حداقل تا یک سال شاهد تشدید قابل‌توجه مبارزات خواهیم بود، چرا که طالبان احتمالاً از اواخر تابستان ۲۰۲۱ تا حداقل سال ۲۰۲۲ یک عملیات شدید را ترتیب خواهد داد.

سرویس جنگ نرم مشرق - اندیشکده بروکینگز در گزارشی به قلم واندا فلباب براون رئیس ابتکار عوامل مسلح غیردولتی، رئیس مشترک ابتکار امنیتی آفریقا و عضو ارشد سیاست خارجی مرکز امنیت، استراتژی و فناوری این اندیشکده آمریکایی در گزارشی سه قسمتی به بررسی تحولات و پیامدهای خروج آمریکا از افغانستان پرداخت و نوشت: پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، طی سه تا پنج سال آینده احتمال وقوع چه تحولاتی در این کشور وجود دارد؟ در این پژوهش سه بخشی، سناریوهای احتمالی، برخی از عواملی که بر روی احتمال وقوع هر سناریو تأثیر می‌گذارند و اینکه عوامل خارجی چه تأثیری بر شکل‌گیری تحولات دارند مطرح می‌شود. در بخش اول، بر روی عوامل داخلی که افغانستان را پس از خروج سربازان آمریکایی شکل می‌دهند تمرکز می‌شود. ‌ این موارد به طور خاص شامل انسجام و ظرفیت نیروهای امنیتی افغانستان، تاکتیک‌های نظامی طالبان و انسجام و شکاف‌ها در میان نخبگان سیاسی افغانستان هستند. در بخش دوم، سناریوها را به طور مفصل شرح داده خواهد شد و در بخش سوم، ظرفیت عوامل خارجی برای شکل‌دهی به مؤلفه‌های درون افغانستان تحلیل خواهد شد.

مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه می‌خوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارش‌ها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید مشرق نیست.

چهار سناریو آینده افغانستان

حداقل چهار سناریوی گسترده برای افغانستان در سه تا پنج سال آینده قابل‌تصور است که شامل موارد زیر هستند:

· حفظ نظم سیاسی موجود؛

· تقسیم قدرت بین طالبان و کارگزاران قدرت مهم افغان بدون خونریزی بیشتر؛

· افزایش دستاوردهای طالبان در میدان نبرد و در معاملات سیاسی؛

· جنگ داخلی طولانی و پراکنده.

احتمال وقوع سناریوهای نگران‌کننده اخیر بیشتر از سناریوهای اول است. مورد اول -حفظ نظم سیاسی موجود- شامل انتخابات رقابتی و تعهد قانونی به حقوق بشر، اقلیت‌ها و زنان که به معنای حفظ قانون اساسی کنونی افغانستان است بسیار بعید به نظر می‌رسد. قدرت نظامی و مهارت طالبان در مذاکرات سیاسی به قدری زیاد است که وقوع این سناریو را غیرمحتمل می‌کند. این گروه خواستار تغییرات عمیق اجتماعی و سیاسی است. میزان خسارت‌های ناشی از نظم فعلی و میزان کشتاری که در طی این فرایند رخ می‌دهد، غیرقطعی و نامشخص هستند.

این سناریوها با یکدیگر ناسازگار نیستند و ممکن است شاهد ترکیبی از آن‌ها هم در سطح ملی و هم در مناطق خاصی از افغانستان باشیم. آنچه که می‌توان حین آشکار شدن این آینده‌های بالقوه انتظار داشت این است که حداقل تا یک سال شاهد تشدید قابل‌توجه مبارزات خواهیم بود، چرا که طالبان احتمالاً از اواخر تابستان ۲۰۲۱ تا حداقل سال ۲۰۲۲ یک عملیات شدید را ترتیب خواهد داد. تنها در صورتی که نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان بتوانند در طی آن دوره پرسنل و توان خود را به اندازه کافی حفظ کنند و متلاشی نشوند، ‌ احتمال آغاز جدی مذاکرات داخلی میان دولت و افغانستان وجود دارد. در واقع این که کدام سناریو به وقوع می‌پیوندد به ظرفیت عوامل مختلفی بستگی دارد که از متلاشی شدن آن‌ها جلوگیری می‌کند.

چهار عامل داخلی تأثیرگذار بر آینده افغانستان

اولین و مهم‌ترین عامل این است که آیا نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان می‌توانند تحت فشار شدید نظامی طالبان در اواخر تابستان ۲۰۲۱ تسلیم و از هم متلاشی نشوند یا خیر، آن هم در حالی که تمام نیروهای آمریکایی و ناتو و تقریباً تمام پیمانکاران نظامی از افغانستان خارج شده‌اند. (این که آیا برخی از این پیمانکاران می‌توانند با قراردادهای جدید با دولت افغانستان در این کشور باقی بمانند در حال بررسی است).

اگرچه نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان در طی دهه گذشته پیشرفت‌هایی را نشان داده‌اند، اما همه مشکلات ناتوان‌کننده‌ای که از یک دهه قبل وجود داشتند هنوز به قوت خود باقی مانده‌اند. این مشکلات شامل ضعف در بخش لجستیک، تأمین و نگهداری، از جمله در نیروی هوایی افغانستان می‌شود. نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان نه تنها به دلیل فقدان ظرفیت، بلکه به دلیل فساد فراگیر و باندبازی فرماندهان خاص و حامیان آن‌ها؛ رهبری ضعیف یگان‌ها؛ تلاش برای حفظ قلمروها؛ فقدان توانایی‌های خاص نظیر اطلاعات، تجسس، شناسایی؛ عدم آمادگی و تمایل برای انجام اقدامات تهاجمی علیه طالبان؛ و حفاظت ضعیف از پرسنل و تلفات بسیار زیاد، تضعیف شده‌اند.

بسیاری از نیروهای پلیس در حال توافق با طالبان هستند

تمام این کاستی‌ها منجر به از بین رفتن انسجام می‌شوند. به استثناء نیروهای امنیتی ویژه افغانستان که بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته‌اند، نیروهای عادی و پلیس به ندرت با طالبان مبارزه کرده‌اند. بسیاری از یگان‌ها به دلیل فشار سنگین شبه‌نظامیان در حال توافق با طالبان هستند. این روند ممکن است سرعت بگیرد، به ویژه اگر طالبان بتواند با حفظ نظم و انسجام خود، از وقوع هرگونه اقدام تلافی‌جویانه علیه یگان‌های خود که چنین معاملاتی را انجام می‌دهند جلوگیری کند.

کمک‌های مالی ایالات متحده به جلوگیری از فروپاشی نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان کمک می‌کند. این وضعیت در سال جاری یا سال بعد در خطر نیست و باید این روند در آینده نیز حفظ شود. هر دو حزب سیاسی ایالات متحده از ادامه پیدا کردن این کمک‌های مالی حمایت می‌کنند. نکته سؤال‌برانگیزتر این است که آیا نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان می‌توانند خود را از لحاظ روانی با این حقیقت مطابقت دهند که دیگر از پشتیبانی زمینی نیروهای آمریکایی بهره‌مند نیستند یا خیر. ایالات متحده در حال بررسی گزینه مشاوره از راه دور است.

دومین عامل حیاتی نوع فشار نظامی است که طالبان اعمال می‌کند. طالبان بارها مراکز استانی را تصرف کرده و در حال حاضر برخی از آن‌ها را محاصره کرده است و می‌تواند به سرعت بر روی چندین مرکز استان دیگر فشار وارد کند. علاوه بر آن، کنترل کابل بر برخی از مراکز استانی و محلی اغلب جنبه ظاهری دارد، به طوری که مقامات رسمی در ساختمان‌ها پناه گرفته‌اند و دسترسی آن‌ها به داخل و خارج از شهر و زندگی مردم در خیابان‌ها توسط طالبان کنترل می‌شود. این نیروی هوایی آمریکا بود که به طالبان اجازه نداد تا مراکز استانی مانند قندوز و غزنی که پیش از این تصاحب کرده بود را حفظ کند. سؤال اساسی این است که آیا طالبان می‌تواند همزمان به چندین مرکز استانی حمله کند و آن‌ها را تصرف کند یا خیر - اگر این چنین باشد، آنگاه نیروهای دفاع و امنیت ملی افغانستان به شدت تقلا خواهند کرد و خطر تجزیه آن‌ها افزایش خواهد یافت.

مناسبات قدرت میان فرماندهان طالبان و شوراهای کویته و پیشاور

البته، خروج نیروهای ایالات متحده و ناتو همچنین ممکن است باعث ایجاد اختلاف‌های جناحی در درون طالبان شود. دلیل اصلی این شورش خارج کردن سربازان خارجی از این کشور بوده است. در صورت موفقیت در این امر، ممکن است برخی از مبارزان طالبان تصمیم بگیرند که به جنگیدن ادامه ندهند. ترس طالبان از عقب‌نشینی از میدان جنگ یکی از عواملی است که باعث شده است تا طالبان با برقراری آتش‌بس بیش از چند روز موافقت نکند. با این حال، با وجود دو دهه حملات ارتش ایالات متحده، طالبان قادر به حفظ کنترل کافی در طول دهه ۱۹۹۰ تاکنون بوده است.

شاید نامشخص‌ترین مؤلفه در رابطه با انسجام داخلی طالبان، مناسبات قدرت میان فرماندهان نظامی ارتش طالبان و شوراهای کویته و پیشاور باشد. جالب اینجاست که دو دهه هدف قرار دادن مهره‌های باارزش طالبان توسط ایالات متحده تأثیر چندانی نداشته است. ایالات متحده و ناتو، با این امید که کشتن این مقامات منجر به تضعیف و فروپاشی طالبان می‌شود، بسیاری از فرماندهان قدیمی و باسابقه آن‌ها را ترور کردند. بسیاری از فرماندهان نظامی فعلی طالبان، جنگ داخلی در دهه ۱۹۹۰ را به خاطر ندارند، به جنبش جهادی جهانی پیوسته‌اند، سازوکارهای تأمین مالی محلی قدرتمندی (وضع مالیات برای همه چیز) را ایجاد کرده‌اند و تشنه قدرت هستند. بعید است که آن‌ها با پذیرش یک قدرت جزئی موافقت کنند. همچنین مشخص نیست که این فرماندهان تا چه حد حاضر به سازش در زمینه مسائل اجتماعی در سطح ملی و ایجاد تغییرات اساسی در نحوه حکومت محلی رهبران طالبان در پاسخ به واکنش منفی جامعه هستند. بنابراین هدف قرار دادن مقامات عالی‌رتبه توسط ایالات متحده باید در عوض بر اساس تمایل مهره‌های کلیدی طالبان برای سازش در مذاکرات صورت می‌گرفت، به این شکل که فرماندهان تشنه قدرت هدف قرار داده می‌شدند و آن‌هایی که تمایل بیشتری به مذاکره داشتند از ترور در امان می‌ماندند. ترور ملا اختر محمد منصور در سال ۲۰۱۶ نمونه بارزی از اولویت‌گذاری نادرست در هدف‌گذاری بود.

سردرگمی نخبگان سیاسی افغانستان

عدم قطعیت درباره اولویت‌های رهبران طالبان و فرماندهان نظامی و مؤلفه‌های قدرت بین آن‌ها یکی از دلایلی است که مذاکره‌کنندگان طالبان به خاطر آن از بحث درباره موضوعاتی مانند تغییر قانون اساسی افغانستان و حقوق زنان و اقلیت‌ها اجتناب کرده‌اند. قرار دادن هر گزینه‌ای روی میز مستلزم چانه‌زنی دقیق و پیچیده در درون طالبان است، که سرکردگان آن می‌خواهند تا جای ممکن آن را به تعویق بیندازند.

با این حال، بعید است که جدایی فرماندهان نظامی ارشد ارتش طالبان تا حدی باشد که این گروه را تهدید کند - حداقل نه تا زمانی که توافق بر سر تقسیم قدرت به شکل واقعی در سطح ملی انجام بگیرد. سپس این احتمال وجود دارد که برخی از فرماندهان ناراضی با داعش خراسان متحد شوند، یا به احتمال زیاد به طور مستقل عمل کنند.

چهارمین عامل مهم، نخبگان سیاسی افغانستان هستند. در این مورد سؤال این نیست که آیا آن‌ها دچار تقسیمات جناحی می‌شوند یا خیر -آن‌ها از هم‌اکنون به شدت با یکدیگر اختلاف دارند- بلکه سؤال اساسی این است که در آخرین لحظه و در حالی که بقای نظام سیاسی موجود در معرض خطر باشد، آیا آن‌ها می‌توانند با یکدیگر متحد شوند یا خیر.

در طی دو دهه گذشته، بسیاری از سیاستمداران و کارگزاران قدرت افغانستان به دنبال منافع مادی و محدود بوده‌اند و در صورت نیاز خود ترسی از ایجاد موانع و بحران‌های سیاسی و درگیری‌های خشونت‌آمیز نداشته‌اند. سیاست‌ورزی پیوسته آن‌ها حاکمیت را تضعیف کرد و حکومت غارتگرانه، متجاوزانه و دمدمی‌مزاجانه آن‌ها، تا حد زیادی به تقویت طالبان کمک کرده است.

در سال ۲۰۲۱، اختلافات درونی و سیاست‌ورزی نخبگان افغانستان زمانی تشدید شد که کارگزاران قدرت به دنبال کسب پست‌های مهم و کلیدی در یک دولت موقت بودند که ایالات متحده پیشنهاد تشکیل آن را داده بود.

از اواسط ماه مه، کارگزاران اصلی قدرت در افغانستان تلاش کرده‌اند تا در یک شورای وحدت ملی با رئیس‌جمهور اشرف غنی گرد هم آیند تا وحدت خود را به طالبان نشان دهند. مذاکرات پرشور در این زمینه در حال انجام بود، اما طبق معمول، به دلیل رقابت قدرت در میان سیاستمداران متوقف شد.

طالبان به طور جدی در حال مذاکره با کارگزاران قدرت

با این حال، حتی اگر این شورا تشکیل شود، قطعاً آخرین تلاش برای وحدت سیاسی در مقابل طالبان نخواهد بود. طی دو سال گذشته، طالبان به طور جدی در حال مذاکره با کارگزاران قدرت در پایگاه‌های جنوبی پشتون و همچنین با تاجیک‌ها و دیگر سیاستمداران اقلیت در شمال بوده است. این مذاکرات تاکنون پیشرفت بهتری نسبت به مذاکرات شورای وحدت داشته است.

اگر طالبان موفق شود تعداد کافی از کارگزاران قدرت را با وعده اعطای پست در دولت آینده خود فریب دهد، به ویژه اگر مراکز استانی به دست مبارزان طالبان بیفتند، آنگاه کفه ترازو حداقل به طور موقت به سمت سناریوی سوم مایل خواهد شد، که در بخش دوم این گزارش به طور مفصل شرح داده خواهد شد.

پایان قسمت اول

ادامه دارد...