به گزارش مشرق، دختر ۲۸ ساله در حالی که اشک حسرت و ندامت از چشمانش سرازیر بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت من در خانواده ای متولد شدم و رشد کردم که از لحاظ موقعیت اجتماعی، مالی و فرهنگی در وضعیت متوسطی قرار داشتیم.
بیشتر بخوانید
پدرم مردی پرخاشگر و متعصب بود و رفتارهای مرا به شدت کنترل می کرد به گونه ای که من همواره از کمبود عاطفه و محبت رنج می بردم اما خودم را با درس و مدرسه سرگرم کردم و هیچ گاه با هیچ پسری ارتباط نا متعارف نداشتم پس از کسب مدرک کارشناسی ارشد در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم و روزهای آرامی را می گذراندم تا این که یک روز از سر کنجکاوی وارد یکی از سایت های همسریابی شدم و در آن جا با پسری آشنا شدم که خود را همچون من دارای تحصیلات عالیه معرفی می کرد ارتباط تلفنی من و کاوه در حالی ادامه یافت که مدتی بعد به اصرار او یکدیگر را در کافی شاپ ملاقات کردیم کاوه مدعی بود عاشقم شده و قصد ازدواج با مرا دارد پس از ملاقات حضوری با کاوه من نیز به او علاقه مند شدم و هر چه می گذشت وابستگی ام به او بیشتر میشد تا این که کاوه این حقیقت را فاش کرد که متاهل است و دو فرزند دارد.
او گفت به من علاقه مند است و همسرش هیچ مشکلی ندارد تا مرا به عقد موقت خودش درآورد با شنیدن این حرف ها تصمیم به جدایی گرفتم اما او با گریه و زاری التماس می کرد که طاقت این فراق را ندارد او گفت ما شاید نتوانیم با هم ازدواج کنیم اما می توانیم دوستان خوبی برای هم باقی بمانیم کاوه گفت تو می توانی صمیمی ترین دوست همسرم باشی !خلاصه مدتی بعد زنی با من تماس گرفت و خود را همسر کاوه معرفی کرد او گفت می خواهد با من رابطه دوستانه ای داشته باشد و من را به منزلش دعوت کرد من به شرطی پذیرفتم که به خانه اش بروم که کاوه آن جا حضور نداشته باشد همسر کاوه نیز قول داد که هیچ مردی در منزلشان حضور نداشته باشد.
من نیز هدیه ای تهیه کردم و به آدرس اعلامی از سوی همسر کاوه رفتم اما وقتی وارد آپارتمان شدم در کمال ناباوری کاوه را آن جا دیدم ساعتی بعد وقتی نوشیدنی را که همسر کاوه برایم آورده بود، خوردم از حال رفتم و ... بعد از آن ماجرا کاوه با تهدید لفظی و پیامکی باز هم مرا به آن خانه شوم کشاند و از من در حالی سوء استفاده کرد که آن زن جوان هم در خانه حضور داشت.
از طرفی کاوه تلفن همراه من را هک کرده و به تمام عکس ها، شماره تماس ها و اطلاعات شخصیام دسترسی پیدا کرده است او مدام من را تهدید می کند که اگر به خواسته های شیطانیاش تن ندهم عکسهای شخصی ام را منتشر می کند و آبرویم را نزد خانواده ام خواهد برد از سوی دیگر او با سوء استفاده از شماره تلفنهای داخل گوشی ام ، با تعدادی از دوستانم ارتباط برقرار کرده است و سعی در اغفال آنان نیز دارد نمی دانم چگونه از این منجلاب رهایی پیدا کنم بنابراین به کلانتری آمدم.
با راهنمایی و تدابیر سرگرد امارلو (رئیس کلانتری شفا) دختر جوان و پدرش در دایره اجتماعی کلانتری حضور یافتند و طی جلسه ای مشترک با رئیس دایره اطلاعات، مشکلات دختر جوان ریشه یابی شد و مورد تجزیه و تحلیل روان شناختی و سپس حقوقی و قضایی قرار گرفت و چگونگی انجام اقدامات قانونی پیش رو بررسی شد و در نهایت با شکایت دختر جوان از کاوه ، دستگیری وی در دستور کار ماموران دایره اطلاعات کلانتری قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی