کد خبر 125774
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۳۷

کارگردان سریال "پشت کوه‌های بلند" گفت: هر کارگردانی در هر جای دنیا فیلم می‌سازد این کار را برای عموم انجام می‌دهد. یک کارگردان باید خیلی از مرحله پرت باشد که بگوید من برای مخاطب خاص فیلم می‌سازم.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، با گذشت 11 سال از پخش سریال "تفنگ سرپر" از نهم اردیبهشت سریال تازه‌ای از امرالله احمدجو نویسنده و کارگردان کهنه‌کار با نام "پشت کوهای بلند" روی آنتن شبکه سوم می‌رود. اثری که فضای متفاوت و اصالتش در ساختار زبان و فضای بومی، آن را در وهله نخست خبرساز کرد و مورد توجه قرار داد.

به همین دلیل با دعوت از امرالله احمدجو نویسنده و کارگردان و انوشیروان ارجمند، بهروز مسروری و پرویز بزرگی بازیگران "پشت کوهای بلند"، نشستی درباره این سریال برگزار کردیم.

 گروه فرهنگ و هنر: "پشت کوه‌های بلند" تأکید فراوانی روی دیالوگ دارد و متن برجسته‌ترین عنصر آن است. بنابراین مخاطب باید به دقت سریال را گوش دهد تا موفق به برقراری ارتباط و دنبال کردن آن شود. به ویژه با آن زبان فخیم و کلام مسجعی که سرشار از ضرب المثل است... در وهله نخست نگران نبودید مخاطبی که چندان به دقت در گوش دادن عادت ندارد، از دنبال کردن سریال منصرف شود.

بهروز مسروری، بازیگر نقش کدخدای کولیباد: منظورتان آدم‌های کرو لال که نیست؟! من در این مدت آدم‌های زیادی دیدم که حتی بی سواد هستند و کار را می‌بینند و لذت می‌برند.

امرالله احمدجو، کارگردان: آدم‌های عامی، روستایی و سالمندی که گوششان به این نکات آشنا است، به شدت مشتری این کار هستند. طیف دیگری تحصیل کرده‌ها هستند. گرچه مخاطب عام ناهمگون است و در تعریف آن به دسته‌های مختلفی می‌رسیم. با این حال هستند کسانی که اصولا سرسری با هرچیزی مواجه می‌شوند. اما اینکه می‌گویید تماشاگر باید سکوت کند و سریال را ببیند، درباره کار من نیست!

اگر عرف اشتباه و نادرستی حاکم است، باید از این عرف انتقاد و به عموم تفهیم شود وقتی بیننده سریالی از تلویزیون هستید آن را با دقت و تأمل ببینید. گروه وسیعی با هزینه بالا زحمت کشیده‌اند تا چیزی که شما سرسری از آن می‌گذرید، آماده شود.

به عقیده من هر کارگردانی در هر جای دنیا فیلم می‌سازد این کار را برای عموم انجام می‌دهد. یک کارگردان باید خیلی از مرحله پرت باشد که بگوید من برای مخاطب خاص فیلم می‌سازم. با این حال برخی آثار به تدریج مخاطب خاص پیدا می‌کنند. در تلویزیون ما که مجانی برنامه‌ها را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد بدعادتی‌هایی ایجاد شده. البته این در نقد هم وجود دارد و برخی سریالی که در نیمه‌های پخش است را نادرست نقد می‌کنند.

با این حال باید بگویم زبان در همه کارهای من یکی از مضامین است و در بخش محتوایی وجود دارد. به ویژه در دیالوگ نویسی که زبان را به عنوان وسیله‌ای برای بیان مقصود می‌شناسند، من زبانی که در متون قدیمی شاهد توجه بسیار به آن هستم را به عنوان شاخص‌ترین مؤلفه هویت هر ملت می‌شناسم. به خصوص زبان ما که زبان شناسان درباره تحولات آن کتاب‌های بسیاری نوشته‌اند. شواهد این حرف مجموعه‌ متونی است که بخش اعظم هر کتابخانه‌ای را اشغال کرده. شاهنامه دیوان حافظ و بیهقی از این جمله‌اند. در همه این آثار توجه بسیاری به آراستگی زبان شده. چرا که کلمات حامل فرهنگ هستند و برای همین می‌گویند آموختن هر زبان گشودن دریچه تازه‌ای به کل جهان است.

*با توجه به واکنش‌هایی که مردم در استفاده از لهجه در سریال‌هایی مختلف از خود نشان  داده‌اند، چه شد که سراغ استفاده از این عنصر رفتید؟

احمدجو: من هرگز واهمه این موضوع را نداشتم و به صراحت می‌گویم که مردم هر منطقه و قوم از اینکه لهجه شان مورد استفاده قرار بگیرد و معرفی شود استقبال می‌کنند و خوشحال هم می‌شوند. به شرط اینکه سرسری با آن برخورد نشود. وقتی با لهجه‌ای سرسری برخورد نشود به فرهنگ یک مردم احترام گذاشته شده است. این کار چند شرط  دارد؛ اول اینکه آن لهجه و فرهنگ را به خوبی بشناسید. دوم اینکه بدانید باید در گفتگونویسی چه چیزی را رعایت کرد و استعداد نوشتن داشته باشید.

در کارهای داستانی مکتوب، نمایش صحنه‌ای، سریال یا در هر اثری که گفتگو نویسی دارد، این گفتگو در متن تعریف خود را دارا است و با محاوره زمین تا آسمان تفاوت دارد. حتی زمان نگارش یک گفتگوی شلخته‌ هم باید آن را از فرم و آراستگی برخوردار کنیم و این موضوع با شلخته حرف زدن معمول متفاوت است. در این صورت مسلما داد و فریاد مردم یک منطقه این نیست که چرا شخصیت بدی با زبان ما حرف زده. آنها خودشان می‌دانند که در همه جای جهان در هر نقطه‌ای شخصیت‌های خوب و بد وجود دارند و هیچ اشکالی ندارد. اما وقتی بدتر روی این بد سوار می‌شود صدایشان درمی‌آید و بدتر این است که با لهجه‌شان سرسری برخورد شده و گفتگو لق باشد.

به دلیل شرایط خاص این کار که از نوع "ب" و در واقع یک طنز شبانه با تدارکاتی ساده است، این کار را باید  در همین رده دید و نقد کرد و در مقایسه با آثاری که از شبکه سوم به اسم طنز شبانه پخش شده سنجید. سریال ب هزینه آنچنانی ندارد که ما بخواهیم با آمیزه‌ای از گفتگو و حرکت موضوع را پیش ببریم.

*برای همین تکیه بر دیالوگ‌ها بالا است؟

احمدجو: بله دقیقا. من در این کار محور را گفتگو قرار دادم. بعد در اجرا هم بازی و شخصیت سازی را مدنظر قرار دادم. چیزهایی که هزینه کمتری می‌برد. تا اینکه تعدد لوکیشن یا حرکت‌هایی که زمان زیادی می‌برند را مورد استفاده قرار دهم. به همین دلیل گفتگو را بیشتر محور قرار دادم و دلایل تکیه این کار بر متن همین است.

با این حال اگر سری به شهرستان‌ها زده باشیم می‌بینیم جدی‌ترین مخاطب این کار مردم هستند. چرا که گوش آشناتری به این ضرب المثل‌ها دارند. جز حس غریبی که در سال‌های اخیر برای مهاجران به وجود آمده و آنها سعی می‌کنند خودشان را شهری معرفی کنند و به همین دلیل از چیزهایی که به روستا منتسبشان می‌کند دور می‌شوند، دیگر قشرها مشتری این کار هستند.

از طرف دیگر تلویزیون الزاما باید تنوع داشته باشد. در پخش اول "روزی روزگاری" شخصی همه گناه خرید سریال‌های خارجی و شرق آسیا را گردن کارهایی نظیر سریال من انداخته بود که اگر این ها جذاب بودند و مردم را جذب می‌کردند مسئولین مجبور نمی‌شدند از کره و ژاپن سریال بخرند! او اصلا توجه نکرده بود حتی اگر به فرض همه کارگردانان و سریال سازان ما شاهکارساز باشند و همه مردم از خاص و عام را جذب کنند باز هم به دلیل تبادل فرهنگی وظیفه و طبع تلویزیون مسئولان موظف هستند سریال‌های متنوع دیگری را دوبله کرده و به نمایش بگذارند.

کاری ممکن است با صفت عامه پسند مردم را سرگرم کند؛ تلویزیون به چنین کاری نیاز دارد اما کارهایی هم باید محض تشخص و شأنیتی که تلویزیون باید در رنکینگ جهانی داشته باشد تولید شود تا نشان دهد یک رسانه فرهنگی است.

انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده، ما هم امیدواریم همه فرهنگی باشند و فرهنگ مدنظر باشد. بزرگی گفته فرهنگ هدف است و سیاست وسیله. بنابراین فرهنگ را در جایگاه بالاتری قرار داده. فرهنگ آمیختگی از انواع تفکرات و جزئیات فراوان دارد.
تلویزیون در حال حاضر در تمام جهان بیش از هر رسانه دیگری مورد استفاده مخاطب عام قرار می‌گیرد بنابراین وظیفه دارد هم تنوع را مدنظر قرار بدهد هم اشاعه فرهنگ. بنابراین من می‌خواهم فرهنگی را که گفتگو می‌تواند حامل آن باشد از این طریق به مخاطب منتقل کنم. محرک این نوع دیالوگ نوشتن این بوده است و از این موضوع نگرانی نداشتم و پشیمان هم نیستم.

مسروری: من برادری دارم که در بندرعباس مهندس راه و ساختمان است. روزهای اول که این کار پخش شد گفت تمام همکاران من در شهرداری و مسکن شهرسازی و ... دارند برای همدیگر پیامک به زبان کولیبادی می‌فرستند!

من چون بچه شمال هستم از آنجا هم با من زیاد تماس می‌گیرند. شنیده‌ام پیرمرد و  پیرزن‌های بسیاری هستند که اصلا سواد ندارند و جذب این کار شده‌اند و آن را دنبال می‌کنند. تماس‌های زیادی داشتم از کسانی که اصلا نمی‌شناختمشان اما از نقاط مختلف زنگ می‌زنند، تبریک می‌گویند و تشکر می‌کنند و می‌خواهند به همه عوامل از جانبشان سلام برسانم. عکس العمل‌هایی که در خیابان می‌بینیم هم ناشی از این است که مردم کار را دوست دارند.

انوشیروان ارجمند، بازیگر: به سوال شما می‌شود از دو جنبه فرهنگی و آماری نگاه کرد. کار آدم فرهنگی پاشیدن بذر است. به این توجه نمی‌کند که بذر یک ساله بار می‌دهد یا 10 ساله. بلکه مقصود او از پاشیدن بذر آباد کردن جایی و یا برگشت آن به عصر و ریشه خود است. او می‌خواهد آداب، سنن، دین و آیین و هر آنچه در فرهنگ نهفته است را برملا کند. زبان رکن اساسی فرهنگ است. لباس در طول زمان‌ها تغییر کرده، حتی نوع گام برداشتن. چون به همان نسبت تغییراتی ایجاد شده است. اما آنچه ما هویت اصلی می‌نامیم زبان است.

اگر ما به کار نگاه فرهنگی داشته باشیم، اهالی فرهنگ و هنر وظیفه پاشیدن بذر را بر عهده دارند نه اینکه تقسیم بندی مخاطب عام و خاص داشته باشیم و... آنچه که من از شخصی به نام امرالله احمدجو که سالیان دراز با او کار کردم می‌شناسم این است که جوهره او فرهنگ است و این فرهنگ از یک هویت نشأت گرفته است که آن هویت بدون شک زبان است؛ صناعت نثر و پاسداشت گذشتگان.

در زبان احمدجو و هویتی که ارائه می‌دهد می‌بینیم آدم کولیبادی گاهی جای فعل و فاعل را تغییر می‌دهد اما نه تنها هیچ تغییری در معنا به وجود نمی‌آید بلکه بر زیبایی کلام افزوده می‌شود و مخاطب عام هم در فهم آن دچار هیچ مشکلی نمی‌شود. بگذارید مثال بزنم اگر مخاطب عام عادت کرد به نان و پپسی خوردن باید فقط همین را جلویش گذاشت!؟ مخاطب عام حق دارد چلوکباب هم بخورد، بیفتک هم بخورد و خودش غذایش را انتخاب کند!

ما نباید مخاطب عام را بی شعور فرض کنیم. وقتی در تاکسی یک پیرمرد 60 ساله برمی‌گردد و برای من یک جمله بانمک سریال را تکرار می‌کند این یعنی جا باز کردن هویت. یعنی یک برگشت به اصل و آب دادن ریشه‌ها و به ثمر رساندن آنچه که داشتیم و حالا باید ادامه‌اش بدهیم. نه اینکه آن را دور بریزیم...

اینطور قضاوت کردن که مخاطب عام نمی‌فهمد کار دیگر نویسنده ها و کارگردان‌ها را سخت یا آنها را از ادامه این مسیر منصرف می‌کند. من نمایشی به نام "سایه ماه" روی صحنه بردم که در آن عزرائیل را اینطور دیدم: ای جوانک خوب روی بلند قامتک مه تاب رو، ای جوانک تیز پرّک که برق می‌زند نوک پا سم سمند سیات، ای یار که می‌بری بر یارم، شتاب کن که پشیمان شدن مرا سخت است.

باور کنید در سالن سعد آباد از من می‌خواستند این را برایشان بنویسم.وقتی جذابیت و کشش و صداقت لازم برای کاربرد هدفی موجود باشد و همانطور که گفته‌اند اگر چیزی از دل برآید، به دل می‌نشیند