همین اشاره کافی بود تا خبرنگار به سراغ این موضوع برود و مشکلات و آسیبهای متوجه این حوزه را از زبان افراد درگیر در این مسئله را بررسی کند و دنبال پاسخ به این سئوال باشد که چه راهکارهایی برای سر و سامان دادن به وضعیت ویراستاری در کشور وجود دارد. سراغ افراد مختلفی در این سلسله مصاحبهها رفتیم و نظر آنها را پرسیدیم از ویراستاران گرفته تا ناشران و نویسندگان.
در ادامه به سراغ علی خاکبازان سرویراستار انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتیم تا از او درباره روند ویراستاری در این انتشارات، مشکلات ویراستاری و از همه مهمتر ویراستاری کتاب و کودک و نوجوان و ملزومات آن پرسیدیم. این مصاحبه خواندنی به شرح زیر است:
برای شروع گفتوگو توضیح مختصری درباره روند ویراستاری در انتشارات کانون پرورش فکری میدهید؟
آثاری که وارد کانون میشوند، ابتدا توسط کارشناسان هر کمیته بررسی میشوند. به این ترتیب که کانون کارشناسانی در کمیتههای مختلفی مانند علمی، شعرکودک، شعر نوجوان، داستان و... دارد. اتفاقی که در این کمیتهها در ارتباط با کتابها میافتد، ربطی به ویراستاری ندارد؛ هر چند که در این مرحله هم ممکن است ضعفهای مربوط به متن و محتوای اثر یا مشکلات نوشتاری بررسی شوند و کارشناسان به نکاتی اشاره کنند؛ اما بعد از تایید کارشناسان و پذیرفته شدن اثر، کار رسماً به ویراستار سپرده میشود.
در این مرحله، به فراخور اینکه هر یک از ویراستاران در چه حوزهای کار میکنند، آثار تقسیم میشوند. دستهبندی حوزه ویراستاران هم با توجه به گروه سنی مخاطب و محتوای اثر صورت میگیرد. آثار علمی یا ترجمه، به ویراستاری سپرده میشود که در این حوزه تبحر دارد و آثار تالیفی یا شعر به ویراستاری که از تجربه و دانش بیشتری در این زمینهها برخوردار است داده خواهد شد.
ویراستاران حتی درباره معقول بودن داستان هم نظر میدهند؟
البته. یکی از مواردی که ویراستار باید به آن توجه کند، محتواست. چیزی که در کشور ما چندان جایی ندارد و حوزه ویرایش به این محدود شده که فقط جملهبندی متن را اصلاح کنند. متاسفانه در کانون هم کار ویرایش در همین محدوده انجام میگیرد. ولی ویرایش به معنی واقعی کلمه؛ به خصوص در زمینه ادبیات و آثار داستانی، یکی از وجوه مهماش این است که اصلاً داستان چه قدر معقول و باورپذیر است. اصلاً داستان هست یا نیست. مثلا کسی که چیزی را به عنوان داستان تحویل میدهد، باید بررسی شود که کار تحویلی چه قدر ویژگیهای یک داستان را دارد و کارش تا چه اندازه قابل قبول است. البته نثر در ادبیات خیلی تاثیر دارد، چون ابزار بیان است و باید به شکلی باشد که منظور نویسنده را بیان کند.
اگر احیانا کتابی به دست شما برسد و مشکلات متعددی داشته باشد شما با این کتاب چه میکنید؟
در حوزه نشر و بعد از آن در حوزه ویرایش، ردیفی وجود دارد به نام آثار غیرقابل ویرایش. اگر اشکالات اثری از حد معینی بیشتر باشد، طبعاً آن اثر قابل چاپ نیست و قابل ویرایش هم نخواهد بود.
بیشتر توضیح میدهید؟
مثلا من کتابی را از ناشری دیدم که ظاهراً علمی بود و برای نوجوانان منتشر شده بود. وقتی کتاب را ورق زدم دیدم نویسنده در فهرست قلههای مرتفع دنیا دماوند را از قلم انداخته است. در صورتی که دماوند پنجمین قله مرتفع دنیاست و در این کتاب به جای دماوند نام قله دیگری را آورده بود. حالا این اشکال فاحش را نه ویرایستار دیده بود، نه بقیه دستاندرکاران چاپ آن کتاب. گاه اثری آن قدر اشکال دارد که باید کنارش بگذاریم و نمیتوان با ویرایش اشکلاتش را برطرف کرد. کتاب غیرقابل ویرایش، غیرقابل چاپ هم هست. همان طور که هر کتابی قابل نقد نیست. بعضی از کتابها هیچ چیزی برای نقد ندارند.
این نکته از سخنان شما به خصوص زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که در حوزه ادبیات ما اخیرا با نویسندههایی مواجه هستند و تا حدودی نامی پیدا کردهاند و به هیچ وجه زیر بار ویراستاری کتابشان نمیروند نظر شما چیست؟
بزرگترین لطمه را به خودشان میزنند.
از چه نظر؟
از نظر اینکه، ویراستار دشمن نویسنده نیست، بلکه دوست اوست. برخی از نویسندگان متاسفانه از درک این نکته عاجزند و تصور میکنند که ویراستار از قبل آنها نان میخورد. در حالی که یک ویراستار اگر کارش را بلد باشد و درست انجام دهد، به نویسنده کمک میکند که اثرش را به بهترین شکل ممکن عرضه کند. هیچ جای کتاب هم نوشته نمیشود که این جمله یا عبارت یا نقطه ضعف را ویراستار گوشزد کرده و نویسنده آن را درست کرده است.
مثلا اگر داستانی نامعقول و ناباورانه است و شخصیتهای ضعیفی دارد یا پایان داستان خوب نیست، اینها را میتواند ویراستار گوشزد کند، اما هیچ جای اثر نوشته نمیشود که ویراستار تا چه حد در بهتر شدن این اثر سهیم بوده و در نهایت کتاب را به نام نویسنده میشناسند. کسی که در حقیقت خودش را از ویراستار محروم میکند، به خودش ضربه زده است.
این کتابها به ادبیات ضربه نمیزنند؟
چرا! چندی پیش فردی کتابی را نزد من آورد تا برایش ویراستاری کنم، اما کتاب واقعا بد بود. انگار این آدم در عمرش کتاب نخوانده بوده. من به ناشر کتاب گفتم شما به نشر مملکت خیانت میکنید چون کسی را که هیچ چیزی از نویسندگی نمیداند، به عنوان نویسنده به مردم معرفی میکنید. این آدم فردا مدعی میشود و طبیعتا به فرهنگ ما ضربه میخورد. از آن کارهایی بود که برای خواندن هر صفحهاش باید 2 تا ژلوفن بخورید، این قدر که نثر بدی داشت. این فرد حتی به خودش زحمت نداده چهار تا کتاب بخواند تا کمی نوشتن یاد بگیرد.
با توجه به اینکه مخاطب کتابهای کانون پرورش فکری کودکان دبستانی هستند؛ برای این رده سنی، که کتابها در ذهنشان حک میشود، ویرایش باید چگونه باشد و چه ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشد؟ چه چیزهای باید لحاظ شود که در کتابهای معمولی لزومی ندارد؟
یکی از چیزهایی که باید توجه شود، این است که این بچهها در مدرسه چه میخوانند؟ در کتابهای درسیشان چه چیزهایی آمده است و چه واژگانی دارند. البته نه اینکه این آثار باید نعل به نعل مانند کتابهای درسی باشد و از آنها پیروی کند. بلکه باید دایره واژگانی بچهها را افزایش دهند و بچهها را به مطالعه علاقهمند سازند، اما در عین حال نباید به شکلی باشد که بچهها دچار دوگانگی و چندگانگی شوند.
متاسفانه این مشکلی است که درباره کتابهای کودکان دیده میشود، حتی در خود آموزش و پرورش هم یک دستی وجود ندارد. مثلا شکل نوشتن برخی از کلمات و واژگان در کلاس اول و دوم دبستان با آنچه در کلاس پنجم به کار میرود، متفاوت است و مخاطب را دچار دوگانگی میکند.
البته در مدرسه معلم توضیح میدهد. شاید برای سال اول و دوم باید سادهنویسی رعایت شود. اما نکته مهم این است که ما باید اساس و پایهای را بگذاریم تا همه کتابها از آن پیروی کنند. مثلا آموزش پرورش مبنایی را برای کتابهای دوره دبستان و دایره واژگانی آنها در نظر بگیرد. از نثری که باید در کتابها لحاظ شود گرفته تا دایره واژگانی کتابها. ویراستاران کتابهای کودک هم باید به این مبنا عنایت داشته باشند.
ویرایش هر اثر چالشی منحصر به فرد است
البته ویرایش تا حدی قائم به شخص هم هست و اصول یا چارچوبهای سختی را نمیتوان در نظر گرفت که نتیجهاش هم این شده که تا امروز مبنایی مشخص نیست و هر کس نظری میدهد. نظر من این است که نویسندگان آثار کودکان نگاهی هم به واژگان کتابهای درسی داشته باشند. البته ویراستار با تجربه میداند برای کودک دبستانی باید چگونه ویرایش کند. مثلا یکی از نکتهها این است که جملههای کوتاه به کار برد و از شرح و بسطهایی که مخاطب کودک را خسته میکند، بپرهیزد. نکته دیگر اینکه ویرایش هر اثر، چالشی منحصر به فرد است و نمیتوان ویراش اثری را با اثر دیگر مقایسه کرد.
یعنی چه؟
ببینید، موضوع و محتوای اثر تقریبا نشان میدهد که از چه نثری باید استفاده کرد. نثر کتابهای علمی، داستانی و سرگرمی با هم متفاوت است و هر یک ویژگیهای خودش دارد. نحوهی ویرایش کتابهای اول و دوم دبستان با سالهای پایانی دبستان متفاوت است که ویراستار طی تجربه به آن دست مییابد.
دوره آموزشی هم لزومی دارد یا تجربه کافی است؟
بله. اگر کسی آموزش ندیده باشد و خود آموخته باشد، قطعا در مواردی دچار اشتباههای فاحش میشود.