محمدطه عبدخدایی معاون محمد خاتمی در وزارت ارشاد در گفتگو با «مشرق» به بیان ناگفته‌هایی از انقلاب اسلامی و دوران همکاری با او در وزارت ارشاد پرداخت.

سرویس سیاست مشرق- قرار ملاقات با او در اتاق کار کوچک و ساده‌ای انجام می‌شود؛ او با دنیایی از خاطره و ناگفته روبروی ما می‌نشیند و خط به خط تحولات انقلاب اسلامی را بررسی می‌کند؛ می‌گوید من سیاسی به دنیا آمده‌ام. او فرزند روحانی مبارز آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی است. پدرش از روحانیون مبارز در جریان کشف حجاب بود. البته خانواده «عبدخدایی» را با برادر بزرگ‌تر و سابقه عضویتش در تشکیلات فدائیان اسلام می‌شناسند؛ اما محمدطاها عبد خدایی به‌اندازه برادر مبارزه کرده و زجر زندان پهلوی را چشیده است.

اهل گفتگو و مباحثه است و انقلابی‌ها را یک‌به‌یک می‌شناسد؛ می‌گوید بیوگرافی خیلی‌ها را می‌دانم؛ او صندوقچه ناگفته‌های انقلاب اسلامی است. محمدطاها عبدخدایی اولین مسئول هنری رادیو، اولین مسئول صداوسیما و خبرگزاری پارس در هند، اولین رئیس مرکز هنرهای نمایشی کشور؛ رئیس سازمان ایران‌گردی ونیز رایزن فرهنگی در کشورهای آرژانتین و اسپانیا بوده است.

قرار ما با ایشان با موضوع «بسترهای نفوذ در انقلاب اسلامی» به جلسه درس تاریخ معاصر ایران تبدیل می‌شود، آقای عبد خدایی خط نفوذ پس از انقلاب را سه گروه تقسیم کرده و می‌گوید: کمونیست‌ها؛ حجتیه و چپ‌های اسلامی نه انقلاب اسلامی را قبول داشتند و نه خط امام (ره) را؛ اما به مراکز حساس انقلابی نفوذ کرده و فاجعه ساختند. عبدخدایی معتقد است خط نفوذ با کارشکنی و تولید نارضایتی می‌خواست انقلاب اسلامی را بر زمین بزند؛ او نفوذی‌ها را محصول سرویس‌های امنیتی غربی می‌داند. در روزهایی که عملکرد دولت در کوچک‌تر کردن معیشت و سفره مردم باعث بروز برخی نارضایتی‌ها گردیده است؛ تحلیل دلسوزانه محمدطاها عبد خدایی از کارشکنی‌های نفوذی‌ها در برخی نهادها قابل‌تأمل است.

در ادامه گفتگوی محمدطاها عبدخدایی با مشرق را می‌خوانید:

مشرق: انقلاب اسلامی در آستانه میان‌سالی به یک بلوغ فکری رسیده است، در سال‌های گذشته به تعبیر رهبر انقلاب رویش‌ها و ریزش‌های فراوانی داشته‌ایم؛ از بطن این حوادث اخیراً اصطلاحی بانام «اصلاح‌طلبان تندرو یا رادیکال» شکل‌گرفته است، با توجه به آشنایی شما با نیروهای انقلابی در قبل و بعد از انقلاب ریشه این جریان از کجاست؟

مسئله اصلاح‌طلبان رادیکال یک زخم کهنه است؛ اما این زخم‌ها از کجا شروع شد؟ و چرا به وجود آمد؟ انقلابی که مردم با آن عظمت شروع کردند؛ چرا برخی از نیروهای اولیه خود را از دست داد؟ این سوا لاتی است که بعد از بیش از ۴۰ سال باید به آن‌ها پاسخ داد. من در پانزده خرداد جوانی پانزده‌ساله بودم، خانواده‌ام سابقه مبارزه داشتند. پدرم در زمان رضاخان از تبریز تبعیدشده و برادرم من جزء فداییان اسلام بود. این سابقه به من اجازه می‌دهد راوی حوادث انقلاب اسلامی باشم. پس اگر قرار است درباره سرنوشت خط امامی‌ها یا همان اصلاح‌طلبان امروزی صحبت کنیم، باید ریشه‌های آن را پیدا کنیم، ببینیم ریشه این انحراف از کجاست.

مشرق: حضرت آقا می‌فرمایند، در جریان تاریخ معاصر یک زخم کهنه وجود دارد؛ منظور ایشان از این عبارت چیست؟

بحث من همین زخم کهنه است؛ باید ببینیم اشکال کار کجاست؛ آن زخمی که آقا در مورد آن صحبت کرده‌اند؛ از کجا به وجود آمده است. این آقایانی که امروز در حسینیه جماران تشکیل جلسه می‌دهند؛ و برخلاف خط امام عمل می‌کنند؛ مصداق زخم کهنه‌ای هستند که رهبر انقلاب از آن سخن گفته است.

مشرق: از چه سالی وارد مبارزات سیاسی شدید؟

من از پانزده‌سالگی وارد جریانات سیاسی شدم. تصمیم گرفتم طلبه شدم، در مدرسه بالاسر.

مشرق: در مشهد؟

بله.

مشرق: در حوادث آن دوران نقش علمای مشهد به طرز قابل‌توجهی پررنگ است.

بله، آنجا بیانیه‌های امام؛ و حتی برخی مراجع دیگر چون آیت‌الله خویی و شاهرودی و میلانی نیز فعالیت داشتند؛ اما نقش امام رنگ دیگری داشت. من آن زمان اطلاعیه‌های امام را با کاربن دست‌نویس کرده و در شبانه در مسجد گوهرشاد می‌چسباندم؛ آن زمان‌ها دستگاه پلی‌کپی نبود. ما یک بحثی قبل از انقلاب داشتیم به نام حکومت اسلامی؛ این عنوان از زمان شهید نواب و حتی بلکه جلوتر از آن در دوران مرحوم نائینی به وجود آمد. واقعیت آن است که در ایران هیچ‌گاه نهضت‌های انقلابی را روشن‌فکران انجام نداده‌اند. در ایران پروژه روشن‌فکری ناقص متولدشده و مریض بزرگ شد، لذا شما در کشورهای غربی خیلی وقت‌ها می‌بینید روشنفکران پرچم‌دار نهضت‌های اجتماعی هستند؛ اما در ایران این نهضت‌ها به‌وسیله روحانیت به وجود آمده است. اولین جرقه‌ها علیه استعمار را مرحوم میرزای شیرازی می‌زند و جریان رژی را به وجودمی و بعد مشروطیت رو علمای بزرگ میان رهبری می‌کنند و حتی نهضت ملی شدن نفت را روحانیت حمایت می‌کند.

مشرق: در سال ۴۲ گروه‌های ملی هم پای‌کار بودند؟

نه اصلاً بحث جبههٔ ملی نبود. بحث نهضت امام بود.

مشرق: مردم گرایشات مصدقی نداشتند، مثلاً نهضت آزادی در همان زمان اعلام موجودیت کرده است.

در منزل ما چون متصل به خط فداییان بودیم؛ بحث جبهه ملی مطرح می‌شد؛ اما در جامعه بحث اصلی خط امام بود. مردم روشن‌فکران را نمی‌شناختند؛ اما روحانیت نقش مؤثری در جامعه داشت، روحانیت در متن مردم بود.

مشرق: مصدق که وابسته به آمریکایی‌ها بود تا مردم...

ببینید در اینکه دکتر مصدق ملی بود نباید شک کرد؛ حداقل من معتقدم که ملی بود. باوجودآنکه روحیه فداییان اسلام رادارم، ولی معتقد نیستم که دکتر مصدق خائن بود. اما یک مسئله مهم در این میان وجود دارد، یک اشتراک مهم بین شاه و دکتر مصدق، بازرگان و این دسته اصلاح‌طلبان فعلی وجود دارد. و این‌ها یک تفکر مشترک دارند.

مشرق: نقطه اشتراکشان در کجاست؟

نقطه اشتراک آن‌ها در این جمله است که ما بدون یک حکومت وابسته به غرب نمی‌توانیم دولت داری کنیم. بکنیم. شاه همین فکر را می‌کرد. مصدق هم همین فکر را می‌کرد؛ مصدق بعد از انگلیسی‌ها پناه به آمریکایی‌ها برد. و بعد رفت سراغ روس ها.

مشرق: مصدق یک اشکال دیگر هم داشت؛ او مردم را نمی‌شناخت. به او می‌گفتند مصدق السلطنه...

او شاهزاده بود؛ اشراف‌زاده بود. برای همین مردم را نمی‌شناخت. اما امام بنیان‌گذار تفکری بود که می‌گفت اگر ما پشتیبانی ملت را داشته باشیم و ازنظر نظامی قوی باشیم می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم. حضرت آقا ادامه‌دهنده این تفکر ناب است.

مشرق: همان بحث میدان و دیپلماسی که این روزها داغ است.

البته تفکر انقلابی به معنای آن نیست که ما دور خود دیوار کشیده و با جهان مذاکره نمی‌کنیم، بلکه می‌گوید باید قوی باشیم و بعد با جهان وارد گفتگو شویم. در طول تاریخ یک روز بریتانیا قدرت مطلق است، روز دیگر اسپانیا، یک روز پرتقالی‌ها قدرت مطلق‌اند. در حال حاضر نیز قدرت به سمت شرق (چین و روسیه در حال چرخش است) و ما در چهارراه حوادث قرار داشته و باید درست شرایط را تحلیل کنیم.

مشرق: برخی صاحب‌نظران معتقدند، روی کار آمدن ترامپ و بعد بایدن نشانه‌ای از افول آمریکاست.

دموکرات‌ها به ته‌دیگ خوردند. آمدن ترامپ هم نشان داد که در آن سمت نیز چیزی برای عرضه وجود ندارد.

مشرق: اما یک جریان سیاسی درک درستی از تحولات ندارد و می‌خواهد هر چه داریم یکجا به غرب بفروشد.

این همان زخم کهنه است که در ابتدا درباره‌اش صحبت کردیم. ما در سال ۵۳ در زندان حتی یک‌لحظه هم‌فکر نمی‌کردیم که ۴ سال بعد ممکن است یک تحول عظیمی روی دهد. کسینجر طرحی دارد با عنوان ایران بزرگ که بسیار خطرناک است، حدود ۶۵ سال قبل این طرح را داده است. در این طرح آمده است که ایران باید قطعه‌قطعه و موزاییکی شود.

مشرق: بر همین اساس بحرین را از ما جدا کردند.

بحرین علاوه بر نفت یک خاصیت استراتژیک نیز دارد. ببینید ما اگر بحرین را داشتیم عرض خلیج‌فارس را هم در اختیار داشتیم، از سویی هم‌مرز سعودی بودیم، بحرین را از ما گرفتند تا قدرت ما در خلیج‌فارس کم شود و شاه چون وابسته به غرب است؛ توان ایستادگی در برابر این تحمیل خارجی را ندارد. در جنگ عراق هم طرح بر این بود که خوزستان از جدا کنند. لذا ما در ایرانی بودن و ملی بودنمان نباید کوچک‌ترین خللی به وجود آید. ما وقتی می توایم حامی اسلام و حامی شیعه باشیم که ایران مقتدر را داشته باشیم.

مشرق: خط فکری که گمان می‌کرد همه‌چیز فقط با حمایت غربی‌ها قابل‌حل است، پس از پیروزی انقلاب مسئولیت اداره کشور را بر عهده می‌گیرد، افرادی چون مهندس بازرگان؛ یدالله سحابی و دیگرانی در زیرمجموعه نهضت آزادی و جبهه ملی.

زخم کهنه‌ای که از آن می‌گویم در همین نقطه است، انقلاب که به وجود آمد برخی افراد که هیچ‌گونه سنخیتی به انقلاب نداشتند وارد سیستم شدند.

مشرق: ورود ضدانقلاب یا نفوذی‌ها؟

ما در بعد از انقلاب چیزی به اسم «ضدانقلاب» نداریم؛ ما مزدور داریم. ضدانقلاب یعنی اردشیر زاهدی که امروز مسئله را فهمیده است؛ زاهدی امروز می‌گوید که ما دربست در اختیار آمریکا بودیم این بلاها رو سرمان آمد.

مشرق: این جریان نفوذی‌ها و یا به تعبیری مزدوران از کجا وارد شدند؟

 انقلاب زودرس افرادش را درست تبیین نکرده بود؛ به این معنا که افراد مختلفی وارد فضای انقلاب شدند. علاوه بر لیبرال‌های شناسنامه‌دار نزدیک به جبهه ملی؛ سه گروه وارد مجموعه‌های انقلابی شدند. یک عده بچه‌هایی بودند که در آمریکا و اروپا زندگی کرده و خیلی درد مردم را نمی‌فهمیدند.

مشرق: چپی‌ها و دانشجویان کنفدراسیون؟

بله این دسته و البته یک سری هم از روحانیونی که هیچ‌گونه با انقلاب سروکار نداشتند. مخالف امام بودند، اصلاً مخالف بودند. دسته دوم انجمن حجتیه بود و گروه سوم چپی‌های داخلی بودند مانند (مجاهدین خلق، فداییان و بخشی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) این سه دسته هیچ‌کدام نه نگاه امام (ره) را داشتند؛ نه دیدگاه امام (ره) را قبول داشتند و نه می‌فهمیدند فضای بعد از انقلاب را و جالب اینکه هر سه دسته فوق به دستگاه‌های انقلابی حساس نفوذ کردند. این‌ها چنان نفوذ کرده بودند که وقتی قرار شد جریان نفاق حذف شود یک جنگ خیابانی به وجود آمد. در بمب‌گذاری‌ها. هفده هزار نفر ما شهید دادیم. هفده هزار نفر شوخی نیست! آن روزها من رئیس سازمان هنرهای نمایشی بودم، وقتی می‌رفتم تالار وحدت اول زیر میز و زیر صندلی را نگاه می‌کردیم ببینیم بمبی گذاشته‌اند یا نه!

مشرق: شما در جریان بمبگذاری و شهادت، شهید عزیز رجایی ویارانش هم شاهدی بر ماجرا بودید.

 بله من در جریان شهادت مرحوم رجایی بودم. یعنی سر جنازهٔ ایشان حضور داشتم. جنازهٔ شهید باهنر را هم دیدم. زخم‌های انقلاب اسلامی از همان روز شروع می‌شود؛ جایی که ما شاخه ترور منافقین را دیدیم، اما شاخه نفوذی آن‌ها را ندیدیم. آن روزها من نماینده صداوسیما در هند بودم. اما به دلیلی به تهران آمده بودم. آقای کمال خرازی به من گفت برو در محل ترور و ببین چه اتفاقی افتاده است. حوالی غروب به آنجا رسیدم؛ جسد شهید رجایی را در راهرویی گذاشته بودند؛ جسد مطهر ایشان مهروموم‌شده بود؛ گفتند جسد شهید باهنر را به پزشکی قانونی فرستاده‌اند. داخل صحنه یک کیسه‌زباله هم بود که گفتند جسد کشمیری است، چقدر من برای او گریه کردم. درحالی‌که یک فاجعه بزرگ روی‌داده بود؛ همان شب آقای بهزاد نبوی مصاحبه کرد و گفت یک ترقه ترکیده است.

مشرق: جسد شهید رجایی سالم بود؟ قابل‌تشخیص بود.

سالم بود. همین‌طور روی برانکارد. قابل‌تشخیص بود. آنجا خانم آقای رجایی بود، برادر آقای رجایی بود، من بودم. سه چهار نفر بودیم.

مشرق: بهزاد نبوی هم آنجا بود؟

بهزاد آنجا نبود.

مشرق: خب چرا بهزاد نبوی آن مصاحبه را کرد؟ برخی می‌گویند جریانی پرونده ترور را منحرف کرد.

 اینجا همان خط نفوذ وارد می‌شود. آن زخمی را که آقا می‌فرمایند زخم کهنه ایست همین‌جاست. من از شما سؤال می‌کنم که این کیسهٔ زباله را چه کسی درست کرد؛ چه کسی در آن را بست؟ تا فرصت ایجاد شود و کشمیری از کشور فراری شود!

مرحوم شهید دستجردی که حدود ۱۵ روز بعد از ترور به خاطر موج انفجار به شهادت رسید؛ گفته است که کشمیری بین مرحوم رجایی و شهید باهنر نشسته بوده و دبیر جلسه شورای امنیت بوده؛ اما در بین جلسه بیرون می‌رود؛ اما خود کشمیری سه نفر دیگر نیز همراهش از جلسه خارج‌ شده‌اند؛ یکی بهزاد بود؛ یکی خسرو تهرانی و دیگری فردی که بعدها در زندان خودکشی کرده است.

مشرق: نامش تقی محمدی است.

بله؛ ببینید من بحثم آن است که چهل سال از انقلاب گذاشته؛ در سازمان‌های امنیتی چون سیا پرونده‌ها با گذر زمان امکان انتشار دارد؛ آیا وقت آن نرسیده است که بگوییم در اتاق رجایی به‌وقت انفجار چه گذشته است؟ اگر این مسائل مشخص نشود؛ مردم فرق بین انقلابی و غیرانقلابی رو تشخیص نداده و به وضعیت فعلی می‌رسند. محاسبات آمریکایی‌ها این بود که روحانیت نهضت‌هایی رو به وجود آورده ولی در اداره‌اش ناموفق است. در مشروطه ما می‌بینیم که شیخ زنجانی را می آورنده شیخ فضل‌الله را اعدام کرده و پرونده دادگاهش را می‌سوزاند. این‌ها فکر می‌کردند جمهوری اسلامی هم یک‌چیزی شبیه مشروطه می‌شود. در روزهای اول انقلاب به این نتیجه رسیده بودند که می‌توانند انقلاب را منحرف کنند؛ زیرا در ابتدا سنجابی وزیر خارجه شد و بنی‌صدر رئیس‌جمهور؛ جالب است بدانید بنی‌صدر نظرش آن بود که بگذاریم دشمن وارد خاک ما شود و بعد گازانبری آن‌ها را بیرون کنیم؛ وقتی دشمن وارد کشورم شد، دشمن آمد توی خانه بعد شما می‌توانی با عملیات گازانبری بیرونش کنید؟ عین همین جریان اگر داعش وارد کشور می‌شدند دیگر خارج شدنش با کرام‌الکاتبین بود. چقدر باید کشته می‌دادیم که خارجشان کنیم. لذا ما باید در نطفه‌اش آنجا خفه می‌کردیم. در خود سوریه خفه می‌کردیم. در عراق خفه می‌کردیم. ببینید این نگاه شهید سلیمانی و نگاه حضرت آقا بر همین مبنا هست که باید در نطفه خفه شوند. معنای نفوذ و مقابله با آن را با همین مثال به‌خوبی متوجه می‌شویم.

مشرق: در مسیر انقلاب اسلامی دشمن سعی کرده هم نفوذ امنیتی کند و هم نفوذ سیاسی؛ اقتصادی و هم نفوذ فرهنگی این ۴ حوزه را باید جداگانه از هم دید؟

هر چهار مورد را باید در کنار هم دید، مثلاً جریانی است که هم سیاسی شده؛ هم‌دستش در اقتصاد است، هم کار فرهنگی کرده و هم در مسائل امنیتی دخالت داشته است.

مشرق: مصداق هم دارد؛ من اگر کمی در تاریخ انقلاب نگاه کنم افرادی مثل موسوی خوئینی را شبیه به تعبیر شما می‌بینم...

 بله ماست‌مالی پرونده شهادت شهید رجایی ویارانش دست همین آقای موسوی‌خوئینی‌ها است. ۱۵ خرداد شاه یک سخنرانی در قم دارد، بانام «ارتجاع سرخ و سیاه.»؛ شاه تشریح می‌کند آن‌هایی که مبارزه کردند و این روحانیونی که امام در رأس آن بود؛ ارتجاع‌اند؛ با ارتجاع سرخ که کمونیست‌ها بودند یکی شدند و علیه من قیام کردند. حالا شما ببینید آقای خوئینی‌ها در نوارهای درس‌های توحید چه گفته است!

مشرق: با تفسیرهای مارکسیستی از قرآن حرف شاه را عملی کرده است.

دقیقاً تفسیرهای مارکسیستی که شاه اراده‌اش را داشت را ایشان تبیین کرده است، ریشه نفوذ از همین‌جاست.

مشرق: خط امنیتی پشت این‌ها چه کشورهایی است؟ انگلیسی یا آمریکایی‌ها؟

 هم خط انگلیسی‌ها؛ هم آمریکایی‌ها و هم اسرائیل. ببینید طراح اصلی اسرائیل است. پول جریان را هم عربستان تقبل می‌کند. صهیونیسم شیعه شناسی کرده است؛ کاری که ما نکرده‌ایم.

مشرق: مصداقی هم دارد این بحث شما؟

خطی که به‌عنوان یک سوپر انقلابی در همان بدو تأسیس جمهوری اسلامی میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند؛ همان خط نفوذ خارجی است؛ مثلاً ویدئو ممنوع می‌شود. دستگاه ویدئو چرا ممنوع شد؟ در وزارت خانه‌ای که آقای خاتمی وزیراست. آقای مصطفی تاج‌زاده هم جزوه مدیران است، شدیدترین برخوردهای فرهنگی و نارضایتی تکثیر می‌شود. خاطره‌ای نقل کنم جالب است؛ یادم هست رفته بودم اجلاس توریسم در پاریس، داشتم برمی‌گشتم در هواپیما برگه‌هایی می‌دادند که چه چیزهایی در ایران ممنوع است، مثلاً مواد مخدر، ورود اسلحه، ورود مشروبات الکلی و دستگاه و فیلم ویدئو و... یک آقایی به مهماندار می‌گوید «من دوربین ویدیو دارم با آنچه کنم؟»، مهماندار می‌دانست من معاون گردشگری هستم گفت "از آن آقا بپرس"، آن آقا با لهجه صحبت می‌کرد و گفت با این چه کنم؟ من هم نمی‌دانستم چه بگویم! گفتم بیایید فرودگاه راهنمایی می‌کنند که چه کنید. من آمدم در جلسهٔ معاونین این را مطرح کردم که چرا ما این کار را می‌کنیم؟، آقای تاج‌زاده روبه‌روی من بود، گفت آقا رفته فرنگ متجدد شده! و یکسری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت: پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم! من گفتم مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکس‌های مستهجن گرفته شود. آقای تاج‌زاده دوباره رو به من گفت آقا لیبرال شده. آقا رفته فرانسه عوض‌شده است. ایشان اولین مدیر مطبوعات کشوراست. سانسور مطبوعات را چه کسی آورد؟ باید از خودشان این سؤال را پرسید! من امروز می‌گویم آقای تاج‌زاده؛ جلوی آینه بایست و وجدانت را قاضی کرده و ببین چه بلایی سر این ملت آوردی...

مشرق: داخل وزارت ارشاد یک‌خطی هم بود درباره اخراج هنرمندان.

این موارد قبل آمدن من بود، حتی ۵۲۰ رقاصه را این‌ها طرح اخراجشان رو داده بودند که من رد کردم؛ این‌ها آمدند و حکم هنرپیشگی گرفتند و برخی هم‌الان بازنشست شدند، شما آخرین صحبت‌های آقای کشاورز رو نگاه کنید می‌گوید «آقاخامنه ای» ما را نجات داد؛ مصاحبه‌اش هست.

مشرق: شما با فیض‌الله عرب سرخی همکار بودید؛ روایت است آقای عرب سرخی کارگردان‌ها رو شلاق می‌زد، صحت دارد این موضوع؟

ببینید عرب سرخی‌ترشی فروش بود که یک‌باره مسئول حراست وزارت ارشاد شد.

مشرق: آمد داخل حراست آقای خاتمی؟

ببینید ایشان نه ریشه درست انقلابی دارند و نه ریشه درست‌دینی دارند و نه ریشه درست وطنی دارند. خود آقای بهزاد (نبوی) آقای بهزاد چرا رفته زندان؟

مشرق: قبل از انقلاب را می‌فرمایید؟ در گروهی چریکی عضویت داشته است.

بله، ایشان به جرم دفاع از امام زندان رفته است؟ به جرم دفاع از پانزده خرداد زندان رفته است؟ خیر او یک مارکسیست لنینیست بوده با مصطفی شعاعی رفاقت داشت.

مشرق: این آقایان وقتی گفتگو می‌شود؛ ادعا می‌کنند خط امامی هستند و ولایت‌فقیه را قبول دارند.

در زمان خاتمی دو شورای معاونین بود. یکی شورای تصمیم‌گیری که در دفتر معاون مطبوعاتی در چهارراه مهناز تشکیل می‌شد و دیگری در دفتر خود آقای خاتمی در وزارت خانه؛ در جلسات خیابان مهناز آقای بهزاد (نبوی)، عرب سرخی، ابطحی؛ تاج‌زاده و امین زاده بودند. در همین جلسات همین گروه محدود تصمیم می‌گرفتند که چه کسی روزنامه داشته باشد و چه کسی نداشته باشد؛ این‌ها خودشان دیکتاتور بودند؛ من گفتگوهای شخصی بسیاری با این‌ها داشته‌ام یک خط از نظریه ولایت‌فقیه را در عمل و نظر قبول ندارند.

مشرق: خود خاتمی چه وضعیتی دارد؟

آقای خاتمی تابع نفوذی‌ها است.

مشرق: اگر این‌طوری باشدکه ساده‌لوح و جاهل است؛ مثل منتظری...

ببینید آن موقع هم که ایشان وزیر بود می‌گفتند وزارت ارشاد؛ "هفتاد وزیره و یک معاون وزیر"؛ که منظور از معاون همین خاتمی بود.

مشرق: چه شد که انقلابی‌نماهای رادیکال با آن اندازه از ادعا پوست می‌اندازد.

اصلاً مأموریت عوض شد. من اعتقادم آن است که این خط؛ همان خطی است که هفده هزار نفر شهید روی دست ما گذاشت. با عنوان انقلابی در میان ما نفوذ کردند؛ همین آقای تاج‌زاده که امروز دموکرات شده است در دانشگاه دیوارکشی کرده بود؛ درواقع میان دخترها و پسرها چادر کشیده بود. گزارش کارش را فرستادند و بساط این بدعت جمع شد. او ادعا می‌کند دکتری گرفته است، از او می‌خواهم مدارک تحصیلی خودش را منتشر کند تا مشخص شود وضعیت تحصیلی‌اش چگونه بوده و از چه مسیری مدرک گرفته است.

مشرق: خطشان آرام‌آرام از ابتدای دهه هفتاد با شعار اجتماعی شدن عوض می‌شود.

درنهایت کارشان با توطئه سال ۸۸ به پایان رسید.

مشرق: درباره نفوذ این جریان در شریان‌های اقتصادی هم خوب است کمی توضیح دهید.

در وزارت صنایع افرادی چون بهزاد نبوی و سازگارا جمع می‌شوند، رهبری با این‌ها به‌شدت زاویه دارد، دقت کنید در صنایع موشک‌سازی که خط نبوی نفوذ نکرده است ما به موشک نقطه زن رسیده‌ایم؛ اما چرا در خودروسازی این‌قدر عقب افتادیم؟ بهزاد نبوی صنایع سبک و سنگین را از هم جدا کرد، نفوذشان را با خرابکاری پیش بردند. اصلاح‌طلبان دستشان به صنایع دفاعی کشور نرسید و الا آنجا را هم مانند کارخانه‌های خودروساز فشل می‌کردند.

مشرق: به نظر شما این‌ها به پایان مأموریتشان رسیده و از حالا به بعد پروژه براندازی را پیش می‌برند؟

این‌ها فکر می‌کردند می‌توانند نظام رو ساقط کنند. این‌ها حاج قاسم را درک نکرده‌اند؛ اتمسفر و بچه‌های حاج قاسم را هم درک نکرده‌اند و لذا گمان باطل دارند که می‌توانند نظام را ساقط کنند،

مشرق: تاج‌زاده وقتی از زندان بیرون می‌آید؛ اولین پروژه‌اش را روی مسئله سوریه تعریف می‌کند. قبل از آمریکایی‌ها این اصلاح‌طلبان رادیکال هستند که روی مسئله منطقه‌ای ایران تمرکز کرده‌اند.

این‌ها با دستور پیش می‌روند؛ تاج‌زاده به‌این‌علت روی سوریه کار می‌کنند که دشمن از آن‌ها خواسته حاج قاسم را ازلحاظ فرهنگی و شخصیتی شهید (ترور) کنند تا بعدها بتوانند فیزیکی نیز او را به شهادت برسانند. من سیاسی‌ام، اول نیمه‌خالی را می‌بینم. من نمی‌توانم قبول کنم؛ آقای بهزاد نبوی بدون هیچ چشم‌داشتی از مارکسیست به مسلمان دو آتشه تبدیل‌شده است. این‌ها تا بن دندان وزارت خانه‌ها و اداره‌جات را لیبرال کردند.

مشرق: شما مدتی هم در خانه فرهنگ پاریس بودید؛ آنجا فعالیتش متوقف شد؟

توطئه آقایان بود که خانهٔ پاریس را از بین ببرند. می‌خواستند فرهنگ ناب و زیبای امام (ره) در غرب دیده نشود؛ دو نفر در خرابی آن نقش داشتند، یکی مهاجرانی و دیگر رحیم مشایی. این دو تا خانه پاریس رو خراب کردند. مشایی آدم پیچیده‌ای است. و حالا هم می‌بینیم که اداره‌کننده احمدی‌نژاد است.

تشکر می‌کنم از اینکه وقتتان را در اختیار خوانندگان مشرق قراردادید.