به گزارش مشرق، روزنامه لبنانی الاخبار در تحلیلی نوشت: "به ندرت پیش میآید که همانند این روزها، تعریف چین و فرانسه از سیاست خارجه آمریکا با هم یکسان باشد. در این دو کشور دولت جو بایدن، رئیس جمهور دموکرات آمریکا به در پیش گرفتن رویکرد ترامپی بدون حضور و مشارکت ترامپ متهم است. بایدن در مورد برداشتن گامی تحریکآمیز و خطرناک علیه چین تردیدی ندارد؛ گامی که از یک سو میزان تنش در منطقه آسیا-اقیانوسیه را به شکلی بیسابقه افزایش داده و از سوی دیگر و همزمان همپیمان استرالیاییاش را به لغو قرارداد زیردریاییهای بزرگ با فرانسه، دیگر همپیمان ایدئولوژیکش سوق داد تا در مقابل زیردریاییهای آمریکایی با سوخت هستهای را تحویل بگیرد.
تنش بیپروایی که پیشبینی در مورد نتایج آن با رقبا دشوار است و تحقیری کمنظیر برای همپیمانان فرضی محسوب میشود. آیا همین رویکرد اشکال اصلی نبود که به سیاست خارجه رئیس جمهوری سابق آمریکا وارد بود؟ با بایدن، چرخش به سمت آسیا که باراک اوباما در سال ۲۰۱۲ آن را اعلام کرده بود، قطعی شد و بر سایر اولویتها پیشی گرفته و ائتلافهای آمریکا را بر اساس آن دوباره تدوین و تنظیم میکند. طرفهایی که حاضرند بدون هیچ قید و شرطی پشت سر رهبری آمریکا در جنگ صلیبیاش علیه چین به حرکت درآیند، در واقع همپیمانان وفاداری هستند که واشنگتن، شایسته است مهمترین پیشرفتهای نظامی، صنعتی و علمی خود را با آنها به اشتراک بگذارد به شکلی که طبق توافقنامه امنیتی آکوس (میان آمریکا، انگلیس و استرالیا) به سطح ادغام برسد. اما دیگر طرفها آنها چارهای جز این ندارند که تسلیم این رهبری شده و یا کنارهگیری کرده و بیرون زمین بازی بمانند.
منطق عمیقی که این سیاست را توجیه میکند، در واقع منطقی در دوره اول جورج بوش پسر حاکم بود مبنی بر اینکه "یا با ما یا در مقابل ما". موضعگیریهای میانه هیچ جایی ندارند، همانند اظهارات برخی مقامات فرانسه و آلمان در دورههای قبل که طبق اظهارات قبلی خود بایدن به این نتیجه رسیدند که بهبود شرایط رقابت با چین مدنظر است نه ورود به درگیری بیپایانی با آن. آیا تعامل آمریکا با فرانسه پیامدهای واقعی بلندمدتی برای روابط دو کشور و آنچه مشارکت "اروپا-اقیانوس اطلس" نامیده میشود، دارد یا نه" تا این لحظه پاسخ مثبت یا منفی به این سوال زودهنگام است، گرچه فرانسه با فراخواندن سفرایش در واشنگتن و کانبرا و اظهارات تند ژان ایو لودریان، وزیر خارجه این کشور درباره تعامل با آمریکا و استرالیا خشم خود را ابراز کرد. تا این لحظه مساله قطعی این است که تقابل شدید آمریکا-چین در شرق آسیا، نقش تعیینکنندهای در سرعت بخشیدن به قطببندیهای بینالمللی و ایجاد دوباره محیطی استراتژیک در این منطقه و در مقیاسی جهانی ایفا خواهد کرد.
دوره پس از توافق آکوس همانند قبل آن نیست
برای درک تغییر ویژهای که توافقنامه آکوس در استراتژی مهار دریایی و زمینی چین توسط آمریکا ایجاد میکند، باید میزان قوای موجود در منطقه آسیا-اقیانوسیه و تغییرات ناشی از توافقنامه یاد شده را دوباره به شکلی دقیق ارزیابی کرد. چین در دو دهه گذشته عملیات کارآمد و گستردهای را برای بهروزرسانی توانمندیهای نظامی خود اعم از زمینی و دریایی آغاز کرد تا جایی که برخی کارشناسان آمریکایی و غربی به این نتیجه رسیدند که در حوزه دریایی چین مالک بزرگترین ناوگان نظامی است که اطلاع از اندازه واقعی آن دشوار است.
پنتاگون در گزارش یکم سپتامبر ۲۰۲۰ خود تاکید کرد: ناوگان نظامی پکن متشکل از ۳۵۰ فروند انواع کشتیها و زیردریاییها است در حالی که ناوگان دریایی آمریکا تنها ۲۹۳ فروند انواع کشتی و زیردریایی دارد. درست است که نیروی دریایی آمریکا از نظر سطح تکنولوژی بسیار پیشرفتهتر بوده، ۱۱ فروند ناو هواپیمابر سوخت هستهای دارد که به منزله سکوهایی برای پرواز صدها فروند انواع هواپیما هستند و علاوه بر اینها یک شبکه از پایگاههای نظامی در سراسر جهان دارد و از آن سو پکن تنها دو فروند ناو هواپیمابر داشته که آن هم با سوخت عادی کار میکنند، اما طبق این گزارش پکن به توسعه توانمندیهای خود که از قدرت دریایی تمامی کشورهای منطقه بالاتر است، ادامه میدهد.
ژاپن نیز با توانمندیهای دریایی خود از این نظر قدرت سوم این منطقه است، این کشور ۴۰ فروند ناو و کشتی جنگی و دو فروند ناوهواپیمابر دارد که در حال حاضر بر روی ارتقای آنها کار میکند تا آنها را به سکوهای پروازی برای جنگندههای عمود پرواز «F۳۵B» تبدیل کند. هند نیز دارای یک ناوگان دریایی است که شامل زیردریاییهایی است، این ناوگان به صورت پیوسته در حال توسعه است. استرالیا نیز دیگر کشوری است که کار توسعه قوای دریایی خود را آغاز کرده و قرارداد زیردریاییهای هستهای با آمریکا به منزله پرشی بزرگ برای این کشور در این زمینه است.
برخی بر این باورند که ارتباط خویشاوندی میان آمریکا و کشورهای آنگلوساکسون آنها را به اعمال تمایز مجبور میکند
دریاسالار لی سی مینگ، رئیس سابق ستاد کل ارتش تایوان در مصاحبهای با فایننشال تایمز اظهار کرد: این قرارداد به استرالیا بازدارندگی استراتژیکی و توانمندیهای هجومی بیسابقهای میبخشد و علاوه بر اینها در صورت آغاز درگیری با چین، به این کشور توان حرکت و جابهجایی دور از آبهای منطقهای و بمباران چین با موشکهای تاماهاوک را میدهد. منطقی این است که چنین زیردریاییهایی در آبهای عمیق مجاور تایوان مستقر شوند. در واقع اظهارات این مسؤول سابق کشوری واقع در قلب تقابل با چین، ابعاد واقعی قرارداد زیردریاییها و ماهیت استراتژیک مهار چین توسط آمریکا را نمایان میکند.
این مهار همانگونه که تجربه تاریخی اتحاد جماهیر شوروی سابق نشان داد، تنها به استقرار نظامی در همسایگی دشمن متکی نبوده بلکه بر ایجاد و تشدید کانونهای تنش در جوار دشمن با هدف تضعیف قوای آن متکی است و این همان کاری است که آمریکا با سیاست "کمربند دینی" علیه شوروی، کاتولیک در لهستان از طریق حمایت از سندیکای همبستگی و جریان اسلام جهادی در افغانستان پیاده کرد. چین کشمکشهایی با کشورهای همسایه در مرزهای زمینی و دریایی مختلف دارد که شدیدترین آنها با تایوان است، شی جینپینگ، رئیس جمهوری چین بارها تکرار کرده که اتحاد تایوان با کشور مادر یک ماموریت تاریخی و تعهدی قطعی است و دریای چین را جزئی از آبهای منطقهای و نه بینالمللی میداند.
همان طور که آمریکا و همپیمانان آن بر جنگ مرزی چین با هند اصرار دارند، این کشور در کنار رقبای چین خواهد ایستاد و در صورت لزوم، آنها را به رویارویی با چین و تشدید بحرانها با آن و محدود کردن رزمایشهای دریایی آن و به خطر انداختن راههای تجاریاش تشویق خواهد کرد. نکته دیگری که باید در توافق آکوس به آن توجه شود، توسعه همکاریهای نظامی، صنعتی و علمی میان سه طرف به ویژه در حوزههای هوش مصنوعی، رایانه کوانتومی و جنگ سایبری برای مقابله با پیشرفت ویژه چین در این حوزه است.
فرانسه، همپیمان درجه دو در ناتو
بحران زیردریاییها میان پاریس از یک سو و واشنگتن، لندن و کانبرا از سوی دیگر این حقیقت را آشکار ساخت که پیمان ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) در واقع ساختاری هندسی با سطوح مختلف است به عبارت دیگر از نظر واشنگتن در ناتو همپیمانانی درجه یک و گروهی درجه دو وجود دارند. برخی بر این باورند که این مساله جدید نیست و ارتباط خویشاوندی میان آمریکا و کشورهای آنگلوساکسون، آن را مجبور به اعمال این تمایز و همکاریهای امنیتی و نظامی بیشتر و گستردهتر با این کشورها میکند. اهمیتی که عوامل تاریخی و فرهنگی در توضیح و تفسیر این موضعگیری آمریکا دارند، نمیتوانند مانع از غلبه عامل سیاسی در این زمینه شوند.
سیلیا پولان، پژوهشگر فرانسوی موسسه بروکینگز نیز به این نکته پرداخته و گفت: اجرای رویکرد فرانسه که به دنبال ائتلاف با آمریکا در کنار حفظ استقلال خود است، دشوار است زیرا واشنگتن خواستار پیروی کامل است.
این پژوهشگر فرانسوی در ادامه به مقامات کشور خود توصیه کرد از تقابل آشکار همانند آنچه در جنگ علیه عراق در سال ۲۰۰۳ رخ داد و در راستای منافع فرانسه نبود، اجتناب ورزند. در حال حاضر توصیهها برای عبرت گرفتن از بحران فعلی در فرانسه و تلاش جدی برای ایجاد یک سیاست خارجه اروپایی، دفاعی و مستقل از واشنگتن افزایش یافتهاند اما پس از ضربهای که پاریس از واشنگتن خورد، تاکنون هیچگونه اظهارنظر رسمی از سوی مقامات اروپایی در اعلام همبستگی با پاریس وجود نداشته و این نکته قابل توجه است. تنها اینکه آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان چند روز قبل در ضیافت شامی با امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه نارضایتی خود را از این مساله ابراز کرد.
در واقع بخش صنایع نظامی و تکنولوژی فرانسه خسارت سنگینی را متحمل شد، توافقنامه زیردریاییها که توسط گروه ناوال امضا شد، میان دو کشور استرالیا و فرانسه بود به این شکل که فرانسه ضامن آن بود و دهها شرکتی که در ساخت این زیردریاییها مشارکت خواهند داشت، همانند پیمانکاران اصلی یا ثانویه و نیز شرکتهای فعال در حوزه تکنولوژیهای پیشرفته که سیستمهای رادار، حسگر، ارتباطات و سامانههای تسلیحاتی و موشکی را روی زیردریاییها نصب میکنند، حضور دارند و اگر خبرهای فاش شده در مطبوعات دال بر فشارهای آمریکا بر سوئیس جهت انصراف از خرید جنگندههای رافال فرانسوی در مقابل دریافت جنگندههای اف-۳۵ این کشور صحت داشته باشند، ما با تنش بزرگ فشارهای امریکا بر صنایع تسلیحاتی فرانسه مواجه هستیم، صنایعی که صادرات آن به ۸۲ درصد کل صادرات تسلیحاتی جهان میرسد و یکی از منابع درآمدی اصلی فرانسه است.
مسؤولان فرانسه از وعدههای "دکتر" بایدن درباره مشارکت دموکراسیها و مزایای سیستم لیبرال بینالمللی بسیار خوشحال شدند اما به سرعت فهمیدند که روح شیطانی ترامپ که شعار "اول آمریکا" را نجوا میکند، کاملا در او حلول کرده است!