کد خبر 1250172
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۲

۵ سال پیش یکی از ورزشکاران دنیای قهرمانی آمریکا درگذشت. «دِیو سیمه» ظاهراً فقط دونده بود. با درگذشت او، گوشه‌ای از زندگی رازآلودش فاش شد. او یک دونده حرفه‌ای بود اما در عین حال مامور سیا هم بود.

به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: پنج سال پیش یکی از ورزشکاران دنیای قهرمانی آمریکا درگذشت. «دِیو سیمه» ظاهراً فقط دونده بود. با درگذشت او، گوشه‌ای از زندگی رازآلودش فاش شد. او یک دونده حرفه‌ای بود اما در عین حال مامور سازمان سیا هم بود. او در المپیک ۱۹۵۶ در ملبورن حضور داشت اما اصلی‌ترین ماموریت وی در المپیک ۱۹۶۰ رم رقم خورد. همان دوره‌ای که او در رشته ۱۰۰ متر مدال نقره را کسب کرد. سیمه فقط برای دویدن به رم نرفته بود. او از طرف سیا مامور بود ورزشکاران شوروی سابق را جذب و به پناهندگی ترغیب کند. نام عملیات آیرودینامیک بود و مقدمات آن از سال‌ها قبل و با شناسایی و زیرنظر گرفتن ورزشکاران شوروی سابق تدارک دیده شده بود.

عملیات المپیکی آیرودینامیک بخشی از یک عملیات بسیار بزرگ‌تر بود. هدف و میدان اصلی عملیات اوکراین بود. باید احساسات ضدشوروی در اوکراین ایجاد و تشدید می‌شد. این کار نیاز به اطلاعات داشت و جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز برعهده اوکراینی‌هایی بود که به غرب پیوسته بودند. این مهاجران با اسم رمز AECASSOWARY شناخته می‌شدند و هرکدام کد مخصوص خود را داشتند. همکار سیمه در المپیک رم فردی به نام «میکولا لبد» با اسم رمز AECASSOWARY۲ بود. بیش از نیم قرن طول کشید تا گوشه‌ای از ابعاد عملیات آیرودینامیک فاش شود و البته اگر شوروی دچار فروپاشی نشده بود، بعید است همین اطلاعات هم منتشر می‌شد. این ماجرا فقط یکی از موارد استفاده سیاسی و بلکه امنیتی غرب از مقوله ورزش است. همان ورزشی که می‌گویند نباید آن را سیاسی کرد!

ما نمی‌دانیم ماموران سیا در المپیک توکیو چه کسانی هستند. دونده‌اند؟ شناگرند؟ نیزه پرتاب می‌کنند؟ یا شاید هم کشتی‌گیر باشند. شاید هم هیچکدام از اینها نباشند. آنها در المپیک رم از کشیش‌ها و خبرنگاران هم استفاده کردند. اما همینقدر می‌دانیم که اگر کسی گمان کند المپیک، صرفاً آوردگاهی ورزشی و برای تعمیق صلح است، ساده‌لوحی بیش نیست. چرا؟ بخوانید!

دو روز نخست المپیک توکیو برای ایران پر از خبر و حادثه بود. روز اول جواد فروغی در رشته تیراندازی با تپانچه بادی از فاصله ۱۰ متری، نه تنها مدال طلا را برای ایران به ارمغان آورد بلکه رکوردشکنی هم کرد. رخدادی که بخش اعظم افکار عمومی را شگفت‌زده و بسیاری از کارشناسان ورزشی را هم غافلگیر کرد. کسی کسب مدال طلا در اولین روز مسابقات المپیک -که برای نخستین بار در تاریخ، مدتی ایران را در جایگاه دوم جدول رده‌بندی قرار داد- را پیش‌بینی نمی‌کرد. به سرعت مشخص شد قهرمان المپیکی کشورمان پرستار بخش کرونایی در بیمارستان حضرت بقیهًْ‌الله(عج) و عضو سپاه پاسداران بوده و سابقه حضور در سوریه و امدادرسانی به مردم جنگ‌زده این کشور را نیز داشته است.

با انتشار این خبر به سرعت مزدوران رسانه‌ای و مواجب‌بگیران کاخ سفید، ملکه انگلیس، بن سلمان و تل‌آویو دست به کار شدند و کفتاروار حمله به روح و روان مردمی را که از قهرمانی یکی از فرزندان خود شاد بودند، آغاز کردند. کار به جایی رسید که برخی از این مزدورانِ وطن‌فروش از کمیته ملی المپیک خواستند به‌دلیل عضویت فروغی در سپاه و حضورش در سوریه باید مدال وی را پس بگیرند! ظاهراً تیرهای فروغی بیش از آنکه به سیبل بخورد به چشم تنگ آنانی خورده بود که از هر موفقیتی برای این مرز و بوم و تزریق هرگونه امید و شادی به این مردم، چنان عصبانی می‌شوند که مثل مار به خود پیچیده و به مزخرف‌گویی می‌افتند. حجم این مهملات به جایی رسید که رسانه‌های معاند در گزارش‌ها و تحلیل‌های خود نوشتند این مدال متعلق به جمهوری اسلامی است و نه ایران و ما از این بابت خوشحال نیستیم. البته آنهایی که از آمریکا می‌خواهند بیشتر ایران را تحریم کند و به سران رژیم صهیونیستی نامه می‌نویسند که بیشتر در ایران دست به خرابکاری و ترور بزند، اگر از مدال‌آوری ورزشکار کشورمان در المپیک شاد شوند جای تعجب دارد.

در روز دوم مسابقات، یعنی دیروز و در جریان مسابقات تکواندوی زنان، ناهید کیانی نماینده کشورمان با کیمیا علیزاده که با تیم پناهندگان به توکیو رفته روبرو شد. این رویارویی موج دیگری از جنجال و فضاسازی سیاسی علیه کشورمان را از سوی جریان‌های معاند به همراه داشت. کیمیا علیزاده نخستین زن ایرانی است که در المپیک مدال بدست آورده است. او این مدال را در المپیک ۲۰۱۶ برزیل و با پرچم جمهوری اسلامی ایران بدست آورد. بالاترین مقامات کشور از وی تقدیر کردند. پاداش مدال طلا به او داده شد، قدر دید و بر صدر نشست. وقتی هم که مصدوم شد در خارج از کشور بارها و از جیب کشور تحت عمل جراحی قرار گرفت.

دی ماه سال ۹۸ او از سفر ورزشی به هلند بازنگشت. به آلمان رفت و با انتشار دیکته‌ای تند و سیاسی از پرچم کشورش اعلام برائت و درخواست پناهندگی کرد. او یکی از معدود قربانیان جریانی است که قهرمانان سطح بالای ورزشی کشور را سال‌هاست تحت نظر داشته و با انواع و اقسام روش‌های کثیف و به ظاهر فریبنده در صدد جداسازی آنها از ریشه خود است. کاش شیر پاک خورده‌ای پیدا می‌شد و سراغ ورزشکاران قهرمانی می‌رفت و تجربیات آنها از این دام‌های رنگارنگ و فریبنده را ثبت و ضبط و منتشر می‌کرد. غالب این ورزشکاران وطن‌دوست دست رد به سینه این جریان آلوده زده‌اند و بالاخره در این میان چند نفر هم می‌لغزند و در دام می‌افتند. کیمیای ۲۱ ساله یکی از چند قربانی این جریان است.

ورزشکاران تنها طعمه‌های این جریان نیستند. دو گروه هدف اصلی این جریان است؛ دانشمندان و آدم‌های باکیفیت که بودنشان می‌تواند گره‌ای از مشکلات کشور باز کند و فکر و تلاششان حرکت چرخ‌دنده‌های علم و پیشرفت کشور را تسریع می‌کند و دوم چهره‌های مشهور و محبوب -یا به اصطلاح سلبریتی‌ها اعم از ورزشکاران، هنرمندان و...- که در میان مردم شناخته شده و بعضاً محبوب هستند. آنان با به دام انداختن گروه نخست می‌خواهند چوب لای چرخ حرکت علمی و پیشرفت کشور بگذارند و جدا کردن ریشه گروه دوم نوعی عملیات روانی علیه مردم ایران با ارسال این پیام جعلی و مسموم است؛ ببینید چقدر بدبخت و بیچاره‌اید که حتی قهرمانان و چهره‌های مشهور و موفق کشورتان هم نمی‌توانند دیگر در ایران زندگی و کار کنند و فرار می‌کنند، تکلیف شما مردم که دیگر روشن است!

ورزشکارانی که با وعده‌های رنگارنگ پرچم کشور خود را می‌فروشند، فشنگ‌های این تیرباران افکار عمومی هستند و برای دشمن در همین حد ارزش دارند. تا وقتی بتوان با آنها به افکار مردم ایران شلیک کرد به درد می‌خورند و ‌تر و خشک می‌شوند، وقتی هم که دیگر به درد این کار نخورند، فراموش شده و مهمات جدید باید جایگزین آنها شود. تا اینجای کار را داشته باشید و حالا به این شعار مضحک فکر کنید که سال‌هاست سعی دارند به خورد ما و همه دنیا بدهند که ورزش سیاسی نیست و آن را سیاسی نکنید!

ورزش همیشه و همه جا سیاسی نیست اما به وقتش می‌تواند سیاسی، آن هم از نوع کثیف‌ و هولناک‌ آن باشد. به قول کتاب مشهور «رقص برزیل با شیطان» -به قلم «دِیو رِزِن»- «المپیک، جام جهانی و بقیه ابر رویدادها در ۳۰ سال گذشته چیزی را فراهم کرده‌اند که با باتوم نظامی هم نمی‌شد به آن رسید؛ و آن چیزی نیست جز رضایت توده‌ها به مقاصد سیاست‌های نئولیبرال.»

همه باید بی‌چون و چرا در برابر این سیاست‌های نئولیبرالی زانو بزنند. تا به حال از خود پرسیده‌اید چرا متصدیان ورزشی جهان اینقدر روی عدم رویارویی ورزشکاران مسلمان با رژیم جعلی اسرائیل حساس هستند و هرگونه عملی برخلاف این رویه با واکنش‌های تند و جریمه‌های سنگین روبرو می‌شود؟ میادین ورزش قهرمانی جایی برای ترغیب مردم به ورزش و صرفاً سرگرم کردن آنها نیستند. یکی از کارکردهای این میادین، تطهیر دستان خون‌آلود جنایتکاران صهیونیست است. پیامی ساده و روشن به میلیاردها نفری که از طریق رسانه‌های مختلف پیگیر اخبار مسابقات هستند؛ ببینید! اسرائیلی‌ها هم مثل همه مردم دیگر دنیا هستند. لبخند می‌زنند و مسابقه می‌دهند و حتی با حریفان مسلمان خود هم خوش و بش می‌کنند. وقتی ورزشکاری حاضر به رویارویی با حریف صهیونیست خود نمی‌شود، به این تصویرسازی دروغین نه گفته و چهره واقعی این رژیم جنایتکار را افشا کرده است. پس مستوجب شدیدترین تنبیه‌هاست. به‌طوری که نه تنها خودش بلکه بقیه هم حساب کار دستشان بیاید. البته که همه مرعوب این وضعیت نمی‌شوند و کم نیستند ورزشکارانی که مدال انسانیت و آزادگی را به مدال المپیک که آغشته به خون کودکان مظلوم فلسطینی باشد، ترجیح می‌دهند. مثل فتحی نورین، جودوکار معروف الجزایری که در المپیک توکیو حاضر به رویارویی با حریف اسرائیلی نشد.