تحلیلگر برجسته لبنانی با اشاره به تلاش آمریکا و ابزارهای آن برای قطع روابط لبنان با سوریه تاکید کرد که در سایه واقعیت‌های موجود قطع مناسبات این دو کشور محال است.

به گزارش مشرق، «امین محمد حطیط» تحلیل‌گر و کارشناس امور راهبردی منطقه در مقاله‌ای به بررسی روابط سوریه و لبنان پرداخته و نوشت، بعد از گذشت بیش از ۱۰ سال لبنان به شکل رسمی و تحت فشار بحران اقتصادی و بحران تامین انرژی اقدام به بهبود روابط خود با سوریه کرد که قرار است گذرگاهی برای ورود گاز مصر و برق اردن به لبنان باشد.

ارتباط امروز لبنان با سوریه که تحت فشار نیازهای لبنان انجام شد یک سیلی محکم به طرفداران انزوا و محاصره سوریه و سیاست کثیف «جدا ماندن» بوده و بار دیگر تاکید کرد که عامل جغرافیا یک عامل مهم در ترسیم سیاست کشورها و نهادهای سیاسی است. بنابراین اگر بتوان حتی تاریخ را جعل کرد نمی‌توان واقعیت جغرافیایی را نادیده گرفت.

اکنون و بدون پرداختن به بحث‌های متناقض درباره ارتباط لبنان و سوریه از جنبه‌های مختلف کافیست از واقعیت کنونی شروع کنیم که تاکید می‌کند جداسازی لبنان از سوریه و یا تحمیل شرایطی برای قطع ارتباط میان این دو کشور که با انگیزه‌ها و اهداف مختلف انجام می‌شود غیر ممکن است. در اینجا به آنچه که در سند توافق ملی لبنان در سال ۱۹۸۹ در جریان کنفرانس طائف تصویب شد اشاره می‌کنیم که در آن به شکل علنی آمده است: لبنان سرزمین نهایی همه فرزندان آن است و مناسبات ویژه با سوریه دارد.

تاکید بر این روابط دوجانبه بعد از سال ۱۹۸۹ در نوع مناسبات لبنان و سوریه در امضای توافق نامه‌هایی که مهمترین آنها معاهده برادری و همکاری و هماهنگی میان دو کشور و تاسیس شوراها و هیئت و کمیته‌های مشترک و در راس آن‌ها شورای عالی سوری- لبنانی بود، بازتاب پیدا کرد.

برخی طرف‌ها می‌گویند که این توافق نامه‌ها در سایه حضور بیش از ۱۰ هزار سرباز و افسر سوری در لبنان در دهه گذشته امضا شد؛ اما آنها فراموش کردند که ورود سوریه در سال ۱۹۷۶ به لبنان بنا به درخواست خود لبنان جهت دفاع از این کشور بود. سپس حضور مشروع سوری‌ها با تصمیمات اجلاس اعراب در سال ۱۹۷۶ تصویب شد و پس از آن برخی طرف‌ها شروع به سنگ اندازی در این پرونده کردند تا اینکه در سال ۲۰۰۵ در پی تحرکات برخی طرفها خروج رسمی ارتش عربی سوریه از لبنان انجام شد.

زمان ارتش عربی سوریه خاک لبنان را ترک کرد در حالی که همه توافقنامه‌ها و معاهدات و شوراهای شکل گرفته برای روابط میان دو طرف همچنان از نظر قانونی اعتبار دارد. پس از ۳ جریان مختلف در خصوص روابط سوریه و لبنان در این کشور شکل گرفت. اولین جریان، جریان برادری و دوستی و منافع مشترک با سوریه است که توسط جریان ۸ مارس شکل گرفته، جریان دوم جریان خصومت یا بیگانگی با سوریه بوده که اعضای جریان ۱۴ مارس آن را شکل دادند و سومین جریان در دل جریان آزاد ملی به رهبری «میشل عون» رئیس جمهوری لبنان و «جبران باسیل» رئیس این جریان به وجود آمده است که به شکل متفاوتی با روابط لبنان و سوریه تعامل دارند و معتقدند حفظ مناسبات میان دو طرف به نفع هر دو کشور است.

جریان دوم که توسط اعضای ۱۴ مارس شکل گرفته جریانی است که از سال ۲۰۰۵ ضرباهنگ خود را در سطح وسیعی بر دولت لبنان تحمیل و تلاش زیادی برای قطع روابط این کشور با سوریه کرد.

پس از آن جنگ جهانی به رهبری آمریکا با هدف نابودی سوریه و تجزیه این کشور آغاز شد و سپس محاصره ظالمانه ایالات متحده علیه مردم سوریه شکل گرفت که تحریم‌های موسوم به «قانون سزار» که البته از نظر حقوقی و قطعنامه‌های بین المللی کاملاً غیرقانونی است روند تجاوزات واشنگتن علیه سوریه را تکمیل کرد.

از سال ۲۰۰۵ موانع و سیگنال‌های منفی از جانب لبنان در روند روابط بیروت و دمشق مشاهده شد؛ در حالیکه سوریه چنین رویکردی نداشت و همواره با لبنان به عنوان یک کشور برادر تعامل کرده و روابط میان دو طرف را فراتر از کینه و بدخواهی برخی طرف‌ها که علیه منافع لبنان و سوریه عمل می‌کنند دانست.

اما با وجود همه توطئه‌ها جریان اول یعنی جریان برادری و دوستی با سوریه که توسط ۸ مارسی‌ها شکل گرفته بود تقویت و مورد تایید و توافق جریان سوم یعنی جریان رئیس جمهور و متحدان آن قرار گرفت و اجازه نداد جریان ۱۴ مارس اهداف خود در قطع مناسبات لبنان و سوریه محقق کند. به ویژه در پرونده‌های مهمی مانند پرونده آوارگان سوری در لبنان و تعیین مرزهای دریایی دو کشور به منظور بهره برداری‌های اقتصادی و همچنین مسئله حمل و نقل و عبور کالاهای لبنانی از طریق خاک سوریه، در کنار پرونده انرژی و واردات برق به لبنان از طریق سوریه و ...

اما سرد شدن روابط لبنان و سوریه ناشی از توطئه‌های برخی طرف‌ها بیشتر به ضرر لبنانی‌ها تمام شد؛ چرا که سوریه در سایه یک دولت یکپارچه می دانست که چگونه با این توطئه‌ها مقابله کرده و تاثیرات آنها را کاهش دهد.

اما در هر صورت لبنان به دلیل واقعیت جغرافیایی آن در اوج بحران به حقیقتی رسید که جریان خصومت و دشمنی با سوریه در لبنان چشم خود را روی این حقیقت بسته است. اما آمریکا که همواره با توجه به منافع خود در شرایط مختلف امور را بررسی می‌کند اکنون به این نتیجه رسیده که سیاست فشار حداکثری ضد سوریه و لبنان از طریق قانون سزار و یا طرح ۵ مرحله‌ای «مایک پامپئو» وزیر خارجه سابق ایالات متحده با هدف فروپاشی لبنان در مرحله‌ای قرار گرفته که نتیجه عکس می‌دهد. به ویژه اینکه با تشدید بحران‌های لبنان این کشور به شکل موثر توجه خود را به سمت شرق معطوف کرده و با تصمیم وارد کردن سوخت ایران از طریق سوریه محاصره آمریکا را شکست.

بر همین اساس اتخاذ تصمیمات دیگری مشابه تصمیم واردات سوخت از ایران دور از انتظار نیست که تحول بزرگی در وضعیت اقتصادی لبنان به وجود می‌آورد که در سطوح دیگر نیز تاثیرگذار خواهد بود و این موضوع قطعاً به ضرر آمریکا و غرب است.

آمریکا به دلیل ترس از همین موضوع به لبنان مجوز داد تا به فعالسازی توافق‌های عربی خود بازگردد و به اردن اجازه داد تا جلسه‌ای در خصوص ساز و کار انتقال انرژی به لبنان از طریق سوریه تشکیل دهد. هیئتی از وزرای لبنانی نیز که چند روز قبل به دمشق سفر کردند فردا برای مشارکت در نشست «امان» به اردن سفر می‌کنند. همین موضوع تاکید می‌کند که هر چقدر هم طرف‌های مختلف برای جدایی لبنان و سوریه تلاش کنند نمی‌توان واقعیت جغرافیایی را انکار کرد.

با توجه به این موارد لبنان در مرحله آینده نیز باید منافع خود را مد نظر قرار داده و با همکاری مشترک با سوریه به حل بحران‌های خود بپردازد؛ زیرا این به نفع هر دو کشور است. اما نکته مهمتر اینجاست که مسئولان لبنانی باید بفهمند برای دیدار و برقراری ارتباط با کشور برادر یا دوست خود نباید منتظر اجازه خارجی‌ها باشند.

منبع: تسنیم