به گزارش مشرق، کاوه مظاهری در «بوتاکس» اولین فیلم سینماییاش توانسته است اثری میان رؤیا و واقعیت خلق کند. این فیلم با شخصیت اصلی یعنی اکرم آغاز میشود؛ پیردختری که از بیماری روحی رنج میبرد. موقع تماشا فکر میکردم که چرا بوتاکس گرهافکنی مناسب و شخصیتپردازی به قاعدهای ندارد یا اینکه فیلمنامه لاغر است و نمیتواند خط روایی مناسبی داشته باشد، اما آنچه در بوتاکس اهمیت یا اولویت دارد، لایههای درونی روحی و ذهنی اکرم در مواجهه با یک حادثه است که تعمیم مناسبی به خانواده و جامعه داده است.
تلاش فیلمساز در نشان دادن حالات غیرطبیعی داستان و چگونگی مرگ عماد و خونسردی اکرم و آذر میتواند با پایانبندی فیلم منطبق باشد چراکه این امکان وجود دارد که فیلمساز سعی در ساخت کمدی سیاه یا تلخ داشته، به نظر میرسد فیلمساز پایانبندی را میدانسته و بعد با توجه به مباحث دوگانگی ذهن و رفتارشناسی، اکرم را در موقعیتی قرار داده است که بتواند قصهاش را روایت کند.
شاید در نگاه اول بوتاکس اثری باشد که در بازگویی داستانش ناتوان است، اما پایان اثر نگاهی علت و معلولی به کلیت روایت دارد که قابل توجیه است، چند سال قبل فیلمی با نام پرویز ساخته شد. اکرمِ بوتاکس هم مثل پرویز است، به دلیل ضعف عقلانی و رفتاری که دارد دائماً مسخره میشود، به همین دلیل دست به کاری میزند که عواقب آن میتواند برای خانواده و جامعه نامساعد باشد. جنایتهای درون خانوادگی از جنس بوتاکس میتواند آسیبشناسی شود، اما در بوتاکس قضیه کمی فرق میکند، یعنی هسته مرکزی فیلم بر اساس خیال و واقعیت از نگاه اکرم است، البته جوابی به این تعلیق داده نمیشود. آنچه ما به عنوان مخاطب شاهد آن هستیم، یک دوگانگی فکری است که از سوبژکتیو میآید.
بوتاکس محصول ذهنیتگرایی و جهانبینی اکرم است؛ سکانسی که دنبال عماد در بازار میگردد، یکباره فضا از ایران به آلمان تبدیل میشود. این نشانی از دوگانگی ذهنی و محیطی است. مخاطب با ذهن اکرم همذاتپنداری میکند. آنچه در این میان اهمیت پیدا میکند نوع لحن و مسیر قصه است. هر اتفاقی که در این مسیر رخ میدهد، نمیتواند از اهمیت ذهنی اکرم بکاهد، به همین دلیل آذر در حاشیه قرار میگیرد.
مخاطب به اینکه آذر با اکرم همدستی میکند و جنازه عماد در نمکزار خاک میکند، مشکوک میشود، این شک به دلیل ناهمگون بودن شرایط است که چرا آذر نسبت به این اتفاق واکنشی نشان نمیدهد، اما شرایط و چگونگی روند و ساختارِ روایت به طوری است که پاسخ آن در انتها داده میشود؛ پایانی که همچنان بر پایه تعلیق و گسست ذهنی اکرم استوار است و آنچه رویکرد و نگاه فیلمساز به بیماری ذهنی و زندگی در مرز واقعیت و خیال بوده جواب داده میشود. بوتاکس با شکلی فانتزی، اما با نگاهی دراماتیک به پایان میرسد، درست جایی که حالا مخاطب باید فیلم را مرور کند و مرزهای خیال و واقعیتش را مورد سنجش قرار بدهد و این همان پاسخ به تعلیقهایی است که در ذهن مخاطب پدید آمده است.
در اجرا مظاهری توانسته در بعضی سکانسها فرم درستی را به کار بگیرد، میزانسنها نشان میدهد اهل خودنمایی و ادا و اطوار نیست، اما پلانهای طولانی در لابهلای سکانسها مثل عبور ماشین در جاده و رسیدنش به نمکزار به شدت طولانی است و ربطی به فرم ندارند که میتوانست کوتاهتر باشد، البته بیشتر نماها به دلیل نوع چیدمان از لحاظ بصری چشمنواز است. از بازی سوسن پرور هم نباید غافل شویم، او به درستی نقشش را پذیرفته و میدانسته اکرم به لحاظ روحی و ظاهری دارای چه مختصاتی است. بازی دیگران هم میتواند از نکات مهم باشد، به طور کلی فیلم بوتاکس برای مظاهری تجربه قابل قبولی است چراکه هنر و تجربه را به اندازه کافی استفاده کرده و توانسته است اثری روانکاوانه و تا حدودی جنایی بسازد، اما دنیای بوتاکس به کمدی سیاه یا فانتزی شباهت بسیاری دارد.
منبع : روزنامه جوان