به گزارش مشرق، پدیده شبح کارگردان که چند سالی است دامن سینمای ایران را گرفته، به دلایل مختلف ایجاد میشود. اول اینکه شایستهسالاری کنار میرود و البته قبل از آن باید به لوث شدن فیلمسازی بهواسطه دیجیتال شدن کارها اشاره کرد. انگار همهچیز زیادی آسان شده است و هرکسی فکر میکند بهراحتی میتواند وارد سینما شود یا فیلم بسازد. حالا با آثاری طرف هستیم که سادهترین قواعد فیلمسازی را هم رعایت نکردهاند اما در گذشته که فیلمساختن گرانتر بود، لزوماً قواعد کار هم میبایست بهتر رعایت میشد.
این پدیده از جایی ایجاد میشود که کسی بتواند هر عنوانی را با پول بخرد. یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت فیلم کوتاهی ساخته است و در موسسه آموزشی آقای بازیگر «ش-ح» به آنها گفتهاند که میتوانید دو میلیون تومان پول بپردازید تا فیلمتان در اینجا نمایش داده شود. دو نفر منتقد را هم خودتان باید بیاورید و میهمانها را هم خودتان دعوت کنید و پذیرایی از میهمانها هم با خود شماست. البته آن آقای بازیگر هم در جلسه حضور دارد. چنین وضعی چه معنایی میدهد؟ آن شخص از من پرسید که به نظرت این کار را انجام بدهم یا نه؟ چون میخواست به این واسطه دیده شود و مراحل بعدی فیلمسازی را ادامه بدهد. اما اولاً معلوم نیست که چنین کارهایی نتیجه بدهد و ثانیاً تکلیف کسانی که هزینه دعوت از منتقدان و پذیرایی از میهمانان را به اضافه دو میلیون تومان پول ندارند تا فیلمشان را در این کارگاهها نمایش بدهند، چه میشود؟ آنها به سینمای ایران راهی پیدا نخواهند کرد؟ همینطور که بالاتر میرویم و به رأس هرم نزدیکتر میشویم، وضع مشکلات بیشتری پیدا میکند. کسانی را میبینیم که وارد سینما میشوند اما نهتنها دستیاری نکردهاند، بلکه فیلم کوتاه هم نساختهاند. خود من ۶ سال پیش به موردی برخوردم که یک نفر فیلم کوتاه کس دیگری را برداشت و با اجازه خود او در تیتراژ نام کارگردان را عوض کرد. بعد این فیلم کوتاه را بهعنوان نمونهکار تحویل شورای پروانه ساخت داد و موفق شد کارش را جلو ببرد. مشخص است که چنین فردی خودش نمیتواند فیلم بلندش را هم بسازد و برای آن قسمت هم باید سراغ آدمهای دیگری برود و شبح کارگردان از همینجا به وجود میآید.
میبینید یک آقازاده یا کسی که به منابع مالی مشکوک وصل است، وارد سینما میشود، خود او بهتنهایی نمیتواند وارد این جریان شود و واسطهاش همین دلالها هستند. این دلال میتواند بازیگر باشد، مدیر تولید باشد، جانشین تهیهکننده باشد یا سایر عوامل. همین دلالها هستند که به سرمایهگذاران خط میدهند که به چه سمتی بروند و با چه عواملی کار کنند
کسانی بودند که اجازه بدهید از آنها نام نبرم اما من در کار اینها دستیار بودم و تمام کارهایشان را از صفر، از همان روزی که تصمیم به ساختن فیلم گرفتند، با هم شروع کردیم؛ منتها من نمیدانستم که در کار اینها صداقت وجود ندارد. حتی عوامل فیلم را هم ما جمع کردیم و نهایتاً میشود گفت که کارگردانی سر صحنه را فیلمبردار پروژه بود که انجام میداد. البته فیلماولیهایی را هم در همین ایام میتوانم اسم ببرم که کارشان را بلد بودند و سواد سینما داشتند و فیلمبردار، کار خودش را میکرد و کارگردان و سایر عوامل هم کار خودشان را. اما چنین آدمهایی امروز خیلی کم شدهاند و ۷۰ یا ۸۰درصد، همانهایی هستند که فیلم را دیگران برایشان جمع میکنند.
چنین قضیهای مخصوص کارگردانی نیست و در بازیگری هم موارد اینچنینی را داریم. حتی فکر نکنید که این نوع مسائل فقط مربوط به افرادی میشود که میخواهند وارد کارگردانی یا حتی بازیگری شوند بلکه بین عوامل مشغول به کار هم وجود دارد. مثلاً یک بازیگری که پول دارد، با من تماس میگیرد و میگوید میتوانی من را ببینی و به قابلیتهای من توجه کنی و یک فیلمنامهای را براساس اینکه من شخصیت اصلیاش باشم، بنویسی و کارگردانی کنی و بازیگرهای مشهور دیگری را هم کنار من بچینی؟ او میگوید میخواهم این هزینه را بکنم تا بعد از این فیلم، به ستاره تبدیل بشوم. میگوید همه پول پروژه را خودم میدهم و بازیگر زن و مرد هم فلانی و فلانی را میخواهم که در کنارم یا مقابلم باشند. عوامل را از صفر تا صد میبندد و تمام جدول را تنظیم میکند. الان چنین رفتارهایی از این بازیگران جدید که فقط پول دارند نه چیز دیگر، بسیار رایج است. اینها به کارگردان زنگ میزنند و بعد از توافق و بستن یک قرارداد با این بازیگر، تازه نگارش فیلمنامه شروع میشود.
یکی دو سال پیش، یکی از دوستان که من با ایشان کار کرده بودم و البته بازیگر یک نقش فرعی بود اما پولدار بود، با من تماس گرفت و گفت با یک کارگردان صحبت کردهام که براساس شخصیت من فیلمی بسازد تا دیده شوم. نظر من را درمورد آن کارگردان پرسید که گفتم فیلمساز خوبی است اما درمورد اینکه چنین کاری درست است یا غلط و نتیجه میدهد یا نه، نظری ندادم؛ چون من اعتقاد داشتم اگر کسی بیاید و چپ و راست خودش حتی جانی دپ و براد پیت را هم بچیند، اگر آن عقبه بازیگری را نداشته باشد و رنج این کار را نکشیده باشد، نهایتاً به جایی نخواهد رسید. چند روز پیش با یکی از قدیمیهای سینما در همین مورد صحبت میکردیم که چرا بین نسل جدید، کسی ستاره نمیشود؟ اساساً از بین بازیگرانی که در سالهای اخیر وارد سینمای ایران شدهاند، چند نفرشان عقبه تئاتری دارند و این کار را از ابتدا پلهپله آموختهاند؟ چطور میشود که این همه آدم بدون آموزشهای ابتدایی وارد کار میشوند؟
کسی مخالف ورود افراد جدید به عرصه بازیگری و کارگردانی و فیلمبرداری نیست و اتفاقا ما باید چهرههای نو داشته باشیم اما چهرههایی که به این شکل وارد کار میشوند، هیچکدام آن جذبه و وقار را ندارند و در قلب مخاطب نفوذ نمیکنند. به خاطر همین است که ما در سالهای اخیر ستاره جدیدی که واقعاً مخاطب را درگیر خودش کند، نداشتهایم. با این روش میشود یک کار را انجام داد اما برای کار بعدی هم باید پول بدهی و برای کار بعد از آن هم همینطور و بالاخره محو میشوی و به جایی نمیرسی. در کارگردانی هم همینطور است. اساساً درصورتیکه چهرههای جدید وارد نشوند، ما به مشکل خواهیم خورد و انحصار، فساد به وجود میآورد؛ اما این نوع ورود به سینما، خودش فساد دیگری به بار خواهد آورد. باید راه باز شود تا آدمهای باسواد، آدمهای لایق و آدمهایی که از جنس این حوزه هستند، وارد کار شوند، نه افرادی که تلاش میکنند موقعیتها را با پول بخرند.
اما درمورد پدیده شبح کارگردان، باید به ساختاری که در آن چنین پدیدهای شکل میگیرد هم توجه کرد. در سینما یکسری عوامل را داریم که دلال هستند. اینها برای فیلمها کارچاقکنی انجام میدهند. این دلالها یکجورهایی پروژهها را به هم ربط میدهند و عوامل را به هم متصل میکنند. آنها هستند که سرمایهگذارها را جهت میدهند که سراغ چه گروهها و چه اشخاصی بروند. اگر میبینید یک آقازاده یا کسی که به منابع مالی مشکوک وصل است، وارد سینما میشود، خود او بهتنهایی نمیتواند وارد این جریان شود و واسطهاش همین دلالها هستند. این دلال میتواند بازیگر باشد، مدیر تولید باشد، جانشین تهیهکننده باشد یا سایر عوامل. همین دلالها هستند که به سرمایهگذاران خط میدهند که به چه سمتی بروند و با چه عواملی کار کنند؛ چون خود آنها که چنین جزئیاتی را نمیدانند.
همین دلالها هستند که میگویند اگر غیر از خودم فلان بازیگر و فلان اشخاص از عوامل هستند، من هم در کار هستم. بعد کمکم متوجه میشویم که اینها یک تیم هستند. یعنی اگر این نباشد، آن هم نیست و باهم میآیند و مثل یک مافیا کار را در دست میگیرند؛ اما معمولاً اسمی از این آدمها در تیتراژ نمیبینیم و اسمهای فیک که هیچجای پروژه نبودهاند، به جایشان میآیند. در شرایطی که ۳۰۰ فیلم در دپوی اکران ماندهاند، باید از خودمان بپرسیم چرا این همه فیلم جدید ساخته میشوند و این فیلمها چطور قرار است به سود برسند؟ آن هم فیلمهایی که بخش قابلتوجهی از آنها حتی قاببندیهای سینمایی درستی ندارند و اساساً فیلم نیستند. با توجه به وضعی که درخصوص دلالها گفتیم، میشود فهمید منابع مالی ساخت خیلی از این فیلمها پولهای آلوده هستند؛ یعنی پولهایی که بالاخره یک جایی باید خرج شوند و کجا بهتر از سینما؟ اما چرخه همین دلالها میتواند کار آن کسی که پول دارد و استعداد ندارد و دلش میخواهد وارد سینما بشود هم راه بیندازد.