشی از ۱۰ تا ۱۵ درصد از عدم مشارکت در این دوره مربوط به ویروس منحوس کرونا است که قطعاً‌ تأثیر گذاشته است.

تعداد آرای باطله هم در این دسته قرار می‌گیرند؟

ببینید تعداد زیادی بر اثر مشکلات معیشتی و سیاست‌زدایی نئولیبرال در جامعه و سرخوردگی که دولت ایجاد کرد، در انتخابات نیامدند. این قابل درک است. حتی بخشی از آرای باطله را نیز به این مسأله بر می‌گردد.  نباید واقعیت را انکار کنیم. بخشی از جامعه ما سرخورده و ناراحت است و حق هم دارند. وقتی هر روز یک قیمت است و دولت رسیدگی نمی‌کند، مدرسه دولتی نباید شهریه بگیرد، اما می‌گیرد یا برای واکسن روز قبل پیامک می‌آید که افراد در فلان ساعت مراجعه کنند و فردا یک جمعیت عظیمی می‌آیند، اما یک نفر جوابگو نیست و ده‌ها مورد دیگر، مردم ناکارآمدی دولت را با وجودشان حس کردند.

نکته جالب‌تر انتخابات، آن حضور ۴۹ درصدی است

از دیدگاه شما نکته جالب این انتخابات چه بود؟

نکته جالب‌تر ماجرا، آن حضور ۴۹ درصدی است که در این شرایط پای صندوق‌های رأی آمدند. ببینید بزرگ‌ترین کمپین تبلیغاتی رسانه‌ای جهانی که تا به حال اجرا شده، علیه ایران برای انتخابات و تبلیغ تحریم انتخابات بوده است که من نظیرش را سراغ ندارم. در شرایطی که تعداد شبکه‌هایی که به زبان فارسی دارند فعالیت می‌کنند در مقایسه با زبان‌های دیگر کاملاً متفاوت و منحصربفرد است مانند شبکه‌های ۲۴ ساعته BBC، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال، من‌وتو. این مجموعه‌ها در ظرف چند ماه گذشته کمپین تبلیغاتی ـ رسانه‌ای تحریم را در انتخابات اخیر اجرایی کردند. در چنین مواجهه‌ای، ناکارآمدی وحشتناک از عملکرد دولت وقت در متن باتلاق اقتصادی اجتماعی جامعه ایران هم مزید بر علت شده بود. بنابراین وقتی شاهد مشارکت ۴۹ درصدی هستیم، نمایانگر استعداد و پتانسیل جامعه است. البته با این وجود اگر فاکتور کرونا را هم لحاظ کنیم، انتظار مشارکت ۵۴ تا ۵۵  درصد را داشتیم.

بزرگ‌ترین کمپین تبلیغاتی رسانه‌ای جهانی که تا به حال اجرا شده، علیه ایران برای انتخابات بوده است

در واقع شما با توجه به این میزان مشارکت ۴۹ درصدی، معتقد هستید که بنیان‌های انقلاب همچنان محکم و پاینده است؟

بله! علیرغم ۸ سال ناکارآمدی مطلق، ۴ سال بی‌برنامگی و انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی و روانی که کرونا هم به آن اضافه شده است، نشان می‌دهد که چه بنیادهای محکمی نظام در جامعه دارد. این دستاورد مهمی است که بسیار عبرت‌آموز است.

انتخابات نشان داد جامعه استعداد برای افزایش رأی جناح انقلاب را دارد

یعنی همچنان پایگاه رأی جبهه انقلاب فعال است؟

اگر نگاهی به آمار رأی‌دهندگان به ۳ کاندید جبهه انقلاب داشته باشید؛‌ آقایان رئیسی، رضایی و قاضی‌زاده هاشمی،  متوجه می‌شوید که پایگاه رأی فعال جناح انقلاب در این شرایط وحشتناک که سیاست‌های نئولیبرالی ویرانگری کرده است، پایگاه رأی هم دارد. این به ما نشان می‌دهد که اگر یک مقدار تعامل جدی با جامعه داشته باشیم و نظام به سمت حل مشکلات مردم پیش برود و دولت درصدد حل مشکلات باشد، پایگاه رأی جبهه انقلاب از ۲۰ درصد به ۳۵ درصد خواهد رسید.

در ایران اسلامی این ظرفیت اضافه شدن پایگاه رأی وجود دارد و راهش این است که سیاست نئولیبرال به طور جدی کنار گذاشته و سیاست‌گرایی عدالت‌محور اجرایی شود و با مردم مهروز و مهربان باشد. در این دوره از انتخابات که چهره‌های اصلی جناح اصلاح‌طلب از جمله آقایان بهزاد نبوی، عبدالکریم سروش و خاتمی ازحضور در انتخابات حمایت کردند و در نهایت ۲ و نیم میلیون نفر رأی آوردند نشان می‌دهد که جامعه ایران از نئولیبرال با پوزیشن کنونی کاملاً عبور کرده است.

با این وجود،‌ علیرغم همه سرخوردگی‌ها و ۵۱ درصد عدم مشارکت جالب است که جریان انقلابی (نمی‌خواهم واژه اصولگرا استفاده کنم، زیرا معتقدم اصولگرا بین انقلابی و نئولیبرال است) در مجموع افزایش رأی و افزایش پایگاه اجتماعی داشته است که نشان می‌دهد جامعه استعداد برای افزایش رأی جناح انقلاب را دارد، البته مشروط به اینکه سیاست‌گذاری و سیاست‌ورزی در سال‌های آینده درست  شود؛ یعنی دولت بتواند به بازتولید عادلانه ثروت   عمل کند که در نتیجه منجر به تعامل گسترده جامعه با نظام خواهد شد.

بخشی از آرای باطله بی‌تردید ناخشنودی از وضع موجود است

این میزان از آرای باطله را می‌توان نوعی اعتراض خاموش لحاظ کرد؟

 اعتراض، انتقاد و... به درجات مختلف روی می‌دهد و مراتب دارد. اگر دیسکورس یا گفتمانی به نام دیسکورس نارضایتی تعریف کنیم، مصادیقش می‌تواند در درجات و اشکال مختلف باشد که یک نوع آن نارضایتی است که شخص می‌گوید: من اصلاً رأی نمی‌دهم، یک نوع دیگر این است که شخصی در نقطه مقابل می‌رود و آرای باطله می‌اندازد. گمان می‌کنم بخشی از آرای باطله بی‌تردید نشانه ناخشنودی است و نمی‌توانیم انکار کنیم، منتهی ناخشنودی از وضع موجود است.

فکر می‌کنم از نظر معنایی یک نزدیکی بین رأیی که به جناح انقلاب داده شده و رأی مبتنی بر ناخشنودی وجود دارد، چرا که هر دو ناخشنود هستند. منتهی آن کسی که به جبهه انقلاب رأی داده است، در مقابل نارضایتی و ناخشنودی‌اش یک بدیل آکادمیک در ذهنش است که معتقد می‌شود وضع موجود را عوض کرد. از طرف دیگر شخصی که ناخشنود سرخورده و ناامید است و بدیل در ذهن خودش ندارد و فکر می‌کند شاید نمی‌توان کاری کرد. بنابراین به شکل رأی ندادن یا رأی باطله خودش را نشان می‌دهد.

کل آرای سیزدهمین دوره انتخابات اعتراض به وضع موجود است، به عبارتی دیگر محتوای اصلی این انتخابات «تغییر» است

بنابراین از لحاظ جامعه شناختی نمی‌توان گفت آن‌هایی که رأی باطله دادند یا اصلاً رأی ندادند برانداز یا مخالف سرسخت نظام هستند. بلکه بیش‌تر آن‌ها به خاطر سیاست‌های اقتصادی و بی‌کفایتی دولت قهر کرده بودند. اگر قصد آن‌ها قهر کردن بود، به طرق دیگری نشان می‌دادند. بنابراین اساس کل این آرا اعتراض به وضع موجود است، به عبارتی دیگر محتوای اصلی این انتخابات «تغییر» است.

با توجه به نتایج انتخابات در افکار عمومی جامعه، آقای رئیسی نماینده تغییر هست. دلیل هم دارد، چون ایشان در عملکرد قوه قضاییه نشان داده که درجاتی از فسادستیزی و تقابل با مدیریت ناکارآمد را ایجاد کرده، همچنین با سابقه مدیریت در آستان قدس رضوی نشان داده که تحول‌گرا است. یک نمونه آن، حل مسأله هفت تپه و فعال کردن بسیاری از کارخانه‌ها بود که همین مدیران نئولیبرال در دولت آقای روحانی آن‌ها را ورشکست کرده بودند. همچنین در این راستا تقابل آقای رئیسی با جریان بعضی از قضات ناسالم در قوه قضاییه را نیز شاهد بودیم.

البته باید بگویم در این ۴۰ سال وقتی به دولت و کابینه‌ای که شکل گرفته نگاه کنیم، حتی فراتر از آن در حد فاصل جنگ جهانی اول تا کنون که برخی دولت‌های بسیار ناکارآمد حضور داشتند ـ هر کدام را باید با شرایط و امکاناتی که داشتند، سنجید ـ این دولت آقای روحانی ظرفیتش را داشت و می‌توانست کار کند، اما نکرد. نسخه‌اش غلط بود، مدیرانش ناکارآمد بودند و انگیزه نداشتند.

نکته عبرت‌آموز سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری

پس باید این سؤال را پرسید که چرا ۴۹ درصد رأی دادند؟!

این نکته عبرت‌آموز سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری است. این را بگویم که اصلاح‌طلبان طرفدار سرمایه مالی انحصاری نئولیبرال گندیده هستند و آن‌ها در این انتخابات شکست خوردند، بنابراین نیاز به تغییر آرایش، سیستم، رویکرد و استراتژی دارند. در حالی که استقلال سیاسی تام و تمامه ایران را جناح انقلابی در این چهل و چند سال حفظ کرده است. شر داعش را از سر مردم ایران و منطقه را جناح انقلابی کوتاه کرده است. واقعیت این است که دیپلماسی نتوانست حتی یک برجام را درست و حسابی ببندد و حقوق هسته‌ای ایران را به طور کامل بگیرد و کاری کرده است که در متن قرارداد بحث ماشه گنجانده شده است!

تفکر انقلابی ایران الگو بازدارنده انقلابی و عمق استراتژیک فعال در منطقه ایجاد کرده که آمریکا هر گاه می‌خواهد فکر حمله کند، از این‌ می‌ترسد

این سؤال را باید از خود بپرسیم که آیا استقلال ایران سر میز مذاکره آن هم با این شیوه مذاکره دیپلمات‌های ما به سبک و سیاق وثوق الدوله حفظ شده یا الگوی انقلابی مؤثر بوده است؟ علت اینکه آمریکا به ایران حمله نمی‌کند چیست؟ این در حالی است که مطابق طرح آمریکا هفت کشور در خاورمیانه باید نابود شود، خاورمیانه جدید با نظر آمریکا که بخش‌هایی از آن را علنی کرده است؛ از اقلیم کردستان تا جنگ در سوریه، اگر سردار سلیمانی موصل، کردستان عراق و... نرفته بود، شرایط به گونه‌ای دیگر می‌شد.

این‌ها واقعیت تاریخی است که مقاومت انقلابی و تفکر انقلابی ایران الگو بازدارنده انقلابی و عمق استراتژیک فعال در منطقه ایجاد کرده است که آمریکا هر گاه می‌خواهد فکر حمله کند، از این‌ها می‌ترسد. بنابراین اگر ما تمامیتی به نام ایران و وحدتی به نام وحدت ملی ایران داریم و اراضی‌مان و ساختارها حفظ شده است،‌ این‌ها فقط مدیون حرکت جناح انقلاب است.

فرستادن نیروی نظامی از سوی شاه به لبنان، عمان و حتی ویتنام

در شرایطی که هیچ کس حرف نمی‌زند که رژیم شاه وابسته به آمریکا بود و هیچ منفعتی برای مردم ایران نداشت. این سلطنت‌طلبان که محکوم می‌کنند چرا مستشار نظامی به سوریه می‌فرستید؟ همین‌هایی که امروز محکوم می‌کنند، لب از لب باز نمی‌کنند که بگویند شاه دقیقاً همین کار را می‌کرد، شاه به لبنان پول می‌داد و  سرباز می‌فرستاد، شاه نیروی ایرانی همراه سرباز آمریکایی در جنگ ویتنام می‌فرستاد و پول ایران را آنجاها هزینه می‌کرد یا برای شورش ظفار برای حفظ سلطنت سلطان قابوس به کشور عمان سرباز فرستاد، این هزینه‌ها هیچ گاه برای امنیت ایران نبود، بلکه چون آمریکا از او خواست، شاه نیز سرباز فرستاد تا سلطنتش حفظ شود. اما حضور ما در  سوریه برای دفاع از امنیت خودمان است.

در پایان امیدوارم تغییر رویکردی که در دولت جدید رخ می‌دهد، منجر به تعامل تازه با بدنه اجتماعی شود و به سمت بازتولید عادلانه ثروت و کارآمدی سیستم منجر شود که همراهی و اعتماد مردم را موجب شود و إن‌شاءالله در دولت آقای رئیسی شاهد سیاست‌ورزی انقلابی باشیم.

منبع: فارس