کد خبر 128401
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۴

یک کارشناس علوم دینی با اشاره به شرایط سخت دوران امامت امام موسی کاظم(ع) و تقیه ایشان در امر امامت، به بیان راز هولناکی از جنایت منصور دوانیقی در خصوص فرزندان حضرت زهرا(س) پرداخت.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، حجت‌الاسلام علی ثمری، کارشناس علوم دینی و عضو قرارگاه راهبردی عمار، با بیان اینکه عصر امامین کاظمین(ع) یکی از مقاطع حساس و بسیار سرنوشت‌ساز تاریخ تشیع بوده است، ابراز داشت: دوران موسی‌بن جعفر(ع) اوج ددمنشی بنی‌عباس بوده است، به طوری که عروس منصور دوانیقی نقل می‌کند که منصور کلیدی را به او داد و گفت: این کلید یکی از خزائن من است، بعد از مرگ من به اتفاق مهدی پسرم که خلیفه و جانشین بعد از من است، در این خزینه را باز کنید  و هر آن چه در آنجا دیدید، خط و مشی آینده شما را در امر حکومت‌داری مشخص می‌کند.

وی افزود: بعد از به درک واصل شدن منصور دوانیقی، عروسش ماجرا را با مهدی عباسی در میان گذاشت و وقتی آنها در خزینه را باز کردند، با صحنه بسیار عجیبی روبرو شدند و آن اینکه سرهای متعددی از هاشمیان در سیاهچال مشاهده کردند که این موضوع از خفقان بسیار شدید در دوران امامت امام موسی کاظم علیه‌السلام حکایت دارد.

ثمری با بیان اینکه امام صادق علیه‌السلام در آستانه شهادت در وصیت‌نامه 5 نفر را به عنوان وصی خود معرفی کردند، اظهار داشت: امام صادق(ع) در وصیت‌ نامه خویش خلیفه وقت آن زمان، منصور دوانیقی، «محمد بن سلیمان» فرماندار مدینه، «عبدالله بن جعفر» برادر بزرگ امام کاظم، موسی بن جعفر و حمیده همسرش را به عنوان وصی تعیین کردند.

وی با تاکید بر شرایط سخت دوران امامت امام موسی کاظم(ع)، ادامه داد: هشام و مومن طاق که از متکلمین حاذق آن روزگاران و پرورش یافته مکتب جعفری بودند، پس از شهادت امام صادق (ع) به سمت خانه عبدالله فرزند ارشد امام صادق روانه شدند؛ چرا که مردم اعتقاد داشتند، عبدالله بن جعفر بعد از پدرش صاحب امر امامت است، هنگامی که آن دو بر او وارد شدند، از پاسخ‌های عبدالله متوجه شدند که وی به دروغ ادعای امامت می‌کند، هشام نقل می‌کند: بعد از آن، ما از نزد او گمراهانه بیرون آمدیم و نمى‏دانستیم که من و ابو جعفر به کجا رو آوریم؟ پس در بعضى از کوچه‏هاى مدینه گریان و سرگردان نشستیم، همچنان حیران بودیم که ناگاه مرد پیرى را دیدم که به دست خود به جانب من اشاره مى‏کرد.

این کارشناس دینی بیان داشت: پس از آن مومن طاق و هشام به خانه‌ای رهنمون می‌شوند که امام موسی کاظم(ع) در آنجا حضور داشتند، هشام از حضرت پرسید: بعد از امام صادق، چه کسى امام است؟، فرمود: «اگر خدا خواهد که تو را هدایت فرماید، هدایت خواهد فرمود»، امام موسی کاظم پیوسته به حاشیه می‌رفتند  و به صراحت امامت خویش را بیان نمی‌کردند، تا  اینکه هشام عرض کرد: یا بن رسول الله آیا شما امام دارید؟ حضرت پاسخ نداد و سکوت حضرت دلیلی بر این بود که خود این بزرگوار امام است، بعد امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: مواظب باشید، به کسی جز خواص نگویید و ملتفت باشید که اگر متوجه شوند شما اینجا آمدید، در اینجا حضرت با انگشت اشاره‌شان سه مرتبه زیر گلوی مبارکش کشیدند که یعنی سرتان را از بدنتان جدا خواهند کرد.

وی با اشاره به فعالیت‌های علمی حضرت موسی بن جعفر(ع)، افزود: امام کاظم (ع) توانست حوزه درسی پدر بزرگوارش را سر و سامان دهد و شاگردان پراکنده او را از نو جمع کند و به درس و بحث بپردازد، این در شرایطی بود که هر مقدار که از زمان شهادت امام صادق (ع) فاصله بیشتر می‌شد، اعمال فشار بر امام و علویان نیز بیشتر می‌شد.

ثمری با بیان اینکه هارون الرشید برای انتقال امام کاظم(ع) از مدینه به بغداد از خدعه و حیله استفاده کرد، اذعان داشت: هنگامی که هارون‌الرشید از سفر حج بر می‌گشت، دستور داد سه کجاوه آماده سازند، یکی به سمت مکه، دیگری به سمت بصره و در نهایت بغداد، امام در یکی از این کجاوه‌ها با غل‌ و زنجیر نزد عیسی‌ یکی از نوادگان‌ منصور که‌ حاکم‌ بصره‌ بود، بردند، پس از آنکه هارون متوجه مدارای عیسی با امام موسی کاظم(ع) شد، دستور داد ایشان را به بغداد منتقل کنند.

وی ادامه داد: هارون‌ امام‌ را به‌ بغداد منتقل‌ کرد و به‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ سپرد و طی چندین‌ سال‌ حضرت موسی کاظم از این‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ منتقل می‌شدند تا اینکه در سال‌ 183 هجری‌ در سن‌ 55 سالگی‌ به‌ دستور هارون توسط مردی‌ ستمکار به‌ نام‌ سندی‌ بن‌ شاهک‌‌ مسموم‌ و شهید شد.