به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، جلد سوم «در محضر بهجت(ره)» گریده 500 نکته از بیانات حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) به همت محمدحسین رخشاد از سوی موسسه فرهنگی سماء روانه بازار نشر شد.
«ذکرالله حدی ندارد، افعال انسان در عین اختیاری بودن به توفیق الهی انجام می گیرد، اگر عقرب روی دستشان بگذاری، آنها را نمی گزد، مقربین از شوق بهشت جان سپرده اند و ما، قرآن آینه بهشت و جهنم، آیا می شود امام زمان(عج) چهارصد میلیون یاور داشته باشد و ...، چه کنیم که معصیت نکنیم، خواندن نامه توسط آخوند ملافتح علی در جیب قاصد بدون نگاه کردن به آن ذکر خدا و...» از جمله بخش های این کتاب است.
چند بخش برگزیده از کتاب را در ادامه می خوانید:
«شخصی در فکر دیدار امام زمان(عج) بود، با محاسبات فهمید که با قفل سازی مراوده و ارتباط دارند. در راستای قفل سازان نزد یکی از قفل سازها رفت دید پیرزنی برای ساختن کلید قفل به او مراجعه کرده و پرسید اجرت آن چقدر می شود؟ قفل ساز پاسخ داد: یک عباسی می سازم. پرسید بعد از ساختن چقدر می خری؟ آن را به سیصد دینار یا یک سنار(مبلغی که خیلی کمتر از آنچه می ساخت) می خرم. سپس به قفل ساز دیگری مراجعه نمود که به یک سنار می ساخت و به یک عباسی(دوبرابر) می خرید. از اینجا فهیمد که این قفل ساز است که شاید با حضرت ارتباط دارد. لذا به او گفت: سلام مرا به آقا برسان و بگو چگونه می توان به خدمت شما رسید؟ قفل ساز گفت: فلان وقت برای گرفتن جواب بیا. در وقت مقرر مراجعه کرد و جواب حضرت را خواست. قفل ساز گفت: حضرت فرمودند: بگو تو در فکر این مباش که مرا ببینی، خودت را درست کن، ما به سراغت می آییم. از کسانی مباش که قفل را به یک عباسی درست می کنند و سیصد دینار و یک سنار می خرند؛ مثل کسانی باش که به یک سنار درست می کنند و به یک عباسی می خرند...»
سوال: آیا استخاره شرعا الزام آور است؟
جواب: برای کسی که نمی خواهد به استخاره عمل کند، استخاره کردن خوب نیست.
مرحوم آخوند فاضل اردکانی خیلی با دست بوسیدن مخالف بود، سیدی آمد و به ایشان گفت: شخصی سفارش کرده که از جانب او دستتان را ببوسم، ایشان هم به او و هم به واسطه بد گفت و سخت ناراحت شد. بعدکه غضبش فرو نشست، گفت: «خدایا، اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را ناراحت کردم، دلش را آزردم...» بعد دستش را دراز کرد و گفت: «فلان فلان شده، بیا ببوس! فلانفلان شده، دست کسی را که معصیت نکرده (معصوم علیه السلام) باید بوسید.»
اگر فحاشیهای ایشان - که به جا واقع میشد و بالاتر از موعظه بود ـ گردآوری میشد، یک کتاب کرامت و اخلاق بود.
آقای بروجردی ـ قدس سره ـ به کسبه و تجار میفرمود: در مورد تجارت، استخاره نکنید؛ زیرا اگر زیان دیدید، خیال میکنید، استخاره شما را ورشکست کرده است! این گونه افراد نمیدانند اگر استخاره نمیکردند و اقدام می ردند، چه میشد و به چه هلاکت (مالی و جانی) بدتر از آن چه پیش آمده، مبتلا میشدند.
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی و عالم دیگر اهل تبریز در محضر مرحوم ماقانی ـ صاحب کتاب تنقیح المقال - بودند، آقا میرزا جواد - رحمت الله - میگوید: نفْسم به من گفت: اگر آن عالم یکی گفت، تو هم باید یکی بگویی! ولی من با خودم گفتم: باید کفش او را جفت کنی! نفْسم ناراحت شد که چطور؟! گفتم: کفش خادمش را هم باید جفت کنی!
«ذکرالله حدی ندارد، افعال انسان در عین اختیاری بودن به توفیق الهی انجام می گیرد، اگر عقرب روی دستشان بگذاری، آنها را نمی گزد، مقربین از شوق بهشت جان سپرده اند و ما، قرآن آینه بهشت و جهنم، آیا می شود امام زمان(عج) چهارصد میلیون یاور داشته باشد و ...، چه کنیم که معصیت نکنیم، خواندن نامه توسط آخوند ملافتح علی در جیب قاصد بدون نگاه کردن به آن ذکر خدا و...» از جمله بخش های این کتاب است.