کد خبر 127661
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۵

«هاروارد مک دونالد» برشی ایرانی از کشوری به نام آمریکاست نویسنده کتاب «هاروارد مک دونالد» گفت: نوع نگاه یک ایرانی و آنچه که علاقه‌مند است در مورد آمریکا بداند، برای من در این کتاب مهم بوده است و به نظر من به عنوان یک خواننده نه نویسنده اثر، این کتاب یک برش ایرانی از کشوری دور به نام آمریکاست.

به گزارش مشرق، سیدمجید حسینی، نویسنده کتاب‌ «هاروارد مک دونالد (۴۳ نمای نزدیک از سفر آمریکا)» در گفتگو با مهر، نظرات خود را در مورد بحث‌های اخیر شکل گرفته در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در مورد این کتاب بیان کرد.

وی با اشاره به نقد کتاب جدیدش در برخی رسانه‌های مکتوب گفت: به تعبیر بوردیو، خشونت نمادین از خشونت فیزیکی ویران‌کننده‌تر است. اگر در بازی خشونت نمادین گرفتار شویم، کار به خشونت فیزیکی هم خواهد رسید. در کشور ما، همواره ادبیات نقد، آمیخته با خشونت بوده است. بنابراین لازمه اصلی رسیدن به مردمسالاری دینی، کاهش خشونت بین اقشار نخبه جامعه ماست.

حسینی ادامه داد: بوردیو معتقد است زمانی که تحت تاثیر تولید سرمایه نمادین یک قشر اجتماعی قدرت نمادین پیدا می‌کند، امکان اعمال خشونت نمادین از طریق وا‌ژگان فراهم می‌شود. به نظر من گاه در فضای اجتماعی ما بخشی از نخبگان که سرمایه نمادین پیدا کرده‌اند یک نوع خشونت پنهان علیه دگرهای فکری خود بر اساس سرمایه‌ای که دارند اعمال می‌کنند و همین خشونت پنهان که در قالب واژگان اعمال می‌شود، همان مانع اصلی فرهنگ سیاسی ماست که موجب تخریب مردمسالاری بومی می‌شود.

وی افزود: موضع شخصی من در این رابطه بی‌توجه به این موضع خشن است و از هرگونه نقدی در این زمینه حتی با ادبیاتی خشن‌تر از سوی دوستانی که سرمایه نمادینی در جامعه دارند، استقبال می‌کنم. من با هر نوع رویکردی در نقد کتابم موافق هستم؛ چه مبتنی بر نقد اثر و چه نقد نگارنده آن باشد؛ زیرا به نظرم ما در جامعه نیاز به استقبال از نقد داریم و هرچه از نقدها استقبال بیشتری شود، به ارتقا فرهنگ مردمسالار کمک کرده‌ایم.

نویسنده کتاب «هاروارد مک دونالد» خاطرنشان کرد: روشن است که مطابق تئوری مرگ مولف، این متن است که با ما سخن می‌گوید. نقد باید متوجه خود متن باشد، نه شخصیت فردی که آن را به وجود آورده است. باید بتوانیم توجه‌ها را از نویسنده، به خود نوشته جلب کنیم. گاهی نقدها بیشتر از آنکه مبتنی بر خود متن باشد، مبتنی بر مسائل برون متنی است و عطف توجه بیشتر به متن نقد‌ها را قطعا سازنده‌تر می‌کند.

استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران در پاسخ به اینکه برخی معتقدند اثر شما در ژانر سفرنامه نمی‌گنجد، گفت: اصولا قصد و هدف، نگارش سفرنامه نبوده است. این اثر در واقع سفرنامه نیست، برشی از بخشی از زندگی یک فرد عادی است.

وی اضافه کرد: ممکن است سوال کنید که زندگی یک شخص عادی چه ارزشی دارد و البته پاسخ من این است که هر برشی از زندگی انسانی که به صورت روایی ارایه شود، زمانی که از زاویه انسانی به آن نگاه کنیم بخشی از تجربه بشری و ارزشمند است.

حسینی گفت: در اینجا باید خاطرنشان کنم که دو دیدگاه رایج در مورد زبان‌شناسی وجود دارد؛ در اولی باید با زبان به گونه کلاسیک برخورد کرد و تمام اصول و قواعد را بر اساس اصولی که اهل ادب تصویب کرده‌اند، رعایت کرد؛ بدین معنا زبان دارای یک ذات است که مردم باید خود را با آن هماهنگ کنند. در نگرش دوم، زبان همان چیزی است که مردم بر اساس آن سخن می‌گویند و پایه زبان، آن چیزی است که مردم در گویش خود از آن استفاده می‌کنند و مردم نباید خود را با چیزی هماهنگ کنند؛ چون پایه زبان آنها هستند، نه ویراستاران.

وی با بیان اینکه «من در موضوع زبان طرفدار نظریه دوم هستم» اظهار داشت: در حوزه ‌ژانرهای ادبی هم مانند موضوع زبان فکر می‌کنم. کتاب من بر اساس ژانر نوشته نشده است، بلکه احساس می‌کنم همان چیزی است که مردم می‌خواهند یا دوست دارند بدانند. در واقع این یک اثر قالب بندی شده در چارچوب ژانر نیست و در نهایت، اقبالی که از جانب مردم به این کتاب می‌شود، نشانگر نگاه درست یا نادرست آن است.

حسینی با تأکید بر اینکه «من نویسنده ادبی نیستم» گفت: این صرفآ یک روایت از سفر بوده است؛ یک داستان شخصی. باز هم تاکید می‌کنم، ‌شخصی به سفر رفته است و در اینجا به نظر من شخص مهم نیست. اینکه سفر به کجا بوده است هم، شاید خیلی مهم نباشد. آنچه برای من در این اثر از همه مهم‌تر است، نوع نگاه به آمریکاست؛ یعنی نگاه یک ایرانی و آنچه که علاقه‌مند است در مورد آمریکا بداند. به نظر من به عنوان یک خواننده نه نویسنده اثر، این کتاب یک برش ایرانی از کشوری دور به نام آمریکاست.

حسینی در پایان در مورد نگاه ویراستارانه در اثر توضیح داد که سعی شده در ویراستاری این اثر هم همان نگاه نزدیکی به مردم و آنچه که در گویش غالب مردم هست، رعایت شود؛ یعنی لغات پرکاربرد که در گویش غالب فارسی‌زبانان هست، به هیچ وجه از این متن کنار گذاشته نشده است. البته این به معنای استفاده از گویش کوچه بازاری هم نیست؛ زیرا آن گویش هم مرتبط با کل جامعه نیست، بلکه ادبیات بخشی از جامعه است.