به گزارش مشرق، به نقل از روابط عمومی انتشارات شهید کاظمی، کتاب «پشت صحنه سیاسی جنگ ۳۳ روزه» نوشته علی حسن خلیل بهتازگی با ترجمه وحید خضاب توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نویسنده در اینکتاب به مخاطبش نشان میدهد غربزدهها و آنها که برای عزت و سربلندی کشور خود دلواپسی نداشته باشند، چه بر سر کشور میآورند و در اوج عزت و افتخار هم تلاش خواهند کرد با سیاهنمایی اوضاع، دستاوردهای محقق نشده دشمن را محقق کنند.
«پشت صحنه سیاسی جنگ ۳۳ روزه»، خاطرات معاون سیاسی جنبش امل است. در طول جنگ و به دلیل وحشیگری صهیونیستها و قصد جدیشان برای ترور سیدحسن نصرالله، امکان اینکه دبیرکل حزبالله شخصاً مذاکرات و بحثهای سیاسی را (آن هم با آن حجم سنگین و مذاکرات متعدد و طولانی با طرفهای مختلف) دنبال کند از دست رفته بود. در این فضا، به صورت طبیعی وظیفه مذاکرات به دوش نبیه بری (رئیس جنبش امل و رئیس مجلس لبنان) افتاد که نزدیکترین همپیمان حزبالله به شمار میرفت. پس از مدت کوتاهی، عرصه بر سران مقاومت تنگ و دسترسی به آنها سخت شد.
از طرف دیگر، نبیه بری چنان هنر و صلابتی در مذاکرات به نفع مقاومت نشان داد که سید حسن نصرالله، کلیه اختیارات مذاکراتی و تصمیمگیری از سوی حزبالله را به نبیه بری تفویض کرد و از آن لحظه به بعد، در سراسر روزهای جنگ، هم در سخنرانیهای عمومی و هم در پیامهای پشت صحنه، تمامی افراد را برای مذاکره به نبیه بری ارجاع میداد و حرف و تصمیم او را، حرف و تصمیم حزبالله میخواند. کتاب راوی با توجه به سمتش که معاون سیاسی بری بوده، ارتباط تقریباً هر روزه با معاون سیاسی سیدحسن نصرالله (حاج حسین خلیل) داشته (که به نوبه خود، رابط سید با نبیه بری محسوب میشده) و طبعاً در جریان جزئیات اتفاقات پشت صحنه سیاسی جنگ قرار داشته است. او حالا آنچه در آن عرصه رخ داده بود و روایتی کاملاً بکر از صحنه سیاسی جنگ ۳۳ روزه محسوب میشود را در این کتاب عرضه کرده است.
اینروایت در ابتدا به صورت چندقسمتی در روزنامه «السفیر» لبنان منتشر شده و سپس به صورت کتاب درآمده است. نکتههایی که بر اهمیت و ارزش این روایت میافزاید، آن است که با وجود انتشار عمومی این مطالب، حزبالله نه تنها کوچکترین بخشی از آن را تکذیب نکرده، بلکه بخشی از اطلاعات کاملاً خاص موجود در آن را (که با تکذیب طرفهایی از قبیل صهیونیستها مواجه شده بود) به صورت رسمی تأیید و از صحبت راوی حمایت کرده است.
جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ که لبنانیها از آن با عنوان «جنگ جولای» یاد میکنند و صهیونیستها آن را «جنگ دوم لبنان» میخوانند، بیتردید یکی از مهمترین تحولات معاصر منطقه بهشمار میرود. این جنگ را میتوان اولین پیروزی واقعی جهان اسلام و جهان عرب بر صهیونیستها، از زمان تأسیس این رژیم تا آن زمان، بهشمار آورد.
اهمیت این پیروزی وقتی آشکارتر میشود که بدانیم تا پیش از آن، اسرائیل چنان چهره پرجبروت و قدرقدرتی از ارتش شکستناپذیر خود به نمایش گذاشته بود، که کسب پیروزی بر این رژیم تبدیل به یک عقده برای برخی اعراب و مسلمانان شده و حتی کوچکترین موفقیتها را پیروزی مینامیدند. به عنوان نمونه، یکی از فضاحتبارترین و سنگینترین شکستهای تاریخ معاصر، شکست مصر از اسرائیل در سال ۱۹۷۳ بود که نهتنها به نابودی تقریباً کل تجهیزات زرهی مصر انجامید و دو سپاه ارتش مصر (شامل چندین لشگر) را در محاصره اسرائیل قرار داد (که با منت صهیونیستها تا مدتها به آنها آب و غذا داده میشد) بلکه از آن بالاتر، خطر سقوط حتی به خود قاهره نیز نزدیک شده بود. اما از آنجا که در روز نخست جنگ، مصریها موفق شدند خط بارلِو را بشکنند از غرب کانال سوئز به شرق آن بروند، بدون توجه به نتیجه خفتبار نهایی، خود را پیروز جنگ اعلام میکردند و هر ساله سالگرد پیروزی در این جنگ را جشن میگرفتند! دست بر قضا در مراسم جشن نظامی سالگرد همین جنگ بود که انورسادات کشته شد.
بخشی از کتاب به لشگرکشی صهیونیستها به لبنان در سال ۱۹۸۲ اختصاص یافته که ظرف چند روز به بیروت رسیدند، با مطالعه این بخش از کتاب بهتر درک خواهیم کرد که جنگ ۳۳ روزه چه عظمتی داشت. در این جنگ، حزبالله نه یک پیروزی توهمی، بلکه پیروزی عینی و خدشهناپذیری به دست آورد که حتی خود صهیونیستها برای بررسی علل این شکست فضاحتبار، کمیتهای تشکیل دادند که به نام کمیته وینوگراد مشهور شد و هنوز هم با گذشت سالها، رسانهها و تحلیلگران این رژیم درباره علل این شکست مطلب مینویسند.
در ادامه مطالب این کتاب، عوامل موفقیت حزبالله لبنان در در جنگ ۳۳ روزه مورد بررسی قرار گرفته است. اسرائیلی که در سال ۱۹۸۲ تقریباً شبیه به یک مسافرت تفریحی خود را تا بیروت رساند، این بار در طول ۳۳ روز تقریباً نتوانست از روستاهای مرزی لبنان جلوتر بیاید. درحالیکه هدف ابتدایی جنگ، نابودی کامل حزبالله بود، این هدف با شکستهای هرروزه میدانی مدام تقلیل پیدا کرد و ابتدا تبدیل شد به خلع سلاح حزبالله، سپس عقبنشینی حزبالله از جنوب لیتانی، سپس بیرون بردن سلاح حزبالله از جنوب لیتانی و ... . جالب آنکه دست آخر هیچ کدام از این اهداف محقق نشد و صهیونیستها با تلفات سنگین بشری و خسارات مادی به تجهیزاتشان (از جمله تانک اسطوره ای مرکاوا که هر روزه چندین فروند از آن نابود میشد) مجبور به پذیرش آتشبس شدند.
درباره اینجنگ و پیروزی عظیم، تاکنون بسیار کم گفته شده است. ابعاد نظامی و امنیتی این جنگ همچنان ناگفتههای فراوانی دارد که میتوان بیاغراق صدها کتاب درباره آن نوشت. اما مظلومترین بخش این جنگ، بخش سیاسی آن است. عظمت پیروزی حزبالله در عرصه نظامی چنان چشمها را به خود خیره کرده که بسیاری از ناظرین فراموش کردهاند این جنگ، فقط وجه نظامی نداشت و بخش مهمی از درگیری، در عرصه سیاسی دنبال میشد. خصوصاً وقتی صهیونیستها مطمئن شدند نمیتوانند اهداف خود را در عرصه نظامی محقق کنند، به فکر افتادند تمامی خواستههایشان را از طریق سیاسی به دست آوند. چیزی که به آنها کمک میکرد، از طرفی همراهی و پشتیبانی مطلق آمریکا و فرانسه (و بسیاری دیگر از کشورهای غربی) بود و از طرف دیگر، حضور جریان غربگرای لبنانی که شوربختانه، در اوج جنگ، سنگ دشمن را به سینه میزدند و حتی گاهی از اسرائیلیها هم مواضع تندتری اتخاذ میکردند.
اینکتاب با ۳۸۴ صفحه و قیمت ۵۰ هزارتومان منتشر شده است.