برخوردهای وزارت کشور با کارگزاران به صورتی بود که آقای هاشمی در جلسه هیات دولت و در پاسخ به به توجیحاتی که وزیر وقت (آقای بشارتی) درباره برخوردهای این وزارتخانه با پلاکاردها، پوسترها و اخلال در فعالیت های انتخاباتی ما می‌کرد؛ به شدت برافروخته شد و با تحکم و غیظ و غضب به ایشان گفت: «دروغ می‌گویی»

به گزارش مشرق؛ «آنچه ما قبل از دوم خرداد و نیز مقطع انتخابات مجلس پنجم زیر پوست جامعه احساس می‌کردیم، الان با شدت بیشتری وجود دارد.» این جمله را محمدعلی نجفی از معدود نیروهای اصلاح‌طلب موجود در نهادهای حکومتی و وزیر سابق دولت هاشمی، رئیس سازمان منحل شده برنامه و بودجه دولت خاتمی و البته عضو سابق کارگزاران سازندگی می‌گوید.

به نوشته خبرنامه دانشجویان ایران؛ ماهنامه «مهرنامه» به سردبیری چهره‌ای نام آشنا در فضای ژورنالیست ایرانی، یعنی محمد قوچانی، در قامت مجله جریان «روشنفکری» ایران، این روزها مهمترین تریبون نیروهای تجدیدنظرطلب است و برای همین به بهانه سالگرد پانزدهم دوم خرداد 76، سی و پنج صفحه از مجله 312 صفحه‌ای اش را به پرونده‌ای با عنوان «بازگشت به دوم خرداد» اختصاص داده است.

 در این پرونده بسیاری از نام‌‌آورهای جریان اصلاحات قلم زده اند: علیرضا علوی‌تبار، هادی خانیکی، غلامحسین کرباسچی، علی ربیعی، محمدرضا تاجیک، ابرهیم اصغرزاده، صادق زیباکلام، محمدعلی ابطحی، احمد پورنجاتی، معصومه ابتکار، زهرا شجاعی، محسن رهامی، علی محمد حاضری، احمد شیرزاد و ... .

نجفی، عضو فعلی شورای شهر تهران اما پایان بخش این پرونده طولانی است که در گفتگویی مفصل از چرایی، چگونگی و امید به بازگشت اصلاح‌طلبان به ساخت قدرت در ایران می‌گوید؛ همان طور که محمد جواد روح، دبیر سیاست داخلی «مهرنامه» در مدخل ورودی این پرونده از راه‌های بازگشت می نویسد و دست آخر تاکید می‌کند: «یافتن این روزنه البته نیاز به همفکری مجموعه نیروهای موثر اصلاح‌طلب دارد. اما راهی که در حد یک پیشنهاد و از منظر نویسنده قابل طرح است، سرمایه گذاری روی نهاد شوراها و شورایاری هاست که شاید از آن، بتوان به عنوان تنها مرده‌ریگ جدی اطلاحات یاد کرد که هنور مورد قبول حاکمیت قرار دارد، دارای جایگاهی مشخص در قانون اساسی است؛ ورود به آن تعارضی با مباحث سه سال گذشته ندارد و طیف گسترده‌ای از نیروها در سراسر کشور را درگیر می‌سازد»

اما چرا خواندن، کند و کاو و جستجوی نقاط رمزآلود این پرونده «مهرنامه» اهمیت دارد؟ جواب زیاد پیچیده نیست و البته جای تکرار ندارد که تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب نشان می‌دهد که پدیده «انتخابات ریاست جمهوری» کلان‌ترین و مهمترین عنصر بازسازی یا محو نیروهای سیاسی است؛ این یعنی انتخابات 92 برای همه‌ی فعالین سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب خیلی «جدی»، «حیثیتی» و «مهم» است.

ماجرای کش و قوس‌های میان نیروهای موسوم به اصولگرا در چند سال اخیر داستان طول و درازی است و حتما هم برایش پایانی نمی‌توان متصور بود ولی آنچه اهمیت دارد، آرایش انتخابات آینده که تا حدود زیادی تکلیف کشور را برای حداقل 4 سال معلوم می‌کند، به شدت تحت تاثیر نحوه ورود و آرایش نیروهای سیاسی کشور است و اینکه فعالین سیاسی با توجه به گفتمان فعلی کشور می‌خواهند چگونه وارد این کارزار مهم شوند.

 با گذشت 3 سال از وقایع سال 88، اصلاح‌طلبان طبق پیش‌بینی‌ها قصد بازسازی مجدد دارند، و «پرونده بازگشت به دوم خرداد مهرنامه» قطعا بخش یا به تعبیری همه چیزی است که هم اکنون اصلاحات با آن درگیر است، آنها عقید دارند: «اصلاح طلبان اهل قهر و تحریم نیستند و به طور حتم اگر زمینه برای حضور آنها فراهم شود، در عرصه سیاسی کشور فعال خواهند شد.»(محمدرضا تابش، یکی از چهره‌های مهم اصلاحات در مجلس و خواهرزاده سید محمد خاتمی)

 بازگشت به دوم خرداد یعنی چه؟

 سال 75 برابر بود با استیلای مجدد جریان موسوم به راست بر مجلس شورای اسلامی در دور پنجم، این یعنی برای دومین بار متوالی خبری از نیروهای چپ در مجلس نبود ولی این بار وزن راست به واسطه نحوه رفتار بخشی از نیروهای نزدیک به هاشمی که جریان راست منتسب بود کم شده بود.

یعنی جریان راست که نماد تام و تمامش جامعه روحانیت مبارز چند کرسی از کرسی های تهران را به رقبای هم جناحی‌اش که در قامت کارگزاران سازندگی بودند واگذار کردند و چند ماه بعد همین راستی‌های معروف به «راست مدرن» با چپی‌ها ائتلاف کردند و سید محمدخاتمی رئیس جمهور ایران شد.

 در واقع با فشار مجلس چهارم به هاشمي رئیس جمهور، در كنار گذاشتن افراد وابسته به جناح چپ و استيضاح وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي (دكتر ايرج فاضل) و عدم رأي اعتماد به وزير اقتصاد و داراي (محسن نوربخش)، اختلاف نظر بين دولت و جامعة روحانيت مبارز روز به روز بيشتر شد و سرانجام در آستانة انتخابات مجلس پنجم در بهمن‌ماه 1374 گروه جديدي به نام «كارگزاران سازندگي» كه در واقع طرفداران آقاي هاشمي بودند، از جناح راست جدا شدند.

 دلیل این امر نیز عدم حضور افراد مورد حمایت دولت در فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز بود.

انتخابات مجلس پنجم كه در آغاز سال 1375 با عدم ارائه فهرست نامزدها از طرف جناح چپ انجام گرفت، با رقابت جدّي بين كارگزاران و جامعة روحانيت مبارز و تشكل‌هاي همسو آغاز شد و منجر به پيروزي نه چندان قاطع جناح راست شد. از اين رو، مجلس پنجم به دو جناح راست (ارزش‌گرا) با حدود 170 تا 180 نماينده و جناح كارگزاران سازندگي و چپ يا فراكسيون «مجمع حزب‌اله» با حدود 80 تا 90 نماينده كار خود را آغاز كرد.

نجفی این روزها را اینگونه روایت می‌کند: «ما فکر می‌کردیم دکتر حبیبی رای می‌آورد(در انتخابات 76) چون ما پس از اتفاقی که در مجلس پنجم افتاد، احساس کردیم هنوز همه پتانسیل زیرین جامعه برای ابراز وجود و اعلام مطالبات تازه آزاد نشده است»

 وی ادامه می‌دهد: «برخوردهای وزارت کشور با کارگزاران به صورتی بود که آقای هاشمی در جلسه هیات دولت و در پاسخ به به توجیحاتی که وزیر وقت (آقای بشارتی) درباره برخوردهای این وزارتخانه با پلاکاردها، پوسترها و اخلال در فعالیت های انتخاباتی ما می‌کرد؛ به شدت برافروخته شد و با تحکم و غیظ و غضب به ایشان گفت: «دروغ می‌گویی» در طول دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی این تنها باری بود که عصبانیت ایشان را دیدم»

نجفی که از اعضای بلندپایه کارگزاران شناخته می‌شود تاکید می‌کند: «بعد از صحبتهایی که با آقای خاتمی کردیم، شاید ما بیشتر از مجمع روحانیون مبارز و خود آقای خاتمی امیدوار بودیم و امکان رای آوری ایشان را متصور بودیم»

 وزیر دولت هاشمی با اشاره به روند بحث‌های صورت گرفته درباره کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 تلاش های کارگزاران سازندگی به عنوان بخشی از جریان راست که دیگر با جریان چپ آن زمان مخلوط شده بود یا داشت می‌شد می گوید جریان چپ هم به این نتیجه رسید که اگر در انتخابات حضور موثر نداشته باشد پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهد داد.

 فضای حاکم بر گفتگوی نجفی با مجله راهبردی جریان تجدیدنظر طلب نشانه‌های جالبی در بردارد، نحوه شکل گیری کارگزاران از دل جریان راست، نحوه نزدیک شدن به جریان چپ و در نهایت حمایت از کاندیدای این جریان که در واقع یک سنت شکنی سیاسی محسوب می‌شود، همه و همه نشان می‌دهد منظور «مهرنامه» برای انتخابات 92 نیز چیزی شبیه آن است.

 یک مجله اصولگرا در یادداشتی که 2 هفته‌ی پیش منتشر کرد نوشته بود: «انتخابات مجلس پنجم گرچه بدون رقابت با چپگرايان براي طيف راست سياست جمهوري‌اسلامي به پايان رسيد، اما آغاز آن رقابتي درون‌گروهي ميان راستگرايان بود. هرچند طيف راست مجلس توسط علي‌اكبر ناطق‌نوري و شيخ‌حسن روحاني به‌عنوان نايب‌رئيس و رئيس و از سويي محمدرضا باهنر و محمدجواد لاريجاني و ديگراني در صحن اداره مي‌شد؛ اما حاميان دولت كه در منتهي‌اليه طيف چپ راستگرايان قرار مي‌گرفتند از نزاع ميان هاشمي‌رفسنجاني و سنتگرايان سربرآوردند. از سويي فائزه هاشمي با شعارهايي مانند «دوچرخه‌سواري بانوان» به پارلمان وارد شد و از سوي ديگر مصطفي معين، عبدالله نوري و مجيد انصاري فضاي انتقاد از راستگرايان سنتي را يافتند. در نهايت آرايش مجلس پنجم، درب سياست ايران را برپاشنه ديگري چرخاند؛ شكاف ميان راستگريان علني شد و مردم هم ظاهرا ناطق‌نوري را ادامه‌دهنده راه هاشمي مي‌پنداشتند؛ برداشتي كه خود شيخ هم ابايي از آن نداشت. هرچه بود اما در باطن مجلس پنجم، ظاهر ديگري ساخته و از دل شكاف ميان راستگرايان، واقعه ديگري ‌زاده مي‌شد؛ دوم خرداد.»

 مثلث اضافه کرده است: «مجلس پنجم به دلايل فراوان مجلس مهمي در تاريخ جمهوري اسلامي است. نه فقط به آن خاطر كه رئيس آن پارلمان در قامت نامزد رياست جمهوري عزم پاستور مي‌كند و پس از شكست از رقيبش باب تعامل با او مي‌گشايد و نه فقط به آن خاطر كه ژنرال‌هاي اين مجلس بي‌شمارند و هر‌يك خود در برهه‌اي تاريخ‌ساز شده‌‌اند و نه فقط به اين خاطر كه مجلس پنجم، قدرت جناح راست براي اداره و بالانس دولت اول سيدمحمد خاتمي قلمداد مي‌شد و نه البته به اين خاطر كه پس از اين مجلس، كار پارلمان به اصلاح‌طلبان واگذار شد كه اگر همه اينها هر‌يك وزن خاصي به مجلس پنجم بدهند، مهم‌تر از همه مجلس پنجم آغاز افتراق ميان راستگرايان محسوب مي‌شود.»

در عکس بالا علیرضا محجوب در جمع حامیان انتخاباتی علی لاریجانی برای ریاست مجلس نهم دیده می‌شود، وی یکی از نزدیکان هاشمی و از نیروهای اصلاح طلب محسوب  می‌شود

علیرضا زاکانی از چهره‌های اصولگرای فعلی مجلس که پیش از انتخابات در جبهه‌ی نزدیک به علی لاریجانی قرار داشت اخیرا در یادداشتی در هفته نامه‌ای خودش مدیر مسئول آن است درباره نزدیک شدن برخی نیروهای اصولگرای فعلی به نیروهای اصلاح طلب مجلس می‌نویسد: «بهنظر، ریاست محترم مجلس با جمعی از دوستان خویش کوشیدند تا آرایش جدیدی را در مجلس حاکم کنند که پیش از این اظهارات، اعلام مواضع و پیگیری‎‎های صورت گرفته، خاطره دولت وحدت ملی را در اذهان زنده مینمود و بهنظر میرسید که در قالبی جدید، عزیزان بهدنبال تشکیل مجلس وحدت ملی بودند تا علاوهبر بهره‎گیری از مواهب مجلسی آن، این طریق را راهی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و تحقق تئوری دولت وحدت ملیشان قرار دهند. »

 وی ادامه می‌دهد: «گرچه قائلين به طرح دولت وحدت ملی در سال‎‎های گذشته مورد انتقاد جدی قرار گرفتند تا جایی که مجبور به پسگرفتن اظهارات خود شدند، لیکن ایشان دوباره کورهراهی را بهسوی افق پیش روی خود و تحقق آرزوهایشان گشودهاند؛ با وجود اینکه میدانند طرح اینگونه ایدهپردازی‎‎ها آسیب جدی به صحنه سیاسی کشور زده و خواهد زد زیرا اولا راهی را برای بازگشت اصلاحطلبان به قدرت باز خواهد كرد و فرش قرمزی است که به بهانه دلسوزی برای نظام زیر پای آنان پهن خواهد شد، ثانیا ضمن غبار آلود کردن فضای جامعه و عدم شفافیت در مواضع خواص- آنچنانکه در دوران فتنه سال 88 از سوی برخی افراد مشاهده شد- راه تشکیل مجموعه‎‎های سهامی خاص و سهمدهی‎‎های غلط برای رضایت شریکان را فراهم خواهد كردو نهایتا هم بهخاطر اختلافات زیربنایی و تفاوت در جهتگیریها، ناکارآمدی را برای کشور بهدنبال خواهد داشت.»

  هشدار صریح زاکانی دربرابر خطر بازگشت اصلاح‌طلب‌ها به قدرت را کنار اظهار نظر غلامعلی حدادعادل در زمان تحرکات انتخاباتی برای ریاست مجلس نهم بگذارید که با کنایه زدن به رقیبش (علی لاریجانی) گفته بود: «بنده از طرفداران فتنه انتظار حمایت ندارم و منتظر انتقام آنها هستم.»

 پرونده عریض و طویل مجله شبه روشنفکران ایرانی که سعی دارد بگوید فضای سال 91 مثل 15 سال پیش از این در سال 75 است و مجلس فعلی شرایط را برای بازگشت اصلاح‌طلب‌ها آماده کرده است و می‌نویسد: «کارگزاران به عنوان منتقدان جریان راست به صحنه آمد و در واقع کارگزاران از دل جریان راست بیرون آمد»

 سال گذشته وقتی علی لاریجانی در اظهارنظری صریح از اصلاح‌طلبان دفاع کرد خیلی ها تعجب کردند؛ وی در گفتگویی گفته بود: «نفی اصلاح‌طلب ها نفی واقعیت است» این اظهارات رئیس مجلس با استقبال شدید روزنامه‌ها و سایت های نزدیک به اصلاحات همراه شد.

 اما پرده دیگر این ماجرا را باید در اظهارنظر تئوری‌پرداز دیگر اصلاح‌طلبان جستجو کرد؛ اینکه برخی اصولگرایان پتانسیل‌های بالقوه فراوانی برای به ثمر نشاندن آمال و امیال اصلاح‌طلبان دارند که برای بالفعل شدن این بالقوه؛ تلنگری باید، تا ساز ناکوک اصلاح طلبان کوک شود.

 شاید برای همین است که صادق زیباکلام در اظهارنظری جالب توجه و قابل تامل می‌گوید: «اگر جدا از نامزدهای اصولگرا، آقای محمدباقر قالیباف، شهردار تهران هم وارد صحنه انتخابات شود . من معتقدم که اصلاح‌طلبان باید یک مقداری غرور و احساساتشان را زیر پا بگذارند و یک تصمیم بسیار سخت، اما تصمیمی‌که منفعت زیادی برای اصلاحات در ایران خواهد داشت، بگیرند و آن این است که همه اصلاح‌طلبان باید بیایند و از آقای قالیباف حمایت کنند، یعنی آقای عارف رسماً اعلام کند و از رأی دهندگان اصلاح‌طلب بخواهد که به آقای قالیباف رأی بدهند

وی تاکید دارد: «اجماع اصلاح‌طلبان باید بیاید و پشت قالیباف قرار بگیرد. دلیلش هم خیلی ساده و روشن است. خدمتی که قالیباف می‌تواند برای امیال و آرزوهای اصلاح‌طلبان انجام بدهد، در چهار سال ریاست جمهوری‌اش از تیر ماه ۹۲ به بعد، یک‌دهم و یک‌صدمش را یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب نمی‌تواند انجام بدهد؛ یعنی آقای عارف بسیار رئیس‌جمهور ایده‌آلی برای اصلاح‌طلبان خواهد بود، ولی سئوال اساسی این است که رئیس‌جمهوری به نام محمدرضا عارف چقدر می‌تواند در جهت اصلاحات گام بردارد و رئیس‌جمهوری به نام محمدباقر قالیباف چقدر می‌تواند برای اصلاحات و اصلاح‌طلبی گام بردارد؟ نباید تردیدی به خودمان بدهیم که آقای قالیباف از قدرت بسیار بیشتری از آقای عارف برخوردار خواهد شد